پرش به محتوا

بسم الله الرحمن الرحیم: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۰۹: خط ۱۰۹:


==تفاوت رحمان با رحیم در بسمله==
==تفاوت رحمان با رحیم در بسمله==
[[پرونده:کاشی‌نوشته بسمله بر سر در خانه ای قدیمی.jpg|بندانگشتی|کاشی نوشته بسم الله بر سر در خانه ای قدیمی]]
رحمان و رحیم دو صفت از اوصاف خداوند هستند که از نظر بیشتر مفسران،<ref>قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۱۳۶۴ش، ج۱، ص۱۰۴.</ref> از ماده «رحمت» اشتقاق یافته‌اند.<ref>ابن‌قتیبه، تفسیر غریب القرآن، ۱۴۱۱ق، ص۱۲؛ طباطبایی، المیزان، ج۱، ص۱۸؛ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۱۳۶۴ش، ج۱، ص۱۰۴.</ref> به‌گفته محمدحسین طباطبایی، رحمت، در انسان، صفتی انفعالی و نوعی تأثر درونی است که قلب هنگام دیدن کسی که فاقد چیزی یا محتاج به چیزی است، متأثر شده و انسان را برمی‌انگیزاند تا نقص و احتیاج آن کس را جبران کند.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۱۸.</ref> او معتقد است که با حذف نواقص انسانی و امکانی این صفت، می‌‌توان آن را که همان اعطاء، افاضه و برطرف کردن نیاز حاجتمندان است را به خدا نسبت داد.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۱۸.</ref>
رحمان و رحیم دو صفت از اوصاف خداوند هستند که از نظر بیشتر مفسران،<ref>قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۱۳۶۴ش، ج۱، ص۱۰۴.</ref> از ماده «رحمت» اشتقاق یافته‌اند.<ref>ابن‌قتیبه، تفسیر غریب القرآن، ۱۴۱۱ق، ص۱۲؛ طباطبایی، المیزان، ج۱، ص۱۸؛ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۱۳۶۴ش، ج۱، ص۱۰۴.</ref> به‌گفته محمدحسین طباطبایی، رحمت، در انسان، صفتی انفعالی و نوعی تأثر درونی است که قلب هنگام دیدن کسی که فاقد چیزی یا محتاج به چیزی است، متأثر شده و انسان را برمی‌انگیزاند تا نقص و احتیاج آن کس را جبران کند.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۱۸.</ref> او معتقد است که با حذف نواقص انسانی و امکانی این صفت، می‌‌توان آن را که همان اعطاء، افاضه و برطرف کردن نیاز حاجتمندان است را به خدا نسبت داد.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۱۸.</ref>


خط ۱۱۴: خط ۱۱۵:


برخی گفته‌اند «رحمان» در خداوند بدین معناست که اگر از وی درخواست شود اعطا می‌کند و «رحیم» یعنی اگر از وی درخواست نشود غضب می‌کند.<ref>قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۱۳۶۴ش، ج۱، ص۱۰۵.</ref>
برخی گفته‌اند «رحمان» در خداوند بدین معناست که اگر از وی درخواست شود اعطا می‌کند و «رحیم» یعنی اگر از وی درخواست نشود غضب می‌کند.<ref>قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۱۳۶۴ش، ج۱، ص۱۰۵.</ref>
==تفسیر عرفانی==
==تفسیر عرفانی==
در متون و تفاسیر عرفانی برای حروف بسمله معانی و تفسیرهای باطنی بیان کرده‌اند.<ref>برای نمونه نگاه کنید به قشیری، لطائف الاشارات، ۲۰۰۰م، ج۱، ص۴۴؛ ابن‌عربی، فتوحات المکیة، دار إحیاء التراث العربی، ج۱، ص۱۰۲؛ کاشانی، تفسیر ابن‌عربی (تأویلات عبدالرزاق)، ۱۴۲۲ق، ج۱، ص۷.</ref> برخی گفته‌اند به‌واسطه «باء» در «بسم‌الله» وجود ظاهر گشت و خداوند همه موجودات را پدید آورد.<ref>برای نمونه نگاه کنید به قشیری، لطائف الاشارات، ۲۰۰۰م، ج۱، ص۴۴؛ ابن‌عربی، فتوحات المکیة، دار إحیاء التراث العربی، ج۱، ص۱۰۲.</ref> [[ابن‌عربی]]، شکل «باء»، نقطه و حرکت آن را بر عوالم سه‌گانه تطبیق نموده است؛ بدین بیان که شکل «باء» عالم ملکوت است، نقطه آن، عالم جبروت و حرکت آن عالم شهادت است.<ref>ابن‌عربی، فتوحات المکیة، دار إحیاء التراث العربی، ج۱، ص۱۰۲.</ref> عبدالرزاق کاشانی نیز در تفسیر خود، حرف «باء» در «بسم‌الله» را اشاره به عقل اول یا صادر اول دانسته است.<ref>کاشانی، تفسیر ابن‌عربی (تأویلات عبدالرزاق)، ۱۴۲۲ق، ج۱، ص۷.</ref> بنا به نظر [[ملا حسین واعظ کاشفی]] در [[جواهر التفسیر (کتاب)|جواهر التفسیر]]، حرف «الف» اشاره به ذات مقدسی دارد و از آنجا که اولین حرف از حروف الفبا است، با حق تعالی به عنوان ذاتی که اول اشیاء است، مناسبت دارد و از آن جهت که خالی از نقطه است با وجود مطلق که مجرد از همه تقیّدات است، مناسب است.<ref>کاشفی، جواهر التفسیر، ۱۳۷۹ش، ص۳۳۴-۳۳۵.</ref> همچنین از آنجا که دیگر حروف به آن محتاجند، به غنای ذاتی حق و احتیاج مخلوقات به او اشاره دارد.<ref>کاشفی، جواهر التفسیر، ۱۳۷۹ش، ص۳۳۵-۳۳۶.</ref> او گفته است حذف همزه در «بسم» و آمدن حرف «باء»، که در میان حروف در مرتبه دوم واقع شده و با مرتبه کثرت مناسبت دارد، به جای آن، به احتجاب و خفای ذات الهی و رحمت انتشاریه او اشاره دارد.<ref>کاشفی، جواهر التفسیر، ۱۳۷۹ش، ص۳۳۵-۳۳۶.</ref>  
در متون و تفاسیر عرفانی برای حروف بسمله معانی و تفسیرهای باطنی بیان کرده‌اند.<ref>برای نمونه نگاه کنید به قشیری، لطائف الاشارات، ۲۰۰۰م، ج۱، ص۴۴؛ ابن‌عربی، فتوحات المکیة، دار إحیاء التراث العربی، ج۱، ص۱۰۲؛ کاشانی، تفسیر ابن‌عربی (تأویلات عبدالرزاق)، ۱۴۲۲ق، ج۱، ص۷.</ref> برخی گفته‌اند به‌واسطه «باء» در «بسم‌الله» وجود ظاهر گشت و خداوند همه موجودات را پدید آورد.<ref>برای نمونه نگاه کنید به قشیری، لطائف الاشارات، ۲۰۰۰م، ج۱، ص۴۴؛ ابن‌عربی، فتوحات المکیة، دار إحیاء التراث العربی، ج۱، ص۱۰۲.</ref> [[ابن‌عربی]]، شکل «باء»، نقطه و حرکت آن را بر عوالم سه‌گانه تطبیق نموده است؛ بدین بیان که شکل «باء» عالم ملکوت است، نقطه آن، عالم جبروت و حرکت آن عالم شهادت است.<ref>ابن‌عربی، فتوحات المکیة، دار إحیاء التراث العربی، ج۱، ص۱۰۲.</ref> عبدالرزاق کاشانی نیز در تفسیر خود، حرف «باء» در «بسم‌الله» را اشاره به عقل اول یا صادر اول دانسته است.<ref>کاشانی، تفسیر ابن‌عربی (تأویلات عبدالرزاق)، ۱۴۲۲ق، ج۱، ص۷.</ref> بنا به نظر [[ملا حسین واعظ کاشفی]] در [[جواهر التفسیر (کتاب)|جواهر التفسیر]]، حرف «الف» اشاره به ذات مقدسی دارد و از آنجا که اولین حرف از حروف الفبا است، با حق تعالی به عنوان ذاتی که اول اشیاء است، مناسبت دارد و از آن جهت که خالی از نقطه است با وجود مطلق که مجرد از همه تقیّدات است، مناسب است.<ref>کاشفی، جواهر التفسیر، ۱۳۷۹ش، ص۳۳۴-۳۳۵.</ref> همچنین از آنجا که دیگر حروف به آن محتاجند، به غنای ذاتی حق و احتیاج مخلوقات به او اشاره دارد.<ref>کاشفی، جواهر التفسیر، ۱۳۷۹ش، ص۳۳۵-۳۳۶.</ref> او گفته است حذف همزه در «بسم» و آمدن حرف «باء»، که در میان حروف در مرتبه دوم واقع شده و با مرتبه کثرت مناسبت دارد، به جای آن، به احتجاب و خفای ذات الهی و رحمت انتشاریه او اشاره دارد.<ref>کاشفی، جواهر التفسیر، ۱۳۷۹ش، ص۳۳۵-۳۳۶.</ref>  
Automoderated users، confirmed، protected، templateeditor
۵٬۵۹۰

ویرایش