پرش به محتوا

سیره نبوی: تفاوت میان نسخه‌ها

←‏سیره تبلیغی: اصلاح نشانی وب
(←‏سیره تبلیغی: اصلاح نشانی وب)
(←‏سیره تبلیغی: اصلاح نشانی وب)
خط ۱۷: خط ۱۷:
پیامبر روزها در مجاورت [[کعبه]] قرآن می‌خواند و به این ترتیب توجه دیگران را به کلام خدا جلب می‌کرد. او از فرصت موسم [[حج]] یا [[عمره]] که طوایف و گروه‌های مختلف عرب به [[مکه مکرمه|مکه]] می‌آمدند، برای تبلیغ [[دین اسلام]] استفاده می‌کرد.<ref>رک: یوسفی غروی، تاریخ تحقیقی اسلام، ۱۳۸۲ش، ج۱، ص۳۶۵-۳۶۷.</ref> در [[سال دهم بعثت]] پیامبر اولین سفر تبلیغی خود را انجام داد و به این منظور به شهر [[طائف]] رفت و [[قبیله ثقیف]] را به اسلام دعوت کرد ولی آن‌ها ایمان نیاوردند.<ref>رک: خانجانی، «محمد رسول الله»، بعثت رسول خدا(ص)، ص۵۱-۵۲.</ref> در سال دوازدهم بعثت گروهی از مردم [[یثرب]]، که بعدها [[انصار]] لقب گرفتند، با پیامبر دیدار کرده و اسلام آوردند و با آن حضرت [[بیعت]] کردند که به [[بیعت عقبه اول]] معروف است.<ref>خانجانی، «محمد رسول الله»، بعثت رسول خدا(ص)، ج۱، ص۵۳.</ref> پس از این بیعت بود که پیامبر [[مصعب بن عمیر|مُصعب بن عُمیر]] را برای تعلیم [[قرآن]] به مدینه فرستاد.<ref>خانجانی، «محمد رسول الله»، بعثت رسول خدا(ص)، ص۵۳.</ref>  
پیامبر روزها در مجاورت [[کعبه]] قرآن می‌خواند و به این ترتیب توجه دیگران را به کلام خدا جلب می‌کرد. او از فرصت موسم [[حج]] یا [[عمره]] که طوایف و گروه‌های مختلف عرب به [[مکه مکرمه|مکه]] می‌آمدند، برای تبلیغ [[دین اسلام]] استفاده می‌کرد.<ref>رک: یوسفی غروی، تاریخ تحقیقی اسلام، ۱۳۸۲ش، ج۱، ص۳۶۵-۳۶۷.</ref> در [[سال دهم بعثت]] پیامبر اولین سفر تبلیغی خود را انجام داد و به این منظور به شهر [[طائف]] رفت و [[قبیله ثقیف]] را به اسلام دعوت کرد ولی آن‌ها ایمان نیاوردند.<ref>رک: خانجانی، «محمد رسول الله»، بعثت رسول خدا(ص)، ص۵۱-۵۲.</ref> در سال دوازدهم بعثت گروهی از مردم [[یثرب]]، که بعدها [[انصار]] لقب گرفتند، با پیامبر دیدار کرده و اسلام آوردند و با آن حضرت [[بیعت]] کردند که به [[بیعت عقبه اول]] معروف است.<ref>خانجانی، «محمد رسول الله»، بعثت رسول خدا(ص)، ج۱، ص۵۳.</ref> پس از این بیعت بود که پیامبر [[مصعب بن عمیر|مُصعب بن عُمیر]] را برای تعلیم [[قرآن]] به مدینه فرستاد.<ref>خانجانی، «محمد رسول الله»، بعثت رسول خدا(ص)، ص۵۳.</ref>  


پس از [[هجرت]] به مدینه، پیامبر مبلغانی را به نقاط مختلف ارسال می‌کرد که کار دعوت و تعلیم قرآن و معارف را بر عهده داشتند. اعزام [[علی بن ابی‌طالب]] به [[یمن]]، [[معاذ بن جبل]] به سوی [[حمیر|قبیله حمیر]] و عمرو بن حزم به سوی خاندان بنی الحارث نمونه‌هایی از آن است.<ref>عبدالمحمدی، «سیره تبلیغی پیامبر خاتم از منظر قرآن کریم»، ص۹۷.</ref> [[بلال حبشی]] و [[ابن ام‌مکتوم|ابن‌ام مکتوم]] مؤذن آن حضرت بودند و [[حسّان بن ثابت]] نیز شاعر او بود. به این ترتیب سازمان تبلیغی پیامبر از مُبَلِّغ، قاری، [[مؤذن]] و شاعر شکل می‌یافت.<ref>داداش‌نژاد، «محمد رسول الله»، از هجرت تا بعثت، ج۱، ص۷۰.</ref> هم‌چنین، پیامبر سران و حاکمان جهان را نیز به دین اسلام دعوت کرد. در [[سال ششم هجری]] پیامبر در یک روز به [[نجاشی پادشاه حبشه|نجاشی]]، [[قیصر روم]]، [[خسرو پرویز]]، مقوقس، حارث بن غسانی {{یاد| حارث بن ابی شمر عاملِ "هرقل" پادشاه روم بر دمشق و اطراف آن بود. محل اقامت او «غوطه» (استانی که دمشق جزء آن بوده) بوده است. اکثر منابع قائلند مخاطب نامه پیامبراکرم(ص)، حارث بن ابی شمر بود؛ اما در برخی از منابع نام دیگر حاکم غسانی، «جبلة بن ایهم» به عنوان مخاطب نامه پیامبر، به چشم می‌خورد. <ref>http://pajoohe.ir/فرستاده-پیامبر-اکرمص-نزد-حاکم-غسانی__a-34676.aspx</ref>}}و هوذة بن علی {{یاد|«هوذة بن علی بن ثمانیة بن عمر حنفی از بنی‌حنیفه و از قبیله "بکر بن وائل" و در «نجد» حاکمیت داشته است.» زرکلی، الاعلام، ۱۹۸۰م، ج۸، ص۱۰۲.}}نامه‌هایی ارسال کرد.<ref>عبدالمحمدی، «سیره تبلیغی پیامبر خاتم از منظر قرآن کریم»، ص۹۷.</ref>  
پس از [[هجرت]] به مدینه، پیامبر مبلغانی را به نقاط مختلف ارسال می‌کرد که کار دعوت و تعلیم قرآن و معارف را بر عهده داشتند. اعزام [[علی بن ابی‌طالب]] به [[یمن]]، [[معاذ بن جبل]] به سوی [[حمیر|قبیله حمیر]] و عمرو بن حزم به سوی خاندان بنی الحارث نمونه‌هایی از آن است.<ref>عبدالمحمدی، «سیره تبلیغی پیامبر خاتم از منظر قرآن کریم»، ص۹۷.</ref> [[بلال حبشی]] و [[ابن ام‌مکتوم|ابن‌ام مکتوم]] مؤذن آن حضرت بودند و [[حسّان بن ثابت]] نیز شاعر او بود. به این ترتیب سازمان تبلیغی پیامبر از مُبَلِّغ، قاری، [[مؤذن]] و شاعر شکل می‌یافت.<ref>داداش‌نژاد، «محمد رسول الله»، از هجرت تا بعثت، ج۱، ص۷۰.</ref> هم‌چنین، پیامبر سران و حاکمان جهان را نیز به دین اسلام دعوت کرد. در [[سال ششم هجری]] پیامبر در یک روز به [[نجاشی پادشاه حبشه|نجاشی]]، [[قیصر روم]]، [[خسرو پرویز]]، مقوقس، {{یاد|حاکم مصر و بزرگ قِبْط.<ref>https://tarikh.inoor.ir/fa/event/page/1J34L/نامه_پیامبر_ص_به_مقوقس</ref> }}حارث بن غسانی {{یاد| حارث بن ابی شمر عاملِ "هرقل" پادشاه روم بر دمشق و اطراف آن بود. محل اقامت او «غوطه» (استانی که دمشق جزء آن بوده) بوده است. اکثر منابع قائلند مخاطب نامه پیامبراکرم(ص)، حارث بن ابی شمر بود؛ اما در برخی از منابع نام دیگر حاکم غسانی، «جبلة بن ایهم» به عنوان مخاطب نامه پیامبر، به چشم می‌خورد. <ref>http://pajoohe.ir/فرستاده-پیامبر-اکرمص-نزد-حاکم-غسانی__a-34676.aspx</ref>}}و هوذة بن علی {{یاد|«هوذة بن علی بن ثمانیة بن عمر حنفی از بنی‌حنیفه و از قبیله "بکر بن وائل" و در «نجد» حاکمیت داشته است.» زرکلی، الاعلام، ۱۹۸۰م، ج۸، ص۱۰۲.}}نامه‌هایی ارسال کرد.<ref>عبدالمحمدی، «سیره تبلیغی پیامبر خاتم از منظر قرآن کریم»، ص۹۷.</ref>  


[[مرتضی مطهری]] روش تبلیغ پیامبر را همان‌گونه که [[خداوند]] در [[قرآن]] توصیف کرده<ref>«یا أَیهَا النَّبِی إِنَّا أَرْسَلْنَاک شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِیرًا» احزاب/۴۵.</ref> همراه با بشارت و انذار دانسته است. وی می‌گوید بشارت به معنی مژده دادن است که با هدف تشویق به انجام کاری صورت می‌گیرد. انذار نیز به معنی بیم دادن و اعلام خطر کردن است. او معتقد است در دعوت به دین، تبشیر و انذار دو رکنی هستند که باید در کنار هم وجود داشته باشند. پیامبر، هم خود به این روش پای‌بند بود و هم دعوت کنندگان را توصیه می‌کرد به این روش عمل کنند. به عنوان مثال وقتی پیامبر معاذ بن جبل را برای تبلیغ به [[یمن]] فرستاد به او فرمود: «ای معاذ! بشارت بده و تنفر ایجاد نکن، امور را سهل و آسان گیر و از سخت‌گیری بپرهیز.»<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، دارالمعرفه، ج۲، ص۵۹۰.</ref><ref>رک: مطهری، سیری در سیره نبوی،‌۱۳۸۱ش، ص۲۰۵-۲۱۱.</ref>  
[[مرتضی مطهری]] روش تبلیغ پیامبر را همان‌گونه که [[خداوند]] در [[قرآن]] توصیف کرده<ref>«یا أَیهَا النَّبِی إِنَّا أَرْسَلْنَاک شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِیرًا» احزاب/۴۵.</ref> همراه با بشارت و انذار دانسته است. وی می‌گوید بشارت به معنی مژده دادن است که با هدف تشویق به انجام کاری صورت می‌گیرد. انذار نیز به معنی بیم دادن و اعلام خطر کردن است. او معتقد است در دعوت به دین، تبشیر و انذار دو رکنی هستند که باید در کنار هم وجود داشته باشند. پیامبر، هم خود به این روش پای‌بند بود و هم دعوت کنندگان را توصیه می‌کرد به این روش عمل کنند. به عنوان مثال وقتی پیامبر معاذ بن جبل را برای تبلیغ به [[یمن]] فرستاد به او فرمود: «ای معاذ! بشارت بده و تنفر ایجاد نکن، امور را سهل و آسان گیر و از سخت‌گیری بپرهیز.»<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، دارالمعرفه، ج۲، ص۵۹۰.</ref><ref>رک: مطهری، سیری در سیره نبوی،‌۱۳۸۱ش، ص۲۰۵-۲۱۱.</ref>  
۱۶٬۹۱۲

ویرایش