پرش به محتوا

نافع بن هلال بجلی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Smnazem
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Sama
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۳: خط ۵۳:
}}
}}


'''نافع بن هلال بن جمیل'''، که در منابع تاریخی با لقب‌های '''جَمَلی'''، '''بَجَلی'''، '''مُرادی'''، و '''بَجَلی مرادی''' از وی یاد شده، از اشراف و شجاعان عرب<ref>خیرالدین زرکلی، الأعلام، ج۸، ص۶.</ref> و از قاریان [[قرآن کریم]] و نویسندگان [[حدیث]] بود. نافع از یاران [[امام علی(ع)]]<ref>الامالی للشجری، ج۱، ص۱۷۲.</ref> و یکی از کوشاترین یاران [[امام حسین (ع)]] در [[واقعه کربلا]] بوده و از [[شهدای کربلا|شهیدان]] آن واقعه است.<ref>الفتوح ج۵، ص۲۰۰؛ المفید فی ذکری السبط الشهید، ص۹۷-۹۸؛ روضة الشهداء، ص۲۹۸-۲۹۹؛ رمزالمصیبة ج۲، ص۸۵.</ref>
'''نافع بن هلال بن جمیل'''، از یاران [[امام علی]] و [[امام حسین]] و از [[شهدای کربلا]]. در منابع تاریخی با لقب‌های '''جَمَلی'''، '''بَجَلی'''، '''مُرادی'''، و '''بَجَلی مرادی''' از وی یاد شده، از اشراف و شجاعان عرب<ref>خیرالدین زرکلی، الأعلام، ج۸، ص۶.</ref> و از قاریان [[قرآن کریم]] و نویسندگان [[حدیث]] بود.


== نام و نسب ==
== نام و نسب ==
در بعضی از منابع تاریخی و [[مقتل|مقاتل]]، نام نافع بن هلال با نام [[هلال بن نافع]] اشتباه ثبت و نقل شده است.<ref>ابصارالعین، ص۵۰-۱۵۰؛ مثیر الاحزان، ص۳۱.</ref> در حالی که هلال بن نافع نیز در [[واقعه کربلا]] حضور داشته ولی جزو سپاهیان [[عمر بن سعد]] و از گزارشگران آن واقعه است.<ref>الملهوف، ص۱۷۷.</ref>
در بعضی از منابع تاریخی و [[مقتل|مقاتل]]، نام نافع بن هلال با نام [[هلال بن نافع]] اشتباه ثبت و نقل شده است.<ref>ابصارالعین، ص۵۰-۱۵۰؛ابن نما حلی، مثیر الاحزان، ص۳۱.</ref> در حالی که هلال بن نافع نیز در [[واقعه کربلا]] حضور داشته ولی جزو سپاهیان [[عمر بن سعد]] و از گزارشگران آن واقعه است.<ref>الملهوف، ص۱۷۷.</ref>


نافع بن هلال از مردان تیرۀ جمل، یکی از شاخه‌های [[قبیله مذحج|قبیلۀ مَذحَج]] بوده و تبار یَمَنی داشته است.
نافع بن هلال از مردان تیرۀ جمل، یکی از شاخه‌های [[قبیله مذحج|قبیلۀ مَذحَج]] بوده و تبار یَمَنی داشته است.


== از یاران امام علی(ع) ==
== از یاران امام علی(ع) ==
نافع بن هلال از یاران و اصحاب امیرالمؤمنین علی (ع) بود و در جنگ‌های سه گانه [[جنگ جمل|جمل]]، [[جنگ صفین|صفین]] و [[جنگ نهروان|نهروان]] در زمان حضرت(ع) شرکت جست.<ref>محمد السماوی، ابصار العین فی انصار الحسین (ع)، ص۱۴۷.</ref>
نافع بن هلال از یاران و اصحاب امیرالمؤمنین علی (ع) بود<ref>الامالی للشجری، ج۱، ص۱۷۲</ref> و در جنگ‌های سه گانه [[جنگ جمل|جمل]]، [[جنگ صفین|صفین]] و [[جنگ نهروان|نهروان]] در زمان حضرت(ع) شرکت جست.<ref>محمد السماوی، ابصار العین فی انصار الحسین (ع)، ص۱۴۷.</ref>
گفته شده که نافع فردی شجاع و تیرانداز بود و از [[ابومخنف|ابومِخنَف]] نقل شده که امیرالمؤمنان علی (ع) او را آیین رزم آموخته بود.<ref>عشره کامله، ص۴۰۲.</ref>
گفته شده که نافع فردی شجاع و تیرانداز بود و از [[ابومخنف|ابومِخنَف]] نقل شده که امیرالمؤمنان علی (ع) او را آیین رزم آموخته بود.<ref>وقار شیرازی، عشره کامله، ص۴۰۲.</ref>


== پیوستن به کاروان امام حسین(ع) ==
== پیوستن به کاروان امام حسین(ع) ==


نافع بن هلال قبل از شهادت [[مسلم بن عقیل]] از [[کوفه]] خارج شد و در میانه راه به کاروان [[امام حسین(ع)]] پیوست.<ref>محمد السماوی، ابصار العین فی انصار الحسین(ع)، ص۱۴۷.</ref> وی، یکی از چهار نفری است که در راه کوفه، در منزلی به نام [[عذیب الهجانات]]، به امام حسین (ع) پیوستند. حضرت از او و همراهانش احوال مردم کوفه را پرسید، و آنان در پاسخ گفتند: اشراف و بزرگان کوفه به جهت رشوه‌هایی که گرفته‌اند علیه شما هستند و بقیه مردم، دلشان با شما ولی شمشیرشان علیه شما است.<ref>مثیر الاحزان، ص۳۱.</ref>
نافع بن هلال قبل از شهادت [[مسلم بن عقیل]] از [[کوفه]] خارج شد و در میانه راه به کاروان [[امام حسین(ع)]] پیوست.<ref>محمد السماوی، ابصار العین فی انصار الحسین(ع)، ص۱۴۷.</ref> وی، یکی از چهار نفری است که در راه کوفه، در منزلی به نام [[عذیب الهجانات]]، به امام حسین (ع) پیوستند. حضرت از او و همراهانش احوال مردم کوفه را پرسید و آنان در پاسخ گفتند: اشراف و بزرگان کوفه به جهت رشوه‌هایی که گرفته‌اند علیه شما هستند و بقیه مردم، دلشان با شما ولی شمشیرشان علیه شما است.<ref>ابن نما حلی، مثیر الاحزان، ص۳۱.</ref>


== حضور در واقعه عاشورا ==
== حضور در واقعه عاشورا ==
خط ۹۹: خط ۹۹:
عمرو بن حجاج و یارانش به مقابله با همراهان [[قمر بنی هاشم|قمر بنی هاشم(ع)]] و نافع بن هلال برخاستند و جنگی سخت درگرفت.
عمرو بن حجاج و یارانش به مقابله با همراهان [[قمر بنی هاشم|قمر بنی هاشم(ع)]] و نافع بن هلال برخاستند و جنگی سخت درگرفت.


گروهی از یاران امام(ع) مشک‌های آب را پر کردند و سرانجام موفق شدند مقداری آب به خیمه‌ها برسانند. در این ماجرا چندین تن از دشمنان، کشته و زخمی شدند.<ref>احمد بن یحیی البلاذری، انساب الاشراف، ج ۳، ص۱۸۱؛ و محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۵، صص ۴۱۲ - ۴۱۳؛ ابوالفرج الاصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۱۱۷.مقتل الحسین خوارزمی ج۱، ص۳۴۶-۳۴۷. طبری، ج۴، ص۳۱۲</ref>
گروهی از یاران امام(ع) مشک‌های آب را پر کردند و سرانجام موفق شدند مقداری آب به خیمه‌ها برسانند. در این ماجرا چندین تن از دشمنان، کشته و زخمی شدند.<ref>احمد بن یحیی البلاذری، انساب الاشراف، ج ۳، ص۱۸۱؛ و محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۵، صص ۴۱۲ - ۴۱۳؛ ابوالفرج الاصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۱۱۷.مقتل الحسین خوارزمی ج۱، ص۳۴۶-۳۴۷. طبری، تاریخ،  ج۴، ص۳۱۲</ref>


=== شب عاشورا ===
=== شب عاشورا ===
خط ۱۱۲: خط ۱۱۲:
پس از انجام بازرسی، حضرت(ع) در راه بازگشت به نافع فرمود: «آیا نمی‌خواهی در این شب تار از بین این دو کوه بگذری و جان خودت را نجات دهی؟»
پس از انجام بازرسی، حضرت(ع) در راه بازگشت به نافع فرمود: «آیا نمی‌خواهی در این شب تار از بین این دو کوه بگذری و جان خودت را نجات دهی؟»


نافع خود را به روی قدم‌های امام(ع) انداخته، گفت: «شمشیری دارم که به هزار درهم می‌ارزد و اسبی دارم که به همین اندازه می‌ارزد، پس به آن خدایی که به حضور در رکاب شما، بر من منت نهاد سوگند، تا هنگامی که شمشیرم به کار آید هرگز از شما جدا نمی‌شوم.»<ref>الدمعة الساکبة ج۴، ص۲۷۳. المقرم، پیشین، ص۲۱۹.</ref>
نافع خود را به روی قدم‌های امام(ع) انداخته، گفت: «شمشیری دارم که به هزار درهم می‌ارزد و اسبی دارم که به همین اندازه می‌ارزد، پس به آن خدایی که به حضور در رکاب شما، بر من منت نهاد سوگند، تا هنگامی که شمشیرم به کار آید هرگز از شما جدا نمی‌شوم.»<ref>بهبهانی، الدمعة الساکبة ج۴، ص۲۷۳. المقرم،مقتل الحسین(ع)، ص۲۱۹.</ref>


پس از آن گفتگو امام(ع) به اردوگاه برگشتند و وارد خیمه خواهرشان [[زینب کبری|زینب(س)]] شدند. نافع بن هلال در بیرون خیمه منتظر امام(ع) نشسته بود که شنید حضرت زینب(س) به امام(ع) عرض کرد:
پس از آن گفتگو امام(ع) به اردوگاه برگشتند و وارد خیمه خواهرشان [[زینب کبری|زینب(س)]] شدند. نافع بن هلال در بیرون خیمه منتظر امام(ع) نشسته بود که شنید حضرت زینب(س) به امام(ع) عرض کرد:
خط ۱۲۰: خط ۱۲۰:
:::«به خدا سوگند، این‌ها را امتحان کرده‌ام و آنان را مردانی یافتم که سینه سپر کرده‌اند، به گونه‌ای که مرگ را به گوشه چشمان‌شان می‌نگرند و به [[مرگ]] در راه من چنان شیرخواره به سینه مادرش انس دارند.»
:::«به خدا سوگند، این‌ها را امتحان کرده‌ام و آنان را مردانی یافتم که سینه سپر کرده‌اند، به گونه‌ای که مرگ را به گوشه چشمان‌شان می‌نگرند و به [[مرگ]] در راه من چنان شیرخواره به سینه مادرش انس دارند.»


نافع هنگامی که احساس کرد اهل بیت امام حسین(ع) نگران وفاداری و استقامت اصحاب  هستند، نزد [[حبیب بن مظاهر]] رفته و با مشورت او، تصمیم گرفتند با همراهی بقیه اصحاب به امام(ع) و اهل بیت ایشان اطمینان دهند که تا آخرین قطره خون از ایشان دفاع خواهند کرد.<ref>الدمعة الساکبة ج۴، ص۲۷۳-۲۷۴.</ref>
نافع هنگامی که احساس کرد اهل بیت امام حسین(ع) نگران وفاداری و استقامت اصحاب  هستند، نزد [[حبیب بن مظاهر]] رفته و با مشورت او، تصمیم گرفتند با همراهی بقیه اصحاب به امام(ع) و اهل بیت ایشان اطمینان دهند که تا آخرین قطره خون از ایشان دفاع خواهند کرد.<ref>بهبهانی، الدمعة الساکبة ج۴، ص۲۷۳-۲۷۴.</ref>


حبیب به نافع گفت: «به خدا سوگند، اگر منتظر امر امام(ع) نبودم، همین حالا با این شمشیرم به سپاه دشمن حمله ور می‌شدم.»
حبیب به نافع گفت: «به خدا سوگند، اگر منتظر امر امام(ع) نبودم، همین حالا با این شمشیرم به سپاه دشمن حمله ور می‌شدم.»
خط ۱۳۰: خط ۱۳۰:
همگی گفتند: «به آن خدایی که بر ما منت نهاد که در این جایگاه قرار بگیریم، اگر انتظار فرمان حسین(ع) نبودیم، اکنون با شتاب بر آنان حمله می‌کردیم تا جان خویش را پاک و چشم را روشن سازیم».
همگی گفتند: «به آن خدایی که بر ما منت نهاد که در این جایگاه قرار بگیریم، اگر انتظار فرمان حسین(ع) نبودیم، اکنون با شتاب بر آنان حمله می‌کردیم تا جان خویش را پاک و چشم را روشن سازیم».


حبیب به همراه اصحاب با شمشیرهای کشیده و یک صدا به نزدیک حرم اهل بیت(ع) رسیده و گفت: «ای حریم رسول خدا(ص)! این شمشیرهای جوانان و جوانمردان شماست که به غلاف نخواهد رفت تا این که گردن بدخواهان شما را بزند. این نیزه‌های پسران شماست، سوگند یاد کرده‌اند که آن را تنها در سینه کسانی که از دعوتتان سر بر تافته‌اند فرو برند.»<ref>المقرم، پیشین، ص۲۱۹.</ref>
حبیب به همراه اصحاب با شمشیرهای کشیده و یک صدا به نزدیک حرم اهل بیت(ع) رسیده و گفت: «ای حریم رسول خدا(ص)! این شمشیرهای جوانان و جوانمردان شماست که به غلاف نخواهد رفت تا این که گردن بدخواهان شما را بزند. این نیزه‌های پسران شماست، سوگند یاد کرده‌اند که آن را تنها در سینه کسانی که از دعوتتان سر بر تافته‌اند فرو برند.»<ref>المقرم، مقتل الحسین(ع)، ص۲۱۹.</ref>


=== روز عاشورا ===
=== روز عاشورا ===


برخی نقل کرده‌اند که هلال بن نافع تازه ازدواج کرده بود و چون [[روز عاشورا]] اراده میدان نبرد کرد، همسرش او را از رفتن منع نمود؛ ولی او بر یاری امام(ع) اصرار ورزید، و چون امام(ع) از قضیه آگاه شد، هلال را فرمود: همسرت نگران است و من دوست ندارم در جوانی به فراق یک دیگر مبتلا شوید؛ اگر می‏خواهی عیالت را بردار و از این بیابان برو.
برخی نقل کرده‌اند که هلال بن نافع تازه ازدواج کرده بود و چون [[روز عاشورا]] اراده میدان نبرد کرد، همسرش او را از رفتن منع نمود؛ ولی او بر یاری امام(ع) اصرار ورزید، و چون امام(ع) از قضیه آگاه شد، هلال را فرمود: همسرت نگران است و من دوست ندارم در جوانی به فراق یکدیگر مبتلا شوید؛ اگر می‏‎خواهی عیالت را بردار و از این بیابان برو.


هلال گفت:‌ای پسر [[رسول خدا(ص)]] اگر در سختی تو را رها کنم و سراغ عیش و نوش خود روم، فردای [[قیامت]] پاسخ جدّت رسول خدا(ص) را چه گویم.<ref>روضة الشهداء، ص۲۹۸. ناسخ التواریخ ج۲، ص۲۷۷.</ref>
هلال گفت:‌ای پسر [[رسول خدا(ص)]] اگر در سختی تو را رها کنم و سراغ عیش و نوش خود روم، فردای [[قیامت]] پاسخ جدّت رسول خدا(ص) را چه گویم.<ref>روضة الشهداء، ص۲۹۸. ناسخ التواریخ ج۲، ص۲۷۷.</ref>
خط ۱۴۲: خط ۱۴۲:
امام(ع) فرمود: «من برادرت را فریب ندادم، بلکه خدای تعالی او را هدایت فرمود و تو به گمراهی کشیده شدی.»
امام(ع) فرمود: «من برادرت را فریب ندادم، بلکه خدای تعالی او را هدایت فرمود و تو به گمراهی کشیده شدی.»


علی بن قرظه انصاری خطاب به امام(ع) گفت: «خداوند مرا بکشد، اگر تو را نکشم و یا به دست تو کشته نشوم!» و به بهانه خون خواهی برادر، سوی امام(ع) حمله ور شد؛ اما نافع بن هلال بجلی پیش دستی کرد و بر او حمله کرد و او را مجروح ساخت.<ref>البلاذری، پیشین، ص۱۹۲ و الطبری، پیشین، ص۴۳۴ و علی بن ابی الکرم ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۴، ص۶۷.</ref>
علی بن قرظه انصاری خطاب به امام(ع) گفت: «خداوند مرا بکشد، اگر تو را نکشم و یا به دست تو کشته نشوم!» و به بهانه خون خواهی برادر، سوی امام(ع) حمله ور شد؛ اما نافع بن هلال بجلی پیش دستی کرد و بر او حمله کرد و او را مجروح ساخت.<ref>البلاذری، انساب الاشراف، ص۱۹۲ و الطبری، تاریخ، ص۴۳۴ و علی بن ابی الکرم ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۴، ص۶۷.</ref>


همراهان علی بن قرظه برای نجات پیش آمدند و با نافع بن هلال درگیر شدند.
همراهان علی بن قرظه برای نجات پیش آمدند و با نافع بن هلال درگیر شدند.
خط ۱۵۳: خط ۱۵۳:
{{ب|ان تنکرونی فانا ابن الجملی| دینی علی دین حسین بن علی(ع)}}{{پایان شعر}}
{{ب|ان تنکرونی فانا ابن الجملی| دینی علی دین حسین بن علی(ع)}}{{پایان شعر}}


«اگر مرا نمی‌شناسید خودم را معرفی کنم، من از قبیله جَمَلی هستم، و آئین و دینم همان دین حسین بن علی(ع) است».<ref>الطبری، پیشین، ص۴۳۵ و شیخ مفید؛ الارشاد،ج ۲، ص۱۰۳ و الموفق بن احمدالخوارزمی، مقتل الحسین(ع)، ج ۲، ص۱۴ - ۱۵ و طبرسی؛ اعلام الوری بأعلام الهدی،ج ۱، ص۴۶۲.</ref>
«اگر مرا نمی‌شناسید خودم را معرفی کنم، من از قبیله جَمَلی هستم، و آئین و دینم همان دین حسین بن علی(ع) است».<ref>الطبری، تاریخ، ص۴۳۵ و شیخ مفید؛ الارشاد،ج ۲، ص۱۰۳ و الموفق بن احمدالخوارزمی، مقتل الحسین(ع)، ج ۲، ص۱۴ - ۱۵ و طبرسی؛ اعلام الوری بأعلام الهدی،ج ۱، ص۴۶۲.</ref>


مردی به نام [[مزاحم بن حریث]] در پاسخ او گفت: «ما بر دین [[عثمان]] هستیم!»
مردی به نام [[مزاحم بن حریث]] در پاسخ او گفت: «ما بر دین [[عثمان]] هستیم!»


نافع بن هلال گفت: «تو بر دین شیطانی» و سپس با شمشیر بر او حمله کرد؛ مزاحم خواست بگریزد که ضربت نافع به او مهلت نداد و او را به هلاکت رساند.<ref>الطبری، پیشین، ص۴۳۵ و شیخ مفید، پیشین، ج ۲، ص۱۰۳.</ref>
نافع بن هلال گفت: «تو بر دین شیطانی» و سپس با شمشیر بر او حمله کرد؛ مزاحم خواست بگریزد که ضربت نافع به او مهلت نداد و او را به هلاکت رساند.<ref>الطبری، تاریخ، ص۴۳۵ و شیخ مفید، الارشاد، ج ۲، ص۱۰۳.</ref>


نافع بن هلال، در روز عاشورا، نامش را بر روی تیرهای خود نوشته، آنها را مسموم می‌نمود و به سوی دشمن پرتاب می‌کرد. و در حین پرتاب تیرها این گونه رجز می‌خواند:
نافع بن هلال، در روز عاشورا، نامش را بر روی تیرهای خود نوشته، آنها را مسموم می‌کرد و به سوی دشمن پرتاب می‌کرد. و در حین پرتاب تیرها این گونه رجز می‌خواند:


{{شعر}}
{{شعر}}
خط ۱۶۵: خط ۱۶۵:
{{ب|مسمومة تجری بها اخفاقها|لیملانّ ارضها رشاقها}}{{پایان شعر}}
{{ب|مسمومة تجری بها اخفاقها|لیملانّ ارضها رشاقها}}{{پایان شعر}}


«تیرهایی پرتاب می‌کنم که بر بالای آن نوشته شده است و جان را ترس از آن سودی نبخشد؛ در حالی که مسموم و مستانه جلو می‌رود، تا این که زمین رزمگاه را پر از تیرهای لطیف کند.» <ref>الکوفی، پیشین، ص۱۱۰ و البحرانی، پیشین، ص۲۷۱.</ref>
«تیرهایی پرتاب می‌کنم که بر بالای آن نوشته شده است و جان را ترس از آن سودی نبخشد؛ در حالی که مسموم و مستانه جلو می‌رود، تا این که زمین رزمگاه را پر از تیرهای لطیف کند.» <ref>الکوفی، الفتوح، ص۱۱۰ و البحرانی، العوالم، ص۲۷۱.</ref>


او با پرتاب تیرهایش، دوازده نفر از سپاهیان عمر بن سعد را کشت و بسیاری را مجروح ساخت.
او با پرتاب تیرهایش، دوازده نفر از سپاهیان عمر بن سعد را کشت و بسیاری را مجروح ساخت.


نافع هنگامی که تیرهایش تمام شد، شمشیر خود را برکشید<ref>البلاذری، پیشین، ص۱۹۷؛ الطبری، پیشین، ص۴۴۱ - ۴۴۲ و ابن اثیر، پیشین، ج ۴، ص۷۱ - ۷۲.</ref>و به صفوف لشکر دشمن حمله ور شد در حالی که این رجز را می‌خواند:
نافع هنگامی که تیرهایش تمام شد، شمشیر خود را برکشید<ref>البلاذری، انساب الاشراف، ص۱۹۷؛ الطبری، تاریخ، ص۴۴۱ - ۴۴۲ و ابن اثیر، الکامل، ج ۴، ص۷۱ - ۷۲.</ref>و به صفوف لشکر دشمن حمله ور شد در حالی که این رجز را می‌خواند:


{{شعر}}
{{شعر}}
خط ۱۷۸: خط ۱۷۸:


=== شهادت ===
=== شهادت ===
لشکر دشمن در حمله دسته جمعی او را محاصره کرده و هدف تیرها و سنگهای خود قرار دادند و بازوان او را شکسته و او را به اسارت گرفتند.
لشکر دشمن در حمله دسته جمعی او را محاصره کرده و هدف تیرها و سنگهای خود قرار دادند و بازوان او را شکسته و او را به اسارت گرفتند.


خط ۱۸۷: خط ۱۸۶:
نافع در حالی که خون بر محاسنش جاری بود گفت: «پروردگار من از قصد من آگاه است.» «به خدا سوگند، من دوازده نفر از شما را کشتم و خودم را ملامت نمی‌کنم، اگر بازوان من سالم بود نمی‌توانستید مرا اسیر کنید.»
نافع در حالی که خون بر محاسنش جاری بود گفت: «پروردگار من از قصد من آگاه است.» «به خدا سوگند، من دوازده نفر از شما را کشتم و خودم را ملامت نمی‌کنم، اگر بازوان من سالم بود نمی‌توانستید مرا اسیر کنید.»


عمر بن سعد به [[شمر]] دستور داد تا او را بکشد! نافع به شمر گفت: «به خدا قسم‌ای شمر! اگر تو از مسلمین باشی بر تو سخت خواهد بود که [[خدا]] را ملاقات کنی، در حالی که خونهای ما را برگردن داشته باشی. خدا را سپاس می‌گویم که مرگ ما را به دست بدترین خلقش، قرار داد!» پس شمر او را به شهادت رساند.<ref>ناسخ التواریخ ج۲، ص۲۷۷-۲۷۹. البلاذری، پیشین، ص۱۹۷ و الطبری، پیشین، ص۴۴۱ - ۴۴۲ و ابن اثیر، پیشین، ج ۴، ص۷۱ - ۷۲.</ref>
عمر بن سعد به [[شمر]] دستور داد تا او را بکشد! نافع به شمر گفت: «به خدا قسم‌ای شمر! اگر تو از مسلمین باشی بر تو سخت خواهد بود که [[خدا]] را ملاقات کنی، در حالی که خونهای ما را برگردن داشته باشی. خدا را سپاس می‌گویم که مرگ ما را به دست بدترین خلقش، قرار داد!» پس شمر او را به شهادت رساند.<ref>ناسخ التواریخ ج۲، ص۲۷۷-۲۷۹. البلاذری، انساب الاشراف، ص۱۹۷ و الطبری، تاریخ، ص۴۴۱ - ۴۴۲ و ابن اثیر، الکامل، ج ۴، ص۷۱ - ۷۲.</ref>


نام نافع بن هلال در [[زیارت رجبیه امام حسین(ع)]] و [[زیارت ناحیه مقدسه]] آمده است. در زیارت ناحیه مقدسه نافع چنین مورد خطاب قرار گرفته شده است:
نام نافع بن هلال در [[زیارت رجبیه امام حسین(ع)]] و [[زیارت ناحیه مقدسه]] آمده است. در زیارت ناحیه مقدسه نافع چنین مورد خطاب قرار گرفته شده است:
خط ۲۱۶: خط ۲۱۵:
*احمد بن یحیی البلاذری، انساب الاشراف، تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، دارالتعارف، چاپ اول، ۱۹۷۷، ج ۳.
*احمد بن یحیی البلاذری، انساب الاشراف، تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، دارالتعارف، چاپ اول، ۱۹۷۷، ج ۳.
*محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج ۵.
*محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج ۵.
*ابن اثیر، علی بن ابیالکرم؛ الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر - داربیروت، ۱۹۶۵، ج ۴.
*ابن اثیر، علی بن ابی الکرم؛ الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر - داربیروت، ۱۹۶۵، ج ۴.
*شیخ مفید؛ الارشاد، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳، ج ۲.
*شیخ مفید؛ الارشاد، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳، ج ۲.
*الموفق بن احمد الخوارزمی، مقتل الحسین(ع)، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، قم، مکتبة المفید، بی‌تا، ج ۲.
*الموفق بن احمد الخوارزمی، مقتل الحسین(ع)، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، قم، مکتبة المفید، بی‌تا، ج ۲.
*طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، تهران، اسلامیه، چاپ سوم، ۱۳۹۰ق، ج ۱.
*طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، تهران، اسلامیه، چاپ سوم، ۱۳۹۰ق، ج ۱.
*ابوالفرج الاصفهانی، م قاتل الطالبیین، تحقیق احمد صقر، بیروت، دارالمعرفه، بی تا.
*ابوالفرج الاصفهانی، مقاتل الطالبیین، تحقیق احمد صقر، بیروت، دارالمعرفه، بی تا.
*ابوالفداء اسماعیل بن عمر ابن کثیر، البدایه و النهایه، بیروت، دارالفکر، ۱۹۸۶، ج ۸.
*ابوالفداء اسماعیل بن عمر ابن کثیر، البدایه و النهایه، بیروت، دارالفکر، ۱۹۸۶، ج ۸.
*السید ابراهیم موسوی زنجانی، وسیلة الدارین فی انصار الحسین(ع)، بی¬جا، چاپ سوم، ۱۴۱۰.
*السید ابراهیم موسوی زنجانی، وسیلة الدارین فی انصار الحسین(ع)، بی‎جا، چاپ سوم، ۱۴۱۰.
*الامام احمد بن یحیی بن جابر البلادری، انساب الاشراف، ج۳، بیروت، دارالفکر، چ اول، ۱۴۱۷.
*علامه محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۴۵، بیروت، موسسه وفا، داراحیا التراث العربی، چ۳، ۱۴۰۳.
*علامه محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۴۵، بیروت، موسسه وفا، داراحیا التراث العربی، چ۳، ۱۴۰۳.
*شیخ محمدبن طاهر السماوی، ابصار العین فی انصار الحسین، تحقیق شیخ محمد جعفر الطبسی، نشر مرکز الدراسات الاسلامیه لمثلیه الولی الفقیه فی حرس الثوره الاسلامیه، چ اول،۱۳۷۷.
*ابی حنیفه احمد بن داود الدینوری، الاخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامر، ایران، قم، شریف رضی، ۱۳۷۰.
*ابی حنیفه احمد بن داود الدینوری، الاخبار الطول، تحقیق عبدالمنعم عامر، ایران، قم، شریف رضی، ۱۳۷۰.
*محمدباقر دهدشتی بهبهانی، الدمعة الساکبة فی احوال النبی و العترة الطاهرة، بیروت، مؤسسة الاعلمی
*وقار شیرازی، عشره کامله،‌ شیراز، نشر فروزنگه، ۱۳۹۰
*ابن نما حلی، مثیر الاحزان و منیر سبل الاشجان، المطبعة الحیدریه، نجف، ۱۳۶۹ق
{{پایان}}
{{پایان}}


کاربر ناشناس