پرش به محتوا

شاه اسماعیل اول: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۷۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۴ آوریل ۲۰۱۶
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۸: خط ۳۸:


==نام و نسب==
==نام و نسب==
اسماعیل میرزا، مشهور به شاه اسماعیل اول، پسر شیخ حیدر، روز سه‌شنبه ۲۵ رجب سال ۸۹۲ق (۴ مرداد ۸۶۶ش) در [[اردبیل]] متولد شد.<ref>غیاث الدین، حبیب السیر، ج ۴، ص ۴۲۸.</ref> نسب او با پنج واسطه به [[شیخ صفی الدین اردبیلی]] می‌رسد. مادرش حلیمه بیگم آغا، دختر اوزون حسن [[آق قویونلو]] است. مادر شاه اسماعیل که نام اصلی‌اش مارتا بود، تا پایان عمر مسیحی ماند و در محوطه آرامگاه صفویان –خارج [[بقعه]] شیخ صفی- دفن شده است.<ref>خواندمیر، ص ۴۳۸.</ref>
اسماعیل میرزا، مشهور به شاه اسماعیل اول، پسر شیخ حیدر، روز سه‌شنبه ۲۵ رجب سال ۸۹۲ق (۴ مرداد ۸۶۶ش) در [[اردبیل]] متولد شد.<ref>غیاث الدین خواندمیر، ج ۴، ص ۴۲۸.</ref> نسب او با پنج واسطه به [[شیخ صفی الدین اردبیلی]] می‌رسد. مادرش حلیمه بیگم آغا، دختر اوزون حسن [[آق قویونلو]] است. مادر شاه اسماعیل که نام اصلی‌اش مارتا بود، تا پایان عمر مسیحی ماند و در محوطه آرامگاه صفویان –خارج [[بقعه]] شیخ صفی- دفن شده است.<ref>غیاث الدین خواندمیر، ج ۴، ص ۴۳۸.</ref>


==داستان زندگی==
==زندگی==
پس از کشته شدن شیخ حیدر، یعقوب بیک، پسر اوزون حسن، خواهرش حلیمه را به همراه خواهرزادگانش، علی، ابراهیم و اسماعیل در رجب سال ۸۹۳ق در [[قلعه استخر]] [[فارس]] زندانی کرد. اسماعیل در این زمان یک سال بیشتر نداشت.<ref>غیاث الدین، حبیب السیر، ج ۴، ص ۴۳۵.</ref>
پس از کشته شدن شیخ حیدر، یعقوب بیک، پسر اوزون حسن، خواهرش حلیمه را به همراه خواهرزادگانش، علی، ابراهیم و اسماعیل در رجب سال ۸۹۳ق در [[قلعه استخر]] [[فارس]] زندانی کرد. اسماعیل در این زمان یک سال بیشتر نداشت.<ref>غیاث الدین خواندمیر، ج ۴، ص ۴۳۵.</ref>


رستم بیک پسر یعقوب، پس از یعقوب بیک به قدرت رسید. او برای مقابله با فرخ یسار، هم‌پیمان سابق و دشمن کنونی خود، به کمک فرزندان شیخ حیدر و مریدان آنها نیازمند بود، لذا در سال ۸۹۸ق، عمه خود حلیمه بیگم و فرزندانش را پس از حدود چهار سال و نیم از حبس آزاد کرد و به [[تبریز]] برد.<ref>پارسادوست، منوچهر، ص ۲۲۰.</ref>
رستم بیک پسر یعقوب، پس از یعقوب بیک به قدرت رسید. او برای مقابله با فرخ یسار، هم‌پیمان سابق و دشمن کنونی خود، به کمک فرزندان شیخ حیدر و مریدان آنها نیازمند بود، لذا در سال ۸۹۸ق، عمه خود حلیمه بیگم و فرزندانش را پس از حدود چهار سال و نیم از حبس آزاد کرد و به [[تبریز]] برد.<ref>منوچهر پارسادوست، ص ۲۲۰.</ref>


رستم بیک پس از اینکه با کمک رشادت‌های «‌سلطان علی‌» و مریدانش به اهداف خود رسید، به خانواده شیخ حیدر اجازه داد به [[اردبیل]] بروند، ولی با افزایش مریدان آنها در اردبیل، احساس خطر کرد و آنها را دوباره به تبریز برگرداند و تصمیم گرفت تا علی و سران [[صوفیه]] را از بین ببرد. سلطان علی و مردانش با اطلاع از این موضوع، شبانه فرار کردند. رستم بیک، سپاهی پنج هزار نفری به فرماندهی اَیبه سلطان به تعقیب آنان فرستاد که در روستای «‌شماس‌» در نزدیکی اردبیل با صوفیان روبرو شدند. سلطان علی که کشته شدنش را پیش‌بینی می‌کرد، اسماعیل میرزا را به جانشینی خود اتنخاب کرد.<ref>غیاث الدین، ص ۴۴۱-۴۳۵.</ref>
رستم بیک پس از اینکه با کمک رشادت‌های «‌سلطان علی‌» و مریدانش به اهداف خود رسید، به خانواده شیخ حیدر اجازه داد به [[اردبیل]] بروند، ولی با افزایش مریدان آنها در اردبیل، احساس خطر کرد و آنها را دوباره به تبریز برگرداند و تصمیم گرفت تا علی و سران [[صوفیه]] را از بین ببرد. سلطان علی و مردانش با اطلاع از این موضوع، شبانه فرار کردند. رستم بیک، سپاهی پنج هزار نفری به فرماندهی اَیبه سلطان به تعقیب آنان فرستاد که در روستای «‌شماس‌» در نزدیکی اردبیل با صوفیان روبرو شدند. سلطان علی که کشته شدنش را پیش‌بینی می‌کرد، اسماعیل میرزا را به جانشینی خود اتنخاب کرد.<ref>غیاث الدین خواندمیر، ج ۴، ص ۴۴۱-۴۳۵.</ref>


==اسماعیل در لاهیجان==
===کسب آموزش‌های دینی و نظامی در لاهیجان===
پس از کشته شدن سلطان علی، برادرانش ابراهیم و اسماعیل به [[اردبیل]] رفتند و مدتی مخفیانه در اردبیل زندگی کردند. سپس به دعوت والی شیعی [[گیلان]]، کارکیا میرزاعلی، [[قزلباش]]‌ها او را به [[لاهیجان]] بردند.<ref>خواندمیر، غیاث الدین، ص ۴۱-۴۲؛ روملو، عالم آرا، ص ۹.</ref> اسماعیل پنج سال در آنجا ماند و با مراقبت‌های [[شمس الدین لاهیجی]] که از فضلای آن دیار بود، فارسی، عربی، [[قرآن]] و مبانی و اصول شیعه [[امامیه]] را فراگرفت.<ref>روملو، جهانگشا، ص ۴-۷؛ خواندمیر، امیرمحمود، ص ۳؛ پارسادوست، ص ۴۰-۴۲</ref> افزون بر این، در این مدت، زیر نظر هفت تن از اعیان صوفیه لاهیجان، فنون جنگ‌آوری آموخت.<ref>جهانگشا، ص ۷.</ref> سپس همراه این هفت تن، عازم اردبیل شد و هر چه به این شهر نزدیک‌تر می‌شد، بر تعداد یارانش افزوده می‌شد.
پس از کشته شدن سلطان علی، برادرانش ابراهیم و اسماعیل به [[اردبیل]] رفتند و مدتی مخفیانه در اردبیل زندگی کردند. سپس به دعوت والی شیعی [[گیلان]]، کارکیا میرزاعلی، [[قزلباش]]‌ها او را به [[لاهیجان]] بردند.<ref>غیاث الدین خواندمیر، ص ۴۴۱-۴۴۲؛ روملو، ص ۳ و ۹؛ عالم آرا، ص ۳۹-۴۵</ref> اسماعیل پنج سال در آنجا ماند و با مراقبت‌های [[شمس الدین لاهیجی]] که از فضلای آن دیار بود، فارسی، عربی، [[قرآن]] و مبانی و اصول شیعه [[امامیه]] را فراگرفت.<ref>روملو، ص ۹، جهانگشا، ص ۶۴-۶۷؛ امیرمحمود خواندمیر، ص ۸۳؛ پارسادوست، ص۲۴۰-۲۴۲.</ref> افزون بر این، در این مدت، زیر نظر هفت تن از اعیان صوفیه لاهیجان، فنون جنگ‌آوری آموخت.<ref>جهانگشا، ص ۵۷.</ref>  


==آغاز قیام شاه صفوی==
===شکست قاتل پدر و ورود به تبریز===
اسماعیل میرزا، در سال ۹۰۵ق با نیروی هفت هزار نفری به جنگ «‌فرخ یسار»، قاتل پدرش رفت و او را شکست داد. در ادامه، قلعه [[باکو]] را فتح کرد، بناها را با خاک یکسان کرد و به قبر خلیل الله، قاتلِ [[شیخ جنید]]، بی‌حرمتی کرد و استخوان‌های او را از قبر درآورد و سوزاند.<ref>غیاث الدین؛ ج ۴، ص ۴۶۱؛ روملو، حسن بیگ؛ ص ۶۸.</ref> پس از آن به جنگ با الوند بیک، حاکم آذربایجان رفت و با شکست دادن او، وارد [[تبریز]] شد.
اسماعیل میرزا، همراه هفت تن از اعیان صوفیه لاریجان، عازم اردبیل شد و هر چه به این شهر نزدیک‌تر می‌شد، بر تعداد یارانش افزوده می‌شد. او در سال ۹۰۵ق با نیروی هفت هزار نفری به جنگ «‌فرخ یسار»، قاتل پدرش رفت و او را شکست داد. در ادامه، قلعه [[باکو]] را فتح کرد، بناها را با خاک یکسان کرد و به قبر خلیل الله، قاتلِ [[شیخ جنید]]، بی‌حرمتی کرد و استخوان‌های او را از قبر درآورد و سوزاند.<ref>غیاث الدین؛ ج ۴، ص ۴۶۱؛ روملو، حسن بیگ؛ ص ۶۸.</ref> پس از آن به جنگ با الوند بیک، حاکم آذربایجان رفت و با شکست دادن او، وارد [[تبریز]] شد.


==اقدامات شاه اسماعیل==
==اقدامات شاه اسماعیل==
===رسمی کردن مذهب تشیع در ایران===
===رسمی کردن مذهب تشیع در ایران===
اسماعیل میرزا در تابستان سال ۹۰۷ق در سن ۱۵ سالگی در تبریز تاج‎گذاری کرد و شاه اسماعیل خوانده شد.<ref>سیوری، راجر، ص ۲۵.</ref> شاه اسماعیل پس از تاجگذاری دستور داد که همه خطبا به نام [[دوازده امامی|دوازده امام]] خطبه بخوانند و عبارت «‌اشهد أنّ علیاً ولی الله» را به [[اذان]] اضافه کنند.<ref>روملو، حسن بیگ، ص ۸۵-۸۶.</ref>
اسماعیل میرزا در تابستان سال ۹۰۷ق در سن ۱۵ سالگی در تبریز تاج‎گذاری کرد و پس از آن شاه اسماعیل خوانده شد.<ref>سیوری، راجر، ص ۲۵.</ref> شاه اسماعیل پس از تاجگذاری دستور داد که همه خطبا به نام [[دوازده امامی|دوازده امام]] خطبه بخوانند و عبارت «‌اشهد أنّ علیاً ولی الله» را به [[اذان]] اضافه کنند.<ref>روملو، حسن بیگ، ص ۸۵-۸۶.</ref>


شاه اسماعیل با تأسیس دولت [[صفوی]] توانست سرزمین ایران کهن را که تا آن زمان پاره پاره بود، متحد کند و وحدتی سیاسی در آن پدید آورد.<ref>رسول جعفریان، صفویه از ظهور تا زوال، ص ۷۰.</ref> همچنین رسمی شدن [[شیعه اثنی عشری|تشیع اثنی عشری]] توسط شاه اسماعیل، موجب تقویت هویت ملی و در نتیجه، ایجاد دولت متمرکز‌تر و قوی‌تر شد.<ref>سیوری راجر، ص ۲۷.</ref>
شاه اسماعیل با تأسیس دولت [[صفوی]] توانست سرزمین ایران کهن را که تا آن زمان پاره پاره بود، متحد کند و وحدتی سیاسی در آن پدید آورد.<ref>رسول جعفریان، صفویه از ظهور تا زوال، ص ۷۰.</ref> همچنین رسمی شدن [[شیعه اثنی عشری|تشیع اثنی عشری]] توسط شاه اسماعیل، موجب تقویت هویت ملی و در نتیجه، ایجاد دولت متمرکز‌تر و قوی‌تر شد.<ref>سیوری راجر، ص ۲۷.</ref>
خط ۶۴: خط ۶۴:
شاه اسماعیل با شکست دادن مخالفان خود توانست قلمرو حکومت ایران را گسترش دهد. وی با شکست دادن «‌سلطان مراد آق قویونلو‌» در نزدیکی [[همدان]]، بر سراسر [[عراق عجم]] مسلط شد. در سال ۹۰۹ق، نیروهای [[قزلباش]]، [[سمنان]] و [[فارس]] و در سال بعد [[یزد]] را تصرف کردند و شاه اسماعیل، در سال ۹۱۴ق بر عراق عرب مسلط شد.
شاه اسماعیل با شکست دادن مخالفان خود توانست قلمرو حکومت ایران را گسترش دهد. وی با شکست دادن «‌سلطان مراد آق قویونلو‌» در نزدیکی [[همدان]]، بر سراسر [[عراق عجم]] مسلط شد. در سال ۹۰۹ق، نیروهای [[قزلباش]]، [[سمنان]] و [[فارس]] و در سال بعد [[یزد]] را تصرف کردند و شاه اسماعیل، در سال ۹۱۴ق بر عراق عرب مسلط شد.


شاه اسماعیل، پس از غلبه بر علاءالدوله ذوالقدر (۹۱۳ق /۱۵۰۷م) و تصرف [[دیار بکر]] و بخش علیای [[فرات]]، راهی [[عراق]] شد تا آخرین پایگاه امیران بایندری [[آق قویونلو]] و شهرهای مقدس شیعیان را تسخیر کند.<ref>خواندمیر، غیاث الدین، ص ۸۵-۹۰؛ روملو، ص ۲ -۶؛ عالم آرا، ص ۱۲-۲۱</ref> پس از فتح بغداد در سال ۹۱۴ق، به [[نجف]]، [[کربلا]] و [[سامرا]] رفت و به نوسازی و تعمیر قبه و بارگاه امامان همت گماشت.<ref>خواندمیر، غیاث الدین، ص ۹۳- ۹۵؛ عالم آرا، ص ۲۷- ۲۸؛ جهانگشا، ص ۸۳-۹۲؛ قاضی احمد، ص ۳ -۴؛ حسینی، ص ۲۴.</ref> وی در سال ۹۱۶ق، رقیب سنّی خود «‌شیبک خان ازبک‌» را شکست داد. به دستور او، سر شیبک خان را از بدن جدا ساخته و برای سلطان عثمانی، [[بایزید]]‌ فرستاده شد.<ref>روملو؛ حسن بیگ، ص۱۶۱.</ref>
شاه اسماعیل، پس از غلبه بر علاءالدوله ذوالقدر (۹۱۳ق /۱۵۰۷م) و تصرف [[دیار بکر]] و بخش علیای [[فرات]]، راهی [[عراق]] شد تا آخرین پایگاه امیران بایندری [[آق قویونلو]] و شهرهای مقدس شیعیان را تسخیر کند.<ref>خواندمیر، غیاث الدین، ص ۸۵-۹۰؛ روملو، ص ۲ -۶؛ عالم آرا، ص ۱۲-۲۱</ref> پس از فتح بغداد در سال ۹۱۴ق، به [[نجف]]، [[کربلا]] و [[سامرا]] رفت و به نوسازی و تعمیر قبه و بارگاه امامان همت گماشت.<ref>خواندمیر، غیاث الدین، ص ۹۳- ۹۵؛ عالم آرا، ص ۲۷- ۲۸؛ جهانگشا، ص ۸۳-۹۲؛ قاضی احمد، ص ۳ -۴؛ حسینی، ص ۲۴.</ref> وی در سال ۹۱۶ق، رقیب سنّی خود «‌شیبک خان ازبک‌» را شکست داد. به دستور او، سر شیبک خان از بدن جدا شده و برای سلطان عثمانی، [[بایزید]]‌ فرستاده شد.<ref>روملو؛ حسن بیگ، ص۱۶۱.</ref>


==آغاز تنش با عثمانی ها==
==تنش با دولت عثمانی==
پیشروی شاه اسماعیل در [[ماوراءالنهر]] و گسترش مذهب [[شیعه]] در سرزمین‌های شرقی قلمرو اسلامی، برای بایزید دوم که خود را پیشوای همه مسلمانان جهان می‌دانست، سخت بود. از این رو نخست از در دوستی درآمد<ref>فلسفی، ص ۲؛ جهانگشا، ص ۲۴- ۲۵</ref>، اما چون سر شیبک خان را نزد او فرستادند، خشمناک شد و اسماعیل را از مداخله در کار شیعیان عثمانی و از فکر «‌استیلا بر ممالک روم‌» برحذر داشت و او را تهدید به جنگ کرد.<ref>فلسفی، ص ۳؛ پارسادوست، ص ۶۹-۷۲.</ref>
پیشروی شاه اسماعیل در [[ماوراءالنهر]] و گسترش مذهب [[شیعه]] در سرزمین‌های شرقی قلمرو اسلامی، برای بایزید دوم که خود را پیشوای همه مسلمانان جهان می‌دانست، سخت بود. از این رو نخست از در دوستی درآمد<ref>فلسفی، ص ۲؛ جهانگشا، ص ۲۴- ۲۵</ref>، اما چون سر شیبک خان را نزد او فرستادند، خشمناک شد و اسماعیل را از مداخله در کار شیعیان عثمانی و از فکر «‌استیلا بر ممالک روم‌» برحذر داشت و او را تهدید به جنگ کرد.<ref>فلسفی، ص ۳؛ پارسادوست، ص ۶۹-۷۲.</ref>


علاوه بر این، شاه اسماعیل به بهانه پشتیبانی از [[صوفیان]] و شیعیان قلمرو عثمانی، از بحران‌های اجتماعی و سیاسی در عثمانی استفاده برد و از شورش شاه قلی بابا تکلو حمایت کرد و همچنین به نورعلی خلیفه کمک کرد تا شهرهای عثمانی را تخریب و تصرف کند.
شاه اسماعیل به بهانه پشتیبانی از [[صوفیان]] و شیعیان قلمرو عثمانی، از بحران‌های اجتماعی و سیاسی در عثمانی استفاده برد و از شورش شاه قلی بابا تکلو حمایت کرد و همچنین به نورعلی خلیفه کمک کرد تا شهرهای عثمانی را تخریب و تصرف کند.


==اولین جنگ با عثمانی‌ها==
===اولین جنگ با عثمانی‌ها===
این فعالیت‌ها به [[سلطان سلیم]] جانشین کینه‌توز و پرغرور بایزید بهانه داد تا با صفویان به نبرد برخیزد.<ref>اسکندربیک، /۱؛ قاضی احمد، /۱۷؛ پارسادوست، ۷۴-۷۷؛ روملو، ۲۵-۲۶</ref> به درخواست او شمس الدین احمد درباره مذهب شیعه رساله خصمانه‌ای نوشت، <ref>ریاحی، ۹۶</ref> و مفتی استانبول نیز فتوای قتل شیعیان را داد<ref>پارسا دوست، ۲۱ -۲۳؛ هامرپورگشتال، /۳۳؛ </ref> اسماعیل از نظر سلیم نه تنها دشمن مذهبی بود، بلکه به سبب حمایت از علویان عثمانی دشمن کشور او نیز به حساب می‌آمد، و به علت حمایت از سلطنت احمد برادر سلیم، مخالف شخص او هم تلقی می‌شد. از سوی دیگر سلطان عثمانی هزار تن از شیعیان را در سرزمین‌های عثمانی کشت.
حمایت‌های شاه اسماعیل از شورش‌ها در قلمرو عثمانی، به [[سلطان سلیم]]، جانشین بایزید بهانه داد تا با صفویان به نبرد برخیزد.<ref>اسکندربیک، ص ۱؛ قاضی احمد، ص ۱۷؛ پارسادوست، ص ۷۴-۷۷؛ روملو، ص ۲۵-۲۶.</ref> به درخواست او شمس الدین احمد درباره مذهب شیعه رساله خصمانه‌ای نوشت<ref>ریاحی، ص ۹۶.</ref> و مفتی استانبول نیز فتوای قتل شیعیان را صادر کرد.<ref>پارسادوست، ص ۲۱ -۲۳؛ هامرپورگشتال، ص ۳۳. </ref> اسماعیل از نظر سلیم نه تنها دشمن مذهبی بود، بلکه به سبب حمایت از علویان عثمانی، دشمن کشور او نیز به حساب می‌آمد، و به علت حمایت از سلطنت احمد برادر سلیم، مخالف شخص او هم تلقی می‌شد. از سوی دیگر، سلطان عثمانی هزار تن از شیعیان را در سرزمین‌های عثمانی کشت.


==نبرد چالدران==
==جنگ چالدران==
پیکار سلیم و اسماعیل در دوم رجب ۹۲۰ق در دشت [[چالدران]] درگرفت و یک روز بیشتر طول نکشید و به پیروزی دولت عثمانی انجامید، ولی دلاوری و جنگاوری شاه اسماعیل و سپاهیانش سبب حیرت دشمن و موجب افتخار ایرانیان شد.<ref>هامرپورگشتال، /۴۳</ref>
جنگ سلطان سلیم و شاه اسماعیل در دوم رجب ۹۲۰ق در دشت [[چالدران]] درگرفت و یک روز بیشتر طول نکشید و به پیروزی دولت عثمانی انجامید. برخی منابع، از دلاوری و جنگاوری شاه اسماعیل و سپاهیانش در این جنگ و حیرت دشمن از آن یاد کرده‌اند.<ref>هامرپورگشتال، ص ۴۳.</ref>


سرانجام اسماعیل با جمعی از نزدیکان، میدان نبرد را ترک کرد و به درگزین گریخت و سلیم پیروزمندانه وارد [[تبریز]] شد، ولی نتوانست در آنجا بماند و پس از روز تبریز را به سوی [[استانبول]] ترک کرد<ref>خواندمیر، غیاث الدین، /۴۵ - ۴۸؛ روملو، ۴۹؛ جهانگشا، ۰۶ -۰۷؛ اسکندربیک، /۳</ref> و همه هنرمندانی را که شاه اسماعیل از [[هرات]] به پایتخت آورده بود، همراه گروهی از صنعتگران و اعیان تبریز از ایران به عثمانی برد.<ref> پارسا دوست، ۹۰.</ref>
شاه اسماعیل سپس به درگزین گریخت و سلطان سلیم پیروزمندانه وارد [[تبریز]] شد، ولی نتوانست در آنجا بماند و پس از ۸ روز تبریز را به سوی [[استانبول]] ترک کرد<ref>خواندمیر، غیاث الدین، /۴۵ - ۴۸؛ روملو، ۴۹؛ جهانگشا، ۰۶ -۰۷؛ اسکندربیک، /۳</ref> و همه هنرمندانی را که شاه اسماعیل از [[هرات]] به پایتخت آورده بود، همراه گروهی از صنعتگران و اعیان تبریز از ایران به عثمانی برد.<ref> پارسا دوست، ۹۰.</ref>


پس از خروج سلیم از تبریز، شاه اسماعیل به پایتخت مراجعت کرد.<ref>روملو، ۴۹</ref> او همواره به جبران شکست [[جنگ چالدران]] می‌اندیشید و از جمله تدبیرهایش آن بود که در ۹۲۱ق /۱۵۱۵م سفرای پادشاهان [[مجارستان]] و [[آلمان]] را به حضور پذیرفت و دول [[اروپا|اروپایی]] را به اتحاد بر ضد عثمانی فراخواند.<ref>طاهری، ۶۹- , ۲</ref>
پس از خروج سلیم از تبریز، شاه اسماعیل به پایتخت مراجعت کرد.<ref>روملو، ۴۹</ref> او همواره به جبران شکست [[جنگ چالدران]] می‌اندیشید و از جمله تدبیرهایش آن بود که در ۹۲۱ق /۱۵۱۵م سفرای پادشاهان [[مجارستان]] و [[آلمان]] را به حضور پذیرفت و دول [[اروپا|اروپایی]] را به اتحاد بر ضد عثمانی فراخواند.<ref>طاهری، ۶۹- , ۲</ref>
۳۸۶

ویرایش