پرش به محتوا

جعفر بن ابی‌طالب: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(افزودن منبع)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷۸: خط ۷۸:
روایت شده که پیامبر(ص) فرمود: مردم از درخت‌های مختلف خلق شده‌اند؛ اما من و جعفر مانند یک درخت هستیم و از یک گِل آفریده شدیم.<ref>اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۳۸۵ق، ص۳۴؛ مغربی، شرح الاخبار، ۱۴۱۴ق، ج۳، ص۲۰۵.</ref> آن حضرت در روایتی دیگر فرمود: جعفر! تو در چهره و اخلاق شبیه من هستی.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۲، ص۲۷۶.</ref> این شباهت به گونه‌ای بود که هر کس جعفر را می‌دید می‌گفت: «سلام بر تو یا رسول‌الله» به گمان این که پیامبر(ص) است و جعفر در پاسخ می‌گفت: من رسول‌الله نیستم و من جعفر هستم.<ref>امین، اعیان الشیعه، ج۴، ص۱۲۵.</ref>
روایت شده که پیامبر(ص) فرمود: مردم از درخت‌های مختلف خلق شده‌اند؛ اما من و جعفر مانند یک درخت هستیم و از یک گِل آفریده شدیم.<ref>اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۳۸۵ق، ص۳۴؛ مغربی، شرح الاخبار، ۱۴۱۴ق، ج۳، ص۲۰۵.</ref> آن حضرت در روایتی دیگر فرمود: جعفر! تو در چهره و اخلاق شبیه من هستی.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۲، ص۲۷۶.</ref> این شباهت به گونه‌ای بود که هر کس جعفر را می‌دید می‌گفت: «سلام بر تو یا رسول‌الله» به گمان این که پیامبر(ص) است و جعفر در پاسخ می‌گفت: من رسول‌الله نیستم و من جعفر هستم.<ref>امین، اعیان الشیعه، ج۴، ص۱۲۵.</ref>


وی مورد علاقه شدید پیامبر اکرم(ص) بود. رسول خدا(ص) از غنایم [[غزوه بدر]] به جعفر بخشید با این که وی در جنگ حضور نداشت.<ref>واقدی، مغازی واقدی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۱۵۶.</ref> همچنین پیامبر(ص) در بازگشت از [[غزوه خیبر]]، جعفر را که از حبشه بازگشته بود، ملاقات کرد، او را در آغوش گرفت، میان دو چشم او را بوسید و فرمود: به خدا قسم نمی‌دانم برای کدام یک مسرور باشم، دیدار جعفر یا فتح خیبر.<ref>ابن‌سعد، طبقات ابن‌سعد، ج۴، ص۳۵.</ref> آن گاه به او نمازی آموخت که به «[[نماز جعفر طیار]]» معروف است.<ref>حرعاملی، وسائل الشیعه، ج۸، ص۴۹.</ref> علاقمندی امیرمؤمنان(ع) به او نیز تا آن جا بود که [[عبدالله بن جعفر]] می‌گوید: هر گاه درخواستی را از عمویم علی(ع) داشتم و به حق پدرم - جعفر - او را [[سوگند|قسم]] می‌دادم، آن را می‌پذیرفت.<ref>امین، اعیان الشیعه، ج۴، ص۱۲۶.</ref> [[امام حسین علیه‌السلام|امام حسین(ع)]] نیز در ماجرایی که امیرالمومنین(ع) به خشم  آمده بود، او را به حق عمویش جعفر قسم داده است.<ref>مجلسی، بحار الأنوار، دارالاحیاء التراث، ج۴۲، ص۱۱۷.</ref> هر گاه حضرت را هنگام خشم به حق برادرش جعفر سوگند می‌دادند، آرام می‌گرفت.{{یاد|وكان إذا سُئل بِحقّ جعفر سَكن }}<ref>مجلسی، بحار الأنوار، دارالاحیاء التراث، ج۴۲، ص۱۱۷.</ref>
وی مورد علاقه شدید پیامبر اکرم(ص) بود. رسول خدا(ص) از غنایم [[غزوه بدر]] به جعفر بخشید با این که وی در جنگ حضور نداشت.<ref>واقدی، مغازی واقدی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۱۵۶.</ref> همچنین پیامبر(ص) در بازگشت از [[غزوه خیبر]]، جعفر را که از حبشه بازگشته بود، ملاقات کرد، او را در آغوش گرفت، میان دو چشم او را بوسید و فرمود: به خدا قسم نمی‌دانم برای کدام یک مسرور باشم، دیدار جعفر یا فتح خیبر.<ref>ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۶۸م، ج۴، ص۳۵.</ref> آن گاه به او نمازی آموخت که به «[[نماز جعفر طیار]]» معروف است.<ref>حرعاملی، وسائل الشیعه، ج۸، ص۴۹.</ref> علاقمندی امیرمؤمنان(ع) به او نیز تا آن جا بود که [[عبدالله بن جعفر]] می‌گوید: هر گاه درخواستی را از عمویم علی(ع) داشتم و به حق پدرم - جعفر - او را [[سوگند|قسم]] می‌دادم، آن را می‌پذیرفت.<ref>امین، اعیان الشیعه، ج۴، ص۱۲۶.</ref> [[امام حسین علیه‌السلام|امام حسین(ع)]] نیز در ماجرایی که امیرالمومنین(ع) به خشم  آمده بود، او را به حق عمویش جعفر قسم داده است.<ref>مجلسی، بحار الأنوار، دارالاحیاء التراث، ج۴۲، ص۱۱۷.</ref> هر گاه حضرت را هنگام خشم به حق برادرش جعفر سوگند می‌دادند، آرام می‌گرفت.{{یاد|وكان إذا سُئل بِحقّ جعفر سَكن }}<ref>مجلسی، بحار الأنوار، دارالاحیاء التراث، ج۴۲، ص۱۱۷.</ref>


== ویژگی‌ها ==
== ویژگی‌ها ==
خط ۸۴: خط ۸۴:
== سرپرست مهاجران به حبشه ==
== سرپرست مهاجران به حبشه ==
{{اصلی|هجرت به حبشه}}
{{اصلی|هجرت به حبشه}}
در سال پنجم [[بعثت]] و به دنبال اذیت و آزار [[اسلام|مسلمانان]] توسط [[مشرکان]]، گروهی از آنان به دستور پیامبر(ص) از [[مکه]] به [[حبشه]] مهاجرت کردند که سرپرستی کاروان مهاجرین، بر عهده جعفربن ابی‌طالب بود.<ref>ابن‌هشام، السیرة النبویة، ۱۳۸۳ق، ج۱، ص۳۲۳؛ ابن‌سعد، طبقات کبری، ج۴، ص۳۴.</ref> گفته شده تعداد آنان ۸۲ مرد به غیر از زنان و کودکان بود.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج ۱۸، ص۴۱۲.</ref> پیامبر(ص) به مهاجرین فرمود: گروهی از شما به حبشه هجرت کنید، زیرا پادشاه حبشه فردی صالح است و به هیچ کس ستم روا نمی‌دارد. به آن جا بروید تا [[خدا|خداوند]] در کار مسلمانان گشایشی ایجاد کند.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۸، ص۴۱۲.</ref>
در سال پنجم [[بعثت]] و به دنبال اذیت و آزار [[اسلام|مسلمانان]] توسط [[مشرکان]]، گروهی از آنان به دستور پیامبر(ص) از [[مکه]] به [[حبشه]] مهاجرت کردند که سرپرستی کاروان مهاجرین، بر عهده جعفربن ابی‌طالب بود.<ref>ابن‌هشام، السیرة النبویة، ۱۳۸۳ق، ج۱، ص۳۲۳؛ ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۶۸م، ج۴، ص۳۴.</ref> گفته شده تعداد آنان ۸۲ مرد به غیر از زنان و کودکان بود.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج ۱۸، ص۴۱۲.</ref> پیامبر(ص) به مهاجرین فرمود: گروهی از شما به حبشه هجرت کنید، زیرا پادشاه حبشه فردی صالح است و به هیچ کس ستم روا نمی‌دارد. به آن جا بروید تا [[خدا|خداوند]] در کار مسلمانان گشایشی ایجاد کند.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۸، ص۴۱۲.</ref>


[[نجاشی (پادشاه حبشه)|نجاشی]]{{یاد| نجاشی لقب شاهانی است که در کشور حبشه سلطنت کرده اند. چنان که فرعون لقب سلاطین مصر، قیصر لقب ملوک روم، تُبَّع لقب شهریاران حِمیَر و کسری لقب پادشاهان ساسانی ایران بوده است. اضحم بن ابجر ملقّب به نجاشی، همان کسی است که مسلمانان را پناه داد. پیامبر (ص) در نامه ای او را به اسلام دعوت کرد. فروغ ابدیت سبحانی تبریزی، جعفر، ج۱، ص۷۱۲ و لغت نامه دهخدا ذیل واژه‌ها }} پس از ورود مهاجران مسلمان، آنان را به دربار طلبید. جعفربن ابی طالب رو به نجاشی گفت: «من آن چه را از راهنما و پیامبرم شنیده‌ام خواهم گفت.» سپس جعفر به منزله سخن‌گوی اسلام، چنین گفت: ما را پیامبری آمده است که ما را به کنار گذاردن بت‌ها، ترک رباخواری، حرمت ظلم و خونریزی به غیر حق، حرمت [[فحشا]] و پلیدی امر کرده و به [[نماز]]، [[زکات]]، [[عدل (کلام)|عدل]] و احسان خویشاوندان ملزم ساخته است. سپس از جعفربن ابی طالب پرسید: «آیا از آن چه پیامبرتان از سوی خدا آورده است، چیزی همراه داری؟ جعفر نیز آیه‌هایی را از [[سوره مریم]] که جایگاه [[حضرت مریم]] و [[عیسی(ع)]] را روشن می‌ساخت، خواند. نجاشی با شنیدن آن آیه‌ها سخت گریست.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۸، ص۴۱۵.</ref> وی پس از استماع سخنان جعفر، [[شرک|مشرکان]] مکه را که با هدایایی نزد نجاشی آمده بودند تا مسلمانان را نپذیرد از حبشه اخراج کرد و مسلمانان در امنیت کامل در آن سرزمین زندگی کردند.<ref>امین، اعیان الشیعه، ج۴، ص۱۲۳.</ref>
[[نجاشی (پادشاه حبشه)|نجاشی]]{{یاد| نجاشی لقب شاهانی است که در کشور حبشه سلطنت کرده اند. چنان که فرعون لقب سلاطین مصر، قیصر لقب ملوک روم، تُبَّع لقب شهریاران حِمیَر و کسری لقب پادشاهان ساسانی ایران بوده است. اضحم بن ابجر ملقّب به نجاشی، همان کسی است که مسلمانان را پناه داد. پیامبر (ص) در نامه ای او را به اسلام دعوت کرد. فروغ ابدیت سبحانی تبریزی، جعفر، ج۱، ص۷۱۲ و لغت نامه دهخدا ذیل واژه‌ها }} پس از ورود مهاجران مسلمان، آنان را به دربار طلبید. جعفربن ابی طالب رو به نجاشی گفت: «من آن چه را از راهنما و پیامبرم شنیده‌ام خواهم گفت.» سپس جعفر به منزله سخن‌گوی اسلام، چنین گفت: ما را پیامبری آمده است که ما را به کنار گذاردن بت‌ها، ترک رباخواری، حرمت ظلم و خونریزی به غیر حق، حرمت [[فحشا]] و پلیدی امر کرده و به [[نماز]]، [[زکات]]، [[عدل (کلام)|عدل]] و احسان خویشاوندان ملزم ساخته است. سپس از جعفربن ابی طالب پرسید: «آیا از آن چه پیامبرتان از سوی خدا آورده است، چیزی همراه داری؟ جعفر نیز آیه‌هایی را از [[سوره مریم]] که جایگاه [[حضرت مریم]] و [[عیسی(ع)]] را روشن می‌ساخت، خواند. نجاشی با شنیدن آن آیه‌ها سخت گریست.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۸، ص۴۱۵.</ref> وی پس از استماع سخنان جعفر، [[شرک|مشرکان]] مکه را که با هدایایی نزد نجاشی آمده بودند تا مسلمانان را نپذیرد از حبشه اخراج کرد و مسلمانان در امنیت کامل در آن سرزمین زندگی کردند.<ref>امین، اعیان الشیعه، ج۴، ص۱۲۳.</ref>
confirmed، protected، templateeditor
۱۲٬۸۶۴

ویرایش