پرش به محتوا

حسن صباح: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۰۵ بایت حذف‌شده ،  ‏۴ فوریهٔ ۲۰۱۴
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Ahmadian
imported>Ahmadian
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:


حسن صبّاح ، بنيان‌گذار دولت [[اسماعيليه]] در [[ايران]] و نيز بانى دعوت مستقل [[اسماعيليه نزارى]].
حسن صبّاح، بنيان‌گذار دولت [[اسماعيليه]] در [[ايران]] و نيز بانى دعوت مستقل [[اسماعيليه نزارى]].
 
وی در ابتدا شیعه امامی بود که تحت تاثیر برخی از داعیان اسماعیلی به این کیش در آمد و به عنوان یکی از داعیان مهم اسماعیلی مطرح شد و سفرهای زیادی را برای تبلیغ اسماعیلیه به مناطق مختلف ایران انجام داد. وی از شرایط بوجود آمده کمال استفاده را کرد و مرکز قیام خود را الموت قرار داد و از آنجا نقشه هایی را برای ترویج آیین خویش و گسترش قلمرو اسماعیلی و ضربه زدن به پیکره حکومت سلجوقی طراحی کرد.حسن پس از درگذشت مستنصر باللّه حاکم فاطمیان از جانشینی نزار (فرزند مستنصر) حمایت کرد لذا حکومت اسماعيليه  در ایران با عنوان نزارى شهرت یافت. حسن صباح برای ترویج آیین اسماعیلی از روش جدیدی  که  همان تعليم يا آموزش موثق از طريق معلمى صادق بود، بهره گرفت.
== تولد ونسب ==
== تولد ونسب ==


خط ۹: خط ۹:


درباره آغاز زندگى و دوره جوانى او اطلاعات كمى وجود دارد. اينكه حسن صباح و [[خواجه نظام‌الملك]] و [[عمر خيام]] در كودكى باهم در مكتبى در [[نيشابور]] به تحصيل مشغول بودند <ref> رجوع کنید به رشيدالدين فضل‌اللّه، ص 110ـ111؛ كاشانى،زبدة التواريخ ص 146؛ ميرخواند، ج 4، ص 199؛ خواندمير، ج 2، ص 460 </ref>افسانه است و سند تاريخى ندارد.
درباره آغاز زندگى و دوره جوانى او اطلاعات كمى وجود دارد. اينكه حسن صباح و [[خواجه نظام‌الملك]] و [[عمر خيام]] در كودكى باهم در مكتبى در [[نيشابور]] به تحصيل مشغول بودند <ref> رجوع کنید به رشيدالدين فضل‌اللّه، ص 110ـ111؛ كاشانى،زبدة التواريخ ص 146؛ ميرخواند، ج 4، ص 199؛ خواندمير، ج 2، ص 460 </ref>افسانه است و سند تاريخى ندارد.
== کتاب حسن صباح ==
مؤلفى مجهول وقايع دوران حكمرانى حسن صباح، اولين [[خداوند الموت]] و رهبر اسماعيليان ايران (كه آنان وى را سيّدنا خطاب می كردند)، را در كتابى به نام سرگذشت سيّدنا جمع كرده بود كه در واقع آغاز يك سنّت تاريخ‌نگارى در [[دوره الموت]] از تاريخ اسماعيليان نزارى <ref> رجوع کنید به نزاريه </ref> ايران نيز بوده است.
قسمت اول اين كتاب احتمالاً به قلم خود حسن صباح است. سرگذشت سيّدنا به جانمانده است، اما گروهى از مورخان ايرانى دوره [[ايلخانى]] <ref> عطاملك جوينى و رشيدالدين فضل‌اللّه و عبداللّه‌بن على كاشانى </ref> از آن استفاده كرده و قسمتهايى از آن را در بخش مربوط به حسن صباح، در تواريخ اسماعيليه خود نقل كرده‌اند. كتابهاى اين سه مورخ، مهم‌ترين منابع موجود درباره حسن صباح‌اند <ref>  رجوع کنید به دفترى، 1992، ص91ـ97، دفتری،تاريخ و عقايد اسماعيليه،  1375ش، ص 370ـ381</ref>




خط ۲۹: خط ۲۳:
حسن صباح در 469 هجری، به توصيه ابن عطّاش، عازم [[قاهره]]، پايتخت [[فاطميان]]، شد تا در آنجا تعليم بيشترى ببيند. وى در صفر 471 به قاهره وارد شد. در آن زمان، [[بدرالجمالى]]، امير سپاه و وزير فاطميان، به عنوان [[داعی الدعاة]]، جانشين [[مؤيَّد فی الدين شيرازى]] شده بود. درباره اقامت سه ساله حسن در مصر اطلاعات چندانى در دست نيست. وى ابتدا در قاهره و سپس در [[اسكندريه]] به سر برد و مستنصرباللّه را نديد.
حسن صباح در 469 هجری، به توصيه ابن عطّاش، عازم [[قاهره]]، پايتخت [[فاطميان]]، شد تا در آنجا تعليم بيشترى ببيند. وى در صفر 471 به قاهره وارد شد. در آن زمان، [[بدرالجمالى]]، امير سپاه و وزير فاطميان، به عنوان [[داعی الدعاة]]، جانشين [[مؤيَّد فی الدين شيرازى]] شده بود. درباره اقامت سه ساله حسن در مصر اطلاعات چندانى در دست نيست. وى ابتدا در قاهره و سپس در [[اسكندريه]] به سر برد و مستنصرباللّه را نديد.


به نظر میرسد كه حسن در مصر با بدرالجمالى درگيرى پيدا كرد و از قاهره به اسكندريه، كه پايگاه مخالفان بدرالجمالى بود، رفت <ref>  جوينى، ج 3، ص 187ـ191؛ رشيدالدين فضل‌اللّه، ص97ـ 103؛ كاشانى،زبدة التواريخ، ص 133ـ137؛ حافظ‌ابرو،مجمع التواريخ السلطانيه،  ص 191ـ193</ref>
به نظر میرسد كه حسن در مصر با بدرالجمالى درگيرى پيدا كرد و از قاهره به اسكندريه، كه پايگاه مخالفان بدرالجمالى بود، رفت. <ref>  جوينى، ج 3، ص 187ـ191؛ رشيدالدين فضل‌اللّه، ص97ـ 103؛ كاشانى،زبدة التواريخ، ص 133ـ137؛ حافظ‌ابرو،مجمع التواريخ السلطانيه،  ص 191ـ193.</ref>


بنابر قول منابع نزارى كه مورخان ايرانى نقل كرده‌اند، منازعه حسن با بدرالجمالى بر سر جانشينى مستنصر باللّه بود و اينكه حسن حمايت خود را از وليعهد او، يعنى [[نزار]]، اظهار كرده بود <ref>  رجوع کنید به جوينى، ج 3، ص 190ـ191؛ رشيدالدين فضل‌اللّه، ص 101ـ 102؛ كاشانى،زبدة التواريخ، ص 137؛ حافظ ابرو،مجمع التواريخ السلطانيه،  ص 193</ref> طبق روايت ديگرى <ref>  رجوع کنید به ابن‌اثير، ج 10، ص 237؛ رشيدالدين فضل‌اللّه، ص 77؛ كاشانى،زبدة التواريخ، ص 114؛ مقريزى، ج 2، ص 323، ج 3، ص 15</ref>
بنابر قول منابع نزارى كه مورخان ايرانى نقل كرده‌اند، منازعه حسن با بدرالجمالى بر سر جانشينى مستنصر باللّه بود و اينكه حسن حمايت خود را از وليعهد او، يعنى [[نزار]]، اظهار كرده بود. <ref>  رجوع کنید به جوينى، ج 3، ص 190ـ191؛ رشيدالدين فضل‌اللّه، ص 101ـ 102؛ كاشانى،زبدة التواريخ، ص 137؛ حافظ ابرو،مجمع التواريخ السلطانيه،  ص 193</ref> طبق روايت ديگرى <ref>  رجوع کنید به ابن‌اثير، ج 10، ص 237؛ رشيدالدين فضل‌اللّه، ص 77؛ كاشانى،زبدة التواريخ، ص 114؛ مقريزى، ج 2، ص 323، ج 3، ص 15.</ref>


مستنصرباللّه شخصاً به حسن گفته بود كه جانشين وى نزار خواهد بود. در هر صورت، حسن سرانجام از مصر اخراج شد و در ذيحجه 473 به اصفهان بازگشت <ref> جوينى، ج 3، ص 191؛ رشيدالدين فضل‌اللّه، ص 103 </ref>
مستنصرباللّه شخصاً به حسن گفته بود كه جانشين وى نزار خواهد بود. در هر صورت، حسن سرانجام از مصر اخراج شد و در ذيحجه 473 به اصفهان بازگشت. <ref> جوينى، ج 3، ص 191؛ رشيدالدين فضل‌اللّه، ص 103. </ref>


== سفرهای صباح به عنوان داعی ==
== سفرهای صباح به عنوان داعی ==
خط ۵۰: خط ۴۴:
== تجهیز قلعه الموت ==
== تجهیز قلعه الموت ==


حسن صباح براى قيام خود برضد سلجوقيان، مجموعه پيچيده‌اى از انگيزه‌هاى مذهبى ـ سياسى داشت. وى كه شيعه اسماعيلى بود، با سياستهاى ضد شيعىِ سلجوقيان ــ كه به مثابه حاميان جديد اهل‌سنّت، سوگند خورده بودند دولت اسماعيلى فاطميان را براندازندــ اصولاً مخالف بود و از ظلم عمال [[ملكشاه سلجوقى]] و [[نظام‌الملك]] وزير شكايت داشت <ref> رجوع کنید به رشيدالدين فضل‌اللّه، ص 112؛ كاشانى،زبدة التواريخ، ص 148 </ref>
حسن صباح براى قيام خود برضد سلجوقيان، مجموعه پيچيده‌اى از انگيزه‌هاى مذهبى ـ سياسى داشت. وى كه شيعه اسماعيلى بود، با سياستهاى ضد شيعىِ سلجوقيان ــ كه به مثابه حاميان جديد اهل‌سنّت، سوگند خورده بودند دولت اسماعيلى فاطميان را براندازندــ اصولاً مخالف بود و از ظلم عمال [[ملكشاه سلجوقى]] و [[نظام‌الملك]] وزير شكايت داشت. <ref> رجوع کنید به رشيدالدين فضل‌اللّه، ص 112؛ كاشانى،زبدة التواريخ، ص 148. </ref>


حسن صباح بلافاصله پس از استقرار در الموت، به اصلاح و توسعه استحكامات و انبارهاى آذوقه آنجا پرداخت، به طورى كه از لحاظ دفاعى و مايحتاج، الموت را چنان قلعه تسخيرناپذيرى كرد كه می توانست در برابر محاصره‌هاى طولانى مقاومت كند.
حسن صباح بلافاصله پس از استقرار در الموت، به اصلاح و توسعه استحكامات و انبارهاى آذوقه آنجا پرداخت، به طورى كه از لحاظ دفاعى و مايحتاج، الموت را چنان قلعه تسخيرناپذيرى كرد كه می توانست در برابر محاصره‌هاى طولانى مقاومت كند.
خط ۵۸: خط ۵۲:
== حمله سلجوقیان به الموت ==
== حمله سلجوقیان به الموت ==


ديرى نگذشت كه قواى سلجوقى محلى، به سركردگى [[امير يورنتاش]]، كه نواحى الموت در [[اقطاع]] او بود، به الموت حمله كردند و از اين زمان اسماعيليان ايران وارد منازعات نظامى طولانى مدتى با سلجوقيان شدند <ref>  رجوع کنید به جوينى، ج 3، ص 199ـ204، 214؛ رشيدالدين فضل‌اللّه، ص 107ـ109؛ كاشانى،زبدة التواريخ ص 143ـ145؛ هيلن براند، ص 205ـ220</ref>
ديرى نگذشت كه قواى سلجوقى محلى، به سركردگى [[امير يورنتاش]]، كه نواحى الموت در [[اقطاع]] او بود، به الموت حمله كردند و از اين زمان اسماعيليان ايران وارد منازعات نظامى طولانى مدتى با سلجوقيان شدند. <ref>  رجوع کنید به جوينى، ج 3، ص 199ـ204، 214؛ رشيدالدين فضل‌اللّه، ص 107ـ109؛ كاشانى،زبدة التواريخ ص 143ـ145؛ هيلن براند، ص 205ـ220.</ref>


== ایجاد دولت در قهستان ==
== ایجاد دولت در قهستان ==
خط ۶۸: خط ۶۲:
در 485، ملكشاه به صلاحديد [[نظام‌الملك]]، لشكريانى به جنگ اسماعيليان در رودبار و قهستان فرستاد اما اين عمليات، با مرگ ملكشاه و نظام‌الملك در همان سال، نافرجام ماند. با اين اتفاق و رقابت پسران ملكشاه براى جانشينى، حسن فرصت مناسبى براى تحكيم و بسط موقعيت خود يافت. اسماعيليان قلعه [[گردكوه]] و قلعه‌هاى ديگرى را در اطراف [دامغان]] و قسمتهاى شرقى كوههاى [[البرز]] (در منطقه قومس)، و چند قلعه را در ناحيه [[اَرَّجان]]، منطقه مرزى بين ايالات [[خوزستان]] و [[فارس]]، تصاحب كردند.
در 485، ملكشاه به صلاحديد [[نظام‌الملك]]، لشكريانى به جنگ اسماعيليان در رودبار و قهستان فرستاد اما اين عمليات، با مرگ ملكشاه و نظام‌الملك در همان سال، نافرجام ماند. با اين اتفاق و رقابت پسران ملكشاه براى جانشينى، حسن فرصت مناسبى براى تحكيم و بسط موقعيت خود يافت. اسماعيليان قلعه [[گردكوه]] و قلعه‌هاى ديگرى را در اطراف [دامغان]] و قسمتهاى شرقى كوههاى [[البرز]] (در منطقه قومس)، و چند قلعه را در ناحيه [[اَرَّجان]]، منطقه مرزى بين ايالات [[خوزستان]] و [[فارس]]، تصاحب كردند.


در رودبار نيز اسماعيليان قلعه‌هاى بيشترى را گرفتند كه از همه مهم‌تر [[لَمَسَر]]/ [[لَنبَسر]] در ناحيه علياى [[شاهرود]] و در مغرب الموت بود. <ref>  رجوع کنید به ابن‌اثير، ج10، ص 319؛ جوينى، ج 3، ص 207ـ208؛ رشيدالدين فضل‌اللّه، ص 116ـ119؛ كاشانى،زبدة التواريخ، ص 145ـ146، 151ـ155، 158</ref>
در رودبار نيز اسماعيليان قلعه‌هاى بيشترى را گرفتند كه از همه مهم‌تر [[لَمَسَر]]/ [[لَنبَسر]] در ناحيه علياى [[شاهرود]] و در مغرب الموت بود. <ref>  رجوع کنید به ابن‌اثير، ج10، ص 319؛ جوينى، ج 3، ص 207ـ208؛ رشيدالدين فضل‌اللّه، ص 116ـ119؛ كاشانى،زبدة التواريخ، ص 145ـ146، 151ـ155، 158.</ref>
[[كيابزرگ اميد]]، جانشين بعدى حسن، لَمسر را در 489 <ref>  رجوع کنید به رشيدالدين فضل‌اللّه، ص 115ـ116؛ كاشانى، ص 150ـ151</ref>
[[كيابزرگ اميد]]، جانشين بعدى حسن، لَمسر را در 489 <ref>  رجوع کنید به رشيدالدين فضل‌اللّه، ص 115ـ116؛ كاشانى، ص 150ـ151.</ref>


يا به قول جوينى <ref>  ج 3، ص 208ـ209</ref> در 495، تسخير كرد و حكمران آن بود تا زمانى كه به الموت احضار گرديد تا جانشين حسن شود.
يا به قول جوينى <ref>  ج 3، ص 208ـ209</ref> در 495، تسخير كرد و حكمران آن بود تا زمانى كه به الموت احضار گرديد تا جانشين حسن شود.
خط ۸۸: خط ۸۲:
== حسن صباح حامی نزار ==
== حسن صباح حامی نزار ==


چند سالى بود كه حسن صباح سياست انقلابى مستقلى اتخاذ كرده و رهبرى اسماعيليان سرزمينهاى سلجوقى را نيز برعهده گرفته بود. وى در مورد جانشينى مستنصرباللّه، از دعوى و حقوق نزار حمايت كرد. نزار وليعهد مستنصر بود ولى وزير قدرتمند فاطمى، افضل، او را از حقوق جانشينى محروم كرده بود. نزار در 488 به قتل رسيد <ref>  رجوع کنید به ابن‌اثير، ج10، ص 237ـ238؛ حافظ‌ابرو،مجمع التواريخ السلطانيه،  ص 163ـ164</ref>
چند سالى بود كه حسن صباح سياست انقلابى مستقلى اتخاذ كرده و رهبرى اسماعيليان سرزمينهاى سلجوقى را نيز برعهده گرفته بود. وى در مورد جانشينى مستنصرباللّه، از دعوى و حقوق نزار حمايت كرد. نزار وليعهد مستنصر بود ولى وزير قدرتمند فاطمى، افضل، او را از حقوق جانشينى محروم كرده بود. نزار در 488 به قتل رسيد. <ref>  رجوع کنید به ابن‌اثير، ج10، ص 237ـ238؛ حافظ‌ابرو،مجمع التواريخ السلطانيه،  ص 163ـ164.</ref>


حسن صباح بلافاصله مناسبات خود را با دولت فاطمى و دستگاه مركزى دعوت اسماعيليه در قاهره، كه اينك در خدمت دعوت مستعلوى درآمده بود، قطع كرد و بدين ترتيب، [[مستعلى]] را كه بر تخت فاطمى نشانده شده بود، به عنوان جانشين مستنصرباللّه در امامت نشناخت. با اين تصميم، حسن صباح دعوت مستقل نزاريه را بنيان نهاد ولى در حيات خودش هيچ‌گاه نام جانشين نزار را در امامت فاش نساخت. از اين به بعد، اسماعيليان ايران با نام نزاريه نيز شهرت پيدا كردند.
حسن صباح بلافاصله مناسبات خود را با دولت فاطمى و دستگاه مركزى دعوت اسماعيليه در قاهره، كه اينك در خدمت دعوت مستعلوى درآمده بود، قطع كرد و بدين ترتيب، [[مستعلى]] را كه بر تخت فاطمى نشانده شده بود، به عنوان جانشين مستنصرباللّه در امامت نشناخت. با اين تصميم، حسن صباح دعوت مستقل نزاريه را بنيان نهاد ولى در حيات خودش هيچ‌گاه نام جانشين نزار را در امامت فاش نساخت. از اين به بعد، اسماعيليان ايران با نام نزاريه نيز شهرت پيدا كردند.
خط ۹۶: خط ۹۰:
در اين زمان، اسماعيليان نزارى، امامى در دسترس نداشتند و مانند دوره پيش از فاطمى، بار ديگر [[دوره سَتر]] (دوره غيبت امامشان) را تجربه میكردند. در چنين وضعى، حجت نماينده تام‌الاختيار امام بود.
در اين زمان، اسماعيليان نزارى، امامى در دسترس نداشتند و مانند دوره پيش از فاطمى، بار ديگر [[دوره سَتر]] (دوره غيبت امامشان) را تجربه میكردند. در چنين وضعى، حجت نماينده تام‌الاختيار امام بود.


نزاريان در اين دوره سَتر، حسن صباح را به عنوان حجت امام غايبشان پذيرفتند. حسن نيز، كه ظهور قريب‌الوقوع امام را پيشگويى می كرد، خود را حجت او می دانست. <ref>  هفت باب بابا سيدنا، ص 21ـ22؛ دفترى،تاريخ و عقايد اسماعيليه،  1375ش، ص 400ـ403</ref>
نزاريان در اين دوره سَتر، حسن صباح را به عنوان حجت امام غايبشان پذيرفتند. حسن نيز، كه ظهور قريب‌الوقوع امام را پيشگويى می كرد، خود را حجت او می دانست. <ref>  هفت باب بابا سيدنا، ص 21ـ22؛ دفترى،تاريخ و عقايد اسماعيليه،  1375ش، ص 400ـ403.</ref>


تا حدود هفتاد سال بعد از مرگ نزار، روى سكه‌هايى كه در الموت ضرب می شد، نام او حك می گرديد و به ذريه وى، بدون آنكه اسمى از آنها ذكر شود، دعا و سلام فرستاده می شد. <ref> رجوع کنید به مايلز، ص 155ـ158 </ref>
تا حدود هفتاد سال بعد از مرگ نزار، روى سكه‌هايى كه در الموت ضرب می شد، نام او حك می گرديد و به ذريه وى، بدون آنكه اسمى از آنها ذكر شود، دعا و سلام فرستاده می شد. <ref> رجوع کنید به مايلز، ص 155ـ158. </ref>




خط ۱۱۱: خط ۱۰۵:
=== سیاست ترور ===
=== سیاست ترور ===


اتخاذ سياست كشتن اشخاص مهمِ نظامى و سياسى ـ مذهبى نيز واكنشى به متمركز نبودن قدرت سلجوقيان بود. حسن صباح در اين امر به روشى متوسل شده بود كه قبلا و در همان زمان نيز گروههاى مختلف، از جمله [[غُلات]] و [[خوارج]] و خود [[سلجوقيان]]، به كار گرفته بودند، اما اين سياست به گونه‌اى اغراق‌آميز به اسماعيليه ايران و [[شام]] انتساب پيدا كرد و به همين دليل، هر قتل مهمى كه در دوره الموت در سرزمينهاى مركزى دنياى اسلام رخ میداد، به [[فداييان اسماعيلى]] نسبت داده می شد. <ref> رجوع کنید به هاجسن، ص77ـ89،110ـ 115؛ لوئيس، ص125ـ140 </ref>
اتخاذ سياست كشتن اشخاص مهمِ نظامى و سياسى ـ مذهبى نيز واكنشى به متمركز نبودن قدرت سلجوقيان بود. حسن صباح در اين امر به روشى متوسل شده بود كه قبلا و در همان زمان نيز گروههاى مختلف، از جمله [[غُلات]] و [[خوارج]] و خود [[سلجوقيان]]، به كار گرفته بودند، اما اين سياست به گونه‌اى اغراق‌آميز به اسماعيليه ايران و [[شام]] انتساب پيدا كرد و به همين دليل، هر قتل مهمى كه در دوره الموت در سرزمينهاى مركزى دنياى اسلام رخ میداد، به [[فداييان اسماعيلى]] نسبت داده می شد. <ref> رجوع کنید به هاجسن، ص77ـ89،110ـ 115؛ لوئيس، ص125ـ140. </ref>




خط ۱۱۸: خط ۱۱۲:
حسن صباح در رساله ذکر شده، نظريه شيعى تعليم را، از نو شرح داده كه در آن مبنايى منطقى براى تبيين مرجعيت يك معلم صادق به عنوان راهنماى روحانى افراد بشر، به جاى علماى متعدد [[اهل‌سنّت]]، بنيان نهاده است كه بنابر آن، اين معلم صادق شخصى غير از امام اسماعيلى زمان نمی توانست باشد.
حسن صباح در رساله ذکر شده، نظريه شيعى تعليم را، از نو شرح داده كه در آن مبنايى منطقى براى تبيين مرجعيت يك معلم صادق به عنوان راهنماى روحانى افراد بشر، به جاى علماى متعدد [[اهل‌سنّت]]، بنيان نهاده است كه بنابر آن، اين معلم صادق شخصى غير از امام اسماعيلى زمان نمی توانست باشد.


ترویج اين عقيده واكنش دستگاه اهل سنّت و [[خلافت عباسى]] را برانگيخت و در اين ميان، غزالى از طرف خليفه عباسى، [[مستظهر]]، مأموريت يافت كه رساله جامعى در رد باطنيه (اسماعيليه) بنويسد. <ref> رجوع کنید به غزالى، ص 3ـ5 </ref>
ترویج اين عقيده واكنش دستگاه اهل سنّت و [[خلافت عباسى]] را برانگيخت و در اين ميان، غزالى از طرف خليفه عباسى، [[مستظهر]]، مأموريت يافت كه رساله جامعى در رد باطنيه (اسماعيليه) بنويسد. <ref> رجوع کنید به غزالى، ص 3ـ5. </ref>


او در رساله‌اى كه اندك زمانى قبل از 488 نوشت و بعداً به المستظهرى شهرت يافت، عقيده تعليم را رد كرد. از اين به بعد، اسماعيليه ايران به تعليميه نيز شهرت يافت. <ref>  دفترى،تاريخ و عقايد اسماعيليه،  1375ش، ص 254، 425</ref>
او در رساله‌اى كه اندك زمانى قبل از 488 نوشت و بعداً به المستظهرى شهرت يافت، عقيده تعليم را رد كرد. از اين به بعد، اسماعيليه ايران به تعليميه نيز شهرت يافت. <ref>  دفترى،تاريخ و عقايد اسماعيليه،  1375ش، ص 254، 425.</ref>




خط ۱۲۷: خط ۱۲۱:
در دوره سلطنت [[بركيارق]]، اسماعيليه ايران همچنان رو به گسترش بود و تا نزديكى اصفهان، پايتخت سلجوقيان، نيز اشاعه پيدا كرد. در چنين اوضاعى، بركيارق در مغرب ايران و [[سلطان سنجر]] در مشرق كشور از قدرت روزافزون اسماعيليه هراسان شده بودند.
در دوره سلطنت [[بركيارق]]، اسماعيليه ايران همچنان رو به گسترش بود و تا نزديكى اصفهان، پايتخت سلجوقيان، نيز اشاعه پيدا كرد. در چنين اوضاعى، بركيارق در مغرب ايران و [[سلطان سنجر]] در مشرق كشور از قدرت روزافزون اسماعيليه هراسان شده بودند.


آنان در 494 به توافق رسيدند كه هر يك در قلمرو خود به‌نحوى مؤثرتر با اسماعيليان به مقابله بپردازد ولى تا مرگ بركيارق در سال 498، حسن صباح توانسته بود فعاليتهاى خود را با گسيل داشتن داعيان ايرانى، در [[شام]] نيز بسط دهد. <ref>  رجوع کنید به ابن‌قلانسى، ص 151ـ156؛ ابن‌اثير، ج10، ص 314، 324؛ رشيدالدين فضل‌اللّه، ص120ـ122؛ كاشانى،زبدة التواريخ، ص 156ـ 158</ref>
آنان در 494 به توافق رسيدند كه هر يك در قلمرو خود به‌نحوى مؤثرتر با اسماعيليان به مقابله بپردازد ولى تا مرگ بركيارق در سال 498، حسن صباح توانسته بود فعاليتهاى خود را با گسيل داشتن داعيان ايرانى، در [[شام]] نيز بسط دهد. <ref>  رجوع کنید به ابن‌قلانسى، ص 151ـ156؛ ابن‌اثير، ج10، ص 314، 324؛ رشيدالدين فضل‌اللّه، ص120ـ122؛ كاشانى،زبدة التواريخ، ص 156ـ 158.</ref>




== پایان نفوذ اسماعیلیه در اصفهان ==
== پایان نفوذ اسماعیلیه در اصفهان ==


سلطان [[محمدبن ملكشاه سلجوقى]]، جانشين بركيارق، قاطعانه‌تر برضد اسماعيليه اقدام كرد. وى لشكرهاى بزرگی به مقابله با الموت فرستاد و شخصآ نيز با سپاهيانش قلعه شاه دز را محاصره كرد و عاقبت آنجا را در سال 500 از اسماعيليه گرفت و به نفوذ آنان در منطقه اصفهان پايان داد. <ref>  رجوع کنید به ابن‌قلانسى، ص 244ـ250؛ جوينى، ص 211ـ213؛ رشيدالدين فضل‌اللّه، ص 124ـ132؛ كاشانى،زبدة التواريخ، ص 156ـ157، 160ـ167</ref>
سلطان [[محمدبن ملكشاه سلجوقى]]، جانشين بركيارق، قاطعانه‌تر برضد اسماعيليه اقدام كرد. وى لشكرهاى بزرگی به مقابله با الموت فرستاد و شخصآ نيز با سپاهيانش قلعه شاه دز را محاصره كرد و عاقبت آنجا را در سال 500 از اسماعيليه گرفت و به نفوذ آنان در منطقه اصفهان پايان داد. <ref>  رجوع کنید به ابن‌قلانسى، ص 244ـ250؛ جوينى، ص 211ـ213؛ رشيدالدين فضل‌اللّه، ص 124ـ132؛ كاشانى،زبدة التواريخ، ص 156ـ157، 160ـ167.</ref>




خط ۱۳۹: خط ۱۳۳:
با مرگ سلطان محمدبن ملكشاه در 511، سلجوقيان بار ديگر بر سر جانشينى سلطان دچار منازعات داخلى شدند و اين به نزاريان ايران فرصت داد تا حدودى شكستهاى قبلى خود را جبران نمايند. تا سالهاى پايان عمر حسن صباح، قيام ضد سلجوقىِ اسماعيليان ايران قوّت اوليه خود را از دست داده بود.
با مرگ سلطان محمدبن ملكشاه در 511، سلجوقيان بار ديگر بر سر جانشينى سلطان دچار منازعات داخلى شدند و اين به نزاريان ايران فرصت داد تا حدودى شكستهاى قبلى خود را جبران نمايند. تا سالهاى پايان عمر حسن صباح، قيام ضد سلجوقىِ اسماعيليان ايران قوّت اوليه خود را از دست داده بود.


از طرفى، لشكركشيهاى طولانى سلجوقيان براى راندن اسماعيليه از قلعه هایشان بدون نتيجه مانده بود و اسماعيليان ايران توانسته بودند قلعه‌هاى زيادى را همچنان در [[رودبار]] و [[قومس]] و [[قهستان]] حفظ كنند. بنابراين، اينك مرحله جديدى آغاز شده بود كه می توان آن را [[دوران وقفه]] ناميد.ref> رجوع کنید به رشيدالدين فضل‌اللّه، ص 131ـ132؛ دفترى،تاريخ و عقايد اسماعيليه،  1375ش، ص 418ـ419 </ref>
از طرفى، لشكركشيهاى طولانى سلجوقيان براى راندن اسماعيليه از قلعه هایشان بدون نتيجه مانده بود و اسماعيليان ايران توانسته بودند قلعه‌هاى زيادى را همچنان در [[رودبار]] و [[قومس]] و [[قهستان]] حفظ كنند. بنابراين، اينك مرحله جديدى آغاز شده بود كه می توان آن را [[دوران وقفه]] ناميد.ref> رجوع کنید به رشيدالدين فضل‌اللّه، ص 131ـ132؛ دفترى،تاريخ و عقايد اسماعيليه،  1375ش، ص 418ـ419.</ref>




خط ۱۴۶: خط ۱۴۰:
حسن صباح كه متكلم، فيلسوف و منجم بود، در مديريت و تدابير سياسى و جنگى نيز تبحر داشت. وى زندگى زاهدانه‌اى داشت و شيوه زندگى او سرمشق ديگر نزاريان شده بود. وى بيش از سى سال در الموت مانده بود و گفته شده است كه هرگز از آن بيرون نيامد و هميشه در حجره كوچك خود ماند و خود را وقف مطالعه كتاب و انشاى تعاليم دعوت اسماعيليه نزارى و اداره امور دولت اسماعيلى كرد.
حسن صباح كه متكلم، فيلسوف و منجم بود، در مديريت و تدابير سياسى و جنگى نيز تبحر داشت. وى زندگى زاهدانه‌اى داشت و شيوه زندگى او سرمشق ديگر نزاريان شده بود. وى بيش از سى سال در الموت مانده بود و گفته شده است كه هرگز از آن بيرون نيامد و هميشه در حجره كوچك خود ماند و خود را وقف مطالعه كتاب و انشاى تعاليم دعوت اسماعيليه نزارى و اداره امور دولت اسماعيلى كرد.


وى در مراعات دستورهاى شريعت بسيار دقيق بود و با دوست و دشمن يكسان سخت‌گيرى میكرد. حسن صباح دو پسر داشت که با هر دو برخورد كرد، يكى را به جرم نوشيدن شراب و ديگرى را به اتهام دخالت در قتل داعى [[حسين قائنى]] كه بعداً معلوم شد اتهامى باطل بوده است. <ref> رجوع کنید به جوينى، ج 3، ص 209ـ210 </ref>
وى در مراعات دستورهاى شريعت بسيار دقيق بود و با دوست و دشمن يكسان سخت‌گيرى میكرد. حسن صباح دو پسر داشت که با هر دو برخورد كرد، يكى را به جرم نوشيدن شراب و ديگرى را به اتهام دخالت در قتل داعى [[حسين قائنى]] كه بعداً معلوم شد اتهامى باطل بوده است. <ref> رجوع کنید به جوينى، ج 3، ص 209ـ210. </ref>


حسن در رهبرى، صفاتى استثنائى داشت و به‌رغم شكستهاى مختلف هيچ وقت ايثارگرى و هدفهاى خود را از دست نداد و توانست دولت و دعوت نزاريه را بنيان گذارد و آنها را در سالهاى اوليه پرآشوب رهبرى كند.
حسن در رهبرى، صفاتى استثنائى داشت و به‌رغم شكستهاى مختلف هيچ وقت ايثارگرى و هدفهاى خود را از دست نداد و توانست دولت و دعوت نزاريه را بنيان گذارد و آنها را در سالهاى اوليه پرآشوب رهبرى كند.
خط ۱۵۲: خط ۱۴۶:
== درگذشت حسن صباح ==
== درگذشت حسن صباح ==


حسن صباح چون پايان عمرش را نزديك ديد، [[كيابزرگ اميد]] را از [[لَمسر]] فراخواند و او را داعى ديلم و جانشين خود در [[الموت]] كرد. حسن صباح در پى بيمارى كوتاهى، در ربيع‌الآخر 518 درگذشت. او را در نزديكى قلعه الموت به خاك سپردند. مقبره او، كه بعداً كيابزرگ اميد و ديگر رهبران نزاريه ايران نيز در آنجا دفن شدند، تا هنگامى كه به دست مغولان ويران گشت، زيارتگاه اسماعيليان نزارى بود. <ref>  رجوع کنید به ابن‌اثير، ج10، ص 625؛ جوينى، ج 3، ص 215ـ216؛ رشيدالدين فضل‌اللّه، ص 133ـ 134؛ كاشانى،زبدة التواريخ، ص 168</ref>
حسن صباح چون پايان عمرش را نزديك ديد، [[كيابزرگ اميد]] را از [[لَمسر]] فراخواند و او را داعى ديلم و جانشين خود در [[الموت]] كرد. حسن صباح در پى بيمارى كوتاهى، در ربيع‌الآخر 518 درگذشت. او را در نزديكى قلعه الموت به خاك سپردند. مقبره او، كه بعداً كيابزرگ اميد و ديگر رهبران نزاريه ايران نيز در آنجا دفن شدند، تا هنگامى كه به دست مغولان ويران گشت، زيارتگاه اسماعيليان نزارى بود. <ref>  رجوع کنید به ابن‌اثير، ج10، ص 625؛ جوينى، ج 3، ص 215ـ216؛ رشيدالدين فضل‌اللّه، ص 133ـ 134؛ كاشانى،زبدة التواريخ، ص 168.</ref>




کاربر ناشناس