پرش به محتوا

فرزدق: تفاوت میان نسخه‌ها

جز (خنثی‌سازی نسخهٔ 1280967 از Ms.sadeghi (بحث))
برچسب‌ها: تغییرمسیر حذف شد خنثی‌سازی
خط ۷۲: خط ۷۲:
یغضی حیاء و یغضی من مهابته\\فما یکلّم الا حین یبتسم
یغضی حیاء و یغضی من مهابته\\فما یکلّم الا حین یبتسم
بکفه خیزران ریحه عبق\\من کف أروع فی عرنینه شمم}}|تاریخ بایگانی| منبع = <small>دیوان الفرزدق، ج۲، ص۱۷۸-۱۸۱</small>| تراز = چپ| عرض = ۳۹۳px| اندازه خط =۱۱|رنگ پس‌زمینه=#eefffb| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
بکفه خیزران ریحه عبق\\من کف أروع فی عرنینه شمم}}|تاریخ بایگانی| منبع = <small>دیوان الفرزدق، ج۲، ص۱۷۸-۱۸۱</small>| تراز = چپ| عرض = ۳۹۳px| اندازه خط =۱۱|رنگ پس‌زمینه=#eefffb| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
در دوران حکومت [[ولید بن عبدالملک]]، ولیعهد و برادرش [[هشام بن عبدالملک]] به قصد [[حج]] به [[مکه]] رفت. او در هنگام [[طواف]] به سمت [[حجر الاسود]] رفت تا آن را استلام کند ولی به علت ازدحام جمعیت نتوانست به آن نزدیک شود. ناچار برگشت و در جای بلندی برایش کرسی گذاشتند و او از بالای آن کرسی به تماشای جمعیت پرداخت.
گفته شده [[هشام بن عبدالملک]] با عده‌ای از شامیان قصد [[استلام حجر|استلام حجرالاسود]] را داشت؛ ولی به خاطر ازدحام جمعیت موفق نشد و شامیان گرد او جمع شدند. در این هنگام، [[امام سجاد علیه‌السلام|امام سجاد(ع)]] وارد شد و مردم به احترام وی راه باز کردند و امام توانست [[حجرالاسود]] را لمس کند. مردی از شامیان از هشام بن عبدالملک پرسید او کیست که مردم برایش راه باز می‌کنند. هشام برای اینکه شامیان به امام سجاد(ع) متمایل نشوند گفت او را نمی‌شناسم. فرزدق که حاضر بود، با سرودن شعری امام را معرفی و نقشه‌های هشام را بی‌اثر کرد.<ref>مفید، الإختصاص، ۱۴۱۳ق، ص۱۹۱</ref> هشام دستور داد مستمری فرزدق را از [[بیت المال]] قطع و خودش را نیز در «عسفان» بین [[مکه]] و [[مدینه]] زندانی کردند.<ref>مفید، الإختصاص، ۱۴۱۳ق، ص۱۹۳؛ سید مرتضی، أمالی، ۱۹۹۸م، ج‏۱، ص۶۹.</ref>
در این میان [[امام زین العابدین(ع)]] وارد شد و پس از طواف، به سمت حجرالاسود رفت. جمعیت با همه ازدحامی که بود، راه را باز کردند تا امام خود را به حجر الاسود نزدیک ساخت.
اطرافیان هشام سخت شگفت‌زده شدند. یکی از آنها از هشام پرسید: «این شخص کیست؟» هشام با آنکه علی بن حسین(ع) را می‌شناخت، گفت: «نمی‌شناسم.»


در این هنگام فرزدق با شهامت گفت: «ولی من او را می‌شناسم» او بر روی بلندی ایستاد و قصیده معروف خود در معرفی امام سجاد را سرود. هشام دستور داد مستمری فرزدق را از [[بیت المال]] قطع و خودش را نیز در «عسفان» بین [[مکه]] و [[مدینه]] زندانی کردند.
گزارش شده هنگامی که خبر محرومیت و حبس فرزدق به امام سجاد(ع) رسید، دوازده هزار دینار برایش فرستاد و عذرخواهی کرد و گفت اگر بیشتر از این مبلغ داشتم، برایت می‌فرستادم.<ref>مفید، الإختصاص، ۱۴۱۳ق، ص۱۹۳؛ سید مرتضی، أمالی، ۱۹۹۸م، ج‏۱، ص۶۹.</ref>


مدح و ستایش امام در فضای خفقان سیاسی، آن هم در حضور هشام، نه تنها گواه شهامت و [[شجاعت]] در خور تقدیر وی است، بلکه بر ارادت وی به این خاندان گواهی می‌دهد. زمانی که امام سجاد(ع) از زندانی شدن او مطلع شد، مبلغ دوازده هزار درهم برای او فرستاد. فرزدق این مبلغ را پس داد و گفت:«من مدح تو را برای رضای خدا گفتم، نه برای عطا.» حضرت مبلغ را باز فرستاد و فرمود: «ما [[اهل بیت]]، چون چیزی به کسی بخشیم باز نستانیم.»<ref>تاریخ گزیده، مستوفی، ص۷۱۰؛ کشف الغمه، اربلی،  دار الاضواء بيروت - لبنان، ج۲، ص۳۰۶.</ref>
به گفته قطب راوندی وقتی مدت زندانی فرزدق زیاد شد و هشام او را به قتل تهدید کرد، از امام سجاد(ع) خواست برایش دعا کند تا آزاد شود. بعد از آزادشدن، نزد امام(ع) رفت و گفت هشام اسم مرا از دیوان پرداخت پول حذف کرده است و امام(ع) به‌اندازهٔ هزینه چهل سال به او پول داد.<ref>راوندی، الخرائج و الجرائح‏، ۱۴۰۹ق، ج‏۱، ص۲۶۷.</ref>


===فرزدق و کمیت===
===فرزدق و کمیت===
confirmed
۱٬۸۹۳

ویرایش