کاربر ناشناس
تناسخ در فلسفه و عرفان: تفاوت میان نسخهها
←فلاسفه متمایل به تناسخ
imported>Amrollahi |
imported>Amrollahi |
||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
اخوان الصفا که در نیمه دوم قرن چهارم شهرت داشتند، همان رویکرد تحقیر عالم مادّی نزد رازی را دارند. در نظام ایشان نیز نفس در عالم مادّی هبوط کرده تا از طریق جسم خود به کمال برسد و تزکیه شود و به عالم بالا باز گردد.<ref>اخوان الصفا، ج۳، ص۲۸۹۲۹۰، ۳۰۱، ۳۰۶</ref> نفوس تزکیه نیافتهای که در بند شهوت و غضب بمانند پس از مرگ از راه یافتن به عالم بالا منع میشوند و در زیر فلک قمر در دوزخ جسمانیات میمانند.<ref>اخوان الصفا، ج۳، ص۷۹۸۰</ref> | اخوان الصفا که در نیمه دوم قرن چهارم شهرت داشتند، همان رویکرد تحقیر عالم مادّی نزد رازی را دارند. در نظام ایشان نیز نفس در عالم مادّی هبوط کرده تا از طریق جسم خود به کمال برسد و تزکیه شود و به عالم بالا باز گردد.<ref>اخوان الصفا، ج۳، ص۲۸۹۲۹۰، ۳۰۱، ۳۰۶</ref> نفوس تزکیه نیافتهای که در بند شهوت و غضب بمانند پس از مرگ از راه یافتن به عالم بالا منع میشوند و در زیر فلک قمر در دوزخ جسمانیات میمانند.<ref>اخوان الصفا، ج۳، ص۷۹۸۰</ref> | ||
مجرد بودن روح و بینیازی آن از بدن در میان تعدادی از فیلسوفان باعث شده در معاد جسمانی تشکیک کنند. ایشان عموماً هویت انسان را در روحِ جدا از جسم دانسته و جسم را آلت یا قالب یا زندان روح تلقی کردهاند. بر این اساسگاه مثل [[ابن سینا]] [[معاد جسمانی]] را به سبب آیات و روایات پذیرفتهاند وگاه مثل [[فارابی]] و اخوان الصفا و [[سهروردی]] آن را مختص انسانهایی که به تجرد نفس نرسیدهاند شمردهاند. یکی از مشکلاتی که در منابع فلسفی درباره معاد جسمانی مطرح شده، شباهت ظاهری آن با [[تناسخ]] است. این شباهت در بازگشت نفس به بدن پس از مرگ در [[قیامت]] است. حتی [[ناصر خسرو|ناصرخسرو]] معاد جسمانی را تناسخِ اهل ظاهر خوانده است.<ref> زادالمسافرین ۱۳۴۱، ص۴۲۱۴۲۲</ref> در پاسخ به این اشکال تأکید شده است که بازگشت نفس به بدن در دنیا مشکل تناسخ را پیش میآورد، حال آنکه معاد جسمانی در آخرت است.<ref>غزالی، ۱۳۹۲، ص۳۰۰؛ صدرالدین شیرازی، ۱۳۶۰ ش، ص۲۷۴ ۲۷۵؛ مازندرانی، ج۱۲، ص۳۱۵؛ سبزواری، ج۵، ص۳۵۲</ref> | مجرد بودن روح و بینیازی آن از بدن در میان تعدادی از فیلسوفان باعث شده در معاد جسمانی تشکیک کنند. ایشان عموماً هویت انسان را در روحِ جدا از جسم دانسته و جسم را آلت یا قالب یا زندان روح تلقی کردهاند. بر این اساسگاه مثل [[ابن سینا]] [[معاد جسمانی]] را به سبب آیات و روایات پذیرفتهاند وگاه مثل [[فارابی]] و اخوان الصفا و [[شهاب الدین یحیی سهرودی|سهروردی]] آن را مختص انسانهایی که به تجرد نفس نرسیدهاند شمردهاند. یکی از مشکلاتی که در منابع فلسفی درباره معاد جسمانی مطرح شده، شباهت ظاهری آن با [[تناسخ]] است. این شباهت در بازگشت نفس به بدن پس از مرگ در [[قیامت]] است. حتی [[ناصر خسرو|ناصرخسرو]] معاد جسمانی را تناسخِ اهل ظاهر خوانده است.<ref> زادالمسافرین ۱۳۴۱، ص۴۲۱۴۲۲</ref> در پاسخ به این اشکال تأکید شده است که بازگشت نفس به بدن در دنیا مشکل تناسخ را پیش میآورد، حال آنکه معاد جسمانی در آخرت است.<ref>غزالی، ۱۳۹۲، ص۳۰۰؛ صدرالدین شیرازی، ۱۳۶۰ ش، ص۲۷۴ ۲۷۵؛ مازندرانی، ج۱۲، ص۳۱۵؛ سبزواری، ج۵، ص۳۵۲</ref> | ||
این ابهام دربارۀ [[ابونصر فارابی]] (متوفی ۳۳۹ق) هم دیده میشود. او<ref>فارابی، آراء اهل المدینۀ الفاضلة، ص۱۴۲۱۴۳</ref> درباره سرنوشت انسانهای جاهل میگوید: | این ابهام دربارۀ [[ابونصر فارابی]] (متوفی ۳۳۹ق) هم دیده میشود. او<ref>فارابی، آراء اهل المدینۀ الفاضلة، ص۱۴۲۱۴۳</ref> درباره سرنوشت انسانهای جاهل میگوید: |