Automoderated users، confirmed، protected، templateeditor
۳٬۲۷۷
ویرایش
P.motahari (بحث | مشارکتها) جز (←احکام) |
P.motahari (بحث | مشارکتها) جز (←حکم وضعی) |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
از جمله مسائلی که فقها درباره [[احکام وضعی|حکم وضعی]]ِ تقیه بررسی کردهاند این است که آیا اگر عبادتی از روی تقیه انجام شود، پس از خارج شدن از موقعیت تقیه، آن عمل باید دوباره به جا آورده شود.<ref>شیخ انصاری، رسائل فقهیة، ۱۴۱۴ق، ص؛ روحانی، فقه الصادق، ۱۴۱۳ق، ج۱۱، ص۴۲۶.</ref> برای مثال عمل به [[تکتف|تَکَتُّف]] (گذاشتن کفِ دست روی پشت دست دیگر در نماز) نزد [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت]] مستحب و نزد [[شیعه]] جایز نیست.<ref>نجفی، جواهر الکلام، ۱۳۶۲ش، ج۱۱، ص۱۵.</ref> اگر مکلف، از روی تقیه، در نمازش چنین عمل کند، آیا در غیر حالت تقیه باید آن نماز را دوباره بخواند؟<ref>برای نمونه نگاه کنید به شیخ انصاری، رسائل فقهیة، ۱۴۱۴ق، ص</ref> | از جمله مسائلی که فقها درباره [[احکام وضعی|حکم وضعی]]ِ تقیه بررسی کردهاند این است که آیا اگر عبادتی از روی تقیه انجام شود، پس از خارج شدن از موقعیت تقیه، آن عمل باید دوباره به جا آورده شود.<ref>شیخ انصاری، رسائل فقهیة، ۱۴۱۴ق، ص؛ روحانی، فقه الصادق، ۱۴۱۳ق، ج۱۱، ص۴۲۶.</ref> برای مثال عمل به [[تکتف|تَکَتُّف]] (گذاشتن کفِ دست روی پشت دست دیگر در نماز) نزد [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت]] مستحب و نزد [[شیعه]] جایز نیست.<ref>نجفی، جواهر الکلام، ۱۳۶۲ش، ج۱۱، ص۱۵.</ref> اگر مکلف، از روی تقیه، در نمازش چنین عمل کند، آیا در غیر حالت تقیه باید آن نماز را دوباره بخواند؟<ref>برای نمونه نگاه کنید به شیخ انصاری، رسائل فقهیة، ۱۴۱۴ق، ص</ref> | ||
بنا به دیدگاه فقهای شیعه با عمل تقیهای، دستور شارع انجام شده است و دیگر نیازی به اعادهٔ آن نیست.<ref>شیخ انصاری، رسائل فقهیة، ۱۴۱۴ق، ص۷۷؛ روحانی، فقه الصادق، ۱۴۱۳ق، ج۱۱، ص۴۲۹؛ مکارم شیرازی، القواعد الفقهیة، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۴۴۴.</ref> البته [[محقق کرکی]]، فقیه شیعه در قرن دهم قمری، معتقد است فقط آن دسته از اعمالی نیاز نیست دوباره به جا آورده شوند که در روایاتِ تقیه، صراحتاً نامشان آمده است؛ مانند نماز با تَکَتُّف یا شستن پاها در وضو.<ref>محقق کرکی، رسائل المحقق الکرکی، مکتبة آیتالله العظمی مرعشی نجفی، ج۲، ص۵۲.</ref> | بنا به دیدگاه فقهای شیعه با عمل تقیهای، دستور شارع انجام شده است و دیگر نیازی به اعادهٔ آن نیست.<ref>شیخ انصاری، رسائل فقهیة، ۱۴۱۴ق، ص۷۷؛ روحانی، فقه الصادق، ۱۴۱۳ق، ج۱۱، ص۴۲۹؛ مکارم شیرازی، القواعد الفقهیة، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۴۴۴.</ref> البته [[محقق کرکی|محقق کَرکَی]]، فقیه شیعه در قرن دهم قمری، معتقد است فقط آن دسته از اعمالی نیاز نیست دوباره به جا آورده شوند که در روایاتِ تقیه، صراحتاً نامشان آمده است؛ مانند نماز با تَکَتُّف یا شستن پاها در وضو.<ref>محقق کرکی، رسائل المحقق الکرکی، مکتبة آیتالله العظمی مرعشی نجفی، ج۲، ص۵۲.</ref> | ||
==ادله و مستندات== | ==ادله و مستندات== | ||
فقهای شیعه برای اثبات جواز | فقهای شیعه برای اثبات جواز تقیه، به [[ادله اربعه]]، یعنی [[قرآن]]، [[حدیث|روایات]]، [[اجماع]] و [[عقل]] استناد کردهاند: | ||
===قرآن=== | ===قرآن=== | ||
مهمترین آیهای که فقها برای جواز تقیه بدان استناد کردهاند، [[ | مهمترین آیهای که فقها برای جواز تقیه بدان استناد کردهاند، آیه ۱۰۶ [[سوره نمل]] است:<ref>مکارم شیرازی، القوائد الفقهیة، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۳۹۲؛ روحانی، فقه الصادق، ۱۴۱۳ق، ج۱۱، ص۳۹۶.</ref> | ||
{{گفت و گو | {{گفت و گو | ||
|تراز=وسط | | تراز = وسط | ||
|عنوان={{عربی|اندازه=۱۰۰%|مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَٰكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ (۱۰۶)}} | | عنوان = {{عربی|اندازه=۱۰۰%|مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَٰكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ (۱۰۶)}}|آنهایی که پس از اسلام آوردن، به خدا کافر شوند و با میل و رغبت بی دینی را به آغوش بگیرند، به خشم خدا گرفتار شده و عذابی شدید نصیبشان میشود. اما خشم و عذاب الهی به آنانی نمیرسد که دلشان به ایمان قرص باشد، ولی زیر فشار شکنجه مجبورشان کنند که به زبان چیزی بگویند. | ||
|آنهایی که پس از اسلام آوردن، به خدا کافر شوند و با میل و رغبت بی دینی را به آغوش بگیرند، به خشم خدا گرفتار شده و عذابی شدید نصیبشان میشود. اما خشم و عذاب الهی به آنانی نمیرسد که دلشان به ایمان قرص باشد، ولی زیر فشار شکنجه مجبورشان کنند که به زبان چیزی بگویند. | |||
}} | }} | ||
بسیاری از [[تفسیر قرآن|مفسران]] شیعه و اهل سنت درباره [[اسباب نزول|شأن نزول]] این آیه گفتهاند که درباره [[عمار بن یاسر]] نازل شده است.<ref>برای نمونه نگاه کنید به شیخ طوسی، التبیان، دار احیاء التراث العربی، ج۶، ص۴۲۸؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۲۰۳؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳۶۳ش، ج۱۲، ص۳۵۸؛ قرطبی، تفسیر القرطبی، ۱۳۸۴ق، ج۱۰، ص۱۸۰؛ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر)، ۱۴۱۹ق، ج۴، ص۵۲۰؛ بیضاوی، تفسیر البیضاوی (انوار التنزیل و اسرار التأویل)، ۱۴۱۸ق، ج۳، ص۴۲۲.</ref> عمار بن یاسر زیر شکنجه مشرکان مجبور شد کلماتی در برائت از [[اسلام]] و [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] بر زبان جاری کند، عدهای گمان کردند که عمار [[کفر|کافر]] شده است. وقتی داستان عمار به پیامبر رسید، فرمود عمار از سر تا پا سرشار از [[ایمان]] است و [[توحید]] با گوشت و خون او درآمیخته است. پس از آن که عمار گریان بهسوی پیامبر آمد پیامبر او را تسلی داد و به او سفارش کرد که اگر بار دیگر در تنگنا قرار گرفت، دوباره میتواند اظهار برائت کند.<ref>شیخ طوسی، التبیان، دار احیاء التراث العربی، ج۶، ص۴۲۸؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۲۰۳؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳۶۳ش، ج۱۲، ص۳۵۸؛ قرطبی، تفسیر القرطبی، ۱۳۸۴ق، ج۱۰، ص۱۸۰؛ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر)، ۱۴۱۹ق، ج۴، ص۵۲۰؛ بیضاوی، تفسیر البیضاوی (انوار التنزیل و اسرار التأویل)، ۱۴۱۸ق، ج۳، ص۴۲۲.</ref> فقها همچنین به آیه ۲۸ [[سوره غافر]] و آیه ۲۸ [[سوره آلعمران|سوره آل عمران]] برای جواز تقیه استناد کردهاند.<ref>مکارم شیرازی، القوائد الفقهیة، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۳۹۴؛ روحانی، فقه الصادق، ۱۴۱۳ق، ج۱۱، ص۳۹۷.</ref> | بسیاری از [[تفسیر قرآن|مفسران]] شیعه و اهل سنت درباره [[اسباب نزول|شأن نزول]] این آیه گفتهاند که درباره [[عمار بن یاسر]] نازل شده است.<ref>برای نمونه نگاه کنید به شیخ طوسی، التبیان، دار احیاء التراث العربی، ج۶، ص۴۲۸؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۲۰۳؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳۶۳ش، ج۱۲، ص۳۵۸؛ قرطبی، تفسیر القرطبی، ۱۳۸۴ق، ج۱۰، ص۱۸۰؛ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر)، ۱۴۱۹ق، ج۴، ص۵۲۰؛ بیضاوی، تفسیر البیضاوی (انوار التنزیل و اسرار التأویل)، ۱۴۱۸ق، ج۳، ص۴۲۲.</ref> عمار بن یاسر زیر شکنجه مشرکان مجبور شد کلماتی در برائت از [[اسلام]] و [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] بر زبان جاری کند، عدهای گمان کردند که عمار [[کفر|کافر]] شده است. وقتی داستان عمار به پیامبر رسید، فرمود عمار از سر تا پا سرشار از [[ایمان]] است و [[توحید]] با گوشت و خون او درآمیخته است. پس از آن که عمار گریان بهسوی پیامبر آمد پیامبر او را تسلی داد و به او سفارش کرد که اگر بار دیگر در تنگنا قرار گرفت، دوباره میتواند اظهار برائت کند.<ref>شیخ طوسی، التبیان، دار احیاء التراث العربی، ج۶، ص۴۲۸؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۲۰۳؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳۶۳ش، ج۱۲، ص۳۵۸؛ قرطبی، تفسیر القرطبی، ۱۳۸۴ق، ج۱۰، ص۱۸۰؛ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر)، ۱۴۱۹ق، ج۴، ص۵۲۰؛ بیضاوی، تفسیر البیضاوی (انوار التنزیل و اسرار التأویل)، ۱۴۱۸ق، ج۳، ص۴۲۲.</ref> فقها همچنین به آیه ۲۸ [[سوره غافر]] و آیه ۲۸ [[سوره آلعمران|سوره آل عمران]] برای جواز تقیه استناد کردهاند.<ref>مکارم شیرازی، القوائد الفقهیة، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۳۹۴؛ روحانی، فقه الصادق، ۱۴۱۳ق، ج۱۱، ص۳۹۷.</ref> |