پرش به محتوا

تناسخ در فلسفه و عرفان: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
imported>Hasaninasab
خط ۸۴: خط ۸۴:
طبق این نظریه، نفس در ابتدای حدوث خود، امری بالقوه است دارای حرکت ذاتی جوهری. بدن نیز چنین است. بین نفس و بدن یک ترکیب اتحادی طبیعی وجود دارد که موجب می‌شود هر دو باهم از قوه به فعل برسند. درجات قوه و فعل در هر نفس به ازای درجات قوه و فعل در بدن خاص آن است. همۀ نفوس در مدت حیات جسمانی خود از قوه به فعل می‌رسند و برحسب اعمال نیک یا بد خود، نوعی تحصل و فعلیت در وجوبِ وجود می‌یابند، چه این تحصل و فعلیت در نیکبختی باشد چه در بدبختی. بنابراین، وقتی نفس بالفعل شد محال است که بار دیگر در حد قوۀ محض شود، همانطور که محال است حیوان پس از بلوغ به نطفه باز گردد. حرکت جوهری به قسر یا به طبع، به اراده یا به اتفاق، بازگشت پذیر نیست.
طبق این نظریه، نفس در ابتدای حدوث خود، امری بالقوه است دارای حرکت ذاتی جوهری. بدن نیز چنین است. بین نفس و بدن یک ترکیب اتحادی طبیعی وجود دارد که موجب می‌شود هر دو باهم از قوه به فعل برسند. درجات قوه و فعل در هر نفس به ازای درجات قوه و فعل در بدن خاص آن است. همۀ نفوس در مدت حیات جسمانی خود از قوه به فعل می‌رسند و برحسب اعمال نیک یا بد خود، نوعی تحصل و فعلیت در وجوبِ وجود می‌یابند، چه این تحصل و فعلیت در نیکبختی باشد چه در بدبختی. بنابراین، وقتی نفس بالفعل شد محال است که بار دیگر در حد قوۀ محض شود، همانطور که محال است حیوان پس از بلوغ به نطفه باز گردد. حرکت جوهری به قسر یا به طبع، به اراده یا به اتفاق، بازگشت پذیر نیست.


حال اگر نفسِ تناسخ یافته‌ای به بدنی تعلق بگیرد، چه آن بدن در حالت جنینی باشد چه غیر آن، لازم می‌آید که نفس در مرتبۀ فعل و بدن در مرتبۀ قوه باشد. این امر محال است چون ترکیب نفس و بدن، ترکیبی اتحادی و طبیعی است، در حالی که بین دو امری که یکی بالقوه و دیگری بالفعل باشد، ترکیب طبیعی محال است.<ref>1337 ش، سفر چهارم، ج۲، ص۲ـ۳</ref> ملاصدرا.<ref>صدرالدین شیرازی،1337 ش، سفر چهارم، ج۲، ص۳</ref> همین استدلال را با بیان فلاسفۀ مشاء نیز شرح می‌دهد. به نظر وی این، برهان عامی است که همۀ اقسام تناسخ را از جهت نزول یا صعود باطل می‌کند.
حال اگر نفسِ تناسخ یافته‌ای به بدنی تعلق بگیرد، چه آن بدن در حالت جنینی باشد چه غیر آن، لازم می‌آید که نفس در مرتبۀ فعل و بدن در مرتبۀ قوه باشد. این امر محال است چون ترکیب نفس و بدن، ترکیبی اتحادی و طبیعی است، در حالی که بین دو امری که یکی بالقوه و دیگری بالفعل باشد، ترکیب طبیعی محال است.<ref>1337 ش، سفر چهارم، ج۲، ص۲ـ۳</ref> ملاصدرا.<ref>صدرالدین شیرازی،۱۳۳۷ش، سفر چهارم، ج۲، ص۳</ref> همین استدلال را با بیان فلاسفۀ مشاء نیز شرح می‌دهد. به نظر وی این، برهان عامی است که همۀ اقسام تناسخ را از جهت نزول یا صعود باطل می‌کند.


به این ترتیب ملاصدرا مفهوم دینی مسخ و مفهوم عرفانی تجسم اعمال را در نظام فلسفی خود در می‌آمیزد و با تأویل سنّتی دیرین در فلسفه غرب و حکمت شرق، تناسخ به معنای مشهور را نفی می‌کند. پس از ملاصدرا کسانی که نظام فلسفی او را پذیرفته‌اند از همین بیان برای رد تناسخ استفاده کرده‌اند.<ref>از جمله رجوع کنید به آشتیانی، شرح بر زادالمسافر ملاصدرا، ص۱۱۳ـ۱۱۵</ref>
به این ترتیب ملاصدرا مفهوم دینی مسخ و مفهوم عرفانی تجسم اعمال را در نظام فلسفی خود در می‌آمیزد و با تأویل سنّتی دیرین در فلسفه غرب و حکمت شرق، تناسخ به معنای مشهور را نفی می‌کند. پس از ملاصدرا کسانی که نظام فلسفی او را پذیرفته‌اند از همین بیان برای رد تناسخ استفاده کرده‌اند.<ref>از جمله رجوع کنید به آشتیانی، شرح بر زادالمسافر ملاصدرا، ص۱۱۳ـ۱۱۵</ref>
Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۶٬۰۳۵

ویرایش