کاربر ناشناس
ابنابجر کنانی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Hanife (←تدریس) |
imported>Hanife بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
از زندگى وی آگاهى چندانى در دست نيست، اما در كتابهای رجالى، با همين نام و نشان و گاه با اندكى اختلاف، از او ياد شده است<ref>بخاری، اسماعيل، التاريخ الكبير، جلد 3(1)، ص 416؛ بسوی، يعقوب، المعرفة و التاريخ، ص 712-713؛ ابن ابى حاتم رازی، محمد، الجرح و التعديل، جلد 2، ص 351-352؛ ابن منجويه، احمد، رجال صحيح مسلم، جلد 1، ص 434؛ ابن حجر، احمد، تهذيب التهذيب، جلد 6، ص 394- 395</ref>. در مآخذ به كوفى بودن او تصريح شده است<ref>بخاری، اسماعيل، التاريخ الكبير، جلد 3(1)، ص 416؛ ابن سعد، محمد، الطبقات الكبری، جلد1، ص 338؛ ابن حجر، احمد، تهذيب التهذيب، جلد 6، ص 394- 395</ref>. | از زندگى وی آگاهى چندانى در دست نيست، اما در كتابهای رجالى، با همين نام و نشان و گاه با اندكى اختلاف، از او ياد شده است<ref>بخاری، اسماعيل، التاريخ الكبير، جلد 3(1)، ص 416؛ بسوی، يعقوب، المعرفة و التاريخ، ص 712-713؛ ابن ابى حاتم رازی، محمد، الجرح و التعديل، جلد 2، ص 351-352؛ ابن منجويه، احمد، رجال صحيح مسلم، جلد 1، ص 434؛ ابن حجر، احمد، تهذيب التهذيب، جلد 6، ص 394- 395</ref>. در مآخذ به كوفى بودن او تصريح شده است<ref>بخاری، اسماعيل، التاريخ الكبير، جلد 3(1)، ص 416؛ ابن سعد، محمد، الطبقات الكبری، جلد1، ص 338؛ ابن حجر، احمد، تهذيب التهذيب، جلد 6، ص 394- 395</ref>. | ||
=== مذهب === | === مذهب === | ||
[[نجاشى]] بر تشيّع عبدالله تصريح دارد و به نظر مىرسد كه در تشيع عبدالملك نيز جای ترديد نباشد. | [[نجاشى]] بر تشيّع عبدالله تصريح دارد و به نظر مىرسد كه در تشيع عبدالملك نيز جای ترديد نباشد. | ||
=== تخصص وی === | === تخصص وی === | ||
ابن قتيبه<ref>ابن قتيبة، عبدالله، المعارف، ص 66</ref> و عجلى<ref>عجلى، احمد، تاريخ الثقات، ص 307- 308</ref> از طبابت او و خاندان ابجر ياد كردهاند. عجلى به ويژه دانش او را در پزشكى ستوده و يادآور شده است كه ابن ابجر برای درمان، مزد نمىگرفت. | ابن قتيبه<ref>ابن قتيبة، عبدالله، المعارف، ص 66</ref> و عجلى<ref>عجلى، احمد، تاريخ الثقات، ص 307- 308</ref> از طبابت او و خاندان ابجر ياد كردهاند. عجلى به ويژه دانش او را در پزشكى ستوده و يادآور شده است كه ابن ابجر برای درمان، مزد نمىگرفت. | ||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
ابن ابى اصيبعه تاريخ گرويدن او را به اسلام ذكر نكرده است، اما [[ووستنفلد]] <ref>ووستنفلد، ص7</ref> آن را مربوط به حدود 70ق/689م دانسته، و [[عبدالعزيز بن مروان]] والى مصر را مشوق او در قبول [[اسلام]] شمرده است. | ابن ابى اصيبعه تاريخ گرويدن او را به اسلام ذكر نكرده است، اما [[ووستنفلد]] <ref>ووستنفلد، ص7</ref> آن را مربوط به حدود 70ق/689م دانسته، و [[عبدالعزيز بن مروان]] والى مصر را مشوق او در قبول [[اسلام]] شمرده است. | ||
ابن ابى اصيبعه همچنين از اعمش و سفيان به عنوان كسانى كه برخى سخنان مربوط به روشهای حفظ تندرستى را از ابن ابجر روايت كردهاند، نام برده و به موضوع انتقال مدرسه پزشكى از اسكندريه به | ابن ابى اصيبعه همچنين از اعمش و سفيان به عنوان كسانى كه برخى سخنان مربوط به روشهای حفظ تندرستى را از ابن ابجر روايت كردهاند، نام برده و به موضوع انتقال مدرسه پزشكى از [[اسكندريه]] به [[انطاكيه]]، كه در روزگار خلافت [[عمر بن عبدالعزيز]] (99-101ق/718- 720م) اتفاق افتاد، اشاره كرده است<ref>ابن ابى اصيبعه، احمد، عيون الانباء، جلد 1، ص 116</ref>. | ||
روايت [[سليمان ابن مهران رازی]] ملقب بهاعمش (د148ق) و [[سفيان بن عيينه]] (د 198ق) و سفيان الثوری (د 162ق) از ابن ابجر در برخى از كتب رجال [[اهل سنت]] كه پيش نام برديم، آمده است، اما سخن ابن ابى اصيبعه با توجه به فاصله زمانى طولانى ميان فتح مصر و عصر راويان ياد شده، قطعاً نادرست است. چه با فرض آنكه عبدالملك به هنگام سقوط اسكندريه به عنوان مدرس طب، دست كم 30 سال داشته و با توجه به سخن ابن حجر، حاكى از زنده بودن وی در 161ق، بايد بيش از 120 سال زيسته باشد. | روايت [[سليمان ابن مهران رازی]] ملقب بهاعمش (د148ق) و [[سفيان بن عيينه]] (د 198ق) و [[سفيان الثوری]] (د 162ق) از ابن ابجر در برخى از كتب رجال [[اهل سنت]] كه پيش نام برديم، آمده است، اما سخن ابن ابى اصيبعه با توجه به فاصله زمانى طولانى ميان فتح مصر و عصر راويان ياد شده، قطعاً نادرست است. چه با فرض آنكه عبدالملك به هنگام سقوط اسكندريه به عنوان مدرس طب، دست كم 30 سال داشته و با توجه به سخن ابن حجر، حاكى از زنده بودن وی در 161ق، بايد بيش از 120 سال زيسته باشد. | ||
بدينترتيب ميان معلم مدرسه اسكندريه و عبدالملك ابن ابجر در منابع اهل سنت و شخصى به همين نام در منابع شيعى، به ترتيب در حدود 80 سال اختلاف سنى وجود دارد. | بدينترتيب ميان معلم مدرسه اسكندريه و عبدالملك ابن ابجر در منابع اهل سنت و شخصى به همين نام در منابع شيعى، به ترتيب در حدود 80 سال اختلاف سنى وجود دارد. | ||
سزگين برای حل بخشى از اين دشواری (ظاهراً، وی منابع شيعى را نديده است) پزشك مدرسه اسكندريه را ابجر و عبدالملك محدث را پسر وی شمرده و تصور كرده است كه خطای ابن ابى اصيبعه تنها خلط ميان پدر و پسر بوده است و واقعاً ممكن است در | سزگين برای حل بخشى از اين دشواری (ظاهراً، وی منابع شيعى را نديده است) پزشك مدرسه اسكندريه را ابجر و عبدالملك محدث را پسر وی شمرده و تصور كرده است كه خطای ابن ابى اصيبعه تنها خلط ميان پدر و پسر بوده است و واقعاً ممكن است در مدرسه اسكندريه فردی به نام ابجر به تدريس مشغول بوده است، <ref>III/205-206 ، GAS, </ref> اما چنانچه ديديم، در همه كتب رجال، اسلاف عبدالملك به نامهای عربى معرفى شدهاند و تدريس يك فرد عرب در مدرسه اسكندريه عصر بيزانس قابل قبول نمىنمايد<ref>مايرهوف، ماكس، «من الاسكندريه الى بغداد»، ص 66</ref>. از سوی ديگر در سده اول ق، يك دانشمند مسيحى به نام ادفر، كه از كيميا نيز اطلاعاتى داشته، در اسكندريه معروف بوده است. به نظر لكلرك، ادفر همان است كه ابن ابى اصيبعه، وی را ابن ابجر ناميده است <ref>Leclerc, Lucien, Histiere de la m E dicine arabe. ص 62-64</ref> | ||
در عين حال، وجود خاندانى به نام ابجر در [[كوفه]]، از موالى كنانه يا بنى عجل يا بنى همدان غير قابل ترديد است. اشتغال سنتى افراد اين خاندان به طب نيز در برخى منابع آمده است. بدين ترتيب، در حقيقت دو محدث به نام عبدالملك كه احتمالاً هر دو طبيب نيز بودهاند، وجود داشتهاند كه يكى از آنها در سده 2ق/8م و ديگر در سدة 3ق/9م درگذشته است. اين احتمال را كه درباره نامهای پدران آنان در مآخذ شيعه و سنى اشتباهى رخ داده باشد، ناديده نمىتوان گرفت. | در عين حال، وجود خاندانى به نام ابجر در [[كوفه]]، از موالى كنانه يا بنى عجل يا بنى همدان غير قابل ترديد است. اشتغال سنتى افراد اين خاندان به طب نيز در برخى منابع آمده است. بدين ترتيب، در حقيقت دو محدث به نام عبدالملك كه احتمالاً هر دو طبيب نيز بودهاند، وجود داشتهاند كه يكى از آنها در سده 2ق/8م و ديگر در سدة 3ق/9م درگذشته است. اين احتمال را كه درباره نامهای پدران آنان در مآخذ شيعه و سنى اشتباهى رخ داده باشد، ناديده نمىتوان گرفت. | ||