Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۴٬۴۱۸
ویرایش
imported>M.bahrami (←منابع) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''آیه عذاب'''، [[آیه|آیات]] اول [[سوره معارج]] که در مورد [[عذاب]] [[کافر|کافران]] است. برخی این سوره را [[سورههای مکی|مکی]] دانستهاند اما برخی از [[مفسران]] [[شیعه]] به دلیل [[شأن نزول]] آیات اولیه این سوره، آن را نپذیرفتهاند. بر اساس [[روایات]]، شأن نزول این آیه در مورد عذاب یکی از منکران ولایت و خلافت [[امام علی(ع)]] | '''آیه عذاب'''، [[آیه|آیات]] اول [[سوره معارج]] که در مورد [[عذاب]] [[کافر|کافران]] است. برخی این سوره را [[سورههای مکی|مکی]] دانستهاند اما برخی از [[مفسران]] [[شیعه]] به دلیل [[شأن نزول]] آیات اولیه این سوره، آن را نپذیرفتهاند. بر اساس [[روایات]]، شأن نزول این آیه در مورد عذاب یکی از منکران ولایت و خلافت [[امام علی(ع)]] است. | ||
==متن و ترجمه آیه== | ==متن و ترجمه آیه== | ||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
==شأن نزول== | ==شأن نزول== | ||
به نظر بسیاری از [[مفسران]] این آیه در مورد [[عذاب]] شخصی به نام «نعمان بن حارث فهری» است.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۶.</ref> بسیاری عنوان کردهاند که وقتی خبر منصوب شدن [[حضرت علی(ع)]] به خلافت توسط [[پیامبر(ص)]] در [[غدیر خم|غدیرخم]] به این شخص رسید، عصبانی شد و خدمت پیامبر(ص) رفت. نعمان به پیامبر(ص) گفت که تو به ما دستور دادى شهادت به یگانگى خدا و اینکه تو فرستاده او هستى دهیم و ما هم شهادت دادیم، سپس دستور به [[جهاد]]، [[حج]]، [[روزه]]، [[نماز]] و [[زکات]] دادى، ما همه اینها را نیز پذیرفتیم، اما با اینها راضى نشدى تا اینکه این جوان (حضرت علی(ع)) را به جانشینى خود منصوب کردى.<ref>آلوسی، | به نظر بسیاری از [[مفسران]] این آیه در مورد [[عذاب]] شخصی به نام «نعمان بن حارث فهری» است.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۶.</ref> بسیاری عنوان کردهاند که وقتی خبر منصوب شدن [[حضرت علی(ع)]] به خلافت توسط [[پیامبر(ص)]] در [[غدیر خم|غدیرخم]] به این شخص رسید، عصبانی شد و خدمت پیامبر(ص) رفت. نعمان به پیامبر(ص) گفت که تو به ما دستور دادى شهادت به یگانگى خدا و اینکه تو فرستاده او هستى دهیم و ما هم شهادت دادیم، سپس دستور به [[جهاد]]، [[حج]]، [[روزه]]، [[نماز]] و [[زکات]] دادى، ما همه اینها را نیز پذیرفتیم، اما با اینها راضى نشدى تا اینکه این جوان (حضرت علی(ع)) را به جانشینى خود منصوب کردى.<ref>آلوسی، روحالمعانی، ۱۴۱۵ق، ج۱۵، ص۶۲؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۶؛ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲۰، ص۱۱؛ شريف لاهيجى، تفسير شريف لاهيجى، ۱۳۷۳ش، ج۴، ص۵۷۴؛ کاشانی، منهج الصادقین، ۱۳۳۰ش، ج۱۰، ص۴؛ طبرسی، مجمعالبیان، ۱۳۷۲ش، ج۱۰، ص۵۲۹.</ref> | ||
او از پیامبر(ص) پرسید که این تصمیم خودت است یا [[خداوند]]؟ پیامبر(ص) فرمود «قسم به خدایى که معبودى جز او نیست این از طرف خدا است». نعمان زمانی که این سخن را شنید از حضرت روی برگرداند در حالی که میگفت «خداوندا! اگر این سخن حق است و از ناحیه توست، سنگى از آسمان بر ما بباران<ref>سوره انفال، آیه ۳۲.</ref>». در [[روایات]] آمده است که چیزی نگذشت که سنگی از آسمان بر سرش فرود آمد و او را کشت و این آیه نازل شد.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۷؛ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲۰، ص۱۱.</ref> | او از پیامبر(ص) پرسید که این تصمیم خودت است یا [[خداوند]]؟ پیامبر(ص) فرمود «قسم به خدایى که معبودى جز او نیست این از طرف خدا است». نعمان زمانی که این سخن را شنید از حضرت روی برگرداند در حالی که میگفت «خداوندا! اگر این سخن حق است و از ناحیه توست، سنگى از آسمان بر ما بباران<ref>سوره انفال، آیه ۳۲.</ref>». در [[روایات]] آمده است که چیزی نگذشت که سنگی از آسمان بر سرش فرود آمد و او را کشت و این آیه نازل شد.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۷؛ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲۰، ص۱۱.</ref> | ||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
به گزارش [[تفسیر نمونه (کتاب)|تفسیر نمونه]] مرحوم [[علامه امینی]] در [[کتاب الغدیر]] این روایت تاریخی را از سی نفر از علمای معروف [[اهل سنت]] نقل کرده است.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۷-۸.</ref> [[مکارم شیرازی]] همچنین عنوان کرده است؛ در مورد این که این شخص دقیقا چه شخصی بوده اختلاف است. <ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۸؛ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲۰، ص۱۱.</ref> [[علامه طباطبایی]] نیز نقل این روایت از علمای [[اهل سنت]] را تایید کرده است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲۰، ص۱۱.</ref> | به گزارش [[تفسیر نمونه (کتاب)|تفسیر نمونه]] مرحوم [[علامه امینی]] در [[کتاب الغدیر]] این روایت تاریخی را از سی نفر از علمای معروف [[اهل سنت]] نقل کرده است.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۷-۸.</ref> [[مکارم شیرازی]] همچنین عنوان کرده است؛ در مورد این که این شخص دقیقا چه شخصی بوده اختلاف است. <ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۸؛ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲۰، ص۱۱.</ref> [[علامه طباطبایی]] نیز نقل این روایت از علمای [[اهل سنت]] را تایید کرده است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲۰، ص۱۱.</ref> | ||
برخی از [[مفسران]] [[شأن نزول]] دیگری را نیز برای این آیه گزارش کردهاند، بر اساس این گزارش، نضر بن حارث بن کلده که از جمله مکذبان [[قرآن]] و معاندان [[پیامبر(ص)]] بود در [[مسجد الحرام]] با حالتی تمسخر آمیز و استهزاء خطاب به پیامبر(ص) گفت: « خدایا اگر محمّد بر حقست و آنچه میگوید از نزد تو است پس تو سنگى بر ما ببار یا ما را | برخی از [[مفسران]] [[شأن نزول]] دیگری را نیز برای این آیه گزارش کردهاند، بر اساس این گزارش، نضر بن حارث بن کلده که از جمله مکذبان [[قرآن]] و معاندان [[پیامبر(ص)]] بود در [[مسجد الحرام]] با حالتی تمسخر آمیز و استهزاء خطاب به پیامبر(ص) گفت: « خدایا اگر محمّد بر حقست و آنچه میگوید از نزد تو است پس تو سنگى بر ما ببار یا ما را به عذاب الیم گرفتار کن»<ref>سوره انفال، آیه ۳۲.</ref> این آیه بعد از این سخن حارث بر پیامبر(ص) نازل شد.<ref>ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۱۴۱۹ق، ج۸، ص۲۳۵؛ قمی کاشانی، منهج الصادقین، ۱۳۳۰ش، ج۱۰، ص۳.</ref> برخی عنوان کردهاند که او بعد از [[جنگ بدر]] اسیر و سپس کشته شد.<ref>ماتریدی، تأویلات اهل السنه، ۱۴۲۶ق، ج۱۰، ص۱۹۴.</ref> | ||
==اشکالات ابنتیمیه بر شأن نزول == | ==اشکالات ابنتیمیه بر شأن نزول == | ||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
* [[واقعه غدیر]] بعد از بازگشت [[پیامبر(ص)]] از [[حجة الوداع]] یعنى در [[سال دهم هجری]] اتفاق افتاده است در حالی که [[سوره معارج]] یک [[سوره مکی]] است یعنی قبل از [[هجرت به مدینه|هجرت]] نازل شده است.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۱۱.</ref> | * [[واقعه غدیر]] بعد از بازگشت [[پیامبر(ص)]] از [[حجة الوداع]] یعنى در [[سال دهم هجری]] اتفاق افتاده است در حالی که [[سوره معارج]] یک [[سوره مکی]] است یعنی قبل از [[هجرت به مدینه|هجرت]] نازل شده است.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۱۱.</ref> | ||
'''پاسخ:''' بسیاری از [[مفسران]] معتقدند که درست است که این سوره، سورههای مکی است اما آیات اولیه این سوره در [[مدینه]] نازل شده است.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۱۱.</ref> [[علامه طباطبایی]] نیز به این مطلب در ابتدای سوره معارج اشاره کرده است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲۰، ص۵-۶.</ref> | '''پاسخ:''' بسیاری از [[مفسران]] معتقدند که درست است که این سوره، سورههای مکی است اما آیات اولیه این سوره در [[مدینه]] نازل شده است.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۱۱.</ref> [[علامه طباطبایی]] نیز به این مطلب در ابتدای سوره معارج اشاره کرده است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲۰، ص۵-۶.</ref> | ||
* بر اساس [[روایات]]، «حارث بن نعمان» در منطقه «ابطح» خدمت پیامبر(ص) رسید. با توجه به اینکه این منطقه در نزدیکی [[مکه]] است با [[واقعه غدیر]] که در منطقه [[غدیرخم]] اتفاق افتاده است مناسبت ندارد.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۱۲.</ref> | * بر اساس [[روایات]]، «حارث بن نعمان» در منطقه «ابطح» خدمت پیامبر(ص) رسید. با توجه به اینکه این منطقه در نزدیکی [[مکه]] است با [[واقعه غدیر]] که در منطقه [[غدیرخم]] اتفاق افتاده است مناسبت ندارد.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۱۲.</ref> | ||
'''پاسخ:''' تعبیر «ابطح» فقط در بعضى از روایات آمده است. علاوه بر این «ابطح» اشاره به منطقه خاصی ندارد، بلکه به معنى هر زمین شنزارى است که سیل از آن جارى مىشود که در سرزمین [[مدینه]] چنین مناطقى وجود داشته و در اشعار عرب و روایات به آن اشاره شده است.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۱۲.</ref> | '''پاسخ:''' تعبیر «ابطح» فقط در بعضى از روایات آمده است. علاوه بر این «ابطح» اشاره به منطقه خاصی ندارد، بلکه به معنى هر زمین شنزارى است که سیل از آن جارى مىشود که در سرزمین [[مدینه]] چنین مناطقى وجود داشته و در اشعار عرب و روایات به آن اشاره شده است.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۱۲.</ref> | ||
* آیه و «إِذْ قالُوا اللَّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ»<ref>سوره انفال، آیه۳۲.</ref> که از زبان نعمان در روایات مطرح شده است، بعد از [[جنگ بدر]] نازل شده، و سالها قبل از واقعه غدیر است.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۱۲.</ref> | * آیه و «إِذْ قالُوا اللَّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ»<ref>سوره انفال، آیه۳۲.</ref> که از زبان نعمان در روایات مطرح شده است، بعد از [[جنگ بدر]] نازل شده، و سالها قبل از واقعه غدیر است.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۱۲.</ref> | ||
'''پاسخ:''' سخن در مورد شأن نزول آیه مذکور نیست بلکه این آیه را نعمان در کلام خود استفاده کرده است.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۱۲.</ref> | '''پاسخ:''' سخن در مورد شأن نزول آیه مذکور نیست بلکه این آیه را نعمان در کلام خود استفاده کرده است.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۱۲.</ref> | ||
* در آیه ۳۳ [[سوره انفال]] آمده است که «خداوند آنها را عذاب نمىکند در حالى که تو در میان آنها هستى، و خداوند آنها را عذاب نمىکند در حالى که استغفار مىکنند» در صورت صحت وقوع عذاب نعمان، میان این آیه و نزول عذاب در زمان حضور [[پیامبر(ص)]]، تعارض وجود دارد.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۱۲.</ref> | * در آیه ۳۳ [[سوره انفال]] آمده است که «خداوند آنها را عذاب نمىکند در حالى که تو در میان آنها هستى، و خداوند آنها را عذاب نمىکند در حالى که استغفار مىکنند» در صورت صحت وقوع عذاب نعمان، میان این آیه و نزول عذاب در زمان حضور [[پیامبر(ص)]]، تعارض وجود دارد.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۱۲.</ref> | ||
'''پاسخ:''' آیه مذکور در خصوص عذاب عمومی و فراگیر است است، بر این اساس این آیه شامل عذابهاى شخصى نمیشود. علاوه بر این، در تاریخ اسلام نام افرادی همچون «ابو زمعه» و «مالک بن طلاله» و «حکم بن ابى العاص» به عنوان کسانی که دچار عذاب الهی شدهاند، ثبت شده است.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۱۲-۱۳.</ref> | '''پاسخ:''' آیه مذکور در خصوص عذاب عمومی و فراگیر است است، بر این اساس این آیه شامل عذابهاى شخصى نمیشود. علاوه بر این، در تاریخ اسلام نام افرادی همچون «ابو زمعه» و «مالک بن طلاله» و «حکم بن ابى العاص» به عنوان کسانی که دچار عذاب الهی شدهاند، ثبت شده است.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۱۲-۱۳.</ref> | ||
* اگر چنین شان نزولى صحیح بود باید مانند داستان «[[اصحاب فیل|اصحاب الفیل]]» معروف میشد.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۱۳.</ref> | * اگر چنین شان نزولى صحیح بود باید مانند داستان «[[اصحاب فیل|اصحاب الفیل]]» معروف میشد.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۱۳.</ref> | ||
'''پاسخ:''' این شان نزول به قدر کافى مشهور و معروف است چرا که در سى کتاب، از کتابهای تفسیر و حدیث اهل سنت مطرح شده است. علاوه بر این تفاوت زیادی میان داستان اصحاب فیل و نعمان وجود دارد و آن تفات این است که داستان اصحاب فیل یک حادثه عمومی بوده در حالی که داستان نعمان یک حادثه شخصی بودهاست. لذا عجیب نیست که مانند داستان اصحاب فیل معروف نشده است.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۱۳.</ref> | '''پاسخ:''' این شان نزول به قدر کافى مشهور و معروف است چرا که در سى کتاب، از کتابهای تفسیر و حدیث اهل سنت مطرح شده است. علاوه بر این تفاوت زیادی میان داستان اصحاب فیل و نعمان وجود دارد و آن تفات این است که داستان اصحاب فیل یک حادثه عمومی بوده در حالی که داستان نعمان یک حادثه شخصی بودهاست. لذا عجیب نیست که مانند داستان اصحاب فیل معروف نشده است.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۱۳.</ref> | ||
* از محتوای [[روایات]] به دست میآید که «حارث بن نعمان» مبانى [[اسلام]] را قبول داشته است بر این اساس چگونه ممکن است یک [[مسلمان]] در عصر پیامبر(ص) به چنین عذابى گرفتار شود؟<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۱۳.</ref> | * از محتوای [[روایات]] به دست میآید که «حارث بن نعمان» مبانى [[اسلام]] را قبول داشته است بر این اساس چگونه ممکن است یک [[مسلمان]] در عصر پیامبر(ص) به چنین عذابى گرفتار شود؟<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۱۳.</ref> | ||
'''پاسخ:''' محتوای روایت، اعتراض نعمان به امر [[خداوند]] را نشان میدهد که شدیدترین مرتبه [[کفر]] است و به نوعی [[ارتداد]] به حساب میآید.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۱۳.</ref> | '''پاسخ:''' محتوای روایت، اعتراض نعمان به امر [[خداوند]] را نشان میدهد که شدیدترین مرتبه [[کفر]] است و به نوعی [[ارتداد]] به حساب میآید.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۱۳.</ref> | ||
* در کتابهاى معروف و معتبری مانند «استیعاب» که نام «[[صحابه]]» آمده است نام «حارث بن نعمان» وجود ندارد.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۱۳.</ref> | * در کتابهاى معروف و معتبری مانند «استیعاب» که نام «[[صحابه]]» آمده است نام «حارث بن نعمان» وجود ندارد.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۱۳.</ref> | ||
'''پاسخ:''' عموم این کتابها تنها نام برخی از صحابه پیامبر(ص) را نوشتهاند. برای نمونه در کتاب «اسد الغابة» که یکی از مهمترین کتابهایی است که اصحاب پیامبر(ص) را نوشته است، تنها نام هفت هزار و پانصد و پنجاه و چهار نفر را ذکر کرده است در حالى که مىدانیم فقط در [[حجة الوداع]] صد هزار نفر یا بیشتر در محضر پیامبر(ص) بودند، بنابراین شکى نیست که بسیارى از صحابه پیامبر(ص) نامشان در این کتابها ذکر نشده است.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۱۴.</ref> | '''پاسخ:''' عموم این کتابها تنها نام برخی از صحابه پیامبر(ص) را نوشتهاند. برای نمونه در کتاب «اسد الغابة» که یکی از مهمترین کتابهایی است که اصحاب پیامبر(ص) را نوشته است، تنها نام هفت هزار و پانصد و پنجاه و چهار نفر را ذکر کرده است در حالى که مىدانیم فقط در [[حجة الوداع]] صد هزار نفر یا بیشتر در محضر پیامبر(ص) بودند، بنابراین شکى نیست که بسیارى از صحابه پیامبر(ص) نامشان در این کتابها ذکر نشده است.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۱۴.</ref> | ||
==محتوای آیه== | ==محتوای آیه== | ||
به گزارش برخی از [[مفسران]] کلمه سوال در این آیه به دو معنای طلب و دعا یا اهتمام و اعتنا تفسیر شده است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲۰، ص۶؛ آلوسی، | به گزارش برخی از [[مفسران]] کلمه سوال در این آیه به دو معنای طلب و دعا یا اهتمام و اعتنا تفسیر شده است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲۰، ص۶؛ آلوسی، روحالمعانی، ۱۴۱۵ق، ج۱۵، ص۶۲؛ طوسی، التبیان، بیروت، ج۱۰، ص۱۱۳.</ref> به نظر برخی این آیه از درخواست عذاب توسط بعضی از [[کفار]] حکایت میکند. درخواستی که با نوعی تهحکم و تحقیر برای اجابت همراه است. بر این اساس، معنای آیه اینگونه میشود که سائلی از کفار عذابی که مخصوص کافران بودن را از خداوند درخواست کرد که آن عذاب به او رسید. عذابی که مخصوص کافران است و آنها هیچ دفع کنندهای برای آن ندارند.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲۰، ص۶.</ref> | ||
برخی نیز عنوان کردهاند که معنای آیه این است که کسی از [[پیامبر(ص)]] در مورد عذاب سوال کرد؛ این عذابی که شما از آن سخن میگویید برای چه کسانی است و پیامبر پاسخ داد برای کافران.<ref>ابوحیان اندلسی، البحر | برخی نیز عنوان کردهاند که معنای آیه این است که کسی از [[پیامبر(ص)]] در مورد عذاب سوال کرد؛ این عذابی که شما از آن سخن میگویید برای چه کسانی است و پیامبر پاسخ داد برای کافران.<ref>ابوحیان اندلسی، البحر المحیط، ۱۴۲۰ق، ج۱۰، ص۲۷۲؛ مظهری، تفسیر المظهری، ۱۴۱۲ق، ج۱۰، ص۶۰؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۹؛ طوسی، التبیان، بیروت، ج۱۰، ص۱۱۳..</ref> معنای دیگری که برای محتوای این آیه مطرح شده است این است که پیامبر(ص) برای برخی از کافران درخواست عذاب کرد و عذاب بر آنها نازل شد.<ref>ابوحیان اندلسی، البحر المحیط، ۱۴۲۰ق، ج۱۰، ص۲۷۲؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۹؛ طوسی، التبیان، بیروت، ج۱۰، ص۱۱۳.</ref> | ||
== مکی یا مدنی؟== | == مکی یا مدنی؟== | ||
برخی از [[مفسران]] شیعه [[سورههای مکی|مکی بودن]] همه آیات این سوره را نپذیرفتهاند آنها معتقدند که سیاق و معنای [[آیات]] این سوره نشان میدهد که حداقل برخی از آیات این سوره در [[مدینه]] نازل شدهاند. <ref> آلوسی، | برخی از [[مفسران]] شیعه [[سورههای مکی|مکی بودن]] همه آیات این سوره را نپذیرفتهاند آنها معتقدند که سیاق و معنای [[آیات]] این سوره نشان میدهد که حداقل برخی از آیات این سوره در [[مدینه]] نازل شدهاند. <ref> آلوسی، روحالمعانی، ۱۴۱۵ق، ج۱۵، ص۶۳؛ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲۰، ص۶؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۱۱.</ref> | ||
[[علامه طباطبایی]] معتقد است: درست است که سیاق آیات اولیه [[سوره معارج]] همانند [[سورههای مکی]] است و در مورد عذاب [[کفار]] در [[روز قیامت]] نازل شدهاند، اما در این سوره آیاتی وجود دارد که ثابت میکند قطعا بخش اولیه آیات این سوره مدنیاند. در آیه ۲۴ این سوره سخن از [[زکات]] است. زکات مسالهای است که بدون هیچ اختلافی در [[مدینه]] تشریع شده است. بر این اساس، اگر این آیه مدنی باشد ناگزیر آیات قبلی آن نیز باید مدنی باشند چرا که معنای آنها در مورد یک موضوع است و آیات مستلزم یکدیگراند.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲۰، ص۵-۶.</ref> | [[علامه طباطبایی]] معتقد است: درست است که سیاق آیات اولیه [[سوره معارج]] همانند [[سورههای مکی]] است و در مورد عذاب [[کفار]] در [[روز قیامت]] نازل شدهاند، اما در این سوره آیاتی وجود دارد که ثابت میکند قطعا بخش اولیه آیات این سوره مدنیاند. در آیه ۲۴ این سوره سخن از [[زکات]] است. زکات مسالهای است که بدون هیچ اختلافی در [[مدینه]] تشریع شده است. بر این اساس، اگر این آیه مدنی باشد ناگزیر آیات قبلی آن نیز باید مدنی باشند چرا که معنای آنها در مورد یک موضوع است و آیات مستلزم یکدیگراند.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲۰، ص۵-۶.</ref> | ||
خط ۶۱: | خط ۶۷: | ||
* طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۱۷ق. | * طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۱۷ق. | ||
* طبرسی، فضل بن حسن، مجمعالبیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصرخسرو، ۱۳۷۲ش. | * طبرسی، فضل بن حسن، مجمعالبیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصرخسرو، ۱۳۷۲ش. | ||
* | * کاشانی، ملا فتح الله، منهج الصادقین، تهران، چاپخانه محمد حسن علمی، ۱۳۳۰ش. | ||
* ماتریدی، محمدبن محمد، تاویلات اهل السنه، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۶ق، | * ماتریدی، محمدبن محمد، تاویلات اهل السنه، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۶ق، | ||
* مظهری، محمد ثناءالله، تفسیر المظهری، پاکستان، مکتبه رشدیه، ۱۴۱۲ق. | * مظهری، محمد ثناءالله، تفسیر المظهری، پاکستان، مکتبه رشدیه، ۱۴۱۲ق. |