کاربر ناشناس
اصول فقه: تفاوت میان نسخهها
اصلاح پاورقی و منابع
جز (←منابع) |
imported>M.r.seifi (اصلاح پاورقی و منابع) |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
==تعریف علم اصول== | ==تعریف علم اصول== | ||
کلمه اصل به معنای ریشه و پایه چیزی است.<ref>خلیل بن احمد، العین، ج۷، ص۱۵۶.</ref> این علم از آن رو «اصول فقه» نامیدهاند که همچون مقدمه و پایهٔ علم [[فقه]] است؛ زیرا روش صحیح [[اجتهاد|استنباط]] از [[ادله اربعه|منابع فقه]] را میآموزد.<ref>مرتضی مطهری، کلیات علوم اسلامی، مجموعه آثار، | کلمه اصل به معنای ریشه و پایه چیزی است.<ref>خلیل بن احمد، العین، ج۷، ص۱۵۶.</ref> این علم از آن رو «اصول فقه» نامیدهاند که همچون مقدمه و پایهٔ علم [[فقه]] است؛ زیرا روش صحیح [[اجتهاد|استنباط]] از [[ادله اربعه|منابع فقه]] را میآموزد.<ref>مرتضی مطهری، کلیات علوم اسلامی، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۲۷.</ref> | ||
از آنجا که رجوع به منابع فقهی مانند [[قرآن]] و [[روایات]]، میتواند به شیوههای مختلفی انجام گیرد و برداشتهای مختلفی از آنها شود، وجود قواعدی که بتواند روش برداشت صحیح و شیوه درست استنباط را بیان کند ضروری است.<ref> | از آنجا که رجوع به منابع فقهی مانند [[قرآن]] و [[روایات]]، میتواند به شیوههای مختلفی انجام گیرد و برداشتهای مختلفی از آنها شود، وجود قواعدی که بتواند روش برداشت صحیح و شیوه درست استنباط را بیان کند ضروری است.<ref>صدر، المعالم الجدیده للاصول، ۱۴۲۱ق، ص۲۹.</ref> [[سید محمد باقر صدر]] علم اصول را این گونه تعریف میکند: «علم الاصول هو العلم بالعناصر المشترکه لاستنباط جعل شرعی: علم اصول فقه دانشی است که از عناصر مشترک در فرایند استنباط [[حکم شرعی]] بحث میکند».<ref>صدر، دروس فی علم الاصول (الحلقه الثالثه)، ۱۴۲۶ق، ص۱۸.</ref> | ||
==موضوع علم اصول== | ==موضوع علم اصول== | ||
غالبا هر دانشی موضوعی دارد که مباحث آن دانش پیرامون آن بحث میکند؛ مانند علم فیزیک که موضوع آن طبیعت است و این دانش پیرامون طبیعت بحث میکند. بسیاری از اصولیان موضوع علم اصول فقه را [[ادله اربعه]] (دلیلهای چهارگانه) یعنی [[قرآن|کتاب]]، [[سنت]]، [[اجماع]] و [[عقل]] میدانند که علم اصول از حالات و [[حجیت]] آنها بحث میکند. برخی ادله اربعه را با ویژگی دلیل بودن<ref>میرزا ابوالقاسم قمی، قوانین الاصول، ص۹.</ref> و برخی دیگر بدون در نظرداشت این خصوصیت، موضوع علم اصول دانستهاند.<ref>محمد حسین اصفهانی، الفصول الغرویه فی الاصول الفقهیه، ص۱۱.</ref> | غالبا هر دانشی موضوعی دارد که مباحث آن دانش پیرامون آن بحث میکند؛ مانند علم فیزیک که موضوع آن طبیعت است و این دانش پیرامون طبیعت بحث میکند. بسیاری از اصولیان موضوع علم اصول فقه را [[ادله اربعه]] (دلیلهای چهارگانه) یعنی [[قرآن|کتاب]]، [[سنت]]، [[اجماع]] و [[عقل]] میدانند که علم اصول از حالات و [[حجیت]] آنها بحث میکند. برخی ادله اربعه را با ویژگی دلیل بودن<ref>میرزا ابوالقاسم قمی، قوانین الاصول، ص۹.</ref> و برخی دیگر بدون در نظرداشت این خصوصیت، موضوع علم اصول دانستهاند.<ref>محمد حسین اصفهانی، الفصول الغرویه فی الاصول الفقهیه، ص۱۱.</ref> | ||
[[آخوند خراسانی]] موضوع علم اصول را کلیای میداند که محورِ تمام مسائل علم اصول است، چه از ادله اربعه باشد و چه غیر آن.<ref>خراسانی، کفایه الاصول، ص۸.</ref> [[سید محمد باقر صدر]]، خودِ عملیات استنباط را موضوع علم اصول میداند، به اعتبار اینکه در دانش اصول از عناصر مشترک آن بحث میشود.<ref> | [[آخوند خراسانی]] موضوع علم اصول را کلیای میداند که محورِ تمام مسائل علم اصول است، چه از ادله اربعه باشد و چه غیر آن.<ref>خراسانی، کفایه الاصول، ص۸.</ref> [[سید محمد باقر صدر]]، خودِ عملیات استنباط را موضوع علم اصول میداند، به اعتبار اینکه در دانش اصول از عناصر مشترک آن بحث میشود.<ref>صدر، المعالم الجدیده للاصول، ۱۴۲۱ق، ص۲۸.</ref> | ||
== نیاز به علم اصول == | == نیاز به علم اصول == | ||
پس از رحلت [[پیامبر اسلام(ص)]]،از یکسو عدم دسترسی به پیامبر خدا(ص) و از سوی دیگر به دلیل گسترش قلمرو جامعه [[اسلام|اسلامی]] و پیدایش حوادث اجتماعی متعدد، احکامی در جامعه اسلامی مطرح شد که تا قبل از آن مورد ابتلا نبود.<ref>رجوع شود به: مهدی علیپور، درآمدی بر تاریخ علم اصول ص۵۰.</ref>از این رو اندک اندک نیاز به [[اجتهاد]] و استنباط احکام از [[قرآن]] و [[احادیث]] پیامبر(ص) احساس شد. | پس از رحلت [[پیامبر اسلام(ص)]]،از یکسو عدم دسترسی به پیامبر خدا(ص) و از سوی دیگر به دلیل گسترش قلمرو جامعه [[اسلام|اسلامی]] و پیدایش حوادث اجتماعی متعدد، احکامی در جامعه اسلامی مطرح شد که تا قبل از آن مورد ابتلا نبود.<ref>رجوع شود به: مهدی علیپور، درآمدی بر تاریخ علم اصول ص۵۰.</ref>از این رو اندک اندک نیاز به [[اجتهاد]] و استنباط احکام از [[قرآن]] و [[احادیث]] پیامبر(ص) احساس شد. | ||
[[شیعیان]] نیز هرچند به دلیل وجود [[امامان]] [[عصمت|معصوم]](ع) پس از [[پیامبر(ص)]]، کمتر نیاز به [[اجتهاد]] داشتند، به دلایلی از جمله عدم دسترسی به امامان(ع) به دلیل حضور در شهرهای دیگر و یا محدودیتهای مختلف از سوی حاکمان جور، مجبور بودند با الهام از اصول کلی که قبلا از [[ائمه(ع)]] فرا گرفته بودند، در فروعات و جزئیات به اجتهاد دست بزنند. امامان [[اهلبیت(ع)]] نیز با آموزش اصول کلی، آنان را به اجتهاد در امور جزئی تشویق میکردند. به این ترتیب [[مسلمانان]] روز به روز نیاز بیشتری احساس میکردند تا شیوه صحیح استنباط [[احکام شرعی]] را تدوین نمایند و در پاسخ به چنین نیازی علم اصول شکل گرفت.<ref> | [[شیعیان]] نیز هرچند به دلیل وجود [[امامان]] [[عصمت|معصوم]](ع) پس از [[پیامبر(ص)]]، کمتر نیاز به [[اجتهاد]] داشتند، به دلایلی از جمله عدم دسترسی به امامان(ع) به دلیل حضور در شهرهای دیگر و یا محدودیتهای مختلف از سوی حاکمان جور، مجبور بودند با الهام از اصول کلی که قبلا از [[ائمه(ع)]] فرا گرفته بودند، در فروعات و جزئیات به اجتهاد دست بزنند. امامان [[اهلبیت(ع)]] نیز با آموزش اصول کلی، آنان را به اجتهاد در امور جزئی تشویق میکردند. به این ترتیب [[مسلمانان]] روز به روز نیاز بیشتری احساس میکردند تا شیوه صحیح استنباط [[احکام شرعی]] را تدوین نمایند و در پاسخ به چنین نیازی علم اصول شکل گرفت.<ref>صدر، المعالم الجدیده للاصول، ۱۴۲۱ق، ص۶۹.</ref> | ||
== تاریخچه علم اصول == | == تاریخچه علم اصول == | ||
علم اصول از علومی است که در فرهنگ [[اسلام|اسلامی]] تولد یافته و در دامن [[علم فقه]] رشد کرده است. [[فقیه|فُقها]] بدون توجه به طبیعت و اهمیت قواعد اصولی در فرایند [[اجتهاد|استنباط]] [[احکام شرعی]]، همواره از این قواعد در عملیات استنباط استفاده میکردند. بر اساس شواهد تاریخی هستهٔ اولی تفکر اصولی در میان [[شیعه]]، به عصر امامت [[امام باقر(ع)]] و [[امام صادق(ع)]] برمیگردد. آن دو [[امام]] شیوه صحیح استنباط احکام الهی از [[قرآن]] و [[سنت]] را به شاگردان از طریق القای اصول (بیان قواعد) و تشویق شاگردان به تفریع (تطابق جزئیات با قواعد) آموزش میدادند. برخی از اصحاب [[ائمه(ع)|ائمه]] رسالههایی در مسایل علم اصول تألیف کردهاند. [[هشام بن حکم]] از اصحاب امام صادق(ع) رسالهای در باب الفاظ و پس از آن [[یونس بن عبد الرحمن]] شاگرد [[امام موسی کاظم(ع)]] کتاب ''اختلاف الحدیث'' را در بحث [[تعادل و تراجیح|تَعادُل و تَراجیح]] نوشت.<ref>سید حسن صدر، الشیعه و فنون الاسلام، ص۳۲۷.</ref><ref> | علم اصول از علومی است که در فرهنگ [[اسلام|اسلامی]] تولد یافته و در دامن [[علم فقه]] رشد کرده است. [[فقیه|فُقها]] بدون توجه به طبیعت و اهمیت قواعد اصولی در فرایند [[اجتهاد|استنباط]] [[احکام شرعی]]، همواره از این قواعد در عملیات استنباط استفاده میکردند. بر اساس شواهد تاریخی هستهٔ اولی تفکر اصولی در میان [[شیعه]]، به عصر امامت [[امام باقر(ع)]] و [[امام صادق(ع)]] برمیگردد. آن دو [[امام]] شیوه صحیح استنباط احکام الهی از [[قرآن]] و [[سنت]] را به شاگردان از طریق القای اصول (بیان قواعد) و تشویق شاگردان به تفریع (تطابق جزئیات با قواعد) آموزش میدادند. برخی از اصحاب [[ائمه(ع)|ائمه]] رسالههایی در مسایل علم اصول تألیف کردهاند. [[هشام بن حکم]] از اصحاب امام صادق(ع) رسالهای در باب الفاظ و پس از آن [[یونس بن عبد الرحمن]] شاگرد [[امام موسی کاظم(ع)]] کتاب ''اختلاف الحدیث'' را در بحث [[تعادل و تراجیح|تَعادُل و تَراجیح]] نوشت.<ref>سید حسن صدر، الشیعه و فنون الاسلام، ص۳۲۷.</ref><ref>صدر، المعالم الجدیده للاصول، ۱۴۲۱ق، ص۶۵.</ref> از این رو میتوان مؤسس علم اصول را امام باقر(ع) و امام صادق(ع) دانست. | ||
دوره تدوین علم اصول فقه به صورت یکی از شاخههای [[علوم اسلامی]] در میان [[فقیه|فقهای]] [[شیعه]] به اوایل قرن چهارم هجری و پایان [[غیبت صغری]] برمیگردد. فقهای [[اهل سنت]] به دلیل عدم مراجعه به [[ائمه اهل بیت|ائمه اهلبیت(ع)]] و [[احادیث]] آنان، زودتر از فقهای شیعه به ضرورت پیدایش این علم پی بردند و از اواخر قرن دوم هجری به تألیف کتابهای اصولی پرداختند. | دوره تدوین علم اصول فقه به صورت یکی از شاخههای [[علوم اسلامی]] در میان [[فقیه|فقهای]] [[شیعه]] به اوایل قرن چهارم هجری و پایان [[غیبت صغری]] برمیگردد. فقهای [[اهل سنت]] به دلیل عدم مراجعه به [[ائمه اهل بیت|ائمه اهلبیت(ع)]] و [[احادیث]] آنان، زودتر از فقهای شیعه به ضرورت پیدایش این علم پی بردند و از اواخر قرن دوم هجری به تألیف کتابهای اصولی پرداختند. | ||
در میان [[اهل سنت]] اولین کسی که در علم اصول کتاب نوشت [[شافعی]] بود که آن را «الرساله» نامید. در میان [[شیعه]] نیز [[شیخ مفید]] اولین کسی بود که در این علم، تألیف کرد. نجاشی کتابی با عنوان «اصول الفقه» برای شیخ مفید ذکر کرده است.<ref>[http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/4518/4545/32749/%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%A7%D8%B5%D9%88%D9%84-%D9%81%D9%82%D9%87-4 پایگاه اطلاعرسانی حوزه، «علم اصول فقه ۴»، ذیل التذکره باصول الفقه.]</ref> پس از آن، [[سید مرتضی علم الهدی]] به طور مفصل در علم اصول دست به تألیف زده است. معروفترین کتاب وی [[الذریعه الی اصول الشریعه|الذریعه]] است.<ref>سید حسن صدر، الشیعه و فنون الاسلام، ص۳۳۰.</ref><ref>رجوع شود به: | در میان [[اهل سنت]] اولین کسی که در علم اصول کتاب نوشت [[شافعی]] بود که آن را «الرساله» نامید. در میان [[شیعه]] نیز [[شیخ مفید]] اولین کسی بود که در این علم، تألیف کرد. نجاشی کتابی با عنوان «اصول الفقه» برای شیخ مفید ذکر کرده است.<ref>[http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/4518/4545/32749/%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%A7%D8%B5%D9%88%D9%84-%D9%81%D9%82%D9%87-4 پایگاه اطلاعرسانی حوزه، «علم اصول فقه ۴»، ذیل التذکره باصول الفقه.]</ref> پس از آن، [[سید مرتضی علم الهدی]] به طور مفصل در علم اصول دست به تألیف زده است. معروفترین کتاب وی [[الذریعه الی اصول الشریعه|الذریعه]] است.<ref>سید حسن صدر، الشیعه و فنون الاسلام، ص۳۳۰.</ref><ref>رجوع شود به: صدر، المعالم الجدیده للاصول، ۱۴۲۱ق، ص۷۲-۷۵</ref> | ||
اصول فقه شیعه در زمان [[سید مرتضی]] و [[شیخ طوسی]] اوج گرفت و تکامل یافت. اما پس از شیخ طوسی به دلایل مختلف برای مدتی دچار رکود شد. پس از آن با تلاشهای [[ابن ادریس حلی]]، [[محقق حلی]]، [[علامه حلی]] و [[حسن بن زین الدین|صاحب معالم]] رونقی دوباره یافت.<ref>رجوع شود به: | اصول فقه شیعه در زمان [[سید مرتضی]] و [[شیخ طوسی]] اوج گرفت و تکامل یافت. اما پس از شیخ طوسی به دلایل مختلف برای مدتی دچار رکود شد. پس از آن با تلاشهای [[ابن ادریس حلی]]، [[محقق حلی]]، [[علامه حلی]] و [[حسن بن زین الدین|صاحب معالم]] رونقی دوباره یافت.<ref>رجوع شود به: صدر، المعالم الجدیده للاصول، ۱۴۲۱ق، ص۹۳-۹۷.</ref> در قرن یازدهم جریان [[اخباریگری]] به ریاست [[محمد امین استرابادی|محدث استرابادی]] باعث رکود دوباره پیشرفت اصول شد تا اینکه پس از دو قرن مکتب اصولی کربلا به خصوص تلاشهای فراوان [[وحید بهبهانی]] توانست رویکرد اصولی را بار دیگر رونق بخشد و با ظهور [[شیخ انصاری]]، علم اصول به قله خویش رسید.<ref>رجوع شود به: صدر، المعالم الجدیده للاصول، ۱۴۲۱ق، ص۱۱۱-۱۰۷</ref> | ||
===نقش ائمه در تأسیس دانش اصول=== | ===نقش ائمه در تأسیس دانش اصول=== | ||
بر اساس شواهد تاریخی [[ائمّه اطهار(ع)|ائمّه علیهم السّلام]] بهخصوص [[امام باقر(ع)]] و [[امام صادق(ع)]] در تأسیس اصول فقه نقش اساسی داشتند. این دو [[امام]] چگونگی [[اجتهاد|استنباط]] احکام الهی از [[قرآن|کتاب]] و [[سنت|سنّت]] را به دو شیوه به یاران خویش میآموختند: | بر اساس شواهد تاریخی [[ائمّه اطهار(ع)|ائمّه علیهم السّلام]] بهخصوص [[امام باقر(ع)]] و [[امام صادق(ع)]] در تأسیس اصول فقه نقش اساسی داشتند. این دو [[امام]] چگونگی [[اجتهاد|استنباط]] احکام الهی از [[قرآن|کتاب]] و [[سنت|سنّت]] را به دو شیوه به یاران خویش میآموختند: | ||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
کتابهای رایج اصولی غالبا با تعریف علم اصول و موضوع آن آغاز میشود، سپس مباحث الفاظ مطرح میشود و با [[اصول عملیه]] و بحث [[تعادل و تراجیح|تَعادُل و تَراجیج]] خاتمه مییابد. برخی از اصولیون به تمامی مباحث اصول فقه نپرداختهاند مانند کتاب [[فرائد الاصول (کتاب)|رسائل]] که از سه بخش قطع، ظن و شک و یک خاتمه تشکیل شده و به مباحث الفاظ نپرداخته است. | کتابهای رایج اصولی غالبا با تعریف علم اصول و موضوع آن آغاز میشود، سپس مباحث الفاظ مطرح میشود و با [[اصول عملیه]] و بحث [[تعادل و تراجیح|تَعادُل و تَراجیج]] خاتمه مییابد. برخی از اصولیون به تمامی مباحث اصول فقه نپرداختهاند مانند کتاب [[فرائد الاصول (کتاب)|رسائل]] که از سه بخش قطع، ظن و شک و یک خاتمه تشکیل شده و به مباحث الفاظ نپرداخته است. | ||
ساختار مباحث دانش اصول به دو سبک ارائه شده است: نخست سبکی است که در حوزههای علمیه رایج است مانند ساختار کتاب [[کفایه الاصول]] و [[اصول الفقه مظفر]] و دیگری روشی است که [[سید محمد باقر صدر]] در [[دروس فی علم الاصول]] آن را به کار گرفته است. صدر معتقد است [[فقیه]] در [[اجتهاد|استنباط]] [[حکم شرعی]] گاهی به دلیلی که از حکم شرعی کشف میکند دست مییابد و گاهی تنها به قواعدی دسترسی دارد که جایگاه عملی [[تکلیف|مکلف]] را در حکمِ مشکوک معین میکند؛ ایشان دسته اول را [[ادله محرزه]] نامیده است، آنگونه که اصولیان دسته دوم را [[اصول عملیه]] مینامند. از سوی دیگر بین عناصر مشترک استنباط، عنصری وجود دارد که هم در ادله محرزه و هم در اصول عملیه کاربرد دارد که [[حجیت قطع]] است. بر این اساس سید محمد باقر صدر دستگاه اصولی خویش را بر این سه پایه متمرکز کرده است؛ بخش اول: حجیت قطع، بخش دوم: ادله محرزه و بخش سوم: اصول عملیه و خاتمه: [[تعادل و تراجیح]].<ref> | ساختار مباحث دانش اصول به دو سبک ارائه شده است: نخست سبکی است که در حوزههای علمیه رایج است مانند ساختار کتاب [[کفایه الاصول]] و [[اصول الفقه مظفر]] و دیگری روشی است که [[سید محمد باقر صدر]] در [[دروس فی علم الاصول]] آن را به کار گرفته است. صدر معتقد است [[فقیه]] در [[اجتهاد|استنباط]] [[حکم شرعی]] گاهی به دلیلی که از حکم شرعی کشف میکند دست مییابد و گاهی تنها به قواعدی دسترسی دارد که جایگاه عملی [[تکلیف|مکلف]] را در حکمِ مشکوک معین میکند؛ ایشان دسته اول را [[ادله محرزه]] نامیده است، آنگونه که اصولیان دسته دوم را [[اصول عملیه]] مینامند. از سوی دیگر بین عناصر مشترک استنباط، عنصری وجود دارد که هم در ادله محرزه و هم در اصول عملیه کاربرد دارد که [[حجیت قطع]] است. بر این اساس سید محمد باقر صدر دستگاه اصولی خویش را بر این سه پایه متمرکز کرده است؛ بخش اول: حجیت قطع، بخش دوم: ادله محرزه و بخش سوم: اصول عملیه و خاتمه: [[تعادل و تراجیح]].<ref>صدر، دروس فی علم الاصول، ۱۴۲۶ق، ج۱، ص۷۰.</ref> | ||
===ساختار رایج مباحث علم اصول=== | ===ساختار رایج مباحث علم اصول=== | ||
خط ۱۱۵: | خط ۱۱۵: | ||
حجیت ظواهر [[قرآن]] بدین معناست که ظاهرِ قرآن (آنچه از الفاظ قرآن فهمیده میشود) بدون وجود [[روایات]] تفسیری حجت است و [[فقیه]] میتواند آن را مستند حکم خود قرار دهد.<ref>مرتضی مطهری، کلیات علوم اسلامی(مجموعه آثار، ج۲۰)، ص۴۰.</ref> با اینکه در حجیت ظواهر قرآن، هیچیک از [[مسلمانان]] تردیدی ندارند، [[اخباریان]] با تمسک به احادیث [[تفسیر به رأی]] معتقدند معنای هر [[آیه]]ای را از [[حدیث]] باید فهمید و تنها [[امام معصوم]] است که میتواند بدون واسطه، به قرآن رجوع کند و معنای آن را بفهمد؛ نبابراین فهم قرآن فقط در اختیار [[امامان معصوم(ع)|امامان معصوم(ع]]) است. اصولیان با تمسک به آیات قرآن و [[احادیث عرض بر قرآن]] (احادیثی که میگویند برای فهم درستی حدیث، آن را با قرآن بسنجید) و [[سیره عقلا]] این فهم را نادرست میدانند. | حجیت ظواهر [[قرآن]] بدین معناست که ظاهرِ قرآن (آنچه از الفاظ قرآن فهمیده میشود) بدون وجود [[روایات]] تفسیری حجت است و [[فقیه]] میتواند آن را مستند حکم خود قرار دهد.<ref>مرتضی مطهری، کلیات علوم اسلامی(مجموعه آثار، ج۲۰)، ص۴۰.</ref> با اینکه در حجیت ظواهر قرآن، هیچیک از [[مسلمانان]] تردیدی ندارند، [[اخباریان]] با تمسک به احادیث [[تفسیر به رأی]] معتقدند معنای هر [[آیه]]ای را از [[حدیث]] باید فهمید و تنها [[امام معصوم]] است که میتواند بدون واسطه، به قرآن رجوع کند و معنای آن را بفهمد؛ نبابراین فهم قرآن فقط در اختیار [[امامان معصوم(ع)|امامان معصوم(ع]]) است. اصولیان با تمسک به آیات قرآن و [[احادیث عرض بر قرآن]] (احادیثی که میگویند برای فهم درستی حدیث، آن را با قرآن بسنجید) و [[سیره عقلا]] این فهم را نادرست میدانند. | ||
اصولیان میگویند: [[آیه|آیاتی]] که ما را به تدبر و تفکر در آیات قرآنی فراخوانده و به تمسک به قرآن دستور میدهند، بیانگر آناند که فهم قرآن برای انسانهای غیرمعصوم نیز ممکن است. علاوه بر این، احادیث [[متواتر|متواتری]] از [[ائمه(ع)]] نقل شده که میگویند: هر حدیثی را که از ما روایت شده بر قرآن عرضه کنید و اگر مخالف با قرآن بود، آن را به دیوار بزنید و نپذیرید. این احادیث بهخوبی نشان میدهند قرآن کریم بدون نیاز به حدیث نیز قابل فهم و ظاهر آیات قرآنی حجت است. سیره عقلا نیز چنین چیزی را میپذیرد.<ref> | اصولیان میگویند: [[آیه|آیاتی]] که ما را به تدبر و تفکر در آیات قرآنی فراخوانده و به تمسک به قرآن دستور میدهند، بیانگر آناند که فهم قرآن برای انسانهای غیرمعصوم نیز ممکن است. علاوه بر این، احادیث [[متواتر|متواتری]] از [[ائمه(ع)]] نقل شده که میگویند: هر حدیثی را که از ما روایت شده بر قرآن عرضه کنید و اگر مخالف با قرآن بود، آن را به دیوار بزنید و نپذیرید. این احادیث بهخوبی نشان میدهند قرآن کریم بدون نیاز به حدیث نیز قابل فهم و ظاهر آیات قرآنی حجت است. سیره عقلا نیز چنین چیزی را میپذیرد.<ref>صدر، دروس فی علم الاصول (الحلقه الثالثه)، ۱۴۲۶ق، ج۲، ص۱۹۸-۱۹۹.</ref><ref>محمد کاظم خراسانی، کفایه الاصول، ص۲۸۱-۲۸۵.</ref> | ||
===حُجیت سنت=== | ===حُجیت سنت=== | ||
خط ۱۲۷: | خط ۱۲۷: | ||
===حجیت عقل=== | ===حجیت عقل=== | ||
{{اصلی|عقل}} | {{اصلی|عقل}} | ||
عقل یکی از منابع چهارگانه [[احکام]] است؛ حجیت عقل از نظر [[شیعه]] به این معنا است که اگر عقل در موردی، حکمی قطعی داشت، آن حکم به اعتبار اینکه قطعی و یقینی است حجت است. اصولیان حجیت قطع را ذاتی میدانند و [[اخباریان|اَخباریانْ]] منکر حجیتِ عقلاند. از نظر اصولیان، حجیت عقل هم به حکم عقل ثابت است و هم مورد تأیید شرع است و وقتی حقانیت شرع و [[اصول دین]] به حکم عقل ثابت میشود، چگونه ممکن است از نظر شرعی عقل را حجت ندانیم.<ref>صدر، دروس فی علم | عقل یکی از منابع چهارگانه [[احکام]] است؛ حجیت عقل از نظر [[شیعه]] به این معنا است که اگر عقل در موردی، حکمی قطعی داشت، آن حکم به اعتبار اینکه قطعی و یقینی است حجت است. اصولیان حجیت قطع را ذاتی میدانند و [[اخباریان|اَخباریانْ]] منکر حجیتِ عقلاند. از نظر اصولیان، حجیت عقل هم به حکم عقل ثابت است و هم مورد تأیید شرع است و وقتی حقانیت شرع و [[اصول دین]] به حکم عقل ثابت میشود، چگونه ممکن است از نظر شرعی عقل را حجت ندانیم.<ref>صدر، دروس فی علم الاصول (الحلقه الثالثه)، ۱۴۲۶ق، ج۲، ص۳۰۹.</ref> | ||
مسائل اصولی مربوط به عقل در دو بخش «ملاکات احکام» و «لوازم احکام» مطرح میشود. اصولیان میگویند احکام شرعی، برخاسته از مصلحتها و مفسدهها هستند و اگر آن مصالح و مفاسد نبودند، امر و نهی الهی نیز نبود و اگر عقل انسان به آن مصالح و مفاسد آگاه گردد، همان حکمی را میکند که شرع بدان حکم کرده است. این مسئله در اصول فقه تحت عنوان «ملازمات عقلی» مطرح میشود.<ref>مطهری، کلیات علوم اسلامی، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۵۲.</ref> | مسائل اصولی مربوط به عقل در دو بخش «ملاکات احکام» و «لوازم احکام» مطرح میشود. اصولیان میگویند احکام شرعی، برخاسته از مصلحتها و مفسدهها هستند و اگر آن مصالح و مفاسد نبودند، امر و نهی الهی نیز نبود و اگر عقل انسان به آن مصالح و مفاسد آگاه گردد، همان حکمی را میکند که شرع بدان حکم کرده است. این مسئله در اصول فقه تحت عنوان «ملازمات عقلی» مطرح میشود.<ref>مطهری، کلیات علوم اسلامی، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۵۲.</ref> | ||
خط ۲۰۸: | خط ۲۰۸: | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
* صدر، سید حسن، الشیعه و فنون الاسلام،مؤسسه السبطین العالمیه، قم، ۱۴۲۷ ق، الاولی. | * صدر، سید حسن، الشیعه و فنون الاسلام،مؤسسه السبطین العالمیه، قم، ۱۴۲۷ ق، الاولی. | ||
* صدر، سید محمد باقر، دروس فی علم الاصول، مرکز الابحاث و الدراسات التخصصیه للشهید الصدر، | * صدر، سید محمد باقر، دروس فی علم الاصول، قم، مرکز الابحاث و الدراسات التخصصیه للشهید الصدر، الطبعة الثالثة، ۱۴۲۶ق. | ||
* صدر، سید محمد باقر، المعالم الجدیده للاصول، مرکز الابحاث و الدراسات التخصصیه للشهید الصدر، | * صدر، سید محمد باقر، المعالم الجدیده للاصول، قم، مرکز الابحاث و الدراسات التخصصیه للشهید الصدر، الطبعة الاولی، ۱۴۲۱ ق. | ||
* اصفهانی، محمد حسین، الفصول الغرویه فی الاصول الفقهیه،دار احیاء العلوم الاسلامیه، ۱۴۰۴، اول. | * اصفهانی، محمد حسین، الفصول الغرویه فی الاصول الفقهیه،دار احیاء العلوم الاسلامیه، ۱۴۰۴، اول. | ||
* مطهری، مرتضی، مجموعه آثار ج ۲۰، صدرا، قم، ۱۳۹۰ ش، هشتم. | * مطهری، مرتضی، مجموعه آثار ج ۲۰، صدرا، قم، ۱۳۹۰ ش، هشتم. |