پرش به محتوا

خبیب بن عدی: تفاوت میان نسخه‌ها

۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۴
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Jalalyaghmoori
(غنای محتوایی بخش)
imported>Jalalyaghmoori
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۱: خط ۱۱:
==شهادت==
==شهادت==
هنگامی که قریش تصمیم گرفتند خبیب را بکشند، وی را به [[تنعیم|تَنْعیم]] بردند<ref>ابن کلبی، ج ۱، ص۶۲۹؛ ابن اثیر، اسدالغابة، ج ۲، ص۱۲۱</ref> جمعی از مردم [[مکه]] نیز همراه وی به تنعیم رفتند.<ref>واقدی، ج ۱، ص۳۵۸</ref> خبیب درخواست کرد به وی مهلت دهند تا دو رکعت [[نماز]] بخواند. بنی حارث پذیرفتند و خبیب پیش از مرگ، دو رکعت نماز خواند و این کار خبیب سنّت ماندگاری شد برای کسانی که تسلیم مرگ اجباری می‌شوند.<ref>ابن هشام، ج ۳، ص۱۸۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص۱۶۸؛ ر.ک: د. اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه</ref>
هنگامی که قریش تصمیم گرفتند خبیب را بکشند، وی را به [[تنعیم|تَنْعیم]] بردند<ref>ابن کلبی، ج ۱، ص۶۲۹؛ ابن اثیر، اسدالغابة، ج ۲، ص۱۲۱</ref> جمعی از مردم [[مکه]] نیز همراه وی به تنعیم رفتند.<ref>واقدی، ج ۱، ص۳۵۸</ref> خبیب درخواست کرد به وی مهلت دهند تا دو رکعت [[نماز]] بخواند. بنی حارث پذیرفتند و خبیب پیش از مرگ، دو رکعت نماز خواند و این کار خبیب سنّت ماندگاری شد برای کسانی که تسلیم مرگ اجباری می‌شوند.<ref>ابن هشام، ج ۳، ص۱۸۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص۱۶۸؛ ر.ک: د. اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه</ref>
او پس از نماز رو به قاتلین گفت: اگر ترس این را نداشتم که به من نسبت ترس از مرگ بدهید نماز دیگری می‌خواندم. آن‌گاه دست بر آسمان برداشت و پس از دعا و نفرین بر قاتلانش شعری را خواند که این دو بیت از جمله آن است:<ref>الزفزاف، «منبر الاسلام»، ص106</ref>  
او پس از نماز رو به قاتلین گفت: اگر ترس این را نداشتم که به من نسبت ترس از مرگ بدهید نماز دیگری می‌خواندم. آن‌گاه دست بر آسمان برداشت و پس از دعا و نفرین بر قاتلانش شعری را خواند که این دو بیت از جمله آن است:<ref>الزفزاف، «منبر الاسلام»، ص۱۰۶</ref>


{{شعر}}{{ب|ولست أبالي حين اقتل مسلما|على أي شق كان في الله مصرعي}}{{ب|وذلك في ذات الإله وإن يشأ|يبارك على أوصال شلو ممزع}}{{م|حال که مسلمان کشته می شوم باکی ندارم که بر کدامین پهلو بمیرم}}{{م|اگر خدا اراده کند در تکه گوشت‌های تکه‌تکه شده برکت می‌اندازد}}{{پایان شعر}}
{{شعر}}{{ب|ولست أبالي حين اقتل مسلما|على أي شق كان في الله مصرعي}}{{ب|وذلك في ذات الإله وإن يشأ|يبارك على أوصال شلو ممزع}}{{م|حال که مسلمان کشته می شوم باکی ندارم که بر کدامین پهلو بمیرم}}{{م|اگر خدا اراده کند در تکه گوشت‌های تکه‌تکه شده برکت می‌اندازد}}{{پایان شعر}}


خبیب نخستین مسلمانی بود که به دار آویخته شد.<ref>ابن اثیر، اسدالغابة، ج ۲، ص۱۲۲</ref> او را به تیری چوبی بستند و چهل تن از فرزندان کشته شدگان مشرکان در [[جنگ بدر|بدر]]، با زخم نیزه او را از پای درآوردند.<ref>ر.ک:واقدی، ج ۱، ص۳۶۱</ref> گفته شده است چون خبیب بن عدی کشته شد، صورتش به سوی [[قبله]] بود و هر چه خواستند او را به خلاف قبله برگردانند، موفق نشدند و وی را به حال خود رها کردند.<ref>ابن حجر عسقلانی، ج ۲، ص۲۶۴</ref> وقتی او را بر چوبه دار می‌بستند گفت: اللهم انا قد بلغنا رسالة رسولک فبلغه الغداة ما یصنع بنا.<ref>الزفزاف، «منبر الاسلام»، ص106</ref>  
خبیب نخستین مسلمانی بود که به دار آویخته شد.<ref>ابن اثیر، اسدالغابة، ج ۲، ص۱۲۲</ref> او را به تیری چوبی بستند و چهل تن از فرزندان کشته شدگان مشرکان در [[جنگ بدر|بدر]]، با زخم نیزه او را از پای درآوردند.<ref>ر.ک:واقدی، ج ۱، ص۳۶۱</ref> گفته شده است چون خبیب بن عدی کشته شد، صورتش به سوی [[قبله]] بود و هر چه خواستند او را به خلاف قبله برگردانند، موفق نشدند و وی را به حال خود رها کردند.<ref>ابن حجر عسقلانی، ج ۲، ص۲۶۴</ref> وقتی او را بر چوبه دار می‌بستند گفت: اللهم انا قد بلغنا رسالة رسولک فبلغه الغداة ما یصنع بنا.<ref>الزفزاف، «منبر الاسلام»، ص۱۰۶</ref>




کاربر ناشناس