|
|
خط ۳۷: |
خط ۳۷: |
| او پس از نماز رو به قاتلین گفت: اگر ترس این را نداشتم که به من نسبت ترس از مرگ بدهید نماز دیگری میخواندم. آنگاه دست بر آسمان برداشت و پس از دعا و نفرین بر قاتلانش شعری را خواند که این دو بیت از جمله آن است:<ref>الزفزاف، «منبر الاسلام»، ص۱۰۶</ref> | | او پس از نماز رو به قاتلین گفت: اگر ترس این را نداشتم که به من نسبت ترس از مرگ بدهید نماز دیگری میخواندم. آنگاه دست بر آسمان برداشت و پس از دعا و نفرین بر قاتلانش شعری را خواند که این دو بیت از جمله آن است:<ref>الزفزاف، «منبر الاسلام»، ص۱۰۶</ref> |
|
| |
|
| {{جعبه نقل قول | عنوان = | نقلقول = {{سخ}}{{شعر}}{{ب|ولست أبالي حين اقتل مسلما|على أي شق كان في الله مصرعي}}{{ب|وذلك في ذات الإله وإن يشأ|يبارك على أوصال شلو ممزع}}{{پایان شعر}}|تاریخ بایگانی|منبع =| تراز = وسط| عرض = 400px | اندازه خط = 10px| گیومه نقلقول = | تراز منبع = چپ}} | | {{جعبه نقل قول | عنوان = | نقلقول = {{شعر جدید |
| | | جداکننده = \\| متن =ولست أبالي حين اقتل مسلما\\على أي شق كان في الله مصرعي |
| | وذلك في ذات الإله وإن يشأ\\يبارك على أوصال شلو ممزع}}|تاریخ بایگانی|منبع =| تراز = وسط| عرض = 400px | اندازه خط = 10px| گیومه نقلقول = | تراز منبع = چپ}} |
|
| |
|
| {{شعر}}{{م|حال که مسلمان کشته میشوم باکی ندارم که بر کدامین پهلو بمیرم}}{{م|اگر خدا اراده کند در تکه گوشتهای تکهتکه شده [[برکت]] میاندازد}}{{پایان شعر}} | | {{شعر جدید |
| | | جداکننده = \\| متن = \\حال که مسلمان کشته میشوم باکی ندارم که بر کدامین پهلو بمیرم |
| | \\اگر خدا اراده کند در تکه گوشتهای تکهتکه شده [[برکت]] میاندازد}} |
|
| |
|
| خبیب نخستین مسلمانی بود که به دار آویخته شد.<ref>ابن اثیر، اسدالغابة، ج ۲، ص۱۲۲</ref> او را به تیری چوبی بستند و چهل تن از فرزندان کشته شدگان مشرکان در [[جنگ بدر|بدر]]، با زخم نیزه او را از پای درآوردند.<ref>ر.ک:واقدی، ج ۱، ص۳۶۱</ref> گفته شده است چون خبیب بن عدی کشته شد، صورتش به سوی [[قبله]] بود و هر چه خواستند او را به خلاف قبله برگردانند، موفق نشدند و وی را به حال خود رها کردند.<ref>ابن حجر عسقلانی، ج ۲، ص۲۶۴</ref> وقتی او را بر چوبه دار میبستند گفت: اللهم انا قد بلغنا رسالة رسولک فبلغه الغداة ما یصنع بنا.<ref>الزفزاف، «منبر الاسلام»، ص۱۰۶</ref> | | خبیب نخستین مسلمانی بود که به دار آویخته شد.<ref>ابن اثیر، اسدالغابة، ج ۲، ص۱۲۲</ref> او را به تیری چوبی بستند و چهل تن از فرزندان کشته شدگان مشرکان در [[جنگ بدر|بدر]]، با زخم نیزه او را از پای درآوردند.<ref>ر.ک:واقدی، ج ۱، ص۳۶۱</ref> گفته شده است چون خبیب بن عدی کشته شد، صورتش به سوی [[قبله]] بود و هر چه خواستند او را به خلاف قبله برگردانند، موفق نشدند و وی را به حال خود رها کردند.<ref>ابن حجر عسقلانی، ج ۲، ص۲۶۴</ref> وقتی او را بر چوبه دار میبستند گفت: اللهم انا قد بلغنا رسالة رسولک فبلغه الغداة ما یصنع بنا.<ref>الزفزاف، «منبر الاسلام»، ص۱۰۶</ref> |
خط ۴۵: |
خط ۴۹: |
|
| |
|
| اگرچه [[عقبة بن حارث بن عامر]] را قاتل خبیب بن عدی دانستهاند،<ref>ر.ک:ابن اثیر، اسدالغابة، ج ۲، ص۱۲۱</ref> گفته شده که عقبه [[سوگند]] خورده که خبیب را نکشته است و در آن هنگام خردسالتر از آن بوده که چنین کند. از او نقل شده است که «ابا مَیسَرَه نیزه را در دست من قرار داد و دست مرا به همراه نیزه گرفت و خبیب را ضربه زد تا او را به قتل رسانید»<ref>ابن هشام، ج ۳، ص۱۸۲،واقدی، ج ۱، ص۳۶۱</ref> | | اگرچه [[عقبة بن حارث بن عامر]] را قاتل خبیب بن عدی دانستهاند،<ref>ر.ک:ابن اثیر، اسدالغابة، ج ۲، ص۱۲۱</ref> گفته شده که عقبه [[سوگند]] خورده که خبیب را نکشته است و در آن هنگام خردسالتر از آن بوده که چنین کند. از او نقل شده است که «ابا مَیسَرَه نیزه را در دست من قرار داد و دست مرا به همراه نیزه گرفت و خبیب را ضربه زد تا او را به قتل رسانید»<ref>ابن هشام، ج ۳، ص۱۸۲،واقدی، ج ۱، ص۳۶۱</ref> |
| {{جعبه نقل قول | عنوان = | نقلقول = بیتی از شعر حسان بن ثابت درباره خبیب:{{سخ}}{{شعر|}}{{ب|صقرا توسّط فی الانصار منصبه | سمح السجیة محضا غیر مؤتشب}}{{پایان شعر}}|تاریخ بایگانی|منبع = فوزی فاضل الزفزاف، «منبر الاسلام»، ص۱۰۴.| تراز = چپ| عرض = 400px | اندازه خط = 10px| گیومه نقلقول = | تراز منبع = چپ}} | | {{جعبه نقل قول | عنوان = | نقلقول = بیتی از شعر حسان بن ثابت درباره خبیب:{{شعر جدید |
| | | جداکننده = \\| متن =صقرا توسّط فی الانصار منصبه \\ سمح السجیة محضا غیر مؤتشب}}|تاریخ بایگانی|منبع = فوزی فاضل الزفزاف، «منبر الاسلام»، ص۱۰۴.| تراز = چپ| عرض = 400px | اندازه خط = 10px| گیومه نقلقول = | تراز منبع = چپ}} |
| خبیب چنان بر سر ایمانش پایدار و استوار بود که هنگام مرگ چون از او خواستند از [[اسلام]] و [[پیامبر(ص)|پیامبر]] روی برگرداند تا آزادش کنند، پاسخ داد که اگر همه آنچه در زمین است از آن من باشد، دوست ندارم از اسلام روگردانم. | | خبیب چنان بر سر ایمانش پایدار و استوار بود که هنگام مرگ چون از او خواستند از [[اسلام]] و [[پیامبر(ص)|پیامبر]] روی برگرداند تا آزادش کنند، پاسخ داد که اگر همه آنچه در زمین است از آن من باشد، دوست ندارم از اسلام روگردانم. |
| مشرکان هنگام قتل خبیب به او گفتند، آیا دوست داشتی اکنون [[محمد(ص)|محمد]] در جای تو بود و تو نزد خانوادهات بودی؟ و خبیب پاسخ داد که به خدا سوگند، دوست ندارم محمد در جای خودش، خاری به پایش فرو رود.<ref>واقدی، ج ۱، ص۳۶۰</ref> | | مشرکان هنگام قتل خبیب به او گفتند، آیا دوست داشتی اکنون [[محمد(ص)|محمد]] در جای تو بود و تو نزد خانوادهات بودی؟ و خبیب پاسخ داد که به خدا سوگند، دوست ندارم محمد در جای خودش، خاری به پایش فرو رود.<ref>واقدی، ج ۱، ص۳۶۰</ref> |
|
| |
|
| |
|
| چهره خبیب بن عدی به عنوان [[شهید|شهیدی]] که بسیار مظلومانه و توأم با شکنجه و در اسارت به قتل رسید، پیرایهای قدسی یافته است<ref>د. اسلام، ذیل ماده</ref> و از مأموریتی که خبیب و دیگر یارانش برای آن اعزام شدند،<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص۱۶۷</ref> میتوان دریافت که خبیب مردی اهل علم و فضل و آشنا به احکام اسلام بوده است. [[حسّان بن ثابت]]<ref>حسّان بن ثابت،ج ۱، ص۲۱۳.</ref> اشعاری در رثای خبیب بن عدی گفته است. | | چهره خبیب بن عدی به عنوان [[شهید|شهیدی]] که بسیار مظلومانه و توأم با شکنجه و در اسارت به قتل رسید، پیرایهای قدسی یافته است<ref>د. اسلام، ذیل ماده</ref> و از مأموریتی که خبیب و دیگر یارانش برای آن اعزام شدند،<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص۱۶۷</ref> میتوان دریافت که خبیب مردی اهل علم و فضل و آشنا به احکام اسلام بوده است. [[حسّان بن ثابت]]<ref>حسّان بن ثابت،ج ۱، ص۲۱۳.</ref> اشعاری در رثای خبیب بن عدی گفته است. |