|
|
خط ۱۱۹: |
خط ۱۱۹: |
| {{پایان}} | | {{پایان}} |
|
| |
|
| ==متن خطبه== | | == متن خطبه == |
| {{نقل قول دوقلو طبقاتی تاشو | | {{متن و ترجمه خطبه متقین}} |
| |شکل بندی عنوان=
| |
| |شکل بندی عنوان ستون راست=
| |
| |شکل بندی عنوان ستون چپ=
| |
| |شکل بندی ستون راست=
| |
| |شکل بندی ستون چپ=
| |
| |رنگ حاشیه=
| |
| |تراز=
| |
| |عرض=
| |
| |عنوان=وَ مِن خُطبَةٍ لَامیرِ المُؤمِنینَ(ع) يَصِفُ فيها المُتَّقينَ
| |
| |عنوان ستون راست=
| |
| |عنوان ستون چپ=ترجمه آیت الله مکارم شیرازی
| |
| |
| |
| رُوی أنّ صاحِباً لأَمیرالمُؤمنِینَ(علیه السلام) یُقالَ لَهُ هَمّامُ کانَ رَجُلاً عابِداً، فَقالَ لَهُ: یا أَمیرالمُؤمنینَ، صِفْ لِی الْمُتَّقینَ حَتّى کَأَنى أَنظُرُ إِلَیْهِمْ. فَتَثاقَلَ(علیه السلام) عَنْ جَوابِهِ ثُمَّ قالَ: یا همَّام ! اِتَّقِ اللهَ وَ أَحْسِنْ: فَـ (ـإِنَّ اللهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَّ الَّذینَ هُمْ مُّحْسِنُونَ). فَلَمْ یَقْنَعْ هَمّامُ بِهذَا الْقَولُ حَتّى عَزَمَ عَلَیْه، فَحَمِداللهَ و أَثنى عَلَیهِ، وَ صلّى عَلَى النَّبِىِّ(صلى الله علیه وآله) ثُمَّ قالَ(علیه السلام):
| |
| |
| |
| یکى از یاران امیرمؤمنان على(علیه السلام) به نام «همام»که مرد [[عبادت| عابد]] و پرهیزکارى بود، به آن حضرت عرض کرد : اى امیرمؤمنان! پرهیزکاران را برایم آنچنان وصف کن که گویى آنها را با چشم مىنگرم. امام(علیه السلام) در پاسخ او درنگ کرد و آن گاه فرمود : اى همام تقواى الهى پیشه ساز و نیکى کن که خداوند با کسانى است که [[تقوا]] پیشه کنند و کسانى که نیکوکارند; ولى همام به این مقدار قانع نشد (و توضیح بیشتر خواست و اصرار ورزید وحضرت را [[سوگند|قسم]] داد) تا اینکه امام(علیه السلام) تصمیم گرفت صفات متقین را به صورت مشروح براى او بیان کند، پس [[تحمید|حمد]] خداى را بجا آورد و ثنا نمود و بر پیامبرش صلى الله علیه و آله درود فرستاد. سپس فرمود.
| |
| |
| |
| أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ اللّهَ ـ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى ـ خَلَقَ الْخَلْقَ حِینَ خَلَقَهُمْ غَنِیًّا عَنْ طَاعَتِهِمْ، آمِناً مِنْ مَعْصِیَتِهِمْ، لاَِنَّهُ لاَ تَضُرُّهُ مَعْصِیَةُ مَنْ عَصَاهُ، وَ لاَ تَنْفَعُهُ طَاعَةُ مَنْ أَطَاعَهُ. فَقَسَمَ بَیْنَهُمْ مَعَایِشَهُمْ، وَ وَضَعَهُمْ مِنَ الدُّنْیَا مَوَاضِعَهُمْ.
| |
| |
| |
| اما بعد (از حمد و ثناى الهى)، خداوند منزه و والا، خلق را آفرید در حالى که از اطاعتشان بى نیاز و از [[گناه| معصیتشان]] ایمن بود، زیرا نه عصیان گنه کاران به او زیان مىرساند (و بر دامان کبریایىاش گردى مىنشاند) و نه اطاعت مطیعان به او نفعى مىبخشد. پس از آفرینشِ آنان، روزى و معیشتشان را (با روش حکیمانهاى) در میان آنان تقسیم کرد و هر یک را در جایگاه دنیوىاش جاى داد.
| |
| |
| |
| فَالْمُتَّقُونَ فِیهَا هُمْ أَهْلُ الْفَضَائِلِ: مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ، وَ مَلْبَسُهُمُ الاِقْتِصَادُ، وَ مَشْیُهُمُ التَّوَاضُعُ. غَضُّوا أَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اللّهُ عَلَیْهِمْ، وَ وَقَفَوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ. نُزِّلَتْ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِی الْبَلاَءِ کَالَّتِی نُزِّلَتْ فِی الرَّخَاءِ.
| |
| |
| |
| (ولى) پرهیزکاران در این دنیا صاحب فضایلى هستند: گفتارشان راست( درست)، لباسشان میانهروى و راه رفتنشان [[تواضع]] و فروتنى است. چشمان خویش را از آنچه خداوند بر آنان [[حرام]] کرده فرو نهادهاند و گوشهاى خود را وقف شنیدن علم و دانشى کردهاند که براى آنان سودمند است، حالِ آنان در بلا همچون حالشان در آسایش و رفاه است.
| |
| |
| |
| وَ لَوْلاَ الاَْجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللّهُ عَلَیْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَیْن، شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ، وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ. عَظُمَ الْخَالِقُ فِی أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَادُونَهُ فِی أَعْیُنِهِمْ، فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا، فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ، وَ هُمْ وَ النَّارُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا، فَهُمْ فِیهَا مُعَذَّبُونَ.
| |
| |
| |
| و اگر سرآمد معیّنى(مرگ حتمی) که خداوند براى (زندگى) آنها مقرّر داشته نبود یک چشم بر هم زدن، ارواحشان از شوق پاداش الهى و ترس از کیفر او در جسمشان قرار نمىگرفت. آفریدگار در روح و جانشان بزرگ جلوه کرده، به همین دلیل غیر او در چشمانشان کوچک است. آنها به کسانى مىمانند که [[بهشت]] را با چشم خود دیده و در آن مُتَنعّماند و همچون کسانى هستند که آتش [[جهنم|دوزخ]] را مشاهده کرده و در آن معذّبند!
| |
| |
| |
| قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ، وَ شُرُورُهُمْ مَأْمُونَةٌ، وَ أَجْسَادُهُمْ نَحِیفَةٌ، وَ حَاجَاتُهُمْ خَفِیفَةٌ، وَ أَنْفُسُهُمْ عَفِیفَةٌ. صَبَرُوا أَیَّاماً قَصِیرَةً أَعْقَبَتْهُمْ رَاحَةً طَوِیلَةً. تِجَارَةٌ مُرْبِحَةٌ یَسَّرَهَا لَهُمْ رَبُّهُمْ. أَرَادَتْهُمُ الدُّنْیَا فَلَمْ یُرِیدُوهَا، وَ أَسَرَتْهُمْ فَفَدَوْا أَنْفُسَهُمْ مِنْهَا.
| |
| |
| |
| قلبهاى آنها اندوهگین و مردم از شرّشان درامانند. اندامشان لاغر و نیازهایشان اندک و نفوسشان عفیف و پاک است. آنها براى مدتى کوتاهى در این جهان [[صبر]] و شکیبایى پیشه کردند و به دنبال آن آسایشى طولانى نصیبشان شد. این تجارتى پر سود است که پروردگارشان براى آنها فراهم ساخته است. دنیا (با جلوه گریهایش) به سراغ آنها آمد; ولى آنها فریبش را نخوردند و آن را نخواستند. دنیا مىرفت که آنها را اسیر خود سازد ولى آنان به بهاىِ جان، خویش را از اسارتش آزاد ساختند!
| |
| |
| |
| أَمَّا اللَّیْلُ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ، تَالِینَ لاَِجْزَاءِ الْقُرْآنِ یُرَتِّلُونَهَا تَرْتِیلاً. یُحَزِّنُونَ بِهِ أَنْفُسَهُمْ وَ یَسْتَثِیرُونَ بِهِ دَوَاءَ دَائِهِمْ. فَإِذَا مَرُّوا بِآیَة فِیهَا تَشْوِیقٌ رَکَنُوا إِلَیْهَا طَمَعاً، وَ تَطَلَّعَتْ نُفُوسُهُمْ إِلَیْهَا شَوْقاً، وَ ظَنُّوا أَنَّها نُصْبَ أَعْیُنِهِمْ.
| |
| |
| |
| اما شب هنگام بر پاى خود (به نماز) مىایستند و آیات [[قرآن]] را شمرده و با تدبر و [[ترتیل]] مىخوانند، به وسیله آن، جان خویش را محزون مىسازند و داروى درد خود را از آن مى طلبند. هنگامى که به [[آیه|آیه]]اى مىرسند که در آن، تشویق است (تشویق به پاداشهاى بزرگ الهى در برابر [[ایمان]] و [[عمل صالح]]) با اشتیاق فراوان بر آن تکیه مىکنند و چشمِ جانشان با علاقه بسیار در آن خیره مىشود و گویى آن بشارت را در برابر چشم خود مىبینند
| |
| |
| |
| وَ إِذَا مَرُّوا بِآیَة فِیهَا تَخْوِیفٌ أَصْغَوْا إِلَیْهَا مَسَامِعَ قُلُوبِهِمْ، وَ ظَنُّوا أَنَّ زَفِیرَ جَهَنَّمَ وَ شَهِیقَهَا فِی أُصُولِ آذَانِهِمْ، فَهُمْ حَانُونَ عَلَى أَوْسَاطِهِمْ، مُفْتَرِشُونَ لِجِبَاهِهِمْ وَ أَکُفِّهِمْ وَ رُکَبِهِمْ، وَ أَطْرَافِ أَقْدَامِهِمْ، یَطْلُبُونَ إِلَى اللّهِ تَعَالَى فِی فَکَاکِ رِقَابِهِمْ.
| |
| |
| |
| و هنگامى که به آیهاى مىرسند که بیم و اِنذار در آن است (انذار در برابر گناهان) گوشهاى دلِ خویش را براى شنیدن آن باز مىکنند و گویى فریادها و نالههاى زبانههاى آتش دوزخ در درون گوششان طنین انداز است! آنها قامت خود را در پیشگاه خدا خم مىکنند (و به رکوع مى روند) و پیشانى و کفِ دستها و سرِ زانوها و نوکِ انگشتان پا را (به هنگام سجده) بر زمین مىگسترانند و آزادى خویش را از پیشگاه خداوند متعال درخواست مىکنند.
| |
| |
| |
| وَ أَمَّا النَّهَارَ فَحُلَمَاءُ عُلَمَاءُ، أَبْرَارٌ أَتْقِیَاءُ. قَدْ بَرَاهُمُ الْخَوْفُ بَرْیَ الْقِدَاحِ یَنْظُرُ إِلَیْهِمُ النَّاظِرُ فَیَحْسَبُهُمْ مَرْضَى، وَ مَا بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَض; وَ یَقُولُ: لَقَدْ خُولِطُوا!.
| |
| | |
| وَ لَقَدْ خَالَطَهُمْ أَمْرٌ عَظِیمٌ! لاَ یَرْضَوْنَ مِنْ أَعْمَالِهِمُ الْقَلِیلَ، وَ لاَ یَسْتَکْثِرُونَ الْکَثِیرَ. فَهُمْ لاَِنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ، وَ مِنْ أَعْمَالِهِمْ مُشْفِقُونَ إِذَا زُکِّیَ أَحَدٌ مِنْهُمْ خَافَ مِمَّا یُقَالُ لَهُ، فَیَقُولُ: أَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسِی مِنْ غَیْرِی، وَ رَبِّی أَعْلَمُ بِی مِنِّی بِنَفْسِی! اللَّهُمَّ لاَ تُؤَاخِذْنِی بِما یَقُولُونَ، وَ اجْعَلْنِی أَفْضَلَ مِمَّا یَظُنُّونَ، وَاغْفِرْ لی مَا لاَ یَعْلَمُونَ!
| |
| |
| |
| پرهیزگاران به هنگام روز، دانشمندانى بردبار و نیکوکارانى با تقوا هستند، ترس و خوف (در برابر مسؤولیتهاى الهى) بدنهاى آنها را همچون چوبه هاى تیر، تراشیده و لاغر ساخته است، آن گونه که بینندگان (ناآگاه) آنها را بیمار مىپندارند، در حالى که هیچ بیمارى در وجودشان نیست و گوینده (بى خبر وغافل) مى گوید: افکارشان به هم ریخته و بیمار دلاند،
| |
| | |
| در حالى که اندیشهاى بس بزرگ با فکر آنان آمیخته است. از اعمال اندک، خشنود نمىشوند و اعمال فراوان خود را زیاد نمىشمارند، بلکه پیوسته خود را (به کوتاهى و قصور) متّهم مى سازند، و از اعمال خود نگرانند، هر گاه یکى از آنها را مدح و ستایش کنند. از آنچه درباره او گفته شده به هراس مىافتد و مىگوید : من از دیگران نسبت به خود آگاه ترم و پروردگارم به اعمال من از من آگاه تر است. بارالها! مرا به جهت نیکیهایى که به من نسبت مىدهند مؤاخذه مفرما! و مرا برتر از آنچه آنها گمان مىکنند قرار ده و گناهانى را که من دارم و آنها نمى دانند ببخش!
| |
| | |
| فَمِنْ عَلاَمَةِ أَحَدِهِمْ أَنَّکَ تَرَى لَهُ قُوَّةً فِی دِین، وَ حَزْماً فِی لِین، وَ إِیماناً فِی یَقِین، وَ حِرْصاً فِی عِلْم، وَ عِلْماً فِی حِلْم، وَ قَصْداً فی غِنىً، وَ خُشُوعاً فِی عِبَادَة، وَ تَجَمُّلاً فِی فَاقَة، وَ صَبْراً فِی شِدَّة، وَ طَلَباً فِی حَلاَل، وَ نَشَاطاً فِی هُدًى، وَ تَحَرُّجاً عَنْ طَمَع.
| |
| یَعْمَلُ الاَْعْمَالَ الصَّالِحَةَ وَ هُوَ عَلَى وَجَل. یُمْسِی وَ هَمُّهُ الشُّکْرُ، وَ یُصْبِحُ وَهَمُّهُ الذِّکْرُ.
| |
| یَبِیتُ حَذِراً وَ یُصْبِحُ فَرِحاً; حَذِراً لَمَّا حُذِّرَ مِنَ الْغَفْلَةِ، وَ فَرِحاً بِمَا أَصَابَ مِنَ الْفَضْلِ وَ الرَّحْمَةِ. إِنِ اسْتَصْعَبَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ فِیما تَکْرَهُ لَمْ یُعْطِهَا سُؤْلَهَا فِیمَا تُحِبُّ. قُرَّةُ عَیْنِهِ فِیمَا لاَ یَزُولُ، وَ زَهَادَتُهُ فِیمَا لاَ یَبْقَى، یَمْزُجُ الْحِلْمَ بِالْعِلْمِ، وَ الْقَوْلَ بِالْعَمَلِ.
| |
| |
| |
| از نشانههاى هر یک از آنها این است که او را در دین خود قوى مىبینى و در عین قاطعیت، نرم خوست، داراى ایمانى مَمْلُوّ از یقین، و حرص در کسبِ دانش، و آگاهى در عین بردبارى، و میانهروى در حال غِنا و ثروت، و خشوع در عبادت، و آراستگى در عین تهیدستى، و شکیبایى در شدائد، و طلب روزى حلال، و نشاط در راه هدایت و دورى از طمع است.
| |
| | |
| پیوسته عمل صالح انجام مىدهد و با این حال ترسان است (که از او پذیرفته نشود) روز را به پایان مىبرند در حالى که هَمّ و اندوه او سپاسگزارى و [[شکر]] (خداوند) است، و صبح مىکند در حالى که همه هَمّش یاد خداست.
| |
| | |
| شب را سپرى مىکند در حالى که ترسان است، و صبح بر مىخیزد در حالى که شادمان است; ترسان از غفلتهایى است که از آن برحذر داشته شده و شادمان براى فضل و رحمتى است که به او رسیده (زیرا روز دیگرى از خدا عمر گرفته و درهاى سعى و تلاش را به روى او گشوده است). هرگاه نفس او
| |
| در انجام وظایفى که از آن ناخشنود است سرکشى کند، او نیز نفس خود را از آنچه دوست دارد محروم مى سازد. چشم روشنى او در چیزى است که زوال در آن راه ندارد و [[زهد]] و بى اعتنایىاش نسبت به چیزى است که بقا و دوامى در آن نیست. علم را با حلم مىآمیزد و گفتار را با کردار!
| |
| |
| |
| تَرَاهُ قَرِیباً أَمَلُهُ، قَلِیلاً زَلَلَـهُ، خَاشِعاً قَلْبُهُ، قَانِعَةً نَفْسُهُ، مَنْزُوراً أَکْلُهُ، سَهْلاً أَمْرُهُ، حَرِیزاً دِینُهُ، مَیِّتَةً شَهْوَتُهُ، مَکْظُوماً غَیْظُهُ. اَلْخَیرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ، وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ، إِنْ کَانَ فِی الْغَافِلِینَ کُتِبَ فِی الذَّاکِرِینَ، وَ إِنْ کانَ فی الذَّاکِرِینَ لَمْ یُکْتَبْ مِنَ الْغَافِلِینَ.
| |
| |
| |
| او (پرهیزکار) را مىبینى که آرزویش نزدیک، لغزشش کم، قلبش خاشع، نفسش قانع، خوراکش اندک، امورش آسان، دینش محفوظ، شهوت سرکشش مرده و خشمش فرو خورده شده است. (مردم) به خیر او امیدوار و از شرّش در امانند. اگر در میان غافلان باشد جزوِ ذاکران محسوب مىشود و اگر در میان ذاکران باشد در زمره غافلان نوشته نمىشود.
| |
| |
| |
| یَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَهُ، وَ یُعْطِی مَنْ حَرَمَهُ، وَ یَصِلُ مَنْ قَطَعَهُ، بَعِیداً فُحْشُهُ، لَیِّناً قَوْلُهُ، غَائِباً مُنْکَرُهُ، حَاضِراً مَعْرُوفُهُ، مُقْبِلاً خَیْرُهُ، مُدْبِراً شَرُّهُ. فِی الزَّلاَزِلِ وَ قُورٌ، وَ فِی الْمَکَارِهِ صَبُورٌ، وَ فِی الرَّخَاءِ شَکُورٌ. لاَ یَحِیفُ عَلَى مَنْ یُبْغِضُ، وَ لاَ یَأْثَمُ فِیمَنْ یُحِبُّ. یَعْتَرِفُ بِالْحَقِّ قَبْلَ أَنْ یُشْهَدَ عَلَیْهِ، لاَ یُضِیعُ مَا اسْتُحْفِظَ، وَ لاَ یَنْسَى مَا ذُکِّرَ، وَ لاَ یُنَابِزُ بِالاَْلْقَابِ، وَ لاَ یُضَارُّ بِالْجَارِ، وَ لاَ یَشْمَتُ بِالْمَصَائِبِ، وَ لاَ یَدْخُلُ فِی الْبَاطِلِ، وَ لاَ یَخْرُجُ مِنَ الْحَقِّ.
| |
| |
| |
| کسى را که به او ستم کرده (و پشیمان است) مىبخشد و به آن کس که محرومش ساخته عطا مىکند و به کسى که پیوندش را با وى قطع کرده است، مىپیوندد.([[صله رحم]] میکند با کسی که از او بریده است) سخن زشت و خشونت آمیز از او دور است، گفتارش نرم و ملایم، منکرات از او غایب، و معروف و کارهاى شایسته او حاضر. نیکىاش روى آورده و شرّش پشت کرده است. در برابر حوادث سخت، استوار و در حوادثِ ناگوار، شکیبا و به هنگام فزونى نعمت [[شکر|شکرگزار]] است. به کسى که با او دشمنى دارد ستم نمىکند و به سبب دوستى با کسى مرتکب گناه نمىشود و پیش از آنکه شاهدى بر ضدّش اقامه شود اعتراف به حق مىکند. آنچه حفظش را به او سپرده اند تباه نمىسازد و آنچه را به او تذکّر دادهاند فراموش نمىکند. مردم را با نامها و القاب زشت نمىخواند و به همسایگان زیان نمىرساند. مصیبت زده را شماتت نمىکند. در امور باطل وارد نمىشود و از دائره حق بیرون نمىرود.
| |
| |
| |
| إِنْ صَمَتَ لَمْ یَغُمَّهُ صَمْتُهُ، وَ إِنْ ضَحِکَ لَمْ یَعْلُ صَوْتُهُ، وَ إِنْ بُغِیَ عَلَیْهِ صَبَرَ حَتَّى یَکُونَ اللّهُ هُوَ الَّذِی یَنْتَقِمُ لَهُ. نَفْسُهُ مِنْهُ فِی عَنَاء. وَ النَّاسُ مِنْهُ فِی رَاحَة. أَتْعَبَ نَفْسَهُ لاِخِرَتِهِ، وَ أَرَاحَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ. بُعْدُهُ عَمَّنْ تَبَاعَدَ عَنْهُ زُهْدٌ وَ نَزَاهَةٌ، وَ دُنُوُّهُ مِمَّنْ دَنَا مِنْهُ لِینٌ وَ رَحْمَةٌ. لَیْسَ تَبَاعُدُهُ بِکِبْر وَ عَظَمَة، وَلاَ دُنُوُّهُ بِمَکْر وَ خَدِیعَة.
| |
| |
| |
| هر گاه سکوت کند سکوتش وى را غمگین نمىسازد واگر بخندد صدایش به قهقهه بلند نمىشود و هر گاه به او ستمى شود (حتى الامکان) [[صبر]] مىکند تا خدا انتقامش را بگیرد. نَفْسِ خود را به زحمت مىافکند; ولى مردم از دست او راحتند. خویشتن را براى آخرت به تَعَب (رنج) مىاندازند و مردم را از ناحیه خود آسوده مىسازد. دورىاش از کسانى که دورى مىکند، به سبب زهد و حفظ پاکى است و نزدیکىاش به کسانى که نزدیک مىشود، مهربانى و رحمت است; نه اینکه دورىاش از روى تکبّر و خودبزرگ بینى و نزدیکىاش براى مکر و خُدْعه (و بهره گیرى مادى) باشد.
| |
| |
| |
| فصل
| |
| |
| |
| در پایان این خطبه در نهج البلاغه آمده است: هنگامى که سخن امیرمؤمنان به اینجا رسید، همام فریادى کشید و جان داد.
| |
| |
| |
| فَقَالَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ(ع): أَمَا وَ اللّهِ لَقَدْ کُنْتُ أَخَافُهَا عَلَیْهِ. ثُمَّ قَالَ: هکَذَا تَصْنَعُ الْمَوَاعِظُ الْبَالِغَةُ بِأَهْلِهَا.
| |
| |
| |
| در این هنگام امیرمؤمنان(علیه السلام) فرمود، به خدا سوگند من از این پیشامد بر او مى ترسیدم. سپس فرمود: این گونه اندرزهاى رسا به آنها که اهل موعظهاند، اثر مى گذارد.
| |
| |
| |
| فصل
| |
| |
| |
| در اینجا کسى به امام عرض کرد: پس چرا این مواعظ با شما چنین نمى کند؟ امام در پاسخ او فرمود:
| |
| |
| |
| وَیْحَکَ، إِنَّ لِکُلِّ أَجَلٍ وَقْتاً لاَیَعْدُوهُ، وَ سَبَباً لاَ یَتَجَاوَزُهُ. فَمَهْلاً ! لاَ تَعُدْ لِمِثْلِهَا، فَإِنَّمَا نَفَثَ الشَّیْطَانُ عَلَى لِسَانِکَ!
| |
| |
| |
| واى بر تو هر اجل و سرآمدى وقت معیّنى دارد که از آن نمىگذرد و سبب خاصّى دارد که از آن تجاوز نمىکند»; سپس افزود : «آرام باش دیگر چنین سخنى مگو! این سخنى بود که [[شیطان]] بر زبان تو جارى ساخت».
| |
| }} | |
|
| |
|
| ==پانویس== | | ==پانویس== |