کاربر ناشناس
شاه اسماعیل اول: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>M.r.seifi (افزودن جعبه اطلاعات) |
imported>M.r.seifi بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
رستم بیک پس از اینکه با کمک رشادتهای «سلطان علی» و مریدانش به اهداف خود رسید، به خانواده شیخ حیدر اجازه داد به [[اردبیل]] بروند، ولی با افزایش مریدان آنها در اردبیل، احساس خطر کرد و آنها را دوباره به تبریز برگرداند و تصمیم گرفت تا علی و سران [[صوفیه]] را از بین ببرد. سلطان علی و مردانش با اطلاع از این موضوع، شبانه فرار کردند. رستم بیک، سپاهی پنج هزار نفری به فرماندهی اَیبه سلطان به تعقیب آنان فرستاد که در روستای «شماس» در نزدیکی اردبیل با صوفیان روبرو شدند. سلطان علی که کشته شدنش را پیشبینی میکرد، اسماعیل میرزا را به جانشینی خود اتنخاب کرد.<ref>غیاث الدین خواندمیر، ج ۴، ص۴۴۱-۴۳۵.</ref> | رستم بیک پس از اینکه با کمک رشادتهای «سلطان علی» و مریدانش به اهداف خود رسید، به خانواده شیخ حیدر اجازه داد به [[اردبیل]] بروند، ولی با افزایش مریدان آنها در اردبیل، احساس خطر کرد و آنها را دوباره به تبریز برگرداند و تصمیم گرفت تا علی و سران [[صوفیه]] را از بین ببرد. سلطان علی و مردانش با اطلاع از این موضوع، شبانه فرار کردند. رستم بیک، سپاهی پنج هزار نفری به فرماندهی اَیبه سلطان به تعقیب آنان فرستاد که در روستای «شماس» در نزدیکی اردبیل با صوفیان روبرو شدند. سلطان علی که کشته شدنش را پیشبینی میکرد، اسماعیل میرزا را به جانشینی خود اتنخاب کرد.<ref>غیاث الدین خواندمیر، ج ۴، ص۴۴۱-۴۳۵.</ref> | ||
===کسب آموزشهای دینی و نظامی در لاهیجان=== | ===کسب آموزشهای دینی و نظامی در لاهیجان=== | ||
پس از کشته شدن سلطان علی، برادرانش ابراهیم و اسماعیل به [[اردبیل]] رفتند و مدتی مخفیانه در اردبیل زندگی کردند. سپس به دعوت والی شیعی [[گیلان]]، کارکیا میرزاعلی، [[قزلباش]]ها او را به [[لاهیجان]] بردند.<ref>غیاث الدین خواندمیر، ص۴۴۱-۴۴۲؛ روملو، ص۳ و ۹؛ عالم آرا، ص۳۹-۴۵</ref> اسماعیل پنج سال در آنجا ماند و با مراقبتهای [[شمس الدین لاهیجی]] که از فضلای آن دیار بود، فارسی، عربی، [[قرآن]] و مبانی و اصول شیعه [[امامیه]] را فراگرفت.<ref>روملو، ص۹، جهانگشا، ص۶۴-۶۷؛ امیرمحمود خواندمیر، ص۸۳؛ پارسادوست، ص۲۴۰-۲۴۲.</ref> افزون بر این، در این مدت، زیر نظر هفت تن از اعیان صوفیه لاهیجان، فنون جنگآوری آموخت.<ref>جهانگشا، ص۵۷.</ref> | پس از کشته شدن سلطان علی، برادرانش ابراهیم و اسماعیل به [[اردبیل]] رفتند و مدتی مخفیانه در اردبیل زندگی کردند. سپس به دعوت والی شیعی [[گیلان]]، کارکیا میرزاعلی، [[قزلباش]]ها او را به [[لاهیجان]] بردند.<ref>غیاث الدین خواندمیر، ص۴۴۱-۴۴۲؛ روملو، ص۳ و ۹؛ عالم آرا، ص۳۹-۴۵</ref> اسماعیل پنج سال در آنجا ماند و با مراقبتهای [[شمس الدین لاهیجی]] که از فضلای آن دیار بود، فارسی، عربی، [[قرآن]] و مبانی و اصول شیعه [[امامیه]] را فراگرفت.<ref>روملو، ص۹، جهانگشا، ص۶۴-۶۷؛ امیرمحمود خواندمیر، ص۸۳؛ پارسادوست، ص۲۴۰-۲۴۲.</ref> افزون بر این، در این مدت، زیر نظر هفت تن از اعیان صوفیه لاهیجان، فنون جنگآوری آموخت.<ref>جهانگشا، ص۵۷.</ref> |