Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۴٬۴۷۰
ویرایش
Mkhaghanif (بحث | مشارکتها) |
Mkhaghanif (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
==جایگاه و اهمیت== | ==جایگاه و اهمیت== | ||
وحی تشریعی در کنار وحی تسدیدی و وحی تبینی یکی از گونههای وحی است.<ref>یعقوبیان، حقیقت وحی، ۱۳۹۸ش، ص۲۹.</ref> این وحی مختص پیامبران و به معنای پیامرسانی ویژه خداوند به پیامبران است.<ref>یعقوبیان، حقیقت وحی، ۱۳۹۸ش، ص۲۹.</ref> در اسلام سرتاسر [[قرآن]] به عنوان کتاب آسمانی مسلمانان، وحی خداوند است<ref>جوادی آملی، وحی و نبوت در قرآن، ۱۳۸۵ش، ص۵۵.</ref> همچنین بیشترین کاربرد کلمه وحی در قرآن ناظر به وحی تشریعی است.<ref>یعقوبیان، حقیقت وحی، ۱۳۹۸ش، ص۲۹.</ref> | وحی تشریعی در کنار وحی تسدیدی و وحی تبینی یکی از گونههای وحی است.<ref>یعقوبیان، حقیقت وحی، ۱۳۹۸ش، ص۲۹.</ref> این وحی مختص پیامبران و به معنای پیامرسانی ویژه خداوند به پیامبران است.<ref>یعقوبیان، حقیقت وحی، ۱۳۹۸ش، ص۲۹.</ref> در اسلام سرتاسر [[قرآن]] به عنوان کتاب آسمانی مسلمانان، وحی خداوند است<ref>جوادی آملی، وحی و نبوت در قرآن، ۱۳۸۵ش، ص۵۵.</ref> همچنین بیشترین کاربرد کلمه وحی در قرآن ناظر به وحی تشریعی است.<ref>یعقوبیان، حقیقت وحی، ۱۳۹۸ش، ص۲۹.</ref> | ||
=== تفاوت وحی تشریعی با الهام === | === تفاوت وحی تشریعی با الهام === | ||
خط ۲۴: | خط ۱۷: | ||
بنابر گزارش [[سید محمدحسین حسینی طهرانی|حسینی طهرانی]]، استادش علامه طباطبائی معتقد بوده است: گاه پیامبر آنچنان غرق أنوار ذات أحديت بود که به هیچ وجه جبرائيل و دیگر فرشتگان وحی را نمیدید. در اين مواقع پيامبر(ص) مدهوش و بیهوش بهروی زمین میافتاد، بدون حس و حرکت میشد؛ رنگ چهرهاش تغییر میکرد؛ زرد و سفید میشد، بدنش سنگين میشد، و اگر بر روی استر و یا ناقهای بود؛ آنها سنگین میشدند، و نزدیک بود که شکم آنها به زمین برسد.<ref>حسینی طهرانی، نور ملکوت قرآن، ج۱، ص۲۶۶-۲۶۹.</ref> | بنابر گزارش [[سید محمدحسین حسینی طهرانی|حسینی طهرانی]]، استادش علامه طباطبائی معتقد بوده است: گاه پیامبر آنچنان غرق أنوار ذات أحديت بود که به هیچ وجه جبرائيل و دیگر فرشتگان وحی را نمیدید. در اين مواقع پيامبر(ص) مدهوش و بیهوش بهروی زمین میافتاد، بدون حس و حرکت میشد؛ رنگ چهرهاش تغییر میکرد؛ زرد و سفید میشد، بدنش سنگين میشد، و اگر بر روی استر و یا ناقهای بود؛ آنها سنگین میشدند، و نزدیک بود که شکم آنها به زمین برسد.<ref>حسینی طهرانی، نور ملکوت قرآن، ج۱، ص۲۶۶-۲۶۹.</ref> | ||
==روشهای انتقال وحی تشریعی== | |||
اندیشمندان مسلمان بر اساس [[آیه ۵۱ سوره شوری]] روشهای سخن گفتن خداوند با پیامبران را در سه گونه تصویر کردهاند؛ سخنگفتن مسقیم خدا با پیامبر از ورای حجاب، الهام به قلب، و از طریق یک فرستاده که [[جبرئیل|فرشته وحی]] است.<ref>معرفت، التمهید، بیتا، ج۱، ص۵۵؛ مطهری، مجموعه آثار، ج۴، ص۳۴۳.</ref> مطهری الاهیدان شیعه تصریح میکند که اکثر موارد وحی به پیامبر اسلام از طریق فرشته بوده است.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ج۴، ص۳۴۲.</ref> | |||
در این آیه کلمه «وحی» در معنای سخنگفتن بیواسطه و به عنوان یک روش سخن گفتن در کنار دو گونه دیگر بهکار رفته است.<ref>خلعتبری، «وحی و کاربردهای قرآنی آن»، ص۱۳۸.</ref> طباطبائی مفسر و فیلسوف شیعه از این تعبیر نتیجه میگیردکه جایی که قرآن به پیامبر وحی شده است روش آن همین گونه نخست و القاء به قلب پیامبر است<ref>حسینی طهرانی، مهر تابان، ۱۴۲۱ق، ص۳۰۷.</ref> به باور طباطبائی دو روش دیگر را نمیتوان وحی نامید.<ref>حسینی طهرانی، مهر تابان، ۱۴۲۱ق، ص۳۰۷.</ref> طباطبائی در یک تحلیل دیگر احتمال میدهد که این سه گونه، سه مرتبه از وحی باشند.<ref>حسینی طهرانی، مهر تابان، ۱۴۲۱ق، ص۳۰۹.</ref> | |||
بنابر گزارش [[سید محمدحسین حسینی طهرانی|حسینی طهرانی]]، استادش علامه طباطبائی با تکیه بر آیات ۱۱ تا ۱۶ [[سوره عبس]] معتقد بوده است: برخی آيات قرآن مستقيماً از جانب خداوند به رسول اکرم(ص) وحی میشده است؛ و پارهای توسط [[روح القدس| روح]]<nowiki/>که از فرشتگان عظيمتر است؛ و برخی بهواسطه جبرائیل؛ و بخشی دیگر از آیات هم توسط فرشتگان وحی که تحت مأموريت [[جبرئیل]] هستند وحی میشده است. جبرئيل [[فرشته|ملک]] مقرب خدا و أعظم از جمیع ملائکه است که علم حضرت حق در او تجلی میکند؛ و از او در طریقه وحی به فرشتگان پائينتر و کوچکتر، که تعدادشان بسيار است، تجلی و ظهور میکند؛ و از آنها به پيامبر اکرم(ص) ظهور و تجلی مینمایند. همیشه و پیوسته وحی از خداوند به توسط جبرائیل، به توسط سَفَرَةٍ کِرَامٍ بَرَرَة ( فرستادگانی گرامی و نيكوسيرت) بوده و همهاش وحی خداست؛ ولی گاه پیامبر آنچنان غرق أنوار ذات أحديت بود که به هیچ وجه جبرائيل و دیگر فرشتگان وحی را نمیدید. در اين مواقع پيامبر(ص) مدهوش و بیهوش بهروی زمین میافتاد، بدون حس و حرکت میشد؛ رنگ چهرهاش تغییر میکرد؛ زرد و سفید میشد، بدنش سنگين میشد، و اگر بر روی استر و یا ناقهای بود؛ آنها سنگین میشدند، و نزدیک بود که شکم آنها به زمین برسد.<ref>علامه طهرانی، نور ملکوت قرآن، ج۱، ص۲۶۶-۲۶۹.</ref> | |||
==خطاناپذیری وحی تشریعی== | |||
مسلمانان وحی را خطاناپذیر میدانند و معتقدند هیچ اشتباهی در فرایند و محتوای وحی وجود ندارد.<ref>جوادی آملی، وحی و نبوت در قرآن، ۱۳۸۵ش، ص۹۶.</ref> برخی این ویژگی را ناشی از خطاناپذیری فرشته وحی و نیز عصمت پیامبر میدانند.<ref>دانش، بررسی تطبیقی حقیقت وحی، ۱۳۸۷ش، ص۶۸-۶۹.</ref> چنانکه برخی نیز حقیقت وحی را از سنخ [[علم حضوری]] میدانند بر اساس خطاناپذیری علم حضوری وحی را نیز بهدور از هر گونه اشتباه تعریف کردهاند.<ref>الربیعی، دعوی بشریة القرآن، ۲۰۱۱م، ص۵۹.</ref> | |||
برای خطاناپذیری وحی به دلایلی مثل هدایت تکوینی خداوند، اتصال به واقعیت هستی یا همان علم حضوری، لزوم نقض غرض، اتصال به [[عقل فعال]] تمسک شده است.<ref>حیدری، وحی از محضر بزرگان، ۱۳۹۲ش، ص۱۴۳-۱۴۶.</ref> چنانکه از نظر متکلمان نیز احتمال وجود خطا در وحی باعث بیاعتمادی مردم به وحی میشود<ref>حیدری، وحی از محضر بزرگان، ۱۳۹۲ش، ص۱۴۶.</ref> و از منظر عارفان نیز پیامبران به عنوان [[انسان کامل]] و [[خلیفةالله|خلیفه خدا]]، مظهر اسماء الهی هستند و چنین شخصی محال است که اشتباه کند.<ref>حیدری، وحی از محضر بزرگان، ۱۳۹۲ش، ص۱۴۶.</ref> | |||
القائات شیطانی نیز گرچه همانند وحی پرشتاب، پنهانی و مرموز است، اما تفاوت الهامهای الهى با [[وسوسه|وسوسههای شيطانى]] در اين است كه در هنگام دریافت [[الهام]] و وحی الهى، حالت انبساط خاطر و نشاط به شخص دست میدهد. در حالیکه وسوسه شیطانی بهجهت عدم هماهنگی با [[فطرت]] اولیه انسان، هنگامی که روی میدهد، احساس يك نوع گرفتگى و ناراحتى در شخص ایجاد میشود. <ref>داورپناه، انوار العرفان، ۱۳۷۵ش، ج۳، ص۳۷۰.</ref> | |||
==چیستی حقیقت وحی تشریعی== | ==چیستی حقیقت وحی تشریعی== | ||
خط ۵۵: | خط ۶۲: | ||
=== وحی و تجربه عرفانی === | === وحی و تجربه عرفانی === | ||
براساس تحلیل [[محمد حسینزاده|حسینزاده]] پژوهشگر معرفت دینی وحی و الهام هر دو میتوانند نوعی [[تجربه عرفانی]] تلقی شوند. زیرا تجربه عرفانی چیزی جز همان کشف و شهود نیست که حقیقت وحی و الهام نیز همین است. با این تفاوت که تجربه عرفانی مراتب مختلفی دارد و تنها بالاترین مرتبه آن را میتوان وحی نامید.<ref>حسینزاده، نگاهی معرفتشناختی به وحی، الهام و ...، ۱۳۹۰ش، ص۲۲۲-۲۲۳.</ref> جوادی آملی متأله و مفسیر شیعه نیز تجربههای انسانهای غیرمعصوم را نیازمند ارزیابی و سنجش با تجربههای معصومان میداند.<ref>جوادی آملی، وحی و نبوت در قرآن، ۱۳۸۵ش، ص۹۵.</ref> زیرا تجربه عرفانی یا اتصال به مثال متصل است یا منفصل یا مشخص نیست که به کدام متصل شده است و در هر حال امکان خطا در آن وجود دارد. یعنی یا ادراککننده ممکن است خطاکرده باشد یا آنچه ادراک میشود غیرحقیقی است یا در مرحله مشاهده مثال منفصل و یا در مرحله انتقال از مثال به قوه متخیله خطا رخ میدهد.<ref>جوادی آملی، وحی و نبوت در قرآن، ۱۳۸۵ش، ص۹۸.</ref> او تصریح میکند تجربهای که فرشته وحی را بشناسد صدای او را بشنود میزان سنجش سایر تجربهها است.<ref>جوادی آملی، وحی و نبوت در قرآن، ۱۳۸۵ش، ص۱۰۳.</ref> | براساس تحلیل [[محمد حسینزاده|حسینزاده]] پژوهشگر معرفت دینی وحی و الهام هر دو میتوانند نوعی [[تجربه عرفانی]] تلقی شوند. زیرا تجربه عرفانی چیزی جز همان کشف و شهود نیست که حقیقت وحی و الهام نیز همین است. با این تفاوت که تجربه عرفانی مراتب مختلفی دارد و تنها بالاترین مرتبه آن را میتوان وحی نامید.<ref>حسینزاده، نگاهی معرفتشناختی به وحی، الهام و ...، ۱۳۹۰ش، ص۲۲۲-۲۲۳.</ref> جوادی آملی متأله و مفسیر شیعه نیز تجربههای انسانهای غیرمعصوم را نیازمند ارزیابی و سنجش با تجربههای معصومان میداند.<ref>جوادی آملی، وحی و نبوت در قرآن، ۱۳۸۵ش، ص۹۵.</ref> زیرا تجربه عرفانی یا اتصال به مثال متصل است یا منفصل یا مشخص نیست که به کدام متصل شده است و در هر حال امکان خطا در آن وجود دارد. یعنی یا ادراککننده ممکن است خطاکرده باشد یا آنچه ادراک میشود غیرحقیقی است یا در مرحله مشاهده مثال منفصل و یا در مرحله انتقال از مثال به قوه متخیله خطا رخ میدهد.<ref>جوادی آملی، وحی و نبوت در قرآن، ۱۳۸۵ش، ص۹۸.</ref> او تصریح میکند تجربهای که فرشته وحی را بشناسد صدای او را بشنود میزان سنجش سایر تجربهها است.<ref>جوادی آملی، وحی و نبوت در قرآن، ۱۳۸۵ش، ص۱۰۳.</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== |