Image-reviewer، abusefilter، autopatrolled، botadmin، دیوانسالاران، eliminator، import، مدیران رابط کاربری، ipblock-exempt، movedable، oversight، patroller، reviewer، rollbacker، مدیران، translationadmin
۹٬۴۳۸
ویرایش
جز (←اخبار غیبی پیامبر) |
جز (جایگزینی متن - '{{یادداشت|' به '{{یاد|') |
||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
پیامبر اکرم(ص) پیش از آغاز سفر، [[امام علی(ع)|علی علیهالسلام]] را برای جانشینی خود در مدینه برجای نهاد.<ref>نک: مسعودی، ص۲۷۰-۲۷۱</ref> برخی که با عنوان منافقان از آنان یاد میشود قصد آشوب داشتند؛ ولی وجود علی(ع) را مانع اجرای نقشههای خود میدیدند، به همین دلیل شروع به جوسازی علیه وی نموده و شایع کردند که پیامبر از وجود علی در بین مجاهدان ناخشنود بوده و به همین دلیل او را با خود نبرده است. این جوسازی تا آنجا اثر گذاشت که امام برای خنثی کردن آن در جُرْفْ (جایی در نزدیکی مدینه)، نزد پیامبر رفت و پیامبر اکرم جملهای را به آن حضرت فرمود که طبق آن نسبت علی بن ابی طالب به پیامبر مانند نسبت هارون به موسی است جز اینکه [[نبوت]] با حضرت محمد خاتمه یافته است.<ref>زهری، ص۱۱۱؛ ابن هشام، ج۴، ص۱۶۳؛ طبری، ج۳، ص۱۰۳-۱۰۴</ref> | پیامبر اکرم(ص) پیش از آغاز سفر، [[امام علی(ع)|علی علیهالسلام]] را برای جانشینی خود در مدینه برجای نهاد.<ref>نک: مسعودی، ص۲۷۰-۲۷۱</ref> برخی که با عنوان منافقان از آنان یاد میشود قصد آشوب داشتند؛ ولی وجود علی(ع) را مانع اجرای نقشههای خود میدیدند، به همین دلیل شروع به جوسازی علیه وی نموده و شایع کردند که پیامبر از وجود علی در بین مجاهدان ناخشنود بوده و به همین دلیل او را با خود نبرده است. این جوسازی تا آنجا اثر گذاشت که امام برای خنثی کردن آن در جُرْفْ (جایی در نزدیکی مدینه)، نزد پیامبر رفت و پیامبر اکرم جملهای را به آن حضرت فرمود که طبق آن نسبت علی بن ابی طالب به پیامبر مانند نسبت هارون به موسی است جز اینکه [[نبوت]] با حضرت محمد خاتمه یافته است.<ref>زهری، ص۱۱۱؛ ابن هشام، ج۴، ص۱۶۳؛ طبری، ج۳، ص۱۰۳-۱۰۴</ref> | ||
این حدیث، که بعدها [[حدیث منزلت]] نام گرفت، به عنوان یکی از مهمترین [[مناقب]] علی(ع)، در آثار روایی به طرق گوناگون روایت گردید<ref>مثلاً رجوع کنید به کوفی، ج۱، ص۴۹۹-۵۴۲؛ ابن بطریق، ص۱۲۶ به بعد</ref> و شیعیان آن را به عنوان یکی از ادله نص بر [[خلافت]] بلافصل آن حضرت مطرح ساختند. <ref>السيدالمرتضي، جمل العلم والعمل، ج۱، ص۴۳. الطوسي، تجريد الاعتقاد، ج۱، ص۲۳۱ | این حدیث، که بعدها [[حدیث منزلت]] نام گرفت، به عنوان یکی از مهمترین [[مناقب]] علی(ع)، در آثار روایی به طرق گوناگون روایت گردید<ref>مثلاً رجوع کنید به کوفی، ج۱، ص۴۹۹-۵۴۲؛ ابن بطریق، ص۱۲۶ به بعد</ref> و شیعیان آن را به عنوان یکی از ادله نص بر [[خلافت]] بلافصل آن حضرت مطرح ساختند. <ref>السيدالمرتضي، جمل العلم والعمل، ج۱، ص۴۳. الطوسي، تجريد الاعتقاد، ج۱، ص۲۳۱ | ||
</ref>نکته مهم این است که پیامبر(ص )در مواقع متعدد افرادی از صحابه را به عنوان جانشین خویش در مدینه معین کرده و خود از مدینه به منظور مشخصی مانند جنگ وغیر آن خارج شده ولی تعبیر که هنگام جانشینی(استخلاف) امام علی (ع)در مدینه هنگام رفتن برای جنگ تبوک داشته برای هیچ یک از دیگر اصحابش نداشته که نشانگر این واقعیت است که جانشینی دیگر افراد به معنای جانشینی در تمام امور و شوؤن پیامبر(ص) نبوده است.<ref>علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۳۷، ص۲۶۵.</ref> {{ | </ref>نکته مهم این است که پیامبر(ص )در مواقع متعدد افرادی از صحابه را به عنوان جانشین خویش در مدینه معین کرده و خود از مدینه به منظور مشخصی مانند جنگ وغیر آن خارج شده ولی تعبیر که هنگام جانشینی(استخلاف) امام علی (ع)در مدینه هنگام رفتن برای جنگ تبوک داشته برای هیچ یک از دیگر اصحابش نداشته که نشانگر این واقعیت است که جانشینی دیگر افراد به معنای جانشینی در تمام امور و شوؤن پیامبر(ص) نبوده است.<ref>علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۳۷، ص۲۶۵.</ref> {{یاد|أما ترضى أن تكون مني بمنزلة هارون من موسى؟ إلا أنه لا نبي بعدي}}در گزارش دیگر تاریخی آمده که پیامبر(ص) پس از این که امیرالمؤمنین(ع) رابه جانشینی خودش در مدینه منصوب کرد فرمود:مدینه جز با من ویا تو سامان وصلاح نخو اهد یافت. <ref>علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۲۱، ص۲۰۷.</ref>{{یاد|استخلف أميرالمؤمنين في أهله وولده وأرواجه ومهاجره ، وقال يا علي إن المدينة لاتصلح إلا بي أوبك}} | ||
==سپاه اسلام در تبوک== | ==سپاه اسلام در تبوک== | ||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
==بازگشت پیامبر به مدینه== | ==بازگشت پیامبر به مدینه== | ||
پیامبر در [[رمضان]] سال نهم به مدینه بازگشت.<ref>واقدی، ج۳، ص۱۰۵۶؛ یعقوبی، ج۲، ص۶۸</ref> آن حضرت عذر و [[سوگند]] کسانی را که از رفتن به غزوه تبوک سر باز زده بودند، پذیرفت و برایشان [[استغفار]] کرد. حضرت امر فرمود که مسلمانان با سه تن، سخن نگویند و نشست و برخاست نکنند. آن سه تن [[توبه]] کردند و خداوند آیات ۱۱۷ تا ۱۱۹ [[سوره توبه]]{{ | پیامبر در [[رمضان]] سال نهم به مدینه بازگشت.<ref>واقدی، ج۳، ص۱۰۵۶؛ یعقوبی، ج۲، ص۶۸</ref> آن حضرت عذر و [[سوگند]] کسانی را که از رفتن به غزوه تبوک سر باز زده بودند، پذیرفت و برایشان [[استغفار]] کرد. حضرت امر فرمود که مسلمانان با سه تن، سخن نگویند و نشست و برخاست نکنند. آن سه تن [[توبه]] کردند و خداوند آیات ۱۱۷ تا ۱۱۹ [[سوره توبه]]{{یاد| وَعَلَى الثَّلَاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا حَتَّىٰ إِذَا ضَاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَنْ لَا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَيْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا ۚ إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ و [نيز] بر آن سه تن كه بر جاى مانده بودند، [و قبول توبه آنان به تعويق افتاد] تا آنجا كه زمين با همه فراخىاش بر آنان تنگ گرديد، و از خود به تنگ آمدند و دانستند كه پناهى از خدا جز به سوى او نيست. پس [خدا] به آنان [توفيق ]توبه داد، تا توبه كنند. بى ترديد خدا همان توبهپذير مهربان است.}} را نازل فرمود و آنان را بخشید.<ref>زهری، ص۱۰۸-۱۱۱؛ واقدی، ج۳، ص۱۰۴۹ ۱۰۵۶؛ طبری، ج۳، ص۱۱۱؛ نیز رجوع کنید به ابن قدامه، ص۸۹-۹۳</ref> | ||
آن سه نفر از منافقین نبودند و حتی وقتی از پادشاه غَسّان برایشان نامه ایی آمد از اینکه دشمنان اسلام به آنها طمع کردند بسیار ناراحت شدند. این سه نفر کعب بن مالک، مرارة بن ربیع و هلال بن امیه بودند که بایکوت اجتماعی و خانوادگی بسیار برایشان گران تمام شد. خودشان هم برای توبه از یکدیگر جدا شدند تا سرانجام بعد از پنجاه روز خداوند [[توبه]] آنها را پذیرفت.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج ۸ ص۲۱۳</ref> | آن سه نفر از منافقین نبودند و حتی وقتی از پادشاه غَسّان برایشان نامه ایی آمد از اینکه دشمنان اسلام به آنها طمع کردند بسیار ناراحت شدند. این سه نفر کعب بن مالک، مرارة بن ربیع و هلال بن امیه بودند که بایکوت اجتماعی و خانوادگی بسیار برایشان گران تمام شد. خودشان هم برای توبه از یکدیگر جدا شدند تا سرانجام بعد از پنجاه روز خداوند [[توبه]] آنها را پذیرفت.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج ۸ ص۲۱۳</ref> | ||
ویرایش