پرش به محتوا

خروج سفیانی: تفاوت میان نسخه‌ها

۷۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۸ آوریل ۲۰۱۸
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Mohamadpur
جزبدون خلاصۀ ویرایش
imported>Mohamadpur
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶: خط ۶:
از امام باقر(ع) روایت شده است که فرمود: « خروج سفیانى از امور حتمى است.»<ref> کمال الدین، ج۲، ص۵۰۳</ref>
از امام باقر(ع) روایت شده است که فرمود: « خروج سفیانى از امور حتمى است.»<ref> کمال الدین، ج۲، ص۵۰۳</ref>


[[امام صادق علیه السلام|امام صادق(ع)]] فرمود: «پیش از قیام قائم پنج نشانه حتمى است: یمانى، سفیانى، بانگ آسمانى، [[قتل نفس زکیه|قتل نفس‌ زکیّه]] و خسف بیداء» <ref>کمال الدین، ج۲، ص۶۵۰</ref>
[[امام صادق علیه السلام|امام صادق(ع)]] فرمود: «پیش از قیام قائم پنج نشانه حتمى است: یمانى، سفیانى، بانگ آسمانى، [[قتل نفس زکیه|قتل نفس‌ زکیّه]] و خسف بیداء»<ref>کمال الدین، ج۲، ص۶۵۰</ref>
در روایت دیگر از آن حضرت نقل شده که فرمود:« سفیانى از نشانه‌هاى حتمى است و خروج وى در ماه رجب خواهد بود.»<ref>نعمانی، الغیبه، ۱۳۹۷ق، ص۳۰۰</ref>
در روایت دیگر از آن حضرت نقل شده که فرمود:« سفیانى از نشانه‌هاى حتمى است و خروج وى در ماه رجب خواهد بود.»<ref>نعمانی، الغیبه، ۱۳۹۷ق، ص۳۰۰</ref>
از [[امام رضا علیه السلام|امام رضا(ع)]] روایت شده که فرمود: « قیام قائم از سوى خدا حتمى است، خروج سفیانى نیز از سوى خدا حتمى است، بدون سفیانى هرگز قائمى نخواهد بود.»<ref> قرب الاسناد، ص۳۷۳</ref>
از [[امام رضا علیه السلام|امام رضا(ع)]] روایت شده که فرمود: « قیام قائم از سوى خدا حتمى است، خروج سفیانى نیز از سوى خدا حتمى است، بدون سفیانى هرگز قائمى نخواهد بود.»<ref> قرب الاسناد، ص۳۷۳</ref>


== نام و نسب ==
== نام و نسب ==
در مورد شخص سفیانی نقل‌های متفاوتی وجود دارد؛ در منابع روائی شیعی، وی به عنوان فردی به نام عثمان بن عنبسه از تبار ابوسفیان معرفی شده است.در منابع اهل سنت وی با نام‌هایی چون: حرب بن عنبسه، عنبسه بن مرّه، عنبسه بن هند، عبداللَّه بن یزید، ابوعتبه و معاویه بن عتبه یاد شده است.<ref> عقد الدرر، ص۹۱؛ الفتن ابن حماد، ص۲۲۱</ref>
در مورد شخص سفیانی نقل‌های متفاوتی وجود دارد؛ در منابع روائی شیعی، وی به عنوان فردی به نام «عثمان بن عنبسه» از تبار ابوسفیان معرفی شده است.در منابع [[اهل سنت و جماعت|اهل سنت]] وی با نام‌هایی چون: حرب بن عنبسه، عنبسه بن مرّه، عنبسه بن هند، عبداللَّه بن یزید، ابوعتبه و معاویه بن عتبه یاد شده است.<ref> عقد الدرر، ص۹۱؛ الفتن ابن حماد، ص۲۲۱</ref>
شخصی بسیار سفّاک و خون آشام است و مهم‌ترین خصوصیت او، آدم کشی و خونریزی است، حرام خدا را حلال نموده و به هر جنایتی دست می‌زند. وی سنگدل‌ترین انسان‌ها است که رحم و عاطفه در زندگیش دیده نمی‌شود.
شخصی بسیار سفّاک و خون آشام است و مهم‌ترین خصوصیت او، آدم کشی و خونریزی است، [[حرام]] خدا را حلال نموده و به هر جنایتی دست می‌زند. وی سنگدل‌ترین انسان‌ها است که رحم و عاطفه در زندگیش دیده نمی‌شود.
[[امام علی علیه السلام|امام علی(ع)]] درباره او می‌فرماید: «او مردی میان بالا، با چهره‌ای وحشتناک، سر ستبر و آبله روی می‌باشد. هنگامی که او را ببینی او را یک چشم می‌پنداری.»<ref>علامه مجلسی،بحارالانوار، ج۵۲، ص۲۰۵</ref>  
[[امام علی علیه السلام|امام علی(ع)]] درباره او می‌فرماید: «او مردی میان بالا، با چهره‌ای وحشتناک، سر ستبر و آبله روی می‌باشد. هنگامی که او را ببینی او را یک چشم می‌پنداری.»<ref>علامه مجلسی،بحارالانوار، ج۵۲، ص۲۰۵</ref>  
امام صادق(ع) در ترسیم چهره اومی‌فرماید: «تو اگر سفیانی را ببینی، پلیدترین انسان‌ها را دیده‌ای. او بور، سرخ روی و زاغ چشم است.»<ref> کمال دین،ج۲،ص۶۵۱</ref>
امام صادق(ع) در ترسیم چهره او می‌فرماید: «تو اگر سفیانی را ببینی، پلیدترین انسان‌ها را دیده‌ای. او بور، سرخ روی و زاغ چشم است.»<ref> کمال دین،ج۲،ص۶۵۱</ref>


بنابر گفته برخی منابع، وجه تسمیه او به سفیانی به سبب نسبت داشتن با ابوسفیان است؛ چرا که وی از تبار [[ابوسفیان]] و [[هند]] به شمار می‌آید و او را جگرخوار هم می‌گویند زیرا جده‌اش [[هند جگر خوار|هند]] زن ابوسفیان است که در جنگ احد وقتی [[حمزه]] [[سیدالشهداء]] به شهادت رسید، کوشید تا جگر حمزه را به دندان بکشد.
بنابر گفته برخی منابع، وجه تسمیه او به سفیانی به سبب نسبت داشتن با ابوسفیان است؛ چرا که وی از تبار [[ابوسفیان]] و [[هند]] به شمار می‌آید و او را جگرخوار هم می‌گویند زیرا جده‌اش [[هند جگر خوار|هند]] زن ابوسفیان است که در جنگ احد وقتی [[حمزه]] [[سیدالشهداء]] به شهادت رسید، کوشید تا جگر حمزه را به دندان بکشد.
خط ۳۲: خط ۳۲:


== کینه سفیانی نسبت به اهل بیت و شیعیان ==
== کینه سفیانی نسبت به اهل بیت و شیعیان ==
کینه توزی، از بارزترین ویژگی‌های سفیانی است که روایات مربوط به او از آن یاد می‌کند بلکه از آن روایات چنین برمی‌آید که نقش سیاسی او ایجاد فتنه مذهبی در میان مسلمانان و تحریک تسنن علیه شیعیان تحت شعار یاری اهل سنت است. از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود: «ما و اولاد ابوسفیان دو خاندان هستیم که به خاطر خدا با یکدیگر دشمنی داریم.. ما گفتیم خداوند راست گفت و آنها گفتند خداوند دروغ گفت... ابوسفیان به جنگ پیامبر برخاست و معاویه فرزند ابوسفیان به جنگ علی بن ابی طالب رفت و یزید پسر معاویه به نبرد با حسین بن علی(ع) پرداخت و سفیانی به مصاف حضرت قائم(ع) برمی‌خیزد.»<ref>علامه مجلسی،بحارالانوار، ج۵۲، ص۱۹۰</ref>  
کینه توزی، از بارزترین ویژگی‌های سفیانی است که روایات مربوط به او از آن یاد می‌کند بلکه از آن روایات چنین برمی‌آید که نقش سیاسی او ایجاد فتنه مذهبی در میان مسلمانان و تحریک تسنن علیه شیعیان تحت شعار یاری [[اهل سنت و جماعت|اهل سنت]] است. از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود: «ما و اولاد ابوسفیان دو خاندان هستیم که به خاطر خدا با یکدیگر دشمنی داریم.. ما گفتیم خداوند راست گفت و آنها گفتند خداوند دروغ گفت... ابوسفیان به جنگ پیامبر برخاست و معاویه فرزند ابوسفیان به جنگ علی بن ابی طالب رفت و یزید پسر معاویه به نبرد با حسین بن علی(ع) پرداخت و سفیانی به مصاف حضرت قائم(ع) برمی‌خیزد.»<ref>علامه مجلسی،بحارالانوار، ج۵۲، ص۱۹۰</ref>  


همچنین از امام باقر(ع) نقل شده است که فرمود: گویا من سفیانی (یا رفیق او) را می‌بینم که در زمینهای سرسبز شما در [[کوفه]] اقامت گزیده و منادی او ندا می‌دهد، هرکس سر یک تن از [[شیعه|شیعیان]] علی را بیاورد هزار درهم پاداش اوست، در این هنگام همسایه بر همسایه حمله برده و می‌گوید این شخص از آنهاست، گردن او را می‌زند و هزار درهم جایزه می‌گیرد، آگاه باشید که در آن روز، فرمانروایی شما به دست حرامزادگان خواهد بود...<ref>علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۵۲، ص۲۱۵</ref>  
همچنین از امام باقر(ع) نقل شده است که فرمود: گویا من سفیانی (یا رفیق او) را می‌بینم که در زمینهای سرسبز شما در [[کوفه]] اقامت گزیده و منادی او ندا می‌دهد، هرکس سر یک تن از [[شیعه|شیعیان]] علی را بیاورد هزار درهم پاداش اوست، در این هنگام همسایه بر همسایه حمله برده و می‌گوید این شخص از آنهاست، گردن او را می‌زند و هزار درهم جایزه می‌گیرد، آگاه باشید که در آن روز، فرمانروایی شما به دست حرامزادگان خواهد بود...<ref>علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۵۲، ص۲۱۵</ref>  
کاربر ناشناس