پرش به محتوا

غزوه بنی‌قینقاع: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳: خط ۳:
{{جعبه اطلاعات جنگ|جنگ=غَزوه بَنی‌قَینُقاع|تصویر=موقعیت قبیله بنی قینقاع.jpg|زیرنویس=موقعیت قبیله بنی‌قینقاع|زمان=[[۱۵ شوال]] سال [[سال دوم هجری قمری|دوم هجری]] تا [[۱ ذی‌القعده]] همان سال|مکان=[[مدینه]]|نتیجه=پیروزی مسلمانان و شکست و [[تبعید]] بنی‌قینقاع|علت=نقض شدن [[دستور المدینه|پیمان مدینه]] از سوی بنی‌قینقاع|جنگنده۱=مسلمانان|جنگنده۲=یهودیان بنی‌قینقاع|فرمانده۱=|فرمانده۲=|یاد=غنیمت‌های به‌دست‌آمده در این جنگ بین مسلمان‌ها تقسیم و برای اولین بار خمس غنایم از مسلمانان گرفته شد.}}
{{جعبه اطلاعات جنگ|جنگ=غَزوه بَنی‌قَینُقاع|تصویر=موقعیت قبیله بنی قینقاع.jpg|زیرنویس=موقعیت قبیله بنی‌قینقاع|زمان=[[۱۵ شوال]] سال [[سال دوم هجری قمری|دوم هجری]] تا [[۱ ذی‌القعده]] همان سال|مکان=[[مدینه]]|نتیجه=پیروزی مسلمانان و شکست و [[تبعید]] بنی‌قینقاع|علت=نقض شدن [[دستور المدینه|پیمان مدینه]] از سوی بنی‌قینقاع|جنگنده۱=مسلمانان|جنگنده۲=یهودیان بنی‌قینقاع|فرمانده۱=|فرمانده۲=|یاد=غنیمت‌های به‌دست‌آمده در این جنگ بین مسلمان‌ها تقسیم و برای اولین بار خمس غنایم از مسلمانان گرفته شد.}}


'''غَزوه بنی‌قَینُقاع''' نخستین [[غزوه|جنگ پیامبر(ص)]] با [[یهود|یهودیان]] مدینه بود. [[بنی‌قینقاع|قبیله بنی‌قینقاع]] یکی از مشهورترین بازار عرب را در اختیار داشتند و قدرت اقتصادی [[مدینه]] در اختیار آنان قرار بود. با قدرت یافتن [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] در مدینه، بنی‌قینقاع موقعیت خود را در خطر دیدند و به مقابله با مسلمانان پرداختند. آنان با نقض [[دستور المدینه|پیمان مدینه]] به زن مسلمانی تعرض کردند. [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] پس از اتمام حجت با آنان، در [[۱۵ شوال]] سال دوم هجری قمری، علیه آنها اعلام جنگ کرد و قلعه آنان را محاصره نمود. پس از گذشت پانزده روز از محاصره، یهودیان بنی‌قینقاع در برابر پیامبر تسلیم و با دستور پیامبر به [[شام]] تبعید شدند.
'''غَزوه بنی‌قَینُقاع''' نخستین [[غزوه|جنگ پیامبر(ص)]] با [[یهود|یهودیان]] مدینه بود. [[بنی‌قینقاع|قبیله بنی‌قینقاع]] یکی از مشهورترین بازار عرب را در اختیار داشتند و قدرت اقتصادی [[مدینه]] در اختیار آنان قرار بود. با قدرت یافتن [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] در مدینه، بنی‌قینقاع موقعیت خود را در خطر دیدند و به مقابله با مسلمانان پرداختند. آنان با نقض [[دستور المدینه|پیمان مدینه]] به زن مسلمانی تعرض کردند. پیامبر(ص) پس از اتمام حجت با آنان، در [[۱۵ شوال]] سال دوم هجری قمری، علیه آنها اعلام جنگ کرد و قلعه آنان را محاصره نمود. پس از گذشت پانزده روز از محاصره، یهودیان بنی‌قینقاع در برابر پیامبر(ص) تسلیم و با دستور پیامبر(ص) به [[شام]] تبعید شدند.


برخی تاریخ‌پژوهشان غزوه بنی‌قینقاع را آزمایشی برای [[اوس و خزرج|خَزْرَجیان]] دانسته‌اند؛ زیرا در این جنگ برخی خزرجیان مانند [[عبادة بن صامت|عُبادة بن صامِت]]، پیمان خود با پیامبر را بر پیمانش با بنی‌قینقاع مقدّم کرد؛ ولی بعضی دیگر مانند [[عبدالله بن ابی|عبدالله بن اُبَیّ]]، در مقابل دستورهای جنگی پیامبر ایستادگی کردند.  
برخی تاریخ‌پژوهشان غزوه بنی‌قینقاع را آزمایشی برای [[اوس و خزرج|خَزْرَجیان]] دانسته‌اند؛ زیرا در این جنگ برخی خزرجیان مانند [[عبادة بن صامت|عُبادة بن صامِت]]، پیمان خود با پیامبر(ص) را بر پیمانش با بنی‌قینقاع مقدّم کرد؛ ولی بعضی دیگر مانند [[عبدالله بن ابی|عبدالله بن اُبَیّ]]، در مقابل دستورهای جنگی پیامبر(ص) ایستادگی کردند.  


با شکست بنی‌قینقاع، [[غنیمت|غنیمت‌های]] بسیاری به دست مسلمان‌ها افتاد. گفته شده حکم [[خمس|خُمْس]]، برای نخستین بار در این جنگ اجرا شد. پس از [[تبعید]] بنی‌قینقاع، وحدت سیاسی‌ـ‌مذهبی در مدینه حاکم شد و اکثریت مطلق مدینه به دست مسلمان‌ها افتاد.  
با شکست بنی‌قینقاع، [[غنیمت|غنیمت‌های]] بسیاری به دست مسلمان‌ها افتاد. گفته شده حکم [[خمس|خُمْس]]، برای نخستین بار در این جنگ اجرا شد. پس از [[تبعید]] بنی‌قینقاع، وحدت سیاسی‌ـ‌مذهبی در مدینه حاکم شد و اکثریت مطلق مدینه به دست مسلمان‌ها افتاد.  
خط ۱۲: خط ۱۲:
غَزوه بَنی‌قَینُقاع، ششمین [[غزوه]] پیامبر(ص)<ref>واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۲؛ نویری، نهایة الأرب، ۱۳۷۴ق، ج۱۷، ص۱.</ref> و نخستین جنگ او با یهودیان بود.<ref>واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۱۷۷.</ref> با شکست بنی‌قینقاع، که از شجاع‌ترین یهودیان مدینه بودند، دیگر یهودی‌ها از قدرت [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] ترسیدند و تا مدتی از تعرض به [[مسلمان|مسلمان‌ها]] دوری کردند.<ref>صلابی، غزوات الرسول(ص)، ۱۴۲۸ق، ص۹۱.</ref> مسلمانان نیز با شکست این گروه نیرومند یهودی، اعتمادبه‌نفس بیشتری پیدا کردند و ترس و تردید را کنار گذاشتند.<ref>عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم(ص)، ۱۴۲۶ق، ج۷، ص۴۰.</ref>
غَزوه بَنی‌قَینُقاع، ششمین [[غزوه]] پیامبر(ص)<ref>واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۲؛ نویری، نهایة الأرب، ۱۳۷۴ق، ج۱۷، ص۱.</ref> و نخستین جنگ او با یهودیان بود.<ref>واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۱۷۷.</ref> با شکست بنی‌قینقاع، که از شجاع‌ترین یهودیان مدینه بودند، دیگر یهودی‌ها از قدرت [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] ترسیدند و تا مدتی از تعرض به [[مسلمان|مسلمان‌ها]] دوری کردند.<ref>صلابی، غزوات الرسول(ص)، ۱۴۲۸ق، ص۹۱.</ref> مسلمانان نیز با شکست این گروه نیرومند یهودی، اعتمادبه‌نفس بیشتری پیدا کردند و ترس و تردید را کنار گذاشتند.<ref>عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم(ص)، ۱۴۲۶ق، ج۷، ص۴۰.</ref>


با اخراج یهودیان بنی‌قینقاع از [[مدینه]]، وحدت سیاسی‌‌‌‌‌‌‌‌‌ـ‌مذهبی در مدینه حاکم شد و اکثریت مطلق مدینه به دست مسلمانان افتاد.<ref>سبحانی، فروغ ابدیت، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۵۱۶.</ref> با جنگ بنی‌قینقاع، پیامبر(ص) قاطعیت خود را در امر حکومت نشان داد و بر پندار یهودیان که تسامح پیامبر را ناشی از ترس او می‌دانستند، خط بطلان کشید.<ref>حسنی، سیرة المصطفی، ۱۴۱۶ق، ص۳۷۵.</ref> برخی محققان بر این باورند که غزوه بنی‌قینقاع آزمایشی برای مردم مدینه و خصوصاً [[اوس و خزرج|خَزْرَجیان]] بود که پایبندی آنان به پیامبر و اسلام در برابر پیمان‌های قبیله‌ای سنجیده شد و در این آزمایش بیشتر مردم (مگر اندکی از آنان مانند [[عبدالله بن ابی|عبدالله بن اُبَیّ]])، پایبندی خود به [[اسلام]] را نشان دادند.<ref>سلهب، غزوات الرسول(ص) و سرایاه، ۱۴۲۶ق، ص۱۲۴.</ref>
با اخراج یهودیان بنی‌قینقاع از [[مدینه]]، وحدت سیاسی‌‌‌‌‌‌‌‌‌ـ‌مذهبی در مدینه حاکم شد و اکثریت مطلق مدینه به دست مسلمانان افتاد.<ref>سبحانی، فروغ ابدیت، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۵۱۶.</ref> با جنگ بنی‌قینقاع، پیامبر(ص) قاطعیت خود را در امر حکومت نشان داد و بر پندار یهودیان که تسامح پیامبر(ص) را ناشی از ترس او می‌دانستند، خط بطلان کشید.<ref>حسنی، سیرة المصطفی، ۱۴۱۶ق، ص۳۷۵.</ref> برخی محققان بر این باورند که غزوه بنی‌قینقاع آزمایشی برای مردم مدینه و خصوصاً [[اوس و خزرج|خَزْرَجیان]] بود که پایبندی آنان به پیامبر(ص) و اسلام در برابر پیمان‌های قبیله‌ای سنجیده شد و در این آزمایش بیشتر مردم (مگر اندکی از آنان مانند [[عبدالله بن ابی|عبدالله بن اُبَیّ]])، پایبندی خود به [[اسلام]] را نشان دادند.<ref>سلهب، غزوات الرسول(ص) و سرایاه، ۱۴۲۶ق، ص۱۲۴.</ref>


==قبیله بنی‌قَینُقاع==
==قبیله بنی‌قَینُقاع==
خط ۱۹: خط ۱۹:


==دلایل وقوع جنگ==
==دلایل وقوع جنگ==
به گفته [[جعفر سبحانی]]، با قدرت یافتن پیامبر در مدینه، بنی‌قینقاع موقعیت خود را در خطر دیدند و به همین دلیل با نشر اشعار توهین‌آمیز، درصدد تضعیف پیامبر و مسلمانان بر آمدند.<ref>سبحانی، فروغ ابدیت، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۵۱۲.</ref> به گزارش واقدی،‌ تاریخ‌نگار قرن سوم، [[پیامبر(ص)]] با بستن [[دستور المدینه|پیمان مدینه]] با یهودیان صلح کرد، مشروط به آنکه کسی را علیه مسلمانان یاری نکنند.<ref>واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۱۷۶.</ref> بنی‌قینقاع نخستین قبیله از یهودیان بود که این پیمان را شکست و به ستیزه روی آورد.<ref>واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۱۷۷.</ref> برخی تاریخ‌پژوهان بر این باورند که برخی افراد قبیله بنی‌قینقاع، به دنبال ایجاد فتنه و اختلاف در بین مسلمان‌ها بودند و تلاش می‌کردند بین [[اوس و خزرج|اُوْس و خَزرَج]] اختلاف ایجاد کنند.<ref>یاقوت،‌ غزوات الرسول(ص)، ۱۴۲۸ق، ص۸۵-۸۶.</ref>  
به گفته [[جعفر سبحانی]]، با قدرت یافتن پیامبر(ص) در مدینه، بنی‌قینقاع موقعیت خود را در خطر دیدند و به همین دلیل با نشر اشعار توهین‌آمیز، درصدد تضعیف پیامبر(ص) و مسلمانان بر آمدند.<ref>سبحانی، فروغ ابدیت، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۵۱۲.</ref> به گزارش واقدی،‌ تاریخ‌نگار قرن سوم، پیامبر(ص) با بستن [[دستور المدینه|پیمان مدینه]] با یهودیان صلح کرد، مشروط به آنکه کسی را علیه مسلمانان یاری نکنند.<ref>واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۱۷۶.</ref> بنی‌قینقاع نخستین قبیله از یهودیان بود که این پیمان را شکست و به ستیزه روی آورد.<ref>واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۱۷۷.</ref> برخی تاریخ‌پژوهان بر این باورند که برخی افراد قبیله بنی‌قینقاع، به دنبال ایجاد فتنه و اختلاف در بین مسلمان‌ها بودند و تلاش می‌کردند بین [[اوس و خزرج|اُوْس و خَزرَج]] اختلاف ایجاد کنند.<ref>یاقوت،‌ غزوات الرسول(ص)، ۱۴۲۸ق، ص۸۵-۸۶.</ref>  


پس از پیروزی مسلمانان در [[غزوه بدر|جنگ بدر]]، بنی‌قینقاع به موفقیت مسلمانان حسادت کردند و پیمان خود با پیامبر را نقض نمودند.<ref>ابن‌اثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۲، ص۱۳۷.</ref> پیامبر برای اتمام حجت، در بازار بزرگ بنی‌قینقاع حاضر شد<ref>سبحانی، فروغ ابدیت، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۵۱۳.</ref> و پایبندی آنها به پیمان بسته‌شده را گوشزد کرد؛ اما آنها با بی‌اعتنایی کردن به سخنان پیامبر، به تهدید وی پرداختند.<ref>ابن‌اثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۲، ص۱۳۷.</ref> طبق سخن ابن‌خلدون، از مورخان قرن هشتم، در پی این رفتار آنها، [[خدا|خداوند]] با نازل کردن [[آیه ۵۸ سوره انفال]] دستور [[جهاد]] را به پیامبر ابلاغ کرد.<ref>ابن‌خلدون، تاریخ ابن‌خلدون، ۱۴۰۸ق، ج۲، ص۴۳۲.</ref> البته در گزارش دیگری، نزول این آیه مربوط به رفتار توهین‌آمیز یهودیان با زن مسلمان دانسته شده است.<ref>ابن‌خلدون، تاریخ ابن‌خلدون، ۱۴۰۸ق، ج۲، ص۴۳۲.</ref> گفته شده زنی مسلمان به مغازه زرگری در بازار یهودیان بنی‌قینقاع رفت.<ref>ابن‌هشام، السیرة النبویة، دار المعرفه، ج۲، ص۴۸.</ref> زرگرِ یهودی بخشی از لباس زن را کنار زد و وی را هتک حرمت کرد.<ref>واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۱۷۶.</ref> مسلمانی به یاری زن رفت و آن یهودی را به قتل رساند.<ref>واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۱۷۷.</ref> دیگر یهودیان نیز به آن مسلمان حمله کردند و او را کشتند. در پی این ماجرا درگیری مسلمانان با یهودیان بالا گرفت.<ref>ابن‌هشام، السیرة النبویة، دار المعرفه، ج۲، ص۴۸.</ref>
پس از پیروزی مسلمانان در [[غزوه بدر|جنگ بدر]]، بنی‌قینقاع به موفقیت مسلمانان حسادت کردند و پیمان خود با پیامبر(ص) را نقض نمودند.<ref>ابن‌اثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۲، ص۱۳۷.</ref> پیامبر(ص) برای اتمام حجت، در بازار بزرگ بنی‌قینقاع حاضر شد<ref>سبحانی، فروغ ابدیت، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۵۱۳.</ref> و پایبندی آنها به پیمان بسته‌شده را گوشزد کرد؛ اما آنها با بی‌اعتنایی کردن به سخنان پیامبر(ص)، به تهدید وی پرداختند.<ref>ابن‌اثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۲، ص۱۳۷.</ref> طبق سخن ابن‌خلدون، از مورخان قرن هشتم، در پی این رفتار آنها، [[خدا|خداوند]] با نازل کردن [[آیه ۵۸ سوره انفال]] دستور [[جهاد]] را به پیامبر(ص) ابلاغ کرد.<ref>ابن‌خلدون، تاریخ ابن‌خلدون، ۱۴۰۸ق، ج۲، ص۴۳۲.</ref> البته در گزارش دیگری، نزول این آیه مربوط به رفتار توهین‌آمیز یهودیان با زن مسلمان دانسته شده است.<ref>ابن‌خلدون، تاریخ ابن‌خلدون، ۱۴۰۸ق، ج۲، ص۴۳۲.</ref> گفته شده زنی مسلمان به مغازه زرگری در بازار یهودیان بنی‌قینقاع رفت.<ref>ابن‌هشام، السیرة النبویة، دار المعرفه، ج۲، ص۴۸.</ref> زرگرِ یهودی بخشی از لباس زن را کنار زد و وی را هتک حرمت کرد.<ref>واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۱۷۶.</ref> مسلمانی به یاری زن رفت و آن یهودی را به قتل رساند.<ref>واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۱۷۷.</ref> دیگر یهودیان نیز به آن مسلمان حمله کردند و او را کشتند. در پی این ماجرا درگیری مسلمانان با یهودیان بالا گرفت.<ref>ابن‌هشام، السیرة النبویة، دار المعرفه، ج۲، ص۴۸.</ref>


==زمان وقوع جنگ==
==زمان وقوع جنگ==
خط ۲۷: خط ۲۷:


==پیروزی مسلمانان==
==پیروزی مسلمانان==
با آغاز جنگ بنی‌قینقاع، یهودیان به قلعه‌های خود رفتند و پیامبر آنان را به مدت پانزده روز در قلعه‌هایشان محاصره کرد.<ref>واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۱۷۷.</ref> [[علی بن حسین مسعودی|مسعودی]] تاریخ‌نگار [[قرن چهارم هجری قمری|قرن چهارم]] تعداد یهودیان محاصره‌شده را چهارصد نفر دانسته است.<ref>مسعودی، التنبیه و الاشراف، دار الصاوی، ص۲۰۶.</ref> پیامبر [[ابولبابه انصاری|ابولُبابة بن عَبدالمُنذِر]] را جانشین خود در مدینه کرد.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۴۸۱.</ref> گفته شده پرچم سپاه پیامبر در این جنگ سفید و در دستان [[حمزة بن عبدالمطلب|حَمزَة بن عَبدالمُطَّلِب]]، عموی پیامبر بود.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۴۸۱.</ref> ولی به باور [[سید جعفر مرتضی عاملی|سید جعفر عاملی]] مؤلف [[الصحیح من سیرة النبی الاعظم (کتاب)|کتاب الصَحیح مِنْ سیرَةِ النّبیِّ الْاَعْظَم]]، پرچم پیامبر در این جنگ سیاه و پرچم‌دار پیامبر در تمام جنگ‌ها از جمله این غزوه، [[امام علی علیه‌السلام|امام علی(ع)]] بوده است.<ref>عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۱۴۲۶ق، ج۷، ص۳۷-۳۸.</ref> پس از گذشت پانزده روز یهودیان بنی‌قینقاع در برابر پیامبر تسلیم شدند.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۴۸۰.</ref> بنی‌قینقاع هم به [[شام]] تبعید شدند و در منطقه اِذرَعات ساکن شدند.<ref>بلاذری، انساب الأشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۳۰۹.</ref>
با آغاز جنگ بنی‌قینقاع، یهودیان به قلعه‌های خود رفتند و پیامبر(ص) آنان را به مدت پانزده روز در قلعه‌هایشان محاصره کرد.<ref>واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۱۷۷.</ref> [[علی بن حسین مسعودی|مسعودی]] تاریخ‌نگار [[قرن چهارم هجری قمری|قرن چهارم]] تعداد یهودیان محاصره‌شده را چهارصد نفر دانسته است.<ref>مسعودی، التنبیه و الاشراف، دار الصاوی، ص۲۰۶.</ref> پیامبر(ص) [[ابولبابه انصاری|ابولُبابة بن عَبدالمُنذِر]] را جانشین خود در مدینه کرد.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۴۸۱.</ref> گفته شده پرچم سپاه پیامبر(ص) در این جنگ سفید و در دستان [[حمزة بن عبدالمطلب|حَمزَة بن عَبدالمُطَّلِب]]، عموی پیامبر(ص) بود.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۴۸۱.</ref> ولی به باور [[سید جعفر مرتضی عاملی|سید جعفر عاملی]] مؤلف [[الصحیح من سیرة النبی الاعظم (کتاب)|کتاب الصَحیح مِنْ سیرَةِ النّبیِّ الْاَعْظَم]]، پرچم پیامبر(ص) در این جنگ سیاه و پرچم‌دار پیامبر(ص) در تمام جنگ‌ها از جمله این غزوه، [[امام علی علیه‌السلام|امام علی(ع)]] بوده است.<ref>عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ۱۴۲۶ق، ج۷، ص۳۷-۳۸.</ref> پس از گذشت پانزده روز یهودیان بنی‌قینقاع در برابر پیامبر(ص) تسلیم شدند.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۴۸۰.</ref> بنی‌قینقاع هم به [[شام]] تبعید شدند و در منطقه اِذرَعات ساکن شدند.<ref>بلاذری، انساب الأشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۳۰۹.</ref>


==نقش هم‌پیمانان بنی‌قینقاع==
==نقش هم‌پیمانان بنی‌قینقاع==
به گفته طَبَری،‌ تاریخ‌نویس قرن چهارم، پیامبر تصمیم داشت بنی‌قینقاع را گردن بزند؛ اما [[عبدالله بن ابی|عبدالله بن اُبَی]] (از هم‌پیمانان بنی‌قینقاع و از [[منافق|منافقان]] مدینه) وی را از این کار بازداشت.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۴۸۰.</ref> پیامبر در ابتدا از درخواست عبدالله بن ابی سر باز زد؛ اما هنگامی که با اصرار فراوان او مواجه شد، درخواستش را پذیرفت؛ اما او و یهودیان را [[لعن|لعنت]] کرد و دستور داد یهودیان بنی‌قینقاع تبعید شوند.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۴۸۱.</ref> سید جعفر مرتضی بر این باور است که پذیرفتن این درخواست عبدالله بن ابی از سوی پیامبر، به این دلیل بود که از سویی قلب پیروان عبدالله بن ابی به پیامبر نزدیک شود و زمینه همراهی آنان با جامعه اسلامی فراهم آید و از سوی دیگر توان جامعه اسلامی، تنها صرف دشمنان اصلی شود.<ref>عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم(ص)، ۱۴۲۶ق، ج۷، ص۴۲.</ref> پس از دستور پیامبر به تبعید بنی‌قینقاع از مدینه، عبدالله بن ابیّ بار دیگر می‌خواست پیامبر را وادار کند که از این حکم نیز درگذرد؛ ولی این بار مسلمانان اجازه ندادند او نزد پیامبر برود.<ref>حسنی، سیرة المصطفی، ۱۴۱۶ق، ص۳۷۶.</ref>
به گفته طَبَری،‌ تاریخ‌نویس قرن چهارم، پیامبر(ص) تصمیم داشت بنی‌قینقاع را گردن بزند؛ اما [[عبدالله بن ابی|عبدالله بن اُبَی]] (از هم‌پیمانان بنی‌قینقاع و از [[منافق|منافقان]] مدینه) وی را از این کار بازداشت.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۴۸۰.</ref> پیامبر در ابتدا از درخواست عبدالله بن ابی سر باز زد؛ اما هنگامی که با اصرار فراوان او مواجه شد، درخواستش را پذیرفت؛ اما او و یهودیان را [[لعن|لعنت]] کرد و دستور داد یهودیان بنی‌قینقاع تبعید شوند.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۴۸۱.</ref> سید جعفر مرتضی بر این باور است که پذیرفتن این درخواست عبدالله بن ابی از سوی پیامبر، به این دلیل بود که از سویی قلب پیروان عبدالله بن ابی به پیامبر نزدیک شود و زمینه همراهی آنان با جامعه اسلامی فراهم آید و از سوی دیگر توان جامعه اسلامی، تنها صرف دشمنان اصلی شود.<ref>عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم(ص)، ۱۴۲۶ق، ج۷، ص۴۲.</ref> پس از دستور پیامبر به تبعید بنی‌قینقاع از مدینه، عبدالله بن ابیّ بار دیگر می‌خواست پیامبر را وادار کند که از این حکم نیز درگذرد؛ ولی این بار مسلمانان اجازه ندادند او نزد پیامبر برود.<ref>حسنی، سیرة المصطفی، ۱۴۱۶ق، ص۳۷۶.</ref>


[[عبادة بن صامت|عُبادَة بن صامِت]] نیز که از هم‌پیمانان بنی‌قینقاع بود، بر خلاف عبدالله بن ابی، از آنان بیزاری جست و به نبرد با آنان پرداخت.<ref>واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۱۷۹.</ref> او از طرف پیامبر مأمور شد تا آنان را از شهر بیرون کند.<ref>واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۱۷۹.</ref>
[[عبادة بن صامت|عُبادَة بن صامِت]] نیز که از هم‌پیمانان بنی‌قینقاع بود، بر خلاف عبدالله بن ابی، از آنان بیزاری جست و به نبرد با آنان پرداخت.<ref>واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۱۷۹.</ref> او از طرف پیامبر مأمور شد تا آنان را از شهر بیرون کند.<ref>واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۱۷۹.</ref>
confirmed، templateeditor
۱٬۶۶۱

ویرایش