معاویة بن یزید: تفاوت میان نسخهها
←وفات
(←وفات) |
|||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
==وفات== | ==وفات== | ||
معاویة بن یزید در [[سال ۶۴ هجری قمری]] درگذشت و در [[دمشق]] [[دفن]] شد. علت مرگش معلوم نیست. برخی از تاریخنگاران احتمال کشته شدن او را مطرح کردهاند و از خوراندن سم به او خبر دادهاند و برخی مرگش را با ضربه دانستهاند.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۷۳</ref> | معاویة بن یزید در [[سال ۶۴ هجری قمری]] درگذشت و در [[دمشق]] [[دفن]] شد. علت مرگش معلوم نیست. برخی از تاریخنگاران احتمال کشته شدن او را مطرح کردهاند و از خوراندن سم به او خبر دادهاند و برخی مرگش را با ضربه دانستهاند.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۷۳</ref>برخی از روایات تاریخی مرگ او را طبیعی و به علت بیماری دانستهآند.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج ۵، ص۳۵۶</ref> درباره سن معاویه بن یزید هنگام مرگ اختلاف است. ابن قتیبه سن وی را هنگام مرگ ۱۸ سال دانسته است.<ref>ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، ۱۹۹۰م، ج۲، ص۱۷</ref> ۱۹، ۲۰ و ۲۱ سال نیز نقل شده است.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۹۶م، ج۵، ص۳۵۶ و ۳۵۷</ref> | ||
{{جعبه نقل قول | {{جعبه نقل قول | ||
|عنوان= خطبه معاویه بن یزید به گزارش یعقوبی | |عنوان= خطبه معاویه بن یزید به گزارش یعقوبی | ||
|نقلقول=«پس از حمد و ثنای خداوند،ای مردم، ما بهوسیله شما امتحان شدیم و شما بهوسیله ما، و از آنکه ما را خوش ندارید و از ما بدگویی میکنید بیخبر نیستیم. همانا نیای من معاویة بن ابو سفیان با کسی در امر خلافت به نزاع پرداخت که در خویشاوندی با پیامبر خدا از او سزاوارتر و در اسلام از او شایستهتر بود، کسی که پیشرو مسلمانان بود و اول [[مؤمنان]] و پسر عموی پیامبر پروردگار جهانیان و پدر فرزندان خاتم پیمبران. جدّ من نسبت به شما گناهانی مرتکب شد که میدانید و شما هم با او چنان رفتار کردید که انکار ندارید، تا مرگش فرارسید و در گرو عمل خویش گرفتار آمد. | |نقلقول=«پس از حمد و ثنای خداوند،ای مردم، ما بهوسیله شما امتحان شدیم و شما بهوسیله ما، و از آنکه ما را خوش ندارید و از ما بدگویی میکنید بیخبر نیستیم. همانا نیای من معاویة بن ابو سفیان با کسی در امر خلافت به نزاع پرداخت که در خویشاوندی با پیامبر خدا از او سزاوارتر و در اسلام از او شایستهتر بود، کسی که پیشرو مسلمانان بود و اول [[مؤمنان]] و پسر عموی پیامبر پروردگار جهانیان و پدر فرزندان خاتم پیمبران. جدّ من نسبت به شما گناهانی مرتکب شد که میدانید و شما هم با او چنان رفتار کردید که انکار ندارید، تا مرگش فرارسید و در گرو عمل خویش گرفتار آمد. | ||
سپس پدرم را عهدهدار حکومت ساخت با اینکه از او امید خیر نمیرفت، پس بر مرکب هوس نشست و گناه خود را نیکو شمرد و امیدش بسیار شد. لیکن آرزو به دستش نیامد و اجل دست او را کوتاه ساخت، نیرومندی او به انجام رسید و مدت او سر آمد و در گورش گرو گناه و اسیر بزهکاری خویش گردید. | سپس پدرم را عهدهدار حکومت ساخت با اینکه از او امید خیر نمیرفت، پس بر مرکب هوس نشست و گناه خود را نیکو شمرد و امیدش بسیار شد. لیکن آرزو به دستش نیامد و اجل دست او را کوتاه ساخت، نیرومندی او به انجام رسید و مدت او سر آمد و در گورش گرو گناه و اسیر بزهکاری خویش گردید. | ||
سپس گریه کرد و گفت: ناگوارترین چیزها بر ما آن است که بدمردن و به رسوایی بازگشتن او را میدانیم، چه او عترت پیامبر را کشت و حرمت را از میان برد و [[کعبه]] را سوزانید و من آن نیستم که امر شما را به عهده گیرم و مسئولیتهای شما را تحمل کنم، اکنون خود دانید و خلافت خود، به خدا قسم اگر دنیا غنیمت است، ما بهرهای از آن بردیم، و اگر هم خسارت است آل [[ابوسفیان]] را هم آنچه از آن بدست آوردهاند، بس است.» | سپس گریه کرد و گفت: ناگوارترین چیزها بر ما آن است که بدمردن و به رسوایی بازگشتن او را میدانیم، چه او عترت پیامبر را کشت و حرمت را از میان برد و [[کعبه]] را سوزانید و من آن نیستم که امر شما را به عهده گیرم و مسئولیتهای شما را تحمل کنم، اکنون خود دانید و خلافت خود، به خدا [[سوگند|قسم]] اگر دنیا غنیمت است، ما بهرهای از آن بردیم، و اگر هم خسارت است آل [[ابوسفیان]] را هم آنچه از آن بدست آوردهاند، بس است.» | ||
|منبع= تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۵۴ | |منبع= تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۵۴ | ||
|تراز=وسط | |تراز=وسط |