پرش به محتوا

سید جمال‌الدین اسدآبادی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۳۸: خط ۱۳۸:
* '''[[ناظم الاسلام کرمانی]]''': «نخستین فروزنده آسمان شرف و جلال و اولین مربی عالم تربیت و کمال، حامل لوای آزادی و حریت... العالم الربانی، البحر الصمدانی ... ، شخص عجیب و غریب، وحید زمان و نادره دوران»<ref>ناظم الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، تهران، آگاه نوین، ۱۳۶۲، ج ۱، بخش اول، ص ۷۰</ref>
* '''[[ناظم الاسلام کرمانی]]''': «نخستین فروزنده آسمان شرف و جلال و اولین مربی عالم تربیت و کمال، حامل لوای آزادی و حریت... العالم الربانی، البحر الصمدانی ... ، شخص عجیب و غریب، وحید زمان و نادره دوران»<ref>ناظم الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، تهران، آگاه نوین، ۱۳۶۲، ج ۱، بخش اول، ص ۷۰</ref>
* '''[[مرتضی مطهری|شهید مطهری]]''': «بدون تردید سلسله‌جنبان نهضت‌های اصلاحی صد ساله اخیر، سید جمال‌الدین اسدآبادی است. او بود که بیدارسازی را در کشورهای اسلامی آغاز کرد، دردهای اجتماعی مسلمین را با واقع‌بینی خاصی بازگو نمود، راه اصلاح و چاره‌جویی را نشان داد... نهضت سید جمال، هم فکری بود و هم اجتماعی... سید جمال در نتیجه تحرک و پویایی، هم زمان و جهان خود را شناخت و هم به دردهای کشورهای اسلامی که داعیه علاج آنها را داشت، دقیقا آشنا شد. سید جمال مهم‌ترین و مزمن‌ترین درد جامعه اسلامی را استبداد داخلی و استعمار خارجی تشخیص داد و با این دو به‌شدت مبارزه کرد. آخر کار هم جان خود را در همین راه از دست داد.»<ref>مطهری، نهضت‌های اسلامی در صد ساله اخیر، ۱۳۸۷، ص۱۷</ref>
* '''[[مرتضی مطهری|شهید مطهری]]''': «بدون تردید سلسله‌جنبان نهضت‌های اصلاحی صد ساله اخیر، سید جمال‌الدین اسدآبادی است. او بود که بیدارسازی را در کشورهای اسلامی آغاز کرد، دردهای اجتماعی مسلمین را با واقع‌بینی خاصی بازگو نمود، راه اصلاح و چاره‌جویی را نشان داد... نهضت سید جمال، هم فکری بود و هم اجتماعی... سید جمال در نتیجه تحرک و پویایی، هم زمان و جهان خود را شناخت و هم به دردهای کشورهای اسلامی که داعیه علاج آنها را داشت، دقیقا آشنا شد. سید جمال مهم‌ترین و مزمن‌ترین درد جامعه اسلامی را استبداد داخلی و استعمار خارجی تشخیص داد و با این دو به‌شدت مبارزه کرد. آخر کار هم جان خود را در همین راه از دست داد.»<ref>مطهری، نهضت‌های اسلامی در صد ساله اخیر، ۱۳۸۷، ص۱۷</ref>
* [[علی شریعتی|دکتر شریعتی]] سیدجمال را حریت و نبوغ و عصیان و یورش و تقوا و دانش و عظمت دانسته و بر این باور است که وی  نخستین انفجار در اختناق شرق  و کوبنده‌ترین مشت بر طبل استعمار و ارتجاع بود.<ref>سایت بنیاد فرهنگی دکتر علی شریعتیhttps://drshariati.org/?p=28767#more-28767</ref>
* [[علی شریعتی|دکتر شریعتی]] سیدجمال را حریت، نبوغ، عصیان، یورش، تقوا، دانش، عظمت؛ وروح پاکی که در حق‌پرستی تعصب می‌ورزد و در وفاداری به سرنوشت مردم لجاجت می‌کند و استحمار را رسوا کرده است و استثمار را به خطر افکنده و استعمار را به لرزه درآورده و استبداد را بیچاره ساخته دانسته و بر این باور است که وی  نخستین انفجار در اختناقِ شرق  و کوبنده‌ترین مشت بر طبل استعمار و ارتجاع بود.<ref>سایت بنیاد فرهنگی دکتر علی شریعتیhttps://drshariati.org/?p=28767#more-28767</ref>
*'''[[سید محمدحسین حسینی تهرانی]] در رسالۀ جداگانه‌ و مختصری که دربارۀ سيّد جمال‌ الدّين‌ است گفته که نسبت به اونظر خوشی ندارد و او را مرد الهی نمی‌داند. گرچه‌ وی را قطعا از نوابغ‌ دهر و از فلاسفۀ عاليمقام‌ دانسته‌ و در خطابه‌ و عربيّت‌ ممتاز، و  این که او تلاش فراوانی در تشكيل‌ حكومت‌ واحده‌ و مركزی برای مسلمين‌ داشته‌ است‌؛ ولی تصریح کرده که از اين‌ نمی‌توان‌ اثبات‌ معنويّت‌ و حتّی اسلام‌ او را به‌ معنائی‌كه‌ متداول‌ و معروف‌ است‌ نمود. و حتی از پاره ای سخنانش بر می‌آید كه‌: معتقد به‌ نبوّت‌ انبياء و اتّصال‌ به‌ عالم‌ غيب‌ نبوده‌ است‌. او گرچه‌ ميل‌ به‌ اتّحاد مسلمانان‌ داشته ولی در سايۀ رياست‌ و حكم‌ و محوريّت‌ خودش‌. و به‌ همين‌ جهت‌ كامياب‌ نشد، و در حال‌ ذلّت‌ و سرافكندگی در تركيّه‌ نزد سلطان‌ عبدالحميد عثمانی جان‌ سپرد. و از بسياری از سخنان‌ او مشهود است‌ كه‌: تجدّد و تغيير اسلام‌ را می‌خواسته‌ است‌؛ نه‌ فقط‌ تجدّد و تغيير مسلمين‌ را. وآرزو می‌كرده‌ است‌ كسی پيدا شود و زنجيرهائی را كه‌ اسلام‌ بر مسلمين‌ بسته‌است‌ بگسلد و مسلمين‌ رها شوند. و اين‌ سخنان‌، جز غرور و جهل‌ و نابينایی در واقعيّات‌ و حقائق‌، محمل‌ ديگری ندارد. <ref>حسینی طهرانی، سید محمدحسین، نور ملکوت قرآن، ج۳، ص۱۷۲</ref>
*'''[[سید محمدحسین حسینی تهرانی]] در رسالۀ جداگانه‌ و مختصری که دربارۀ سيّد جمال‌ الدّين‌ است گفته که نسبت به اونظر خوشی ندارد و او را مرد الهی نمی‌داند. گرچه‌ وی را قطعا از نوابغ‌ دهر و از فلاسفۀ عاليمقام‌ دانسته‌ و در خطابه‌ و عربيّت‌ ممتاز، و  این که او تلاش فراوانی در تشكيل‌ حكومت‌ واحده‌ و مركزی برای مسلمين‌ داشته‌ است‌؛ ولی تصریح کرده که از اين‌ نمی‌توان‌ اثبات‌ معنويّت‌ و حتّی اسلام‌ او را به‌ معنائی‌كه‌ متداول‌ و معروف‌ است‌ نمود. و حتی از پاره ای سخنانش بر می‌آید كه‌: معتقد به‌ نبوّت‌ انبياء و اتّصال‌ به‌ عالم‌ غيب‌ نبوده‌ است‌. او گرچه‌ ميل‌ به‌ اتّحاد مسلمانان‌ داشته ولی در سايۀ رياست‌ و حكم‌ و محوريّت‌ خودش‌. و به‌ همين‌ جهت‌ كامياب‌ نشد، و در حال‌ ذلّت‌ و سرافكندگی در تركيّه‌ نزد سلطان‌ عبدالحميد عثمانی جان‌ سپرد. و از بسياری از سخنان‌ او مشهود است‌ كه‌: تجدّد و تغيير اسلام‌ را می‌خواسته‌ است‌؛ نه‌ فقط‌ تجدّد و تغيير مسلمين‌ را. وآرزو می‌كرده‌ است‌ كسی پيدا شود و زنجيرهائی را كه‌ اسلام‌ بر مسلمين‌ بسته‌است‌ بگسلد و مسلمين‌ رها شوند. و اين‌ سخنان‌، جز غرور و جهل‌ و نابينایی در واقعيّات‌ و حقائق‌، محمل‌ ديگری ندارد. <ref>حسینی طهرانی، سید محمدحسین، نور ملکوت قرآن، ج۳، ص۱۷۲</ref>


۱۵٬۵۱۳

ویرایش