پرش به محتوا

خبیب بن عدی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز (جایگزینی متن - '{{شعر جدید' به '{{شعر')
 
خط ۳۶: خط ۳۶:
هنگامی که [[قریش]] تصمیم گرفتند خبیب را بکشند، وی را به [[تنعیم|تَنْعیم]] بردند<ref>ابن کلبی، ج ۱، ص۶۲۹؛ ابن اثیر، اسدالغابة، ج ۲، ص۱۲۱</ref> جمعی از مردم [[مکه]] نیز همراه وی به تنعیم رفتند.<ref>واقدی، ج ۱، ص۳۵۸</ref> خبیب درخواست کرد به وی مهلت دهند تا دو رکعت [[نماز]] بخواند. بنی حارث پذیرفتند و خبیب پیش از مرگ، دو رکعت نماز خواند و این کار خبیب سنّت ماندگاری شد برای کسانی که تسلیم مرگ اجباری می‌شوند.<ref>ابن هشام، ج ۳، ص۱۸۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص۱۶۸؛ ر.ک: د. اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه</ref>
هنگامی که [[قریش]] تصمیم گرفتند خبیب را بکشند، وی را به [[تنعیم|تَنْعیم]] بردند<ref>ابن کلبی، ج ۱، ص۶۲۹؛ ابن اثیر، اسدالغابة، ج ۲، ص۱۲۱</ref> جمعی از مردم [[مکه]] نیز همراه وی به تنعیم رفتند.<ref>واقدی، ج ۱، ص۳۵۸</ref> خبیب درخواست کرد به وی مهلت دهند تا دو رکعت [[نماز]] بخواند. بنی حارث پذیرفتند و خبیب پیش از مرگ، دو رکعت نماز خواند و این کار خبیب سنّت ماندگاری شد برای کسانی که تسلیم مرگ اجباری می‌شوند.<ref>ابن هشام، ج ۳، ص۱۸۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص۱۶۸؛ ر.ک: د. اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه</ref>
او پس از نماز رو به قاتلین گفت: اگر ترس این را نداشتم که به من نسبت ترس از مرگ بدهید نماز دیگری می‌خواندم. آن‌گاه دست بر آسمان برداشت و پس از دعا و نفرین بر قاتلانش شعری را خواند که این دو بیت از جمله آن است:<ref>الزفزاف، «منبر الاسلام»، ص۱۰۶</ref>
او پس از نماز رو به قاتلین گفت: اگر ترس این را نداشتم که به من نسبت ترس از مرگ بدهید نماز دیگری می‌خواندم. آن‌گاه دست بر آسمان برداشت و پس از دعا و نفرین بر قاتلانش شعری را خواند که این دو بیت از جمله آن است:<ref>الزفزاف، «منبر الاسلام»، ص۱۰۶</ref>
{{جعبه نقل قول | عنوان = | نقل‌قول = {{شعر
| جداکننده = \\| متن =ولست أبالي حين اقتل مسلما\\على أي شق كان في الله مصرعي
وذلك في ذات الإله وإن يشأ\\يبارك على أوصال شلو ممزع}}|تاریخ بایگانی|منبع =| تراز = وسط| عرض = 400px | اندازه خط = 10px| گیومه نقل‌قول = | تراز منبع = چپ}}


{{شعر
{{شعر
| جداکننده = \\| متن = \\حال که مسلمان کشته می‌شوم باکی ندارم که بر کدامین پهلو بمیرم
|ولست أبالي حين اقتل مسلما\\على أي شق كان في الله مصرعي
\\اگر خدا اراده کند در تکه گوشت‌های تکه‌تکه شده [[برکت]] می‌اندازد}}
وذلك في ذات الإله وإن يشأ\\يبارك على أوصال شلو ممزع
|ترجمه = حال که مسلمان کشته می‌شوم باکی ندارم که بر کدامین پهلو بمیرم. اگر خدا اراده کند در تکه گوشت‌های تکه‌تکه شده [[برکت]] می‌اندازد}}


خبیب نخستین مسلمانی بود که به دار آویخته شد.<ref>ابن اثیر، اسدالغابة، ج ۲، ص۱۲۲</ref> او را به تیری چوبی بستند و چهل تن از فرزندان کشته شدگان مشرکان در [[جنگ بدر|بدر]]، با زخم نیزه او را از پای درآوردند.<ref>ر.ک:واقدی، ج ۱، ص۳۶۱</ref> گفته شده است چون خبیب بن عدی کشته شد، صورتش به سوی [[قبله]] بود و هر چه خواستند او را به خلاف قبله برگردانند، موفق نشدند و وی را به حال خود رها کردند.<ref>ابن حجر عسقلانی، ج ۲، ص۲۶۴</ref> وقتی او را بر چوبه دار می‌بستند گفت: اللهم انا قد بلغنا رسالة رسولک فبلغه الغداة ما یصنع بنا.<ref>الزفزاف، «منبر الاسلام»، ص۱۰۶</ref>
خبیب نخستین مسلمانی بود که به دار آویخته شد.<ref>ابن اثیر، اسدالغابة، ج ۲، ص۱۲۲</ref> او را به تیری چوبی بستند و چهل تن از فرزندان کشته شدگان مشرکان در [[جنگ بدر|بدر]]، با زخم نیزه او را از پای درآوردند.<ref>ر.ک:واقدی، ج ۱، ص۳۶۱</ref> گفته شده است چون خبیب بن عدی کشته شد، صورتش به سوی [[قبله]] بود و هر چه خواستند او را به خلاف قبله برگردانند، موفق نشدند و وی را به حال خود رها کردند.<ref>ابن حجر عسقلانی، ج ۲، ص۲۶۴</ref> وقتی او را بر چوبه دار می‌بستند گفت: اللهم انا قد بلغنا رسالة رسولک فبلغه الغداة ما یصنع بنا.<ref>الزفزاف، «منبر الاسلام»، ص۱۰۶</ref>
خط ۴۹: خط ۴۶:


اگرچه [[عقبة بن حارث بن عامر]] را قاتل خبیب بن عدی دانسته‌اند،<ref>ر.ک:ابن اثیر، اسدالغابة، ج ۲، ص۱۲۱</ref> گفته شده که عقبه [[سوگند]] خورده که خبیب را نکشته است و در آن هنگام خردسال‌تر از آن بوده که چنین کند. از او نقل شده است که «ابا مَیسَرَه نیزه را در دست من قرار داد و دست مرا به همراه نیزه گرفت و خبیب را ضربه زد تا او را به قتل رسانید»<ref>ابن هشام، ج ۳، ص۱۸۲،واقدی، ج ۱، ص۳۶۱</ref>
اگرچه [[عقبة بن حارث بن عامر]] را قاتل خبیب بن عدی دانسته‌اند،<ref>ر.ک:ابن اثیر، اسدالغابة، ج ۲، ص۱۲۱</ref> گفته شده که عقبه [[سوگند]] خورده که خبیب را نکشته است و در آن هنگام خردسال‌تر از آن بوده که چنین کند. از او نقل شده است که «ابا مَیسَرَه نیزه را در دست من قرار داد و دست مرا به همراه نیزه گرفت و خبیب را ضربه زد تا او را به قتل رسانید»<ref>ابن هشام، ج ۳، ص۱۸۲،واقدی، ج ۱، ص۳۶۱</ref>
{{جعبه نقل قول | عنوان = | نقل‌قول = بیتی از شعر حسان بن ثابت درباره خبیب:{{شعر
 
| جداکننده = \\| متن =صقرا توسّط فی الانصار منصبه \\ سمح السجیة محضا غیر مؤتشب}}|تاریخ بایگانی|منبع = فوزی فاضل الزفزاف، «منبر الاسلام»، ص۱۰۴.| تراز = چپ| عرض = 400px | اندازه خط = 10px| گیومه نقل‌قول = | تراز منبع = چپ}}
{{شعر
خبیب چنان بر سر ایمانش پایدار و استوار بود که هنگام مرگ چون از او خواستند از [[اسلام]] و [[پیامبر(ص)|پیامبر]] روی برگرداند تا آزادش کنند، پاسخ داد که اگر همه آنچه در زمین است از آن من باشد، دوست ندارم از اسلام روگردانم.
|صقرا توسّط فی الانصار منصبه\\سمح السجیة محضا غیر مؤتشب<ref>فوزی فاضل الزفزاف، «منبر الاسلام»، ص۱۰۴</ref>
مشرکان هنگام قتل خبیب به او گفتند، آیا دوست داشتی اکنون [[محمد(ص)|محمد]] در جای تو بود و تو نزد خانواده‌ات بودی؟ و خبیب پاسخ داد که به خدا سوگند، دوست ندارم محمد در جای خودش، خاری به پایش فرو رود.<ref>واقدی، ج ۱، ص۳۶۰</ref>
|شاعر = بیتی از شعر '''حسان بن ثابت''' درباره خبیب
|ترجمه = خبیب چنان بر سر ایمانش پایدار و استوار بود که هنگام مرگ چون از او خواستند از [[اسلام]] و [[پیامبر(ص)|پیامبر]] روی برگرداند تا آزادش کنند، پاسخ داد که اگر همه آنچه در زمین است از آن من باشد، دوست ندارم از اسلام روگردانم.
 
مشرکان هنگام قتل خبیب به او گفتند، آیا دوست داشتی اکنون [[محمد(ص)|محمد]] در جای تو بود و تو نزد خانواده‌ات بودی؟ و خبیب پاسخ داد که به خدا سوگند، دوست ندارم محمد در جای خودش، خاری به پایش فرو رود.<ref>واقدی، ج ۱، ص۳۶۰</ref>}}


چهره خبیب بن عدی به عنوان [[شهید|شهیدی]] که بسیار مظلومانه و توأم با شکنجه و در اسارت به قتل رسید، پیرایه‌ای قدسی یافته است<ref>د. اسلام، ذیل ماده</ref> و از مأموریتی که خبیب و دیگر یارانش برای آن اعزام شدند،<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص۱۶۷</ref> می‌توان دریافت که خبیب مردی اهل علم و فضل و آشنا به احکام اسلام بوده است. [[حسّان بن ثابت]]<ref>حسّان بن ثابت،ج ۱، ص۲۱۳.</ref> اشعاری در رثای خبیب بن عدی گفته است.
چهره خبیب بن عدی به عنوان [[شهید|شهیدی]] که بسیار مظلومانه و توأم با شکنجه و در اسارت به قتل رسید، پیرایه‌ای قدسی یافته است<ref>د. اسلام، ذیل ماده</ref> و از مأموریتی که خبیب و دیگر یارانش برای آن اعزام شدند،<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص۱۶۷</ref> می‌توان دریافت که خبیب مردی اهل علم و فضل و آشنا به احکام اسلام بوده است. [[حسّان بن ثابت]]<ref>حسّان بن ثابت،ج ۱، ص۲۱۳.</ref> اشعاری در رثای خبیب بن عدی گفته است.