یعقوب بن اسحاق اهوازی: تفاوت میان نسخهها
←شخصیت و جایگاه علمی
(اصلاح و تغییر شناسه) |
|||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
[[کنیه]] ابن سکیت، ابویوسف است.<ref>نجاشی، رجال نجاشی، ۱۴۱۶ق، ص ۴۴۹.</ref> سکیت لقب اسحاق، پدر او بوده که اشاره به سکوتهای طولانی او دارد.<ref>صدر، تأسیس الشیعة، ۱۳۷۵ش، ص۱۵۵.</ref> | [[کنیه]] ابن سکیت، ابویوسف است.<ref>نجاشی، رجال نجاشی، ۱۴۱۶ق، ص ۴۴۹.</ref> سکیت لقب اسحاق، پدر او بوده که اشاره به سکوتهای طولانی او دارد.<ref>صدر، تأسیس الشیعة، ۱۳۷۵ش، ص۱۵۵.</ref> | ||
== شخصیت و جایگاه علمی == | == شخصیت و جایگاه علمی == | ||
عالمان شیعی، وی را از [[اصحاب امام جواد(ع)]] و [[امام هادی(ع)]] معرفی کردهاند که نزد آنان محترم بوده است.<ref>نجاشی، رجال نجاشی، ۱۴۱۶ق، ص ۴۴۹. تفرشی، نقد الرجال، ۱۴۱۸ق، ج ۵، ص ۹۴.</ref> رجالیان شیعه او را [[ثقه]] و از بزرگان علم لغت و نحو دانسته و گفتهاند هیچ طعنی درباره او نیست.<ref>حلی، خلاصة الاقوال، ۱۴۱۷ق، ص ۲۹۹.</ref> [[افندی اصفهانی]] از ثعلب نقل کرده است که پس از ابن اعرابی کسی عالمتر از ابن سکیت به لغت نبود.<ref>افندی، ریاض العلماء، ج۵، ص ۳۸۵.</ref> | عالمان شیعی، وی را از [[فهرست اصحاب امام جواد(ع)|اصحاب امام جواد(ع)]] و [[امام هادی علیهالسلام|امام هادی(ع)]] معرفی کردهاند که نزد آنان محترم بوده است.<ref>نجاشی، رجال نجاشی، ۱۴۱۶ق، ص ۴۴۹. تفرشی، نقد الرجال، ۱۴۱۸ق، ج ۵، ص ۹۴.</ref> رجالیان شیعه او را [[ثقه]] و از بزرگان علم لغت و نحو دانسته و گفتهاند هیچ طعنی درباره او نیست.<ref>حلی، خلاصة الاقوال، ۱۴۱۷ق، ص ۲۹۹.</ref> [[عبدالله بن عیسی افندی|افندی اصفهانی]] از ثعلب نقل کرده است که پس از [[ابن اعرابی]] کسی عالمتر از ابن سکیت به لغت نبود.<ref>افندی، ریاض العلماء، ج۵، ص ۳۸۵.</ref> | ||
[[مدرس تبریزی]] نیز او را از بزرگان شعر و ادب و نحو و لغت و حامل علوم عربیه و ثقه دانسته است و گفته است که در شعر و [[علوم قرآن|علوم قرآنی]] تبحر داشت.<ref>مدرس، ریحانة الادب، ۱۳۶۹ش، ج ۷، ص ۵۶ و ۵۷.</ref> | [[محمدعلی مدرس تبریزی|مدرس تبریزی]] نیز او را از بزرگان شعر و ادب و نحو و لغت و حامل علوم عربیه و ثقه دانسته است و گفته است که در شعر و [[علوم قرآن|علوم قرآنی]] تبحر داشت.<ref>مدرس، ریحانة الادب، ۱۳۶۹ش، ج ۷، ص ۵۶ و ۵۷.</ref> | ||
=== آثار === | === آثار === | ||
خط ۸۲: | خط ۸۲: | ||
# ماجاء فی الشعر و ما حُرّف عن جهته | # ماجاء فی الشعر و ما حُرّف عن جهته | ||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
== چگونگی شهادت == | == چگونگی شهادت == | ||
بنا بر نقل منابع، وی در [[۵ رجب]] [[سال ۲۴۴ هجری قمری|سال ۲۴۴ق]] و در ۵۸ سالگی درگذشت.<ref>دانشنامه ایران و اسلام، ج ۲، ص ۶۳۱.</ref> روایات در باب چگونگی وفات او متفاوت است. برخی میگویند: او به دلیل شیعه بودن کشته شده<ref>نجاشی، رجال نجاشی، ۱۴۱۶ق، ص ۴۴۹.</ref> و در این باره به داستان سوال و جواب او با متوکل اشاره کردهاند؛ ابن سکیت معلم فرزندان متوکل بود، روزی [[متوکل]] به او گفت: دو فرزند من «معتز» و «مؤید» نزد تو محبوبترند یا [[حسنین]] فرزندان [[امام علی(ع)|حضرت علی]]؟ ابن سکیت در پاسخ خلیفه عباسی گفت: به خدا سوگند [[قنبر]] خادم [[علی بن ابیطالب|علی بن ابی طالب]](ع) از دو فرزندت و پدر این دو نزد من بهتر است. متوکل سخت برآشفت و به کارگزارانش دستور داد تا زبانش را از پشت سرش بیرون بکشند.<ref>مجلسی اول، روضة المتقین، ۱۴۰۶ق، ج۱۴، ص۴۷۱؛ خویی، معجم رجال الحدیث، ۱۴۱۳ق، ج ۲۱، ص ۱۳۹.</ref> همچنین نقل شده غلامان متوکل به امر او ابن سکیت را زیر پا انداختند و شکمش را لگدمال کردند و به خانهاش بردند تا درگذشت.<ref>زبیدی، طبقات النحویین و اللغویین، دار المعارف، ص۲۰۲؛ ابنعساکر، تاریخ دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۷۴، ص۱۵۰؛ امین، اعیان الشیعة، ج ۱۰، ص ۳۰۶.</ref> | بنا بر نقل منابع، وی در [[۵ رجب]] [[سال ۲۴۴ هجری قمری|سال ۲۴۴ق]] و در ۵۸ سالگی درگذشت.<ref>دانشنامه ایران و اسلام، ج ۲، ص ۶۳۱.</ref> روایات در باب چگونگی وفات او متفاوت است. برخی میگویند: او به دلیل شیعه بودن کشته شده<ref>نجاشی، رجال نجاشی، ۱۴۱۶ق، ص ۴۴۹.</ref> و در این باره به داستان سوال و جواب او با متوکل اشاره کردهاند؛ ابن سکیت معلم فرزندان متوکل بود، روزی [[متوکل]] به او گفت: دو فرزند من «معتز» و «مؤید» نزد تو محبوبترند یا [[حسنین]] فرزندان [[امام علی(ع)|حضرت علی]]؟ ابن سکیت در پاسخ خلیفه عباسی گفت: به خدا سوگند [[قنبر]] خادم [[علی بن ابیطالب|علی بن ابی طالب]](ع) از دو فرزندت و پدر این دو نزد من بهتر است. متوکل سخت برآشفت و به کارگزارانش دستور داد تا زبانش را از پشت سرش بیرون بکشند.<ref>مجلسی اول، روضة المتقین، ۱۴۰۶ق، ج۱۴، ص۴۷۱؛ خویی، معجم رجال الحدیث، ۱۴۱۳ق، ج ۲۱، ص ۱۳۹.</ref> همچنین نقل شده غلامان متوکل به امر او ابن سکیت را زیر پا انداختند و شکمش را لگدمال کردند و به خانهاش بردند تا درگذشت.<ref>زبیدی، طبقات النحویین و اللغویین، دار المعارف، ص۲۰۲؛ ابنعساکر، تاریخ دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۷۴، ص۱۵۰؛ امین، اعیان الشیعة، ج ۱۰، ص ۳۰۶.</ref> |