پرش به محتوا

شیخ بهائی: تفاوت میان نسخه‌ها

۳۲ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۷ ژوئن ۲۰۲۳
جز
جایگزینی متن - '{{یادداشت|' به '{{یاد|'
جز (جایگزینی متن - '== پانویس ==↵{{پانویس}}' به '== پانویس == {{پانوشت}} == یادداشت == {{یادداشت‌ها}}')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - '{{یادداشت|' به '{{یاد|')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۴۳: خط ۴۳:
یک سال بعد از تولد او در [[بعلبک]]، خانواده‌اش به [[جبل‌عامل|جبل عامل]] رفتند اما پس از شهادت [[شهید ثانی]] و احساس عدم امنیت در این شهر و نیز به دعوت و تشویق [[شاه طهماسب اول]] و [[علی بن هلال کرکی]] معروف به شیخ علی مِنشار، [[شیخ‌الاسلام|شیخ الاسلام]] [[اصفهان]]، از جبل عامل به [[ایران]] نقل مکان و در اصفهان ساکن شدند. خانواده او از نخستین علمای [[شیعه]] در جبل عامل بودند که در پی استقرار حکومت شیعی [[صفویان|صفوی]]، به ایران مهاجرت کردند.<ref>مهاجر، ص۹۵، ۱۴۶؛ افندی اصفهانی، ریاض العلماء، ج۲، ص۱۱۹؛ عاملی، ص۳۰؛ امین، ج۸، ص۳۶۹؛ اسکندر منشی، ج۱، ص۱۵۵؛ میراحمدی، ص۵۴.</ref>
یک سال بعد از تولد او در [[بعلبک]]، خانواده‌اش به [[جبل‌عامل|جبل عامل]] رفتند اما پس از شهادت [[شهید ثانی]] و احساس عدم امنیت در این شهر و نیز به دعوت و تشویق [[شاه طهماسب اول]] و [[علی بن هلال کرکی]] معروف به شیخ علی مِنشار، [[شیخ‌الاسلام|شیخ الاسلام]] [[اصفهان]]، از جبل عامل به [[ایران]] نقل مکان و در اصفهان ساکن شدند. خانواده او از نخستین علمای [[شیعه]] در جبل عامل بودند که در پی استقرار حکومت شیعی [[صفویان|صفوی]]، به ایران مهاجرت کردند.<ref>مهاجر، ص۹۵، ۱۴۶؛ افندی اصفهانی، ریاض العلماء، ج۲، ص۱۱۹؛ عاملی، ص۳۰؛ امین، ج۸، ص۳۶۹؛ اسکندر منشی، ج۱، ص۱۵۵؛ میراحمدی، ص۵۴.</ref>


بنابر نسخه‌ای به خط شیخ بهائی که در ۹۶۹ق در [[قزوین]] نوشته شده، او هنگام ورود به [[ایران]] ۱۳ ساله بود،{{مدرک}} اما بعضی منابع او را در این زمان ۷ ساله دانسته‌اند.<ref>اعتمادالسلطنه، ص۴۴۷؛ بحرانی، ص۲۶.</ref> وی از هجرتش به ایران و ورودش همراه با پدر در دستگاه سلاطین صفوی اظهار ناخرسندی کرده است.<ref>شیخ بهایی، کشکول،انتشارات فراهانی، ج ۱، ص۲۱۳</ref>{{یادداشت| شیخ در کشکول می‌نویسد: اگر پدرم مرا از بلاد عرب به شهرهای عجم نمی‌آورد و در دربار پادشاهان رفت وشد نمی‌کردم بی شک یکی از پرهیز گارترین و عابدترین و زاهدترین مردمان بودم. و در پایان نیز به این شعر حافظ تمثل کرده «من ملک بودم و فردوس برین جایم بود/آدم آورد در این دیر خراب آبادم»}}
بنابر نسخه‌ای به خط شیخ بهائی که در ۹۶۹ق در [[قزوین]] نوشته شده، او هنگام ورود به [[ایران]] ۱۳ ساله بود،{{مدرک}} اما بعضی منابع او را در این زمان ۷ ساله دانسته‌اند.<ref>اعتمادالسلطنه، ص۴۴۷؛ بحرانی، ص۲۶.</ref> وی از هجرتش به ایران و ورودش همراه با پدر در دستگاه سلاطین صفوی اظهار ناخرسندی کرده است.<ref>شیخ بهایی، کشکول،انتشارات فراهانی، ج ۱، ص۲۱۳</ref>{{یاد| شیخ در کشکول می‌نویسد: اگر پدرم مرا از بلاد عرب به شهرهای عجم نمی‌آورد و در دربار پادشاهان رفت وشد نمی‌کردم بی شک یکی از پرهیز گارترین و عابدترین و زاهدترین مردمان بودم. و در پایان نیز به این شعر حافظ تمثل کرده «من ملک بودم و فردوس برین جایم بود/آدم آورد در این دیر خراب آبادم»}}
بعد از ۳ سال اقامت در اصفهان، [[شاه طهماسب اول]] به توصیه و تأکید [[علی بن هلال کرکی|شیخ علی منشار]]، عزّالدین حسین را به قزوین دعوت و [[شیخ‌الاسلام|منصب شیخ الاسلامی]] شهر را به او سپرد. شیخ بهائی نیز همراه پدرش به [[قزوین]] رفت و مدتی در آنجا اقامت و به تحصیل علوم مختلف پرداخت.{{مدرک}}
بعد از ۳ سال اقامت در اصفهان، [[شاه طهماسب اول]] به توصیه و تأکید [[علی بن هلال کرکی|شیخ علی منشار]]، عزّالدین حسین را به قزوین دعوت و [[شیخ‌الاسلام|منصب شیخ الاسلامی]] شهر را به او سپرد. شیخ بهائی نیز همراه پدرش به [[قزوین]] رفت و مدتی در آنجا اقامت و به تحصیل علوم مختلف پرداخت.{{مدرک}}


خط ۶۷: خط ۶۷:


=== شاگردان ===
=== شاگردان ===
شهرت علمی و موقعیت اجتماعی بهائی موجب شد شاگردان بسیاری داشته باشد. [[علامه امینی|امینی]]،<ref>ج ۱۱، ص۲۵۲–۲۶۰.</ref> [[سید محسن امین]] در [[اعیان الشیعه]] از [[سید نعمت‌الله جزایری]] نقل می‌کند که شاگردان شیخ بهایی درایام تعطیل از شیخ بیشتر بهره می‌بردند زیرا در این ایام شیخ برایشان از علوم مختلف، اخبار نادر، اشعار و حکایات برایشان نقل می‌کرد.{{یادداشت| لأنه کان یلقی علیهم یوم التعطیل من فنون العلم و نوادر الأخبار و الأشعار الفائقة و الحکایات الرائقة}} کامل‌ترین گزارش از اسامی شاگردان شیخ و راویان او را گردآوری کرده است. وی از ۹۷ نفر با ذکر منبع نام می‌برد که مشهورترین آنها عبارت‌اند از:
شهرت علمی و موقعیت اجتماعی بهائی موجب شد شاگردان بسیاری داشته باشد. [[علامه امینی|امینی]]،<ref>ج ۱۱، ص۲۵۲–۲۶۰.</ref> [[سید محسن امین]] در [[اعیان الشیعه]] از [[سید نعمت‌الله جزایری]] نقل می‌کند که شاگردان شیخ بهایی درایام تعطیل از شیخ بیشتر بهره می‌بردند زیرا در این ایام شیخ برایشان از علوم مختلف، اخبار نادر، اشعار و حکایات برایشان نقل می‌کرد.{{یاد| لأنه کان یلقی علیهم یوم التعطیل من فنون العلم و نوادر الأخبار و الأشعار الفائقة و الحکایات الرائقة}} کامل‌ترین گزارش از اسامی شاگردان شیخ و راویان او را گردآوری کرده است. وی از ۹۷ نفر با ذکر منبع نام می‌برد که مشهورترین آنها عبارت‌اند از:
{{ستون-شروع|۳}}
{{ستون-شروع|۳}}
* [[محمدتقی مجلسی]]
* [[محمدتقی مجلسی]]
خط ۱۱۱: خط ۱۱۱:
[[پرونده:Bahae.png|بندانگشتی|393x393px|نگاره‌ای از شیخ بهایی اثر محمدعلی‌بیک نقاشباشی، نقاش [[قرن ۱۳ هجری قمری|قرن سیزدهم قمری]].]]
[[پرونده:Bahae.png|بندانگشتی|393x393px|نگاره‌ای از شیخ بهایی اثر محمدعلی‌بیک نقاشباشی، نقاش [[قرن ۱۳ هجری قمری|قرن سیزدهم قمری]].]]


شیعه بودن شیخ بهایی را باتوجه به تعلق او و خانواده‌اش به شیعیان [[جبل‌عامل|جبل عامل]] و نیز تالیف‌های بسیارش در فقه و معارف شیعی غیرقابل تردید دانسته‌اند. از شاخص‌ترین این آثار قصیده معروف «وسیلة الفوز و الامان» او در مدح [[امام مهدی عجل الله تعالی فرجه|امام زمان(عج)]] و نیز صلوات مشهوری است که برای [[امامان شیعه|۱۴ معصوم]] ساخت و با عبارت «اللهم صل و سلم و زد و بارک علی صاحب الدعوة النبویة» شروع می‌شود و آن را خدام بقاع متبرکه در مراسم اعیاد در [[آستان قدس رضوی]] و [[حضرت معصومه سلام الله علیها|حضرت معصومه(س)]] و مذکّران [[شیعه]] در دیگر مجالس مذهبی می‌خوانند.<ref>امین، سید حسن، شیخ بهایی عالم بزرگ ذوفنون، ص۱۶–۱۷.</ref>{{یادداشت| أللّهمَّ صلِّ وَ سَلِّم، وَ زِد وَ بارِک، عَلی:
شیعه بودن شیخ بهایی را باتوجه به تعلق او و خانواده‌اش به شیعیان [[جبل‌عامل|جبل عامل]] و نیز تالیف‌های بسیارش در فقه و معارف شیعی غیرقابل تردید دانسته‌اند. از شاخص‌ترین این آثار قصیده معروف «وسیلة الفوز و الامان» او در مدح [[امام مهدی عجل الله تعالی فرجه|امام زمان(عج)]] و نیز صلوات مشهوری است که برای [[امامان شیعه|۱۴ معصوم]] ساخت و با عبارت «اللهم صل و سلم و زد و بارک علی صاحب الدعوة النبویة» شروع می‌شود و آن را خدام بقاع متبرکه در مراسم اعیاد در [[آستان قدس رضوی]] و [[حضرت معصومه سلام الله علیها|حضرت معصومه(س)]] و مذکّران [[شیعه]] در دیگر مجالس مذهبی می‌خوانند.<ref>امین، سید حسن، شیخ بهایی عالم بزرگ ذوفنون، ص۱۶–۱۷.</ref>{{یاد| أللّهمَّ صلِّ وَ سَلِّم، وَ زِد وَ بارِک، عَلی:


صاحبِ الدَّعوَةِ النَّبویَّة،
صاحبِ الدَّعوَةِ النَّبویَّة،
خط ۱۴۶: خط ۱۴۶:
محمدامین محبّی<ref>محبی، خلاصة الاثر، ج۳، ص۴۴۰–۴۴۱.</ref> و احمد خَفاجی<ref>ص۱۰۴.</ref> بر این باورند که بهائی تسنّن خود را از [[شاه عباس اول]] که شیعه بود، پنهان می‌کرد و او را تنها به سبب افراطی که در محبت [[ائمه اطهار|ائمه]] شیعه داشته است، شیعه شمرده‌اند.<ref>بستانی، ج۱۱، ص۴۶۳؛ امینی، ج۱۱، ص۲۵۲.</ref> احتمالاً مهم‌ترین سبب این اشتباه، مشی و سلوک خود بهائی است که وی در سفرهای خود [[تقیه]] می‌کرد و به سبب مشرب [[عرفان|عرفانی]] خود، با هر ملتی به اقتضای مذهب ایشان رفتار می‌نمود.
محمدامین محبّی<ref>محبی، خلاصة الاثر، ج۳، ص۴۴۰–۴۴۱.</ref> و احمد خَفاجی<ref>ص۱۰۴.</ref> بر این باورند که بهائی تسنّن خود را از [[شاه عباس اول]] که شیعه بود، پنهان می‌کرد و او را تنها به سبب افراطی که در محبت [[ائمه اطهار|ائمه]] شیعه داشته است، شیعه شمرده‌اند.<ref>بستانی، ج۱۱، ص۴۶۳؛ امینی، ج۱۱، ص۲۵۲.</ref> احتمالاً مهم‌ترین سبب این اشتباه، مشی و سلوک خود بهائی است که وی در سفرهای خود [[تقیه]] می‌کرد و به سبب مشرب [[عرفان|عرفانی]] خود، با هر ملتی به اقتضای مذهب ایشان رفتار می‌نمود.


بعضی علمای شیعه بر تسامح بهائی در برخورد با مذاهب دیگر ایراد گرفته و در [[ثقه|توثیق]] او تردید کرده‌اند،<ref>امین، ج۹، ص۲۴۲–۲۴۳.</ref>{{یادداشت| امین در اعیان الشیعه تصریح کرده که وثاقت شیخ بهایی آن‌قدر قطعی و خالی از تردید است که هر گونه شک و تردید در آن مانند شک در [[معجزه|اعجاز]] قرآن و بلاغت [[نهج البلاغه]] وشجاعت [[امام علی علیه‌السلام|علی بن ابی طالب]] و سخاوت حاتم طایی و مقام شاعری امرئ القیس و وجود [[مکه|مکه مکرمه]] است. (و ما الوسوسة فی وثاقة البهائی الا کالوسوسة فی اعجاز القرآن وبلاغة نهج البلاغة و شجاعة علی بن أبی طالب ع و کرم حاتم وشاعریة امرئ القیس ووجود مکة المکرمة)}} ولی مسلم است که شیخ بهائی [[مجتهد|فقیه]] شیعی معتدلی بوده و به شیوه قدما، به اقوال و آثار عامّه نظر داشته است؛ برای نمونه، بر کشاف زمخشری حاشیه نوشته و حاشیه‌اش بر تفسیر بیضاوی علی‌رغم ناتمام ماندن، از بهترین حواشی این تفسیر شمرده شده است.<ref>امین، ج۹، ص۲۴۴؛ خوانساری، ج۷، ص۵۹.</ref>
بعضی علمای شیعه بر تسامح بهائی در برخورد با مذاهب دیگر ایراد گرفته و در [[ثقه|توثیق]] او تردید کرده‌اند،<ref>امین، ج۹، ص۲۴۲–۲۴۳.</ref>{{یاد| امین در اعیان الشیعه تصریح کرده که وثاقت شیخ بهایی آن‌قدر قطعی و خالی از تردید است که هر گونه شک و تردید در آن مانند شک در [[معجزه|اعجاز]] قرآن و بلاغت [[نهج البلاغه]] وشجاعت [[امام علی علیه‌السلام|علی بن ابی طالب]] و سخاوت حاتم طایی و مقام شاعری امرئ القیس و وجود [[مکه|مکه مکرمه]] است. (و ما الوسوسة فی وثاقة البهائی الا کالوسوسة فی اعجاز القرآن وبلاغة نهج البلاغة و شجاعة علی بن أبی طالب ع و کرم حاتم وشاعریة امرئ القیس ووجود مکة المکرمة)}} ولی مسلم است که شیخ بهائی [[مجتهد|فقیه]] شیعی معتدلی بوده و به شیوه قدما، به اقوال و آثار عامّه نظر داشته است؛ برای نمونه، بر کشاف زمخشری حاشیه نوشته و حاشیه‌اش بر تفسیر بیضاوی علی‌رغم ناتمام ماندن، از بهترین حواشی این تفسیر شمرده شده است.<ref>امین، ج۹، ص۲۴۴؛ خوانساری، ج۷، ص۵۹.</ref>


از سوی دیگر، بهائی در کسوت فقر و درویشی بوده و علی‌رغم آمد و شد به دربار [[صفویان|صفوی]]، مشرب [[تصوف]] و عرفان داشته و به همین خاطر مورد توجه منابع صوفیه قرار گرفته و گاه یک صوفی تمام عیار معرفی شده است. [[معصوم علیشاه]]،<ref>ج ۱، ص۱۸۳ و ج۲، ص۳۲۲ و ج۳، ص۲۱۵.</ref> بهائی را همراه با بسیاری از بزرگان شیعه چون [[میرداماد]]، [[ابوالقاسم فندرسکی|میرفندرسکی]]، [[ملاصدرا|ملا صدرا]]، [[محمدتقی مجلسی|مجلسی اول]] و [[محمدمحسن فیض کاشانی|فیض کاشانی]]، به سلسله [[سلسله نوربخشیه|نوربخشیه]] و [[سلسله نعمة اللهیه|نعمت اللهیه]] منتسب کرده است. آنچه بیش از هر چیز تصوف بهائی را قوت بخشیده، کلمات و اشعار خود اوست. او در آثار خود از [[محیی الدین ابن عربی]] با عباراتی مانند جمال العارفین، شیخ جلیل، کامل، عارف و واصل صمدانی تجلیل کرده است.<ref>کشکول، ج۱، ص۴۷؛ ج۲، ۳۳۵، ۳۴۹؛ ج۳، ص۵۶، ۳۲۱؛ بهائی، الاربعون حدیثاً، ص۱۱۴، ۱۱۶، ۴۳۴.</ref> از این رو، بعضی علمای شیعه نیز بر او به دلیل تمایلش به تصوف و بعضی موارد دیگر ایراد گرفته‌اند.<ref>تنکابنی، ص۲۴۰–۲۴۲.</ref>
از سوی دیگر، بهائی در کسوت فقر و درویشی بوده و علی‌رغم آمد و شد به دربار [[صفویان|صفوی]]، مشرب [[تصوف]] و عرفان داشته و به همین خاطر مورد توجه منابع صوفیه قرار گرفته و گاه یک صوفی تمام عیار معرفی شده است. [[معصوم علیشاه]]،<ref>ج ۱، ص۱۸۳ و ج۲، ص۳۲۲ و ج۳، ص۲۱۵.</ref> بهائی را همراه با بسیاری از بزرگان شیعه چون [[میرداماد]]، [[ابوالقاسم فندرسکی|میرفندرسکی]]، [[ملاصدرا|ملا صدرا]]، [[محمدتقی مجلسی|مجلسی اول]] و [[محمدمحسن فیض کاشانی|فیض کاشانی]]، به سلسله [[سلسله نوربخشیه|نوربخشیه]] و [[سلسله نعمة اللهیه|نعمت اللهیه]] منتسب کرده است. آنچه بیش از هر چیز تصوف بهائی را قوت بخشیده، کلمات و اشعار خود اوست. او در آثار خود از [[محیی الدین ابن عربی]] با عباراتی مانند جمال العارفین، شیخ جلیل، کامل، عارف و واصل صمدانی تجلیل کرده است.<ref>کشکول، ج۱، ص۴۷؛ ج۲، ۳۳۵، ۳۴۹؛ ج۳، ص۵۶، ۳۲۱؛ بهائی، الاربعون حدیثاً، ص۱۱۴، ۱۱۶، ۴۳۴.</ref> از این رو، بعضی علمای شیعه نیز بر او به دلیل تمایلش به تصوف و بعضی موارد دیگر ایراد گرفته‌اند.<ref>تنکابنی، ص۲۴۰–۲۴۲.</ref>
Image-reviewer، abusefilter، autopatrolled، botadmin، دیوان‌سالاران، eliminator، import، مدیران رابط کاربری، ipblock-exempt، movedable، oversight، patroller، reviewer، rollbacker، مدیران، translationadmin
۹٬۴۳۸

ویرایش