Automoderated users، confirmed، protected، templateeditor
۵٬۵۸۷
ویرایش
(←اهمیت) |
|||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
#به هر حکمِ ثابتشده در شریعت اسلام نیز سنت گفته میشود، در مقابل [[بدعت]] که به معنای اسناد چیزی به شریعت، در حالی که در شریعت نیست.<ref>بحرانی، المعجم الاصولی، ۱۴۲۶ق، ج۲، ص۱۸۰.</ref> | #به هر حکمِ ثابتشده در شریعت اسلام نیز سنت گفته میشود، در مقابل [[بدعت]] که به معنای اسناد چیزی به شریعت، در حالی که در شریعت نیست.<ref>بحرانی، المعجم الاصولی، ۱۴۲۶ق، ج۲، ص۱۸۰.</ref> | ||
===اهمیت=== | ===اهمیت=== | ||
بسیاری از احکام شرعی و همچنین جزئیات بسیاری از احکامی که در قرآن به صورت مجمل آمده است، بهواسطه «سنت» شناخته میشود.<ref>زرقا، المدخل الفقهی العام، ۱۴۱۸ق، ج۱، ص۷۶؛ بحرانی، المعجم الاصولی، ۱۴۲۶ق، ج۲، ص۱۷۸.</ref> همچنین درباره اهمیت «سنت» در اسلام گفتهاند از [[ضروریات دین]] است؛<ref>شوکانی، ارشاد الفحول، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۹۷؛ خضری بک، اصول الفقه، ۱۳۸۹ق، ص۲۳۹.</ref> بهطوری که انکار حجیت آن برابر با انکار و مناقشه در یکی از | بسیاری از احکام شرعی و همچنین جزئیات بسیاری از احکامی که در قرآن به صورت مجمل آمده است، بهواسطه «سنت» شناخته میشود.<ref>زرقا، المدخل الفقهی العام، ۱۴۱۸ق، ج۱، ص۷۶؛ بحرانی، المعجم الاصولی، ۱۴۲۶ق، ج۲، ص۱۷۸.</ref> همچنین درباره اهمیت «سنت» در اسلام گفتهاند از [[ضروریات دین]] است؛<ref>شوکانی، ارشاد الفحول، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۹۷؛ خضری بک، اصول الفقه، ۱۳۸۹ق، ص۲۳۹.</ref> بهطوری که انکار حجیت آن برابر با انکار و مناقشه در یکی از ضروریات دین و در نتیجه خروج از اسلام است.<ref>حکیم، الاصول العامه للفقه المقارن، ۱۹۷۹م، ص۱۲۶.</ref> برخی نیز «سنت» را کلید فهم [[قرآن]] دانستهاند و بر این باورند که رجوع به آن برای فهم [[قرآن]] ضروری است، بهگونهای که فهم قرآن و تطبیق آن، بدون سنت امکانپذیر نیست.<ref>زرقا، المدخل الفقهی العام، ۱۴۱۸ق، ج۱، ص۷۵-۷۶.</ref> | ||
بهگفته محمد ابوزهره، فقیه و متکلم اهل مصرِ قرن چهاردهم هجری، [[شافعی]] اساساً قرآن و سنت را با هم یک دلیل واحد دانسته و عنوان نص بر آن نهاده است؛ چرا که این دو مکمل | بهگفته محمد ابوزهره، فقیه و متکلم اهل مصرِ قرن چهاردهم هجری، [[شافعی]] اساساً قرآن و سنت را با هم یک دلیل واحد دانسته و عنوان نص بر آن نهاده است؛ چرا که این دو برای بیان شریعت، مکمل یکدیگرند؛<ref>ابوزهره، اصول الفقه، دار الفکر العربی، ص۱۰۵.</ref> در عین حال بسیاری، سنت را یک دلیل و یا یک منبع مستقل برای بیان احکام شرعی دانستهاند.<ref>شوکانی، ارشاد الفحول، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۹۶؛ زرقا، المدخل الفقهی العام، ۱۴۱۸ق، ج۱، ص۷۶؛ ابوزهره، اصول الفقه، دار الفکر العربی، ص۱۰۶.</ref> | ||
==محدوده سنت نزد فقهای مسلمان== | ==محدوده سنت نزد فقهای مسلمان== | ||
پس از قرآن معتبرترین منبع برای استنباط حکم شرعی نزد همه فقهای | پس از قرآن معتبرترین منبع برای استنباط حکم شرعی نزد همه فقهای مسلمان، سنت است؛<ref>بحرانی، المعجم الاصولی، ۱۴۲۶ق، ج۲، ص۱۷۸.</ref> منتهی محدوده آن نزد هر فرقهای متفاوت است:<ref>مظفر، اصول الفقه، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۵۷.</ref> | ||
===سنت نزد امامیه=== | ===سنت نزد امامیه=== | ||
[[امامیه]] علاوه بر عمل به سنت پیامبر(ص) به سنت [[امامان معصوم(ع)]] نیز عمل کرده و گفتار، رفتار و تقریر امامان معصوم را به مثابه گفتار، رفتار و تقریر پیامبر، حجت دانسته<ref>هاشمی گلپایگانی، مباحث الالفاظ: تقریرات درس اصول آیتالله سیستانی، ۱۴۴۱ق، ج۱، ص۴۷.</ref> و وجود آنان را در امتداد وجود پیامبر(ص) میدانند.<ref>صدر، المعالم الجدیدة للاصول، ۱۴۳۷ق، ص۷۳.</ref> محمدرضا مظفر در بیان سرِّ این مطلب گفته است: از نظر امامیه، امامان معصوم صرفاً راویان حدیث پیامبر نیستند که گفتار آنها از آن جهت که [[ثقه]] هستند، دارای حجیت باشد؛ بلکه آنها بهواسطه پیامبر از سوی خداوند منصوب شدهاند تا پس از پیامبر احکام الهی را در هر واقعه تبلیغ کنند و از این جهت که خودشان منبع تشریع و بیانگر احکام واقعی الهیاند، گفتار، رفتار و تقریرشان حجیت دارد. تنها فرقشان با پیامبر در این است که پیامبر از طرق [[وحی|وحی الهی]] با واقع مرتبط بود و ائمه(ع) از طریق الهام به قلب آنان یا از طریق القاء از سوی امام معصوم قبلی، با واقع در ارتباط هستند و احکام واقعی الهی را بیان میکنند.<ref>مظفر، اصول الفقه، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۵۷.</ref> | [[امامیه]] علاوه بر عمل به سنت پیامبر(ص) به سنت [[امامان معصوم(ع)]] نیز عمل کرده و گفتار، رفتار و تقریر امامان معصوم را به مثابه گفتار، رفتار و تقریر پیامبر، حجت دانسته<ref>هاشمی گلپایگانی، مباحث الالفاظ: تقریرات درس اصول آیتالله سیستانی، ۱۴۴۱ق، ج۱، ص۴۷.</ref> و وجود آنان را در امتداد وجود پیامبر(ص) میدانند.<ref>صدر، المعالم الجدیدة للاصول، ۱۴۳۷ق، ص۷۳.</ref> محمدرضا مظفر در بیان سرِّ این مطلب گفته است: از نظر امامیه، امامان معصوم صرفاً راویان حدیث پیامبر نیستند که گفتار آنها از آن جهت که [[ثقه]] هستند، دارای حجیت باشد؛ بلکه آنها بهواسطه پیامبر از سوی خداوند منصوب شدهاند تا پس از پیامبر احکام الهی را در هر واقعه تبلیغ کنند و از این جهت که خودشان منبع تشریع و بیانگر احکام واقعی الهیاند، گفتار، رفتار و تقریرشان حجیت دارد. تنها فرقشان با پیامبر در این است که پیامبر از طرق [[وحی|وحی الهی]] با واقع مرتبط بود و ائمه(ع) از طریق الهام به قلب آنان یا از طریق القاء از سوی امام معصوم قبلی، با واقع در ارتباط هستند و احکام واقعی الهی را بیان میکنند.<ref>مظفر، اصول الفقه، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۵۷.</ref> |