معاویة بن ابیسفیان: تفاوت میان نسخهها
←روش سیاسی معاویه: اصلاح ارقام
(←روش سیاسی معاویه: اصلاح نشانی وب) |
(←روش سیاسی معاویه: اصلاح ارقام) |
||
خط ۱۱۲: | خط ۱۱۲: | ||
==روش سیاسی معاویه== | ==روش سیاسی معاویه== | ||
پس از صلح معاویه با امام حسن(ع)، دوران نخست خلافت پایان یافت و عصر اموی آغاز شد. معاویه دمشق را پایتخت حکومت قرار دارد. او با توجه به اهدافش سعی کرد پایههای حکومتش را استوار کند. مهمترین تلاشهای وی عبارتاند از: تغییر در شالوده نظام سیاسی و محور قرار دادن نقش ارتش، اداره و موازنه قبایلی و ایجاد ولایتعهدی و سرکوب مخالفان، خوشرفتاری و بذل و بخشش نسبت به شخصیتهای بزرگ اسلامی، ایجاد امنیت به وسیله والیان مستبد و قدرتمند، اداره مستقیم کارهای حکومتی و انعطاف و سیاستهای توسعه طلبانه او.<ref>محمدسهیل طقوش، دولت امویان، ترجمه حجت الله جودکی، ص۱۸</ref>[[مرتضی مطهری|مطهری]] اسلام پژوه معاصر در تحلیل شخصیت معاویه او را کسی دانسته که فقط در فکر خودش و برای خودش بود و انسانهای دیگر را برای اشباع جاهطلبیهای خود به زور استثمار کرده بود و موجودی خودخواه، خودپسند و خودپرست بود.مطهری هم چنان افزوده که ما معاویه را انسان نمیدانیم بلکه یک حیوان میدانیم، به خاطر این که معاویه فقط در فکر آخور خودش بود.<ref>https://lms.motahari.ir/book-page/4/آزادی%20معنوی?page=234؛ مطهری، آزادی معنوی، ص۲۳۴.</ref> | پس از صلح معاویه با امام حسن(ع)، دوران نخست خلافت پایان یافت و عصر اموی آغاز شد. معاویه دمشق را پایتخت حکومت قرار دارد. او با توجه به اهدافش سعی کرد پایههای حکومتش را استوار کند. مهمترین تلاشهای وی عبارتاند از: تغییر در شالوده نظام سیاسی و محور قرار دادن نقش ارتش، اداره و موازنه قبایلی و ایجاد ولایتعهدی و سرکوب مخالفان، خوشرفتاری و بذل و بخشش نسبت به شخصیتهای بزرگ اسلامی، ایجاد امنیت به وسیله والیان مستبد و قدرتمند، اداره مستقیم کارهای حکومتی و انعطاف و سیاستهای توسعه طلبانه او.<ref>محمدسهیل طقوش، دولت امویان، ترجمه حجت الله جودکی، ص۱۸</ref>[[مرتضی مطهری|مطهری]] اسلام پژوه معاصر در تحلیل شخصیت معاویه او را کسی دانسته که فقط در فکر خودش و برای خودش بود و انسانهای دیگر را برای اشباع جاهطلبیهای خود به زور استثمار کرده بود و موجودی خودخواه، خودپسند و خودپرست بود.مطهری هم چنان افزوده که ما معاویه را انسان نمیدانیم بلکه یک حیوان میدانیم، به خاطر این که معاویه فقط در فکر آخور خودش بود.<ref>https://lms.motahari.ir/book-page/4/آزادی%20معنوی?page=234؛ مطهری، آزادی معنوی، ص۲۳۴.</ref>برخی از محققان بنى امیه و به طور خاص معاویه را به جهت اتخاذ اصولى همچون ارعاب به وسیله قتل و غارت، وعده و وعیدهاى فریبنده، دروغ بستن به صالحان، و ملعبه شمردن اصول اخلاقى، در سیاست پویندگان مسیری دانستهاند که بعدها نیکولو ماکیاولى (۱۴۶۹م- ۱۵۲۷) آن را تئوریزه کرده است.<ref>دهقان سیمکانی، رابطه اخلاق و سیاست بررسى رویکرد ماکیاولیستى بنى امیه.</ref> ماکیاولیسم اساس سیاست «ماکیاول » که غالباً به نادیده گرفتن و به زیرپای گذاشتن تمام اصول اخلاقی تعبیر می شود | ||
===بهره گیری از اصول دینی برای تثیبت خلافت=== | ===بهره گیری از اصول دینی برای تثیبت خلافت=== | ||
معاویه برای تثبیت خلافت خود، از برخی اصول دینی نیز بهره میبرد. وی به قدرت رسیدن خود را از سوی خدا میدانست؛ زیرا همه کارها در دست خداوند است.<ref>کاندهلوی، حیاة الصحابه، ج ۳، ص۶۳</ref> زمانی دیگر معاویه گفت: این خلافت امری از امر خداوند و قضایی از قضای الهی است.<ref>ابن منظور، مختصر تاریخ دمشق، ج ۹، ص۸۵:هذه الخلافة امر من امرالله و قضاء من قضاء الله</ref>معاویه در برابر مخالفت [[عایشه (همسر پیامبر)|عایشه]] با ولایتعهدی [[یزید بن معاویة|یزید]] گفت: این کار قضای الهی است و در قضای الهی کسی را اختیار نیست.<ref>ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۲۰۵</ref> و طبق برخی از نقلها عایشه را به قتل رساند.<ref>الصراط المستقیم، ج ۳، ص۴۸ </ref>زیاد بن ابیه، حاکم معاویه در بصره و کوفه، ضمن خطبه معروف خود گفت:ای مردم! ما سیاستمدار و مدافع شما هستیم و شما را با سلطنتی که خداوند به ما داده سیاست میکنیم.<ref>ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج ۴، ص۱۸۰؛ جاحظ، ابوعثمان عمرو، البیان و التبیین، ج ۲، ص۴۹؛ طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج ۵، ص۲۲۰</ref> یزید نیز در اولین خطبه خود گفت: پدرش بندهای از بندگان خدا بود، خداوند او را اکرام کرده خلافت را به او بخشید... و اکنون نیز خداوند این حکومت را بر عهده ما نهاده است.<ref>ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، چ۱، ص۲۲۵؛ دینوری، ابوحنیفه، الاخبار الطوال، ص۲۲۶؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۴، ص۲۹۹،ش ۷۹۸</ref> معاویه در برابر فرزند [[عثمان بن عفان|عثمان]] که به ولایتعهدی یزید اعتراض کرد و گفت تو به خاطر پدر ما سر کار آمدی، اظهار کرد: این ملکی است که خداوند آن را در اختیار ما قرار داد.<ref>ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، ج ۱، ص۲۱۴</ref> | معاویه برای تثبیت خلافت خود، از برخی اصول دینی نیز بهره میبرد. وی به قدرت رسیدن خود را از سوی خدا میدانست؛ زیرا همه کارها در دست خداوند است.<ref>کاندهلوی، حیاة الصحابه، ج ۳، ص۶۳</ref> زمانی دیگر معاویه گفت: این خلافت امری از امر خداوند و قضایی از قضای الهی است.<ref>ابن منظور، مختصر تاریخ دمشق، ج ۹، ص۸۵:هذه الخلافة امر من امرالله و قضاء من قضاء الله</ref>معاویه در برابر مخالفت [[عایشه (همسر پیامبر)|عایشه]] با ولایتعهدی [[یزید بن معاویة|یزید]] گفت: این کار قضای الهی است و در قضای الهی کسی را اختیار نیست.<ref>ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۲۰۵</ref> و طبق برخی از نقلها عایشه را به قتل رساند.<ref>الصراط المستقیم، ج ۳، ص۴۸ </ref>زیاد بن ابیه، حاکم معاویه در بصره و کوفه، ضمن خطبه معروف خود گفت:ای مردم! ما سیاستمدار و مدافع شما هستیم و شما را با سلطنتی که خداوند به ما داده سیاست میکنیم.<ref>ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج ۴، ص۱۸۰؛ جاحظ، ابوعثمان عمرو، البیان و التبیین، ج ۲، ص۴۹؛ طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج ۵، ص۲۲۰</ref> یزید نیز در اولین خطبه خود گفت: پدرش بندهای از بندگان خدا بود، خداوند او را اکرام کرده خلافت را به او بخشید... و اکنون نیز خداوند این حکومت را بر عهده ما نهاده است.<ref>ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، چ۱، ص۲۲۵؛ دینوری، ابوحنیفه، الاخبار الطوال، ص۲۲۶؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۴، ص۲۹۹،ش ۷۹۸</ref> معاویه در برابر فرزند [[عثمان بن عفان|عثمان]] که به ولایتعهدی یزید اعتراض کرد و گفت تو به خاطر پدر ما سر کار آمدی، اظهار کرد: این ملکی است که خداوند آن را در اختیار ما قرار داد.<ref>ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، ج ۱، ص۲۱۴</ref> |