پرش به محتوا

تناسخ در فلسفه و عرفان: تفاوت میان نسخه‌ها

imported>Aghaie
imported>Aghaie
خط ۱۰: خط ۱۰:


==تناسخ در فلسفه==
==تناسخ در فلسفه==
تناسخ در تاریخ فلسفه اسلامی چهره دیگری به خود می‌گیرد. وجود فیلسوفانِ معتقد یا متمایل به تناسخ از سویی به عمق بحث و ادله آن می‌افزاید و از سوی دیگر به رونق ادلۀ نقض آن کمک می‌کند، چنانکه هر فیلسوفی مطابق نظام فلسفی خاص خود استدلالهایی در رد آن می‌آورد. همچنین به سبب دادوستدهای فلسفه و کلام، مباحث فلاسفه بر دیدگاههای متکلمان هم اثر می‌گذارد.
تناسخ در تاریخ فلسفه اسلامی چهره دیگری به خود می‌گیرد. وجود فیلسوفانِ معتقد یا متمایل به تناسخ از سویی به عمق بحث و ادله آن می‌افزاید و از سوی دیگر به رونق ادلۀ نقض آن کمک می‌کند، چنانکه هر فیلسوفی مطابق نظام فلسفی خاص خود استدلال هایی در رد آن می‌آورد. همچنین به سبب دادوستدهای فلسفه و کلام، مباحث فلاسفه بر دیدگاه‌های متکلمان هم اثر می‌گذارد.


===فلاسفه متمایل به تناسخ===
===فلاسفه متمایل به تناسخ===
احتمالاً نخستین فیلسوف معتقد به تناسخ در جهان اسلام [[زکریای رازی|محمد بن زکریای رازی]] (متوفی 313 یا 320) است.
احتمالاً نخستین فیلسوف معتقد به تناسخ در جهان اسلام [[زکریای رازی|محمد بن زکریای رازی]] (متوفی ۳۱۳ یا ۳۲۰) است.
اخوان الصفا که در نیمه دوم قرن چهارم شهرت داشتند، همان رویکرد تحقیر عالم مادّی نزد رازی را دارند. در نظام ایشان نیز نفس در عالم مادّی هبوط کرده تا از طریق جسم خود به کمال برسد و تزکیه شود و به عالم بالا باز گردد.<ref>اخوان الصفا، ج 3، ص 289ـ290، 301، 306</ref> نفوس تزکیه نیافته‌ای که در بند شهوت و غضب بمانند پس از مرگ از راه یافتن به عالم بالا منع می‌شوند و در زیر فلک قمر در دوزخ جسمانیات می‌مانند. <ref>همان، ج 3، ص 79ـ80</ref>
اخوان الصفا که در نیمه دوم قرن چهارم شهرت داشتند، همان رویکرد تحقیر عالم مادّی نزد رازی را دارند. در نظام ایشان نیز نفس در عالم مادّی هبوط کرده تا از طریق جسم خود به کمال برسد و تزکیه شود و به عالم بالا باز گردد.<ref>اخوان الصفا، ج۳، ص۲۸۹ـ۲۹۰، ۳۰۱، ۳۰۶</ref> نفوس تزکیه نیافته‌ای که در بند شهوت و غضب بمانند پس از مرگ از راه یافتن به عالم بالا منع می‌شوند و در زیر فلک قمر در دوزخ جسمانیات می‌مانند. <ref>همان، ج۳، ص۷۹ـ۸۰</ref>


مجرد بودن روح و بی‌نیازی آن از بدن در میان تعدادی از فیلسوفان باعث شده در معاد جسمانی تشکیک کنند. ایشان عموماً هویت انسان را در روحِ جدا از جسم دانسته و جسم را آلت یا قالب یا زندان روح تلقی کرده‌اند. بر این اساس گاه مثل [[ابن سینا]] [[معاد جسمانی]] را به سبب آیات و روایات پذیرفته‌اند و گاه مثل [[فارابی]] و اخوان الصفا و [[سهروردی]] آن را مختص انسانهایی که به تجرد نفس نرسیده‌اند شمرده‌اند. یکی از مشکلاتی که در منابع فلسفی در باره معاد جسمانی مطرح شده، شباهت ظاهری آن با [[تناسخ]] است. این شباهت در بازگشت نفس به بدن پس از مرگ در [[قیامت]] است. حتی ناصرخسرو معاد جسمانی را تناسخِ اهل ظاهر خوانده است.<ref> زادالمسافرین 1341، ص 421ـ422</ref> در پاسخ به این اشکال تأکید شده است که بازگشت نفس به بدن در دنیا مشکل تناسخ را پیش می‌آورد، حال آنکه معاد جسمانی در آخرت است.<ref>غزالی، 1392، ص 300؛ صدرالدین شیرازی، 1360 ش، ص 274ـ 275؛ مازندرانی، ج 12، ص 315؛ سبزواری، ج 5، ص 352</ref>
مجرد بودن روح و بی‌نیازی آن از بدن در میان تعدادی از فیلسوفان باعث شده در معاد جسمانی تشکیک کنند. ایشان عموماً هویت انسان را در روحِ جدا از جسم دانسته و جسم را آلت یا قالب یا زندان روح تلقی کرده‌اند. بر این اساس‌گاه مثل [[ابن سینا]] [[معاد جسمانی]] را به سبب آیات و روایات پذیرفته‌اند و‌گاه مثل [[فارابی]] و اخوان الصفا و [[سهروردی]] آن را مختص انسان هایی که به تجرد نفس نرسیده‌اند شمرده‌اند. یکی از مشکلاتی که در منابع فلسفی درباره معاد جسمانی مطرح شده، شباهت ظاهری آن با [[تناسخ]] است. این شباهت در بازگشت نفس به بدن پس از مرگ در [[قیامت]] است. حتی [[ناصر خسرو|ناصرخسرو]] معاد جسمانی را تناسخِ اهل ظاهر خوانده است.<ref> زادالمسافرین ۱۳۴۱، ص۴۲۱ـ۴۲۲</ref> در پاسخ به این اشکال تأکید شده است که بازگشت نفس به بدن در دنیا مشکل تناسخ را پیش می‌آورد، حال آنکه معاد جسمانی در آخرت است.<ref>غزالی، ۱۳۹۲، ص۳۰۰؛ صدرالدین شیرازی، ۱۳۶۰ ش، ص۲۷۴ـ ۲۷۵؛ مازندرانی، ج۱۲، ص۳۱۵؛ سبزواری، ج۵، ص۳۵۲</ref>


این ابهام در بارۀ [[ابونصر فارابی]] (متوفی 339ق) هم دیده می‌شود. او <ref> آراء اهل المدینۀ الفاضلۀ ص 142ـ143</ref> در باره سرنوشت انسانهای جاهل می‌گوید نفوس این مردم چون کامل نشده در بقا و دوام محتاج مادّه است؛ ازینرو، پس از مرگِ جسم به صورت هیئتی در انسان دیگر یا حیوان یا غیرحیوان در می‌آید. نفوسی که به جسم غیرانسان انتقال یابند همان نفوسی هستند که نابود می‌شوند، اما نفوس ناقص در بدنهای انسانی ظاهراً همواره باقی‌اند و الی الابد از سعادت حقیقی که مفارقت از مادّه است محروم می‌مانند. باتوجه به اینکه در باره نظر فارابی در خلود نفس اختلاف نظر وجود دارد، قول به تناسخ را نیز نمی‌توان با قطعیت به او نسبت داد.
این ابهام در بارۀ [[ابونصر فارابی]] (متوفی ۳۳۹ق) هم دیده می‌شود. او <ref> آراء اهل المدینۀ الفاضلة، ص۱۴۲ـ۱۴۳</ref> درباره سرنوشت انسان‌های جاهل می‌گوید:
:::نفوس این مردم چون کامل نشده در بقا و دوام محتاج مادّه است؛ ازینرو، پس از مرگِ جسم به صورت هیئتی در انسان دیگر یا حیوان یا غیرحیوان در می‌آید. نفوسی که به جسم غیرانسان انتقال یابند همان نفوسی هستند که نابود می‌شوند، اما نفوس ناقص در بد ن‌های انسانی ظاهراً همواره باقی‌اند و الی الابد از سعادت حقیقی که مفارقت از مادّه است محروم می‌مانند.  
باتوجه به اینکه درباره نظر فارابی در خلود نفس اختلاف نظر وجود دارد، قول به تناسخ را نیز نمی‌توان با قطعیت به او نسبت داد.


در مورد [[شیخ اشراق]] (متوفای 587ق) اختلاف نظر است. وی در ضمن بحثی متذکر می‌شود که هم حجتهای مدافعان تناسخ ضعیف است و هم ادله مخالفان آن.<ref>همان، ج 2، ص 230</ref> [[قطب الدین شیرازی]] (متوفی 710) شارح حکمۀ الاشراق نیز در درستی یا بطلان تناسخ تردید دارد..<ref>1380 ش، ص 457ـ 458، 469</ref> <ref>برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به همو، 1369 ش، بخش 1، ص 749</ref>
در مورد [[شیخ اشراق]] (متوفای ۵۸۷ق) اختلاف نظر است. وی در ضمن بحثی متذکر می‌شود که هم حجت‌های مدافعان تناسخ ضعیف است و هم ادله مخالفان آن.<ref>همان، ج۲، ص۲۳۰</ref> [[قطب الدین شیرازی]] (متوفی ۷۱۰) شارح حکمة الاشراق نیز در درستی یا بطلان تناسخ تردید دارد..<ref>1380 ش، ص۴۵۷ـ ۴۵۸، ۴۶۹</ref> <ref>برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به همو، ۱۳۶۹ ش، بخش ۱، ص۷۴۹</ref>
----
----
در اینجا آراء ابن سینا و ملاصدرا درباره تناسخ ذکر می‌کنیم.
در اینجا آراء ابن سینا و ملاصدرا درباره تناسخ ذکر می‌کنیم.
کاربر ناشناس