پرش به محتوا

ابوبکر بن ابی‌قحافه: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '{{یادداشت|' به '{{یاد|'
جز (جایگزینی متن - '{{یادداشت|' به '{{یاد|')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۶۸: خط ۶۸:
برجسته‌ترین حادثه زندگی ابوبکر در [[مکه]]، همراهی وی با [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] در [[هجرت به مدینه]] و پنهان شدن در [[کوه ثور|غار ثور]] است.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۶۸م، ج۱، ص۲۲۷-۲۲۸.</ref> ابوبکر به همراه پیامبر(ص) در شب پنجشنبه [[۱ ربیع‌الاول|اول ربیع‌الاول]] سال [[سال ۱ هجری قمری|اول ق]] (سال ۱۴ بعد از بعثت، ۱۳ سپتامبر ۶۲۲) در غار ثور پنهان شد. قول مشهور آن است که وقتی پیامبر(ص) از طریق [[وحی]] از توطئه قتل خویش آگاه شد، با ابوبکر از مکه خارج شد و از بیراهه به سوی [[مدینه|یثرب]] رفتند تا به غار رسیدند.<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ۱۳۵۵ق، ج۲، ص۱۲۶-۱۲۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۶۸م، ج۱، ص۲۲۷-۲۲۹.</ref>
برجسته‌ترین حادثه زندگی ابوبکر در [[مکه]]، همراهی وی با [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] در [[هجرت به مدینه]] و پنهان شدن در [[کوه ثور|غار ثور]] است.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۶۸م، ج۱، ص۲۲۷-۲۲۸.</ref> ابوبکر به همراه پیامبر(ص) در شب پنجشنبه [[۱ ربیع‌الاول|اول ربیع‌الاول]] سال [[سال ۱ هجری قمری|اول ق]] (سال ۱۴ بعد از بعثت، ۱۳ سپتامبر ۶۲۲) در غار ثور پنهان شد. قول مشهور آن است که وقتی پیامبر(ص) از طریق [[وحی]] از توطئه قتل خویش آگاه شد، با ابوبکر از مکه خارج شد و از بیراهه به سوی [[مدینه|یثرب]] رفتند تا به غار رسیدند.<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ۱۳۵۵ق، ج۲، ص۱۲۶-۱۲۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۶۸م، ج۱، ص۲۲۷-۲۲۹.</ref>


[[آیه لا تحزن|آیه غار]] به ماجرای اقامت پیامبر(ص) و ابوبکر در غار اشاره دارد. عالمان [[اهل سنت و جماعت|اهل سنت]] این آیه را دلیلی بر فضیلت ابوبکر دانسته‌اند اما درباره نحوه تفسیر این آیه درباره وی با پیامبر(ص)‌ در غار ثور بین مفسرین مسلمان اختلاف است.{{یادداشت| برای اطلاع بیشتر به مدخل [[آیه لا تحزن]] رجوع کنید.}}
[[آیه لا تحزن|آیه غار]] به ماجرای اقامت پیامبر(ص) و ابوبکر در غار اشاره دارد. عالمان [[اهل سنت و جماعت|اهل سنت]] این آیه را دلیلی بر فضیلت ابوبکر دانسته‌اند اما درباره نحوه تفسیر این آیه درباره وی با پیامبر(ص)‌ در غار ثور بین مفسرین مسلمان اختلاف است.{{یاد| برای اطلاع بیشتر به مدخل [[آیه لا تحزن]] رجوع کنید.}}


چگونگی همراهی ابوبکر با پیامبر(ص) چندان مشخص نیست و برخی گفته‌اند پیامبر(ص) در راه، به صورت اتفاقی ابوبکر را دید و همراه خود برد.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۳۷۴.</ref> همچنین نقل دیگری است که پیامبر(ص) در شب حمله [[شرک|مشرکان]]، به خانه ابوبکر رفت و از آنجا به همراه ابوبکر به طرف [[کوه ثور|غار ثور]] رهسپار شد.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۲۶۰</ref> قول سوم بیان می‌دارد ابوبکر به سراغ پیامبر(ص) آمد و [[امام علی علیه‌السلام|علی(ع)]] او را به مخفیگاهش راهنمایی کرد.<ref>ابن کثیر،‌ البدایه و النهایه، ۱۴۰۷ق ج۳،‌ ص۱۷۹.</ref>
چگونگی همراهی ابوبکر با پیامبر(ص) چندان مشخص نیست و برخی گفته‌اند پیامبر(ص) در راه، به صورت اتفاقی ابوبکر را دید و همراه خود برد.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۳۷۴.</ref> همچنین نقل دیگری است که پیامبر(ص) در شب حمله [[شرک|مشرکان]]، به خانه ابوبکر رفت و از آنجا به همراه ابوبکر به طرف [[کوه ثور|غار ثور]] رهسپار شد.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۲۶۰</ref> قول سوم بیان می‌دارد ابوبکر به سراغ پیامبر(ص) آمد و [[امام علی علیه‌السلام|علی(ع)]] او را به مخفیگاهش راهنمایی کرد.<ref>ابن کثیر،‌ البدایه و النهایه، ۱۴۰۷ق ج۳،‌ ص۱۷۹.</ref>
خط ۱۱۳: خط ۱۱۳:
[[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] روز دوشنبه [[۱۲ ربیع‌الاول]] [[سال ۱۱ هجری قمری|سال یازدهم]] و به روایت [[حدیث|محدثان]] [[شیعه]] در دوشنبه [[۲۸ صفر]] همان سال درگذشت. خبر درگذشت پیامبر(ص) بسیار زود [[مدینه]] کوچک آن روز را در نوردید و ظاهراً کسانی که از همان روزهای شدت یافتن بیماری پیامبر(ص) و احتمال درگذشت وی در پی این بیماری، نیاتی برای دستیابی به قدرت در دل داشتند، تقریباً بلافاصله پس از شنیدن این خبر و هنگامی که هنوز [[امام علی علیه‌السلام|علی(ع)]]، فضل بن عباس و تنی چند، سرگرم [[غسل]] دادن پیکر پاک رسول خدا(ص) بودند، دست به کار شدند. [[سعد بن عباده]]، پیشوای [[اوس و خزرج|خزرجیان]]، با حال بیماری و تب، میان گروهی از [[انصار]] ([[اوس و خزرج]]) در [[ سقیفه بنی‌ساعده |سقیفه بنی ساعده]] نشسته بود و سخنگویی از سوی او در فضایل انصار و اولویت آنان بر [[ مهاجرین |مهاجران]] در [[خلافت]] سخن می‌گفت.
[[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] روز دوشنبه [[۱۲ ربیع‌الاول]] [[سال ۱۱ هجری قمری|سال یازدهم]] و به روایت [[حدیث|محدثان]] [[شیعه]] در دوشنبه [[۲۸ صفر]] همان سال درگذشت. خبر درگذشت پیامبر(ص) بسیار زود [[مدینه]] کوچک آن روز را در نوردید و ظاهراً کسانی که از همان روزهای شدت یافتن بیماری پیامبر(ص) و احتمال درگذشت وی در پی این بیماری، نیاتی برای دستیابی به قدرت در دل داشتند، تقریباً بلافاصله پس از شنیدن این خبر و هنگامی که هنوز [[امام علی علیه‌السلام|علی(ع)]]، فضل بن عباس و تنی چند، سرگرم [[غسل]] دادن پیکر پاک رسول خدا(ص) بودند، دست به کار شدند. [[سعد بن عباده]]، پیشوای [[اوس و خزرج|خزرجیان]]، با حال بیماری و تب، میان گروهی از [[انصار]] ([[اوس و خزرج]]) در [[ سقیفه بنی‌ساعده |سقیفه بنی ساعده]] نشسته بود و سخنگویی از سوی او در فضایل انصار و اولویت آنان بر [[ مهاجرین |مهاجران]] در [[خلافت]] سخن می‌گفت.


اخبار مربوط به آنچه در سقیفه رخ نمود و سخنانی که میان مهاجر و انصار بر زبان آمد، مشهور است. منابع تصریح دارند بر اینکه انتخاب ابوبکر با گفت‌وگو و درگیری بسیار همراه بوده است، تا آنجا که [[حباب بن منذر]]، از انصار، بر روی مهاجران شمشیر کشید و [[سعد بن عباده]] که نزدیک بود در زیر دست و پا لگدمال شود، ریش عمر را گرفته بود و می‌کشید.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۲۰-۲۲۳؛ حلبی، السیره الحلبیه، المکتبه الاسلامیه، ج۳، ص۳۵۹.</ref> پس از آن [[قبیله بنی اسلم]] که وابسته [[ مهاجرین |مهاجران]] بودند، وارد مدینه شدند و با ابوبکر بیعت نمودند و همین قبیله بود که کار بیعت مردم با مدینه را تسهیل کرد.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۰۵؛ فیاض، تاریخ اسلام، ۱۳۳۵ش، ص۱۳۱.</ref> از عمر{{یادداشت|به نقل بلاذری این روایت از ابوبکر نقل شده است. بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۵۹۰-۵۹۱.}} روایت شده است که بیعت با ابوبکر کاری بی‌رویّه و شتابزده (فَلْتَه) بود که خدا مردم را از شرّ آن نگهداشت.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۰۴-۲۰۶؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۵۸۳، ۵۸۴؛ قس: نهج‌البلاغه، خطبه ۱۳۶.</ref>  
اخبار مربوط به آنچه در سقیفه رخ نمود و سخنانی که میان مهاجر و انصار بر زبان آمد، مشهور است. منابع تصریح دارند بر اینکه انتخاب ابوبکر با گفت‌وگو و درگیری بسیار همراه بوده است، تا آنجا که [[حباب بن منذر]]، از انصار، بر روی مهاجران شمشیر کشید و [[سعد بن عباده]] که نزدیک بود در زیر دست و پا لگدمال شود، ریش عمر را گرفته بود و می‌کشید.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۲۰-۲۲۳؛ حلبی، السیره الحلبیه، المکتبه الاسلامیه، ج۳، ص۳۵۹.</ref> پس از آن [[قبیله بنی اسلم]] که وابسته [[ مهاجرین |مهاجران]] بودند، وارد مدینه شدند و با ابوبکر بیعت نمودند و همین قبیله بود که کار بیعت مردم با مدینه را تسهیل کرد.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۰۵؛ فیاض، تاریخ اسلام، ۱۳۳۵ش، ص۱۳۱.</ref> از عمر{{یاد|به نقل بلاذری این روایت از ابوبکر نقل شده است. بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۵۹۰-۵۹۱.}} روایت شده است که بیعت با ابوبکر کاری بی‌رویّه و شتابزده (فَلْتَه) بود که خدا مردم را از شرّ آن نگهداشت.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۰۴-۲۰۶؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۵۸۳، ۵۸۴؛ قس: نهج‌البلاغه، خطبه ۱۳۶.</ref>  


[[شیخ مفید]] علل این پیروزی را بسیار فشرده در چند جمله چنین خلاصه کرده است: سرگرم بودن علی بن ابی‌طالب(ع) به کار پیامبر؛ دور بودن [[بنی‌هاشم|بنی هاشم]] از صحنه، به سبب مصیبتی که بدانان رسیده بود؛ اختلاف انصار؛ کراهیت «طلقاء و [[تألیف قلوب | مؤلفة قلوبهم]] » از تأخیر کار.<ref>مفید، الارشاد، مکتبه بصیرتی، ص۱۰۱.</ref>
[[شیخ مفید]] علل این پیروزی را بسیار فشرده در چند جمله چنین خلاصه کرده است: سرگرم بودن علی بن ابی‌طالب(ع) به کار پیامبر؛ دور بودن [[بنی‌هاشم|بنی هاشم]] از صحنه، به سبب مصیبتی که بدانان رسیده بود؛ اختلاف انصار؛ کراهیت «طلقاء و [[تألیف قلوب | مؤلفة قلوبهم]] » از تأخیر کار.<ref>مفید، الارشاد، مکتبه بصیرتی، ص۱۰۱.</ref>
خط ۱۴۶: خط ۱۴۶:
برخی از منابع، اگرچه بنابر ملاحظات سیاسی یا اعتقادی از نقل کامل این خبر یا حتی اشاره بدان در جای خود اجتناب کرده‌اند، ولی آگاهانه یا ناآگاهانه با ذکر سخنان ابوبکر در بستر بیماری، این حادثه را تأیید کرده‌اند. بنابراین روایات، ابوبکر در آخرین روزهای زندگانی گفته است: آری، از آنچه در دنیا رخ داده، تأسف ندارم، جز اینکه سه کار کردم که کاش نکرده بودم و سه کار نکردم که کاش کرده بودم... کاش خانه فاطمه را، اگر هم به قصد جنگ بسته بودند، برنگشوده بودم....<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۴۳۰-۴۳۱؛ مسعودی، مروج الذهب، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۳۰۸؛ قس: یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۱۳۷؛ ابن عبدربه، العقد الفرید، ۱۴۰۲ق، ج۴، ص۲۶۸.</ref> نیز هنگامیکه بنی‌هاشم از بیعت با [[عبدالله بن زبیر]] خودداری کردند و وی آنها را تهدید به سوزاندن کرد، برادرش عروة بن زبیر در توجیه این کار به جریان هجوم به خانه حضرت زهرا(س) استناد کرد.<ref>مسعودی، مروج‌ الذهب، ۱۳۸۷ق، ج‌۳، ص۷۷.</ref>
برخی از منابع، اگرچه بنابر ملاحظات سیاسی یا اعتقادی از نقل کامل این خبر یا حتی اشاره بدان در جای خود اجتناب کرده‌اند، ولی آگاهانه یا ناآگاهانه با ذکر سخنان ابوبکر در بستر بیماری، این حادثه را تأیید کرده‌اند. بنابراین روایات، ابوبکر در آخرین روزهای زندگانی گفته است: آری، از آنچه در دنیا رخ داده، تأسف ندارم، جز اینکه سه کار کردم که کاش نکرده بودم و سه کار نکردم که کاش کرده بودم... کاش خانه فاطمه را، اگر هم به قصد جنگ بسته بودند، برنگشوده بودم....<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۴۳۰-۴۳۱؛ مسعودی، مروج الذهب، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۳۰۸؛ قس: یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۱۳۷؛ ابن عبدربه، العقد الفرید، ۱۴۰۲ق، ج۴، ص۲۶۸.</ref> نیز هنگامیکه بنی‌هاشم از بیعت با [[عبدالله بن زبیر]] خودداری کردند و وی آنها را تهدید به سوزاندن کرد، برادرش عروة بن زبیر در توجیه این کار به جریان هجوم به خانه حضرت زهرا(س) استناد کرد.<ref>مسعودی، مروج‌ الذهب، ۱۳۸۷ق، ج‌۳، ص۷۷.</ref>


با آنکه عمر بن خطاب در خطبه خویش بر منبر مسجد مدینه ضمن گزارش جریان سقیفه می‌گوید: «علی و زبیر و عده‌ای دیگر، از ما رو تافته و در خانه فاطمه گرد آمده بودند»<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ۱۳۵۵ق، ج۴، ص۳۰۸-۳۱۰؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۰۴-۲۰۵</ref> و با این سخن به امتناع علی(ع) و پیوستن گروهی به وی اعتراف می‌کند، اما مورخان اهل سنت، جز تنی چند، تمایلی به ذکر یا تفصیل این مطلب نشان نداده‌اند. حتی در یکی از این روایات که نام سیف نیز در سلسله اسناد آن دیده می‌شود{{یادداشت|برای اطلاع از مردود بودن روایات سیف، رجوع کنید به: عسکری، خمسون و مائه الصحابی المختلق، ۱۴۰۵ق، ج۱، ص۶۹-۸۶؛ ج۲، ص۲۹-۳۴}}، چنین آمده است: هنگامی که علی(ع) شنید که ابوبکر برای بیعت نشسته است، از بیم تأخیر در این کار شتابان، بی‌اِزار و ردا، با پیراهنی بر تن به مسجد آمد، تا بیعت کند و پس از آنکه در کنار او نشست، کسی را به خانه فرستاد تا جامه‌هایش را به مسجد آورند.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۰۷</ref>
با آنکه عمر بن خطاب در خطبه خویش بر منبر مسجد مدینه ضمن گزارش جریان سقیفه می‌گوید: «علی و زبیر و عده‌ای دیگر، از ما رو تافته و در خانه فاطمه گرد آمده بودند»<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ۱۳۵۵ق، ج۴، ص۳۰۸-۳۱۰؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۰۴-۲۰۵</ref> و با این سخن به امتناع علی(ع) و پیوستن گروهی به وی اعتراف می‌کند، اما مورخان اهل سنت، جز تنی چند، تمایلی به ذکر یا تفصیل این مطلب نشان نداده‌اند. حتی در یکی از این روایات که نام سیف نیز در سلسله اسناد آن دیده می‌شود{{یاد|برای اطلاع از مردود بودن روایات سیف، رجوع کنید به: عسکری، خمسون و مائه الصحابی المختلق، ۱۴۰۵ق، ج۱، ص۶۹-۸۶؛ ج۲، ص۲۹-۳۴}}، چنین آمده است: هنگامی که علی(ع) شنید که ابوبکر برای بیعت نشسته است، از بیم تأخیر در این کار شتابان، بی‌اِزار و ردا، با پیراهنی بر تن به مسجد آمد، تا بیعت کند و پس از آنکه در کنار او نشست، کسی را به خانه فرستاد تا جامه‌هایش را به مسجد آورند.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۰۷</ref>


=== زمان بیعت ===
=== زمان بیعت ===
خط ۱۷۹: خط ۱۷۹:
ابوبکر چنانکه به سران لشکرها فرمان داده بود، خود نیز به رغم ظاهر نرم و ملایمش در سرکوب سرکشان و کیفر دادن بدانها سخت جدی بود.
ابوبکر چنانکه به سران لشکرها فرمان داده بود، خود نیز به رغم ظاهر نرم و ملایمش در سرکوب سرکشان و کیفر دادن بدانها سخت جدی بود.


بدین‌سان ابوبکر سرکوب مخالفان حکومت و دشمنان اسلام را آغاز کرد و با یاری مسلمانان توانست سرکشی‌های مناطق نزدیک‌تر را در مدتی بسیار کوتاه، تقریباً در دو ماه و نیم (از جمادی‌الاول یا جمادی‌الآخر ۱۱ق تا اواخر همین سال) و آشوب‌های نواحی دوردست‌تر و فتنه پیامبران دروغین [[اسود عنسی]]، [[طلیحه بن خویلد]]، [[سجاح]] و [[مسیلمه کذاب| مسیلمه]] را نیز تا نیمه سال بعد فرو نشاند و فقط در مدت یک سال جزیرةالعرب را چون زمان پیامبر یکسره زیر لوای اسلام درآورد.{{یادداشت| برای اطلاع از جزئیات این پیروزی‌ها رجوع کنید به: بلاذری، فتوح البلدان، ۱۳۹۸ق، ۸۹-۱۱۵؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۲۷-۳۴۲؛ دروزه، تاریخ العرب فی الاسلام، المکتبه المصریه، ۳۸-۶۵.}}
بدین‌سان ابوبکر سرکوب مخالفان حکومت و دشمنان اسلام را آغاز کرد و با یاری مسلمانان توانست سرکشی‌های مناطق نزدیک‌تر را در مدتی بسیار کوتاه، تقریباً در دو ماه و نیم (از جمادی‌الاول یا جمادی‌الآخر ۱۱ق تا اواخر همین سال) و آشوب‌های نواحی دوردست‌تر و فتنه پیامبران دروغین [[اسود عنسی]]، [[طلیحه بن خویلد]]، [[سجاح]] و [[مسیلمه کذاب| مسیلمه]] را نیز تا نیمه سال بعد فرو نشاند و فقط در مدت یک سال جزیرةالعرب را چون زمان پیامبر یکسره زیر لوای اسلام درآورد.{{یاد| برای اطلاع از جزئیات این پیروزی‌ها رجوع کنید به: بلاذری، فتوح البلدان، ۱۳۹۸ق، ۸۹-۱۱۵؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۲۷-۳۴۲؛ دروزه، تاریخ العرب فی الاسلام، المکتبه المصریه، ۳۸-۶۵.}}


=== آتش‌زدن فجائه سلمی ===
=== آتش‌زدن فجائه سلمی ===
خط ۲۰۷: خط ۲۰۷:


==کارگزاران==
==کارگزاران==
دو سال و چند ماه خلافت ابوبکر در جنگ سپری شد و در حالی که نبرد با [[ایران]] و [[شام]] ادامه داشت، وی درگذشت. از این‌رو، غالب کارگزاران حکومت وی، جز تنی معدود، فرماندهان و سران لشکری بودند. در منابع کارگزاران وی را بدین شرح معرفی کرده‌اند: [[عمر بن خطاب]] متصدی قضا؛ [[ابوعبیده جراح|ابوعبیده]] متولی [[بیت المال]]؛ [[عتاب بن اسید|عتّاب بن اسید]] عامل [[مکه]]؛ [[عثمان بن ابی‌العاص]] عامل [[طائف]] و.... [[زید بن ثابت]] و [[عثمان بن عفان]] کار کتابت او را انجام می‌دادند.<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۵ق، ج۲، ص۴۲۰-۴۲۱.</ref> به روایت طبری، کاتب او زید بود و عثمان فقط اخبار را برای او می‌نوشت.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۴۲۶.</ref> {{یادداشت|برای دیگر نام‌ها، رجوع کنید به: طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۴۲۷؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۵ق، ج۲، ص۴۲۰-۴۲۱؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۱۳۸.}} ابوبکر هرگاه در [[مدینه]] حضور نداشت، برگزاری [[نماز]] را به [[عمر بن خطاب|عمر]] می‌سپرد و کسی چون عثمان و اسامه را به جانشینی خود در مدینه می‌گماشت.<ref>ابن حبان، کتاب الثقات، ۱۳۹۳ق، ج۲، ص۱۸۲، ۱۹۱؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۴۱، ۲۴۷.</ref> یعقوبی فقهای عصر ابوبکر را بدین شرح نام برده است: [[امام علی علیه‌السلام|علی(ع)]]، عمر بن خطاب، [[معاذ بن جبل]]، [[ابی بن کعب|اُبّی بن کعب]]، زید بن ثابت و [[عبدالله بن مسعود]].<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۱۳۸.</ref>
دو سال و چند ماه خلافت ابوبکر در جنگ سپری شد و در حالی که نبرد با [[ایران]] و [[شام]] ادامه داشت، وی درگذشت. از این‌رو، غالب کارگزاران حکومت وی، جز تنی معدود، فرماندهان و سران لشکری بودند. در منابع کارگزاران وی را بدین شرح معرفی کرده‌اند: [[عمر بن خطاب]] متصدی قضا؛ [[ابوعبیده جراح|ابوعبیده]] متولی [[بیت المال]]؛ [[عتاب بن اسید|عتّاب بن اسید]] عامل [[مکه]]؛ [[عثمان بن ابی‌العاص]] عامل [[طائف]] و.... [[زید بن ثابت]] و [[عثمان بن عفان]] کار کتابت او را انجام می‌دادند.<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۵ق، ج۲، ص۴۲۰-۴۲۱.</ref> به روایت طبری، کاتب او زید بود و عثمان فقط اخبار را برای او می‌نوشت.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۴۲۶.</ref> {{یاد|برای دیگر نام‌ها، رجوع کنید به: طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۴۲۷؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۵ق، ج۲، ص۴۲۰-۴۲۱؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۱۳۸.}} ابوبکر هرگاه در [[مدینه]] حضور نداشت، برگزاری [[نماز]] را به [[عمر بن خطاب|عمر]] می‌سپرد و کسی چون عثمان و اسامه را به جانشینی خود در مدینه می‌گماشت.<ref>ابن حبان، کتاب الثقات، ۱۳۹۳ق، ج۲، ص۱۸۲، ۱۹۱؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۲۴۱، ۲۴۷.</ref> یعقوبی فقهای عصر ابوبکر را بدین شرح نام برده است: [[امام علی علیه‌السلام|علی(ع)]]، عمر بن خطاب، [[معاذ بن جبل]]، [[ابی بن کعب|اُبّی بن کعب]]، زید بن ثابت و [[عبدالله بن مسعود]].<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۱۳۸.</ref>


==تعیین جانشینی==
==تعیین جانشینی==
خط ۲۲۰: خط ۲۲۰:
ابوبکر را مردی نرم‌خو، دوست داشتنی و خوش برخورد وصف کرده‌اند<ref>واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۱، ص۱۰۸- ۱۰۹؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۳۱۷؛ ابن عبدربه، العقد الفرید، ۱۴۰۲ق، ج۳، ص۲۸۴.</ref> و بنابر آنچه در برخی منابع تاریخی آمده، بسیار رقیق القلب و اشک در آستین بوده است.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۶۸م، ج۳، ص۱۷۹؛ ۱۸۰؛ ابن قتیبه، الامامة و السیاسه، ۱۳۵۶ق، ج۱، ص۱۳-۱۵.</ref> بول نیز نوشته است که جز در چند مورد، رفتاری خشونت‌آمیز از وی دیده نشده است و همو رفتار مسالمت‌آمیز وی را با مرتدان سبب اعاده آرامش به جزیره‌العرب می‌داند.<ref>EI۱</ref>
ابوبکر را مردی نرم‌خو، دوست داشتنی و خوش برخورد وصف کرده‌اند<ref>واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۱، ص۱۰۸- ۱۰۹؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۳۱۷؛ ابن عبدربه، العقد الفرید، ۱۴۰۲ق، ج۳، ص۲۸۴.</ref> و بنابر آنچه در برخی منابع تاریخی آمده، بسیار رقیق القلب و اشک در آستین بوده است.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۶۸م، ج۳، ص۱۷۹؛ ۱۸۰؛ ابن قتیبه، الامامة و السیاسه، ۱۳۵۶ق، ج۱، ص۱۳-۱۵.</ref> بول نیز نوشته است که جز در چند مورد، رفتاری خشونت‌آمیز از وی دیده نشده است و همو رفتار مسالمت‌آمیز وی را با مرتدان سبب اعاده آرامش به جزیره‌العرب می‌داند.<ref>EI۱</ref>


در برابر این دیدگاه، لامنس به استناد منابع اهل سنت نظری بسیار متفاوت درباره ابوبکر دارد. وی می‌نویسد: ابوبکر در روایات مؤمنی ساده و انسانی خوب و حساس معرفی شده است که زود اشکش جاری می‌شد، اما درحقیقت، وی مردی نیرومند، جدی و چندان خشن، یا خشمگین بود که حتی مردی سرسخت چون عمر را گاه به عقب‌نشینی وا می‌داشت. همو به استناد روایتی از بلاذری<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۴۱۵.</ref> می‌نویسد که پیامبر(ص) نیز چنین نظری درباره ابوبکر داشته، زیرا عایشه را در خشونت دختر واقعی پدرش خوانده است. لامنس عقیده دارد که ابوبکر نه تنها به سبب برتری سِنّی، بلکه به برکت ظاهری آرام‌تر و نرم‌تر و دوراندیشی و خویشتن‌داری، بر عمر تسلط داشت{{یادداشت| یعقوبی نظری کاملاً مخالف دارد. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۱۳۸.}} و او را در روز [[سقیفه]] چون شاگردی دست‌آموز رهبری کرد. در سرکوبی سرکشان مرتد، با تصمیم استوار خویش به رغم نظر بزرگان صحابه اقدام کرد و بیمی از هجوم شورشیان به مدینه به دل راه نداد.<ref>نک: ص۱۲۵-۱۲۷</ref>
در برابر این دیدگاه، لامنس به استناد منابع اهل سنت نظری بسیار متفاوت درباره ابوبکر دارد. وی می‌نویسد: ابوبکر در روایات مؤمنی ساده و انسانی خوب و حساس معرفی شده است که زود اشکش جاری می‌شد، اما درحقیقت، وی مردی نیرومند، جدی و چندان خشن، یا خشمگین بود که حتی مردی سرسخت چون عمر را گاه به عقب‌نشینی وا می‌داشت. همو به استناد روایتی از بلاذری<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۴۱۵.</ref> می‌نویسد که پیامبر(ص) نیز چنین نظری درباره ابوبکر داشته، زیرا عایشه را در خشونت دختر واقعی پدرش خوانده است. لامنس عقیده دارد که ابوبکر نه تنها به سبب برتری سِنّی، بلکه به برکت ظاهری آرام‌تر و نرم‌تر و دوراندیشی و خویشتن‌داری، بر عمر تسلط داشت{{یاد| یعقوبی نظری کاملاً مخالف دارد. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۱۳۸.}} و او را در روز [[سقیفه]] چون شاگردی دست‌آموز رهبری کرد. در سرکوبی سرکشان مرتد، با تصمیم استوار خویش به رغم نظر بزرگان صحابه اقدام کرد و بیمی از هجوم شورشیان به مدینه به دل راه نداد.<ref>نک: ص۱۲۵-۱۲۷</ref>


تندخویی ابوبکر را، خبری که واقدی از اسماء دختر او و از آل نَضْاء روایت کرده است، تأیید می‌کند. بنابراین خبر، ابوبکر در حضور پیامبر و در حال احرام غلامش را به جرم گم کردن شتر و زاد و برگ سفر به باد کتک گرفته است.<ref>واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۲، ص۱۰۹۴.</ref> به گفته لامنس تصویری که از شخصیت نخستین جانشین پیامبر(ص) در روایات اسلامی ارائه گردیده، بر اثر عوامل گوناگون پدید آمده و از وسایل مختلف دینی، سیاسی، خانوادگی و قبیله‌ای برای گسترش وسیع و سریع آن استفاده شده است. این تصویر که از طریق همین منابع بر تاریخ‌نگاری اسلامی و نیز بر پژوهش‌های خاورشناسان تحمیل شده، به هیچ روی نمایانگر شخصیت واقعی ابوبکر نیست. وی می‌نویسد: از لحاظ اصول اعتقادی، ابوبکر بایست بهترین و کامل‌ترین مسلمان باشد، از این روی، مکتب نیرومند مدینه و نویسندگانی مؤثر از خانواده زبیریان (از بستگان ابوبکر) در راه پرداختن چنین چهره‌ای از او گام نهادند و سرانجام توفیق یافتند تا نام ابوبکر با «فضایل» و «خصایص» همراه گردد.
تندخویی ابوبکر را، خبری که واقدی از اسماء دختر او و از آل نَضْاء روایت کرده است، تأیید می‌کند. بنابراین خبر، ابوبکر در حضور پیامبر و در حال احرام غلامش را به جرم گم کردن شتر و زاد و برگ سفر به باد کتک گرفته است.<ref>واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۲، ص۱۰۹۴.</ref> به گفته لامنس تصویری که از شخصیت نخستین جانشین پیامبر(ص) در روایات اسلامی ارائه گردیده، بر اثر عوامل گوناگون پدید آمده و از وسایل مختلف دینی، سیاسی، خانوادگی و قبیله‌ای برای گسترش وسیع و سریع آن استفاده شده است. این تصویر که از طریق همین منابع بر تاریخ‌نگاری اسلامی و نیز بر پژوهش‌های خاورشناسان تحمیل شده، به هیچ روی نمایانگر شخصیت واقعی ابوبکر نیست. وی می‌نویسد: از لحاظ اصول اعتقادی، ابوبکر بایست بهترین و کامل‌ترین مسلمان باشد، از این روی، مکتب نیرومند مدینه و نویسندگانی مؤثر از خانواده زبیریان (از بستگان ابوبکر) در راه پرداختن چنین چهره‌ای از او گام نهادند و سرانجام توفیق یافتند تا نام ابوبکر با «فضایل» و «خصایص» همراه گردد.
Image-reviewer، abusefilter، autopatrolled، botadmin، دیوان‌سالاران، eliminator، import، مدیران رابط کاربری، ipblock-exempt، movedable، oversight، patroller، reviewer، rollbacker، مدیران، translationadmin
۹٬۴۳۸

ویرایش