پرش به محتوا

میرزا حسینعلی نوری: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
بدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۳: خط ۵۳:
| پانویس            =
| پانویس            =
}}
}}
'''میرزا حسینعلی نوری''' ([[سال ۱۲۳۳ هجری قمری|۱۲۳۳]]-[[سال ۱۳۰۹ هجری قمری|۱۳۰۹ق]]) معروف به '''بهاءالله''' بنیانگذار [[بهائیت|آیین بهائی]] است. او نخست از پیروان [[بابیه]] بود، اما در سال ۱۸۶۳م و در [[بغداد]] به صورت خصوصی ادعای موعود و مقام «مَن یُظْهِرُه الله» کرد و پس از تبعید به اِدِرْنَه (از شهرهای [[ترکیه]]) ادعای خود را آشکار کرد. پس از آن پیروان وی به بهائی معروف شدند. میرزا حسینعلی ادعاهای زیادی در نوشته‌ها و آثار خود دارد که ادعای موعود و مَن یُظْهِرُه اللهی، [[الوهیت]]، [[نبوت]] از جمله آنهاست. وی با نگارش کتاب اقدس، [[اسلام]] را [[منسوخ]] اعلام کرد و احکام جدید برای بهائیان ارائه کرد. به ادعاهای وی انتقادات متعددی وارد شده است.
'''میرزا حسینعلی نوری''' ([[سال ۱۲۳۳ هجری قمری|۱۲۳۳]]-[[سال ۱۳۰۹ هجری قمری|۱۳۰۹ق]]) معروف به '''بهاءالله''' بنیانگذار [[بهائیت|آیین بهائی]] است. او نخست از پیروان [[بابیه]] بود، اما در سال ۱۸۶۳م و در [[بغداد]] به صورت خصوصی ادعای موعود و مقام «مَن یُظْهِرُه الله» (کسی که خدا او را آشکار می‌کند) کرد و پس از تبعید به اِدِرْنَه (از شهرهای [[ترکیه]]) ادعای خود را آشکار کرد. پس از آن پیروان وی به بهائی معروف شدند. میرزا حسینعلی ادعاهای زیادی در نوشته‌ها و آثار خود دارد که ادعای موعود و مَن یُظْهِرُه اللهی، [[الوهیت]]، [[نبوت]] از جمله آنهاست. وی با نگارش کتاب اقدس، [[اسلام]] را [[منسوخ]] اعلام کرد و احکام جدید برای بهائیان ارائه کرد. به ادعاهای وی انتقادات متعددی وارد شده است.


از میرزا حسینعلی آثار متعددی به جا مانده که در مجموعه‌های گوناگون چاپ شده است. از جمله مهم‌ترین آثارش کتاب اقدس، ایقان و کلمات مکنونه است.
از میرزا حسینعلی آثار متعددی به جا مانده که در مجموعه‌های گوناگون چاپ شده است. از جمله مهم‌ترین آثارش کتاب اقدس، ایقان و کلمات مکنونه است.


وی در [[۲ ذی‌القعده|دوم ذی‌القعده]] سال ۱۳۰۹ق در سن ۷۵سالگی در عَکّا واقع در [[اسرائیل]] درگذشت و در باغ بهجی همان شهر [[دفن]] شد. مقبره وی که به «روضه مبارکه»، معروف است،‌ [[قبله]] و زیارت‌گاه بهائیان و روز اعلام دعوت بهاءالله، تولد و درگذشت وی نیز از روزهای مقدس و تعطیل بهائیت به شمار می‌رود.
وی در [[۲ ذی‌القعده|دوم ذی‌القعده]] سال ۱۳۰۹ق در سن ۷۵ سالگی در عَکّا واقع در [[فلسطین اشغالی]] درگذشت و در باغ بهجی همان شهر [[دفن]] شد. مقبره وی که به «روضه مبارکه»، معروف است،‌ [[قبله]] و زیارت‌گاه بهائیان و روز اعلام دعوت بهاءالله، تولد و درگذشت وی نیز از روزهای مقدس و تعطیل بهائیت به شمار می‌رود.


==زندگی‌نامه==
==زندگی‌نامه==
خط ۶۴: خط ۶۴:


بهاءالله به دلیل تلاش برای رهایی زرین تاج قزوینی معروف به قرة العین، تنها زن عضو «حروف حی»{{یادداشت|سید علی‌محمد باب، هجده نفر نخستین را که در آغاز ادعای بابیت به وی پیوستند، حروف حی نامید. وی مقامات تصور نکردنی به آنها نسبت داد به حدی که برخی از آنها، آن مقامات را انکار کرده و از باب فاصله گرفتند. میرزا حسین بشرویه، میرزا محمدحسن بشرویه، ملاعلی بسطامی، سید حسین یزدی، محمدعلی بارفروش و قرة العین از جمله حروف حی هستند.(روزبهانی، تحلیل و نقد بهاییت، ۱۳۸۹ش، ص۴۸-۵۰.)}} از زندان، شرکت در اجتماع بَدَشت{{یادداشت|ماجرای بدشت یکی از وقایع مهم در تاریخ بابیت و بهائیت به شمار می‌رود. تعدادی از بابیان در تابستان ۱۲۶۴ق به منظور رهایی علی محمد باب از زندان ماکو، در بدشت، روستایی در هفت کیلومتری شاهرود، گردهم آمدند و سه هفته در آنجا حضور داشتند.(اشراق خاوری، تلخیص تاریخ نبیل زرندی، ص۲۶۰-۲۶۵.) سه اتفاق مهم در این ایام در بدشت واقع شد: عده‌ای از بابیان همچون محمدعلی بارفروش، میرزا حسینعلی نوری و قرة العین نسخ اسلام را اعلام کردند. از همین رو، قرة العین بدون حجاب و با آرایش به مجلس مردان وارد شد و خطاب به حاضران گفت: «امروز روزی است که قیود تقالید سابقه شکسته شد»؛ در پی اعلام نسخ اسلام، جمعی از بابیان برآشفته شدند و اعتراض عملی خود را اعلام کردند از جمله عبدالخالق اصفهانی با دست خویش گلوی خود را چاک زد و با گلوی آغشته به خون از آنجا دور شد؛ اهدای القاب از دیگر وقایع مهم ماجرای بدشت بود. محمدعلی بارفروش به «قدوس»، قرة العین به «طاهره» و میرزا حسینعلی به «بهاءالله» ملقب شدند.(روزبهانی، تحلیل و نقد بهاییت، ۱۳۸۹ش، ص۵۶ و۵۷.)}} و تأمین مخارج مالی آن، جایگاهی معتبر نزد بابیان یافت.<ref>روزبهانی، تحلیل و نقد بهاییت، ۱۳۸۹ش، ص۷۴.</ref>
بهاءالله به دلیل تلاش برای رهایی زرین تاج قزوینی معروف به قرة العین، تنها زن عضو «حروف حی»{{یادداشت|سید علی‌محمد باب، هجده نفر نخستین را که در آغاز ادعای بابیت به وی پیوستند، حروف حی نامید. وی مقامات تصور نکردنی به آنها نسبت داد به حدی که برخی از آنها، آن مقامات را انکار کرده و از باب فاصله گرفتند. میرزا حسین بشرویه، میرزا محمدحسن بشرویه، ملاعلی بسطامی، سید حسین یزدی، محمدعلی بارفروش و قرة العین از جمله حروف حی هستند.(روزبهانی، تحلیل و نقد بهاییت، ۱۳۸۹ش، ص۴۸-۵۰.)}} از زندان، شرکت در اجتماع بَدَشت{{یادداشت|ماجرای بدشت یکی از وقایع مهم در تاریخ بابیت و بهائیت به شمار می‌رود. تعدادی از بابیان در تابستان ۱۲۶۴ق به منظور رهایی علی محمد باب از زندان ماکو، در بدشت، روستایی در هفت کیلومتری شاهرود، گردهم آمدند و سه هفته در آنجا حضور داشتند.(اشراق خاوری، تلخیص تاریخ نبیل زرندی، ص۲۶۰-۲۶۵.) سه اتفاق مهم در این ایام در بدشت واقع شد: عده‌ای از بابیان همچون محمدعلی بارفروش، میرزا حسینعلی نوری و قرة العین نسخ اسلام را اعلام کردند. از همین رو، قرة العین بدون حجاب و با آرایش به مجلس مردان وارد شد و خطاب به حاضران گفت: «امروز روزی است که قیود تقالید سابقه شکسته شد»؛ در پی اعلام نسخ اسلام، جمعی از بابیان برآشفته شدند و اعتراض عملی خود را اعلام کردند از جمله عبدالخالق اصفهانی با دست خویش گلوی خود را چاک زد و با گلوی آغشته به خون از آنجا دور شد؛ اهدای القاب از دیگر وقایع مهم ماجرای بدشت بود. محمدعلی بارفروش به «قدوس»، قرة العین به «طاهره» و میرزا حسینعلی به «بهاءالله» ملقب شدند.(روزبهانی، تحلیل و نقد بهاییت، ۱۳۸۹ش، ص۵۶ و۵۷.)}} و تأمین مخارج مالی آن، جایگاهی معتبر نزد بابیان یافت.<ref>روزبهانی، تحلیل و نقد بهاییت، ۱۳۸۹ش، ص۷۴.</ref>
وی بعد از اعدام علی محمد شیرازی و به دستور [[امیرکبیر]] به منظور جلوگیری از آشوب‌های احتمالی، به همراه تعدادی از پیروان باب، در [[شعبان]] یا [[شوال]]<ref>اشراق خاوری، تلخیص تاریخ نبیل زرندی، ص۵۵۴.</ref> [[سال ۱۲۶۷ هجری قمری|۱۲۶۷ق]] به [[کربلا]] تبعید شد؛<ref>زاهدزاهدانی، بهائیت در ایران، ‌۱۳۸۸ش، ص۱۴۵ و۱۴۶؛ روزبهانی، تحلیل و نقد بهاییت، ۱۳۸۹ش، ص۷۴.</ref> اما پس از قتل امیر کبیر دوباره به [[تهران]] بازگشت<ref>اشراق خاوری، تلخیص تاریخ نبیل زرندی، ص۵۵۸؛ روزبهانی، تحلیل و نقد بهاییت، ۱۳۸۹ش، ص۷۴.</ref> و در تیراندازی بابیان به سوی [[ناصرالدین شاه قاجار]] در [[شوال]] ۱۲۶۸ق دستگیر و به زندان افتاد.<ref>اسلمنت، بهاءالله و عصر جدید، ۱۹۸۸م، ص۳۴ و۳۵؛ روزبهانی، تحلیل و نقد بهاییت، ۱۳۸۹ش، ص۷۴.</ref> او پس از چهارماه حبس با حمایت سفیر [[روسیه]] آزاد شد<ref>افندی، قرن بدیع، ج۲،‌ ص۴۹؛ اشراق خاوری، تلخیص تاریخ نبیل زرندی، ص۵۸۱-۵۸۹؛ اسلمنت، بهاءالله و عصر جدید، ۱۹۸۸م، ص۳۶.</ref> و برای بار دوم در [[۱ ربیع‌الاول]] ۱۲۶۹ق به [[عراق]] (بغداد) تبعید شد<ref>اشراق خاوری، تلخیص تاریخ نبیل زرندی، ص۵۸۹؛ اسلمنت، بهاءالله و عصر جدید، ۱۹۸۸م، ص۳۶.</ref> و به عنوان منشی میرزا یحیی صبح ازل، بردار وی، در میان [[بابیه|بابیان]] به فعالیت پرداخت.<ref>روزبهانی، تحلیل و نقد بهاییت، ۱۳۸۹ش، ص۷۶؛‌ نجفی، بهائیان، ۱۳۸۳ش، ص۳۰۲.</ref> میرزا حسینعلی در این دوره، بسیاری از مخالفان خود را از میان برداشت.<ref>روزبهانی، تحلیل و نقد بهاییت، ۱۳۸۹ش، ص۷۷.</ref> او به خاطر اختلاف با میرزا یحیی بر سر رهبری فرقه، از [[بغداد]] به کوه‌های سلیمانیه در کردستان عراق رفت و شاگردی دراویش [[نقشبندیه]] را در پیش گرفت.<ref>نگاه کنید به افندی، قرن بدیع، ج۲،‌ ص۱۱۲؛ روزبهانی، تحلیل و نقد بهاییت، ۱۳۸۹ش، ص۷۸؛ زاهدزاهدانی، بهائیت در ایران، ‌۱۳۸۸ش، ص۱۴۹.</ref> وی پس از دو سال در سال ۱۲۷۲ق دوباره به بغداد بازگشت.<ref>عبدالبهاء، مقاله شخصی سیاح، ص۶۹؛ زاهدزاهدانی، بهائیت در ایران، ‌۱۳۸۸ش، ص۱۴۹.</ref> گفته شده بابیان به جهت برخی رفتارهای ناشایست در سال ۱۸۶۳م (۱۲۷۹ق) توسط [[حکومت عثمانی]] به [[استانبول]] و از آنجا به اِدِرْنه تبعید شدند.<ref>موسوی‌زاده، منادیان تاریکی، ۱۳۹۳ش، ص۵۷و۵۸.</ref> بهاءالله و همراهانش پنج سال در ادرنه اقامت داشتند؛ اما با اوج گرفتن اختلافات و درگیری‌های میرزا حسینعلی و میرزا یحیی صبح ازل و طرفدارانشان،‌ دولت عثمانی میرزا یحیی را به جزیره ماغوسا (فاماگوستا) در قبرس و بهاءالله و پیروانش را در سال ۱۸۶۸م،<ref>اسلمنت، بهاءالله و عصر جدید، ۱۹۸۸م، ص۴۱.</ref> به عَکّا،‌ یکی از شهرهای [[فلسطین اشغالی]]، تبعید کرد.<ref>روزبهانی، تحلیل و نقد بهاییت، ۱۳۸۹ش، ص۷۹ ۸۰؛ موسوی‌زاده، منادیان تاریکی، ۱۳۹۳ش، ص۶۴.</ref> بهاءالله باقی عمر خود را در عکا گذراند.<ref>روزبهانی، تحلیل و نقد بهاییت، ۱۳۸۹ش، ص۸۰.</ref> او و پسرش عبدالبهاء در عکا، خود را متظاهر به [[احکام شرعی|احکام اسلامی]] نشان می‌دادند و حتی در [[نماز جماعت]] نیز شرکت می‌کردند.<ref>روزبهانی، تحلیل و نقد بهاییت، ۱۳۸۹ش، ص۸۰.</ref>
وی بعد از اعدام علی محمد شیرازی و به دستور [[امیرکبیر]] به منظور جلوگیری از آشوب‌های احتمالی، به همراه تعدادی از پیروان باب، در [[شعبان]] یا [[شوال]]<ref>اشراق خاوری، تلخیص تاریخ نبیل زرندی، ص۵۵۴.</ref> [[سال ۱۲۶۷ هجری قمری|۱۲۶۷ق]] به [[کربلا]] تبعید شد؛<ref>زاهدزاهدانی، بهائیت در ایران، ‌۱۳۸۸ش، ص۱۴۵ و۱۴۶؛ روزبهانی، تحلیل و نقد بهاییت، ۱۳۸۹ش، ص۷۴.</ref> اما پس از قتل امیر کبیر دوباره به [[تهران]] بازگشت<ref>اشراق خاوری، تلخیص تاریخ نبیل زرندی، ص۵۵۸؛ روزبهانی، تحلیل و نقد بهاییت، ۱۳۸۹ش، ص۷۴.</ref> و در تیراندازی بابیان به سوی [[ناصرالدین شاه قاجار]] در [[شوال]] ۱۲۶۸ق دستگیر و به زندان افتاد.<ref>اسلمنت، بهاءالله و عصر جدید، ۱۹۸۸م، ص۳۴ و۳۵؛ روزبهانی، تحلیل و نقد بهاییت، ۱۳۸۹ش، ص۷۴.</ref> او پس از چهارماه حبس با حمایت سفیر [[روسیه]] آزاد شد<ref>افندی، قرن بدیع، ج۲،‌ ص۴۹؛ اشراق خاوری، تلخیص تاریخ نبیل زرندی، ص۵۸۱-۵۸۹؛ اسلمنت، بهاءالله و عصر جدید، ۱۹۸۸م، ص۳۶.</ref> و برای بار دوم در [[۱ ربیع‌الاول]] ۱۲۶۹ق به [[عراق]] (بغداد) تبعید شد<ref>اشراق خاوری، تلخیص تاریخ نبیل زرندی، ص۵۸۹؛ اسلمنت، بهاءالله و عصر جدید، ۱۹۸۸م، ص۳۶.</ref> و به عنوان منشی میرزا یحیی صبح ازل، بردار وی، در میان [[بابیه|بابیان]] به فعالیت پرداخت.<ref>روزبهانی، تحلیل و نقد بهاییت، ۱۳۸۹ش، ص۷۶؛‌ نجفی، بهائیان، ۱۳۸۳ش، ص۳۰۲.</ref> میرزا حسینعلی در این دوره، بسیاری از مخالفان خود را از میان برداشت.<ref>روزبهانی، تحلیل و نقد بهاییت، ۱۳۸۹ش، ص۷۷.</ref> او به خاطر اختلاف با میرزا یحیی بر سر رهبری فرقه، از [[بغداد]] به کوه‌های سلیمانیه در کردستان عراق رفت و شاگردی دراویش [[نقشبندیه]] را در پیش گرفت.<ref>نگاه کنید به افندی، قرن بدیع، ج۲،‌ ص۱۱۲؛ روزبهانی، تحلیل و نقد بهاییت، ۱۳۸۹ش، ص۷۸؛ زاهدزاهدانی، بهائیت در ایران، ‌۱۳۸۸ش، ص۱۴۹.</ref> وی پس از دو سال در سال ۱۲۷۲ق دوباره به بغداد بازگشت.<ref>عبدالبهاء، مقاله شخصی سیاح، ص۶۹؛ زاهدزاهدانی، بهائیت در ایران، ‌۱۳۸۸ش، ص۱۴۹.</ref> گفته شده بابیان به جهت برخی رفتارهای ناشایست در سال ۱۸۶۳م (۱۲۷۹ق) توسط [[حکومت عثمانی]] به [[استانبول]] و از آنجا به اِدِرْنه (از شهرهای [[ترکیه]]) تبعید شدند.<ref>موسوی‌زاده، منادیان تاریکی، ۱۳۹۳ش، ص۵۷و۵۸.</ref> بهاءالله و همراهانش پنج سال در ادرنه اقامت داشتند؛ اما با اوج گرفتن اختلافات و درگیری‌های میرزا حسینعلی و میرزا یحیی صبح ازل و طرفدارانشان،‌ دولت عثمانی میرزا یحیی را به جزیره ماغوسا (فاماگوستا) در قبرس و بهاءالله و پیروانش را در سال ۱۸۶۸م،<ref>اسلمنت، بهاءالله و عصر جدید، ۱۹۸۸م، ص۴۱.</ref> به عَکّا،‌ یکی از شهرهای [[فلسطین اشغالی]]، تبعید کرد.<ref>روزبهانی، تحلیل و نقد بهاییت، ۱۳۸۹ش، ص۷۹ ۸۰؛ موسوی‌زاده، منادیان تاریکی، ۱۳۹۳ش، ص۶۴.</ref> بهاءالله باقی عمر خود را در عکا گذراند.<ref>روزبهانی، تحلیل و نقد بهاییت، ۱۳۸۹ش، ص۸۰.</ref> او و پسرش عبدالبهاء در عکا، خود را متظاهر به [[احکام شرعی|احکام اسلامی]] نشان می‌دادند و حتی در [[نماز جماعت]] نیز شرکت می‌کردند.<ref>روزبهانی، تحلیل و نقد بهاییت، ۱۳۸۹ش، ص۸۰.</ref>


میرزا حسینعلی سرانجام در [[۲ ذی‌القعده|دوم ذی‌القعده]] سال ۱۳۰۹ق (۲۹ می ۱۸۹۲م) در سن ۷۵سالگی در عکا درگذشت.<ref>اسلمنت، بهاءالله و عصر جدید، ۱۹۸۸م، ص۵۰؛ روزبهانی، تحلیل و نقد بهاییت، ۱۳۸۹ش، ص۸۰.</ref> محل دفن وی در منزل مسکونی وی در باغ بَهْجی در شهر عکا است که به نام «روضه مبارکه»، قبله بهائیان به شمار می‌رود.<ref>روزبهانی، تحلیل و نقد بهاییت، ۱۳۸۹ش، ص۸۰.</ref>
میرزا حسینعلی سرانجام در [[۲ ذی‌القعده|دوم ذی‌القعده]] سال ۱۳۰۹ق (۲۹ می ۱۸۹۲م) در سن ۷۵سالگی در عکا درگذشت.<ref>اسلمنت، بهاءالله و عصر جدید، ۱۹۸۸م، ص۵۰؛ روزبهانی، تحلیل و نقد بهاییت، ۱۳۸۹ش، ص۸۰.</ref> محل دفن وی در منزل مسکونی وی در باغ بَهْجی در شهر عکا است که به نام «روضه مبارکه»، قبله بهائیان به شمار می‌رود.<ref>روزبهانی، تحلیل و نقد بهاییت، ۱۳۸۹ش، ص۸۰.</ref>
خط ۷۵: خط ۷۵:
==پایه‌گذاری بهائیت==
==پایه‌گذاری بهائیت==
{{نوشتار اصلی|بهائیت}}
{{نوشتار اصلی|بهائیت}}
میرزا حسینعلی نوری بنیان‌گذار بهائیت است و نام آیین بهاییت از لقب بهاءالله (به معنای عظمت و جلال خداوند) گرفته شده است.<ref>صدری، «بهائیت»، ص۷۳۳؛ لاسون،‌ «بهاءالله»، ص۷۲۶.</ref> او در روزهای آخر خود در [[بغداد]] و قبل از سفر به [[استانبول]]، دوازده روز (از ۲۲ آوریل تا ۳ می ۱۸۶۳م) در باغ نجیبیه (نجیب پاشا) موسوم به باغ رضوان ساکن بود و در اولین روز آن، در میان جمعی از پیروان خود، ادعای موعود و مقام «مَن یُظْهِرُه الله»{{یادداشت| مَنْ یُظْهِرُه الله (کسی که خدا او را آشکار می‌کند) عنوانی است از علی‌محمد باب که اشاره دارد به فردی که پس از او ظهور کرده و به عنوان موعود، احکام بابیه را نسخ می‌کند.(صدری، «بهائیت»، ص۷۳۶) گفته شده به عقیده باب، من یظهره الله،‌ امام زمان شیعیان است نه میرزا حسینعلی نوری؛ زیرا براساس اظهارات باب در کتاب بیان، نام او محمد،‌ لقبش قائم و محل ظهورش مسجد الحرام است و این شرایط هیچ‌کدام در بهاء‌الله نیست.(زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، ۱۳۸۸ش، ص۱۰۸ و ۱۰۹)}} کرد<ref>نوری، اشراقات، ص۹۹؛ اسلمنت، بهاءالله و عصر جدید، ۱۹۸۸م، ص۴۰.</ref> و در ادرنه ادعای خود را رسماً و آشکارا اعلام کرد.<ref>اسلمنت، بهاءالله و عصر جدید، ۱۹۸۸م، ص۴۱؛ موسوی‌زاده، منادیان تاریکی، ۱۳۹۳ش، ص۵۸.</ref> پس از آن، بابیانی که ادعای میرزا حسینعلی را نپذیرفتند و بر جانشینی صبح ازل باقی ماندند، ازلیه<ref>صدری، «بهائیت»، ص۷۳۷.</ref> و پیروان میرزا حسینعلی، بهائی خوانده شدند.<ref>اسلمنت، بهاءالله و عصر جدید، ۱۹۸۸م، ص۴۱.</ref>   
میرزا حسینعلی نوری بنیان‌گذار بهائیت است و نام آیین بهاییت از لقب بهاءالله (به معنای عظمت و جلال خداوند) گرفته شده است.<ref>صدری، «بهائیت»، ص۷۳۳؛ لاسون،‌ «بهاءالله»، ص۷۲۶.</ref> او در روزهای آخر خود در [[بغداد]] و قبل از سفر به [[استانبول]]، دوازده روز (از ۲۲ آوریل تا ۳ می ۱۸۶۳م) در باغ نجیبیه (نجیب پاشا) موسوم به باغ رضوان ساکن بود و در اولین روز آن، در میان جمعی از پیروان خود، ادعای موعود و مقام «مَن یُظْهِرُه الله»{{یادداشت| مَنْ یُظْهِرُه الله (کسی که خدا او را آشکار می‌کند) عنوانی است از علی‌محمد باب که اشاره دارد به فردی که پس از او ظهور کرده و به عنوان موعود، احکام بابیه را نسخ می‌کند.(صدری، «بهائیت»، ص۷۳۶) }} کرد<ref>نوری، اشراقات، ص۹۹؛ اسلمنت، بهاءالله و عصر جدید، ۱۹۸۸م، ص۴۰.</ref> و در ادرنه ادعای خود را رسماً و آشکارا اعلام کرد.<ref>اسلمنت، بهاءالله و عصر جدید، ۱۹۸۸م، ص۴۱؛ موسوی‌زاده، منادیان تاریکی، ۱۳۹۳ش، ص۵۸.</ref> پس از آن، بابیانی که ادعای میرزا حسینعلی را نپذیرفتند و بر جانشینی صبح ازل باقی ماندند، ازلیه<ref>صدری، «بهائیت»، ص۷۳۷.</ref> و پیروان میرزا حسینعلی، بهائی خوانده شدند.<ref>اسلمنت، بهاءالله و عصر جدید، ۱۹۸۸م، ص۴۱.</ref>   
[[پرونده:مقبره بهاءالله. روضه مبارکه.jpg|بندانگشتی|400px|مقبره بهاءالله در شهر عکّا (قبله بهائیان).]]
[[پرونده:مقبره بهاءالله. روضه مبارکه.jpg|بندانگشتی|400px|مقبره بهاءالله در شهر عکّا (قبله بهائیان).]]
پس از میرزا حسینعلی، رهبری بهائیت به فرزند ارشد وی، میرزا عباس نوری مشهور به عباس افندی و عبدالبهاء رسید. بهاءالله، در «کتابُ عَهْدی» (وصیت‌نامه بهاء)، او را جانشین خود قرار داد و او را «غصن اعظم» نامید.<ref>نوری، کتاب عهدی، مصر، ص۳۹۹.</ref> بهائیان به او «مرکز میثاق» می‌گویند؛‌ ولی او خودش را عبدالبهاء نامید.<ref>عبدالبهاء، مکاتیب، ۱۹۲۱م، ج۱، ص۲۶۴.</ref> عباس افندی نیز به جهت اینکه فرزند ذکور نداشت، نوه دختری‌اش، شوقی افندی را به جانشینی خود و رهبری بهائیان برگزید.<ref> روزبهانی، تحلیل و نقد بهائیت، ‌۱۳۸۹ش، ص۸۸. </ref>
پس از میرزا حسینعلی، رهبری بهائیت به فرزند ارشد وی، میرزا عباس نوری مشهور به عباس افندی و عبدالبهاء رسید. بهاءالله، در «کتابُ عَهْدی» (وصیت‌نامه بهاء)، او را جانشین خود قرار داد و او را «غصن اعظم» نامید.<ref>نوری، کتاب عهدی، مصر، ص۳۹۹.</ref> بهائیان به او «مرکز میثاق» می‌گویند؛‌ ولی او خودش را عبدالبهاء نامید.<ref>عبدالبهاء، مکاتیب، ۱۹۲۱م، ج۱، ص۲۶۴.</ref> عباس افندی نیز به جهت اینکه فرزند ذکور نداشت، نوه دختری‌اش، شوقی افندی را به جانشینی خود و رهبری بهائیان برگزید.<ref> روزبهانی، تحلیل و نقد بهائیت، ‌۱۳۸۹ش، ص۸۸. </ref>
خط ۱۱۷: خط ۱۱۷:
* '''ادعای الوهیت''': میرزا حسینعلی نوری در موارد مختلف، ادعای الوهیت کرده و در منابع بهائی پس از او نیز ادعای او تکرار شده است.<ref>برای نمونه نگاه کنید به نجفی، بهائیان، ۱۳۸۳ش، ص۴۰۲-۴۱۷.</ref> ادعای الوهیت برخلاف آموزه‌های اسلام و به نوعی دعوت به بت‌پرستی و خرافه‌پرستی و جهالت و نادانی دانسته شده است.<ref>مصطفوی، محاکمه و بررسی در عقاید و احکام و آداب و تاریخ باب و بهاء،‌ مرکز نشر آثار علامه مصطفوی، ج۱، ص۷۶-۷۹.</ref> همچنین در بهائیت،‌ برخلاف آموزه‌های صریح اسلام، میرزا حسینعلی نوری معبود خوانده شده و [[عبادت]] او،‌ جزو وظایف بهائیان شمرده شده است.<ref>نگاه کنید به مصطفوی، محاکمه و بررسی در عقاید و احکام و آداب و تاریخ باب و بهاء،‌ مرکز نشر آثار علامه مصطفوی، ج۱، ص۸۵.</ref>
* '''ادعای الوهیت''': میرزا حسینعلی نوری در موارد مختلف، ادعای الوهیت کرده و در منابع بهائی پس از او نیز ادعای او تکرار شده است.<ref>برای نمونه نگاه کنید به نجفی، بهائیان، ۱۳۸۳ش، ص۴۰۲-۴۱۷.</ref> ادعای الوهیت برخلاف آموزه‌های اسلام و به نوعی دعوت به بت‌پرستی و خرافه‌پرستی و جهالت و نادانی دانسته شده است.<ref>مصطفوی، محاکمه و بررسی در عقاید و احکام و آداب و تاریخ باب و بهاء،‌ مرکز نشر آثار علامه مصطفوی، ج۱، ص۷۶-۷۹.</ref> همچنین در بهائیت،‌ برخلاف آموزه‌های صریح اسلام، میرزا حسینعلی نوری معبود خوانده شده و [[عبادت]] او،‌ جزو وظایف بهائیان شمرده شده است.<ref>نگاه کنید به مصطفوی، محاکمه و بررسی در عقاید و احکام و آداب و تاریخ باب و بهاء،‌ مرکز نشر آثار علامه مصطفوی، ج۱، ص۸۵.</ref>
* '''معجزه بهاءالله''': میرزا حسینعلی ادعای مقام [[نبوت]] داشت و از نظر او نبوت تنها نیازمند نزول [[آیه|آیات]] است. ازاین‌رو،‌ وی مطالب کتاب اقدس و دیگر الواح را که با ترکیب خاص کلمات و جملات و به تقلید از [[قرآن]] و پر از غلط‌های لفظی و معنوی و ادبی بسیار است، آیات آسمانی و به نوعی [[معجزه]] خواند.<ref>مصطفوی، محاکمه و بررسی در عقاید و احکام و آداب و تاریخ باب و بهاء،‌ مرکز نشر آثار علامه مصطفوی، ج۱، ص۶۰-۶۷.</ref> در نقد آیات بهائیت،‌ گفته شده در این صورت هر شخص عربی که با فصاحت و بلاغت صحبت می‌کند نیز می‌تواند ادعای پیامبری کند! همچنین کسانی همچون میرزا یحیی صبح ازل که آیاتی نظیر آیات بهاءالله صادر و ادعای نبوت کرده‌اند، مقام نبوت آنان نیز ثابت می‌شود.<ref>مصطفوی، محاکمه و بررسی در عقاید و احکام و آداب و تاریخ باب و بهاء،‌ مرکز نشر آثار علامه مصطفوی، ج۱، ص۶۲-۶۷.</ref>
* '''معجزه بهاءالله''': میرزا حسینعلی ادعای مقام [[نبوت]] داشت و از نظر او نبوت تنها نیازمند نزول [[آیه|آیات]] است. ازاین‌رو،‌ وی مطالب کتاب اقدس و دیگر الواح را که با ترکیب خاص کلمات و جملات و به تقلید از [[قرآن]] و پر از غلط‌های لفظی و معنوی و ادبی بسیار است، آیات آسمانی و به نوعی [[معجزه]] خواند.<ref>مصطفوی، محاکمه و بررسی در عقاید و احکام و آداب و تاریخ باب و بهاء،‌ مرکز نشر آثار علامه مصطفوی، ج۱، ص۶۰-۶۷.</ref> در نقد آیات بهائیت،‌ گفته شده در این صورت هر شخص عربی که با فصاحت و بلاغت صحبت می‌کند نیز می‌تواند ادعای پیامبری کند! همچنین کسانی همچون میرزا یحیی صبح ازل که آیاتی نظیر آیات بهاءالله صادر و ادعای نبوت کرده‌اند، مقام نبوت آنان نیز ثابت می‌شود.<ref>مصطفوی، محاکمه و بررسی در عقاید و احکام و آداب و تاریخ باب و بهاء،‌ مرکز نشر آثار علامه مصطفوی، ج۱، ص۶۲-۶۷.</ref>
* '''ادعای موعود بودن''': میرزا حسینعلی نوری، با اینکه نبوت خود را مسلم گرفته بود، خود را موعود و [[انتظار|منتظَر]] نیز می‌خواند و در عین حال روایات مربوط به [[غیبت امام زمان (عج)|غیبت]] و [[ظهور]] و امام منتظر را ضعیف و موهوم معرفی می‌کند؛‌ در حالی که اگر این روایات ضعیف باشند، زمینه‌ای برای ادعای موعود و منتظَر بودن باقی نمی‌ماند.<ref>مصطفوی، محاکمه و بررسی در عقاید و احکام و آداب و تاریخ باب و بهاء،‌ مرکز نشر آثار علامه مصطفوی، ج۱، ص۴۹ - ۵۱.</ref> افزون بر این، با توجه به روایات و گفته علما و محدثین، ویژگی‌ها و علائم و اسم و نسب موعود و منتظَر واقعی با میرزا حسینعلی منطبق نیست.<ref>مصطفوی، محاکمه و بررسی در عقاید و احکام و آداب و تاریخ باب و بهاء،‌ مرکز نشر آثار علامه مصطفوی، ج۱، ص۵۶.</ref>
* '''ادعای موعود بودن''': میرزا حسینعلی نوری، با اینکه نبوت خود را مسلم گرفته بود، خود را موعود و [[انتظار|منتظَر]] نیز می‌خواند و در عین حال روایات مربوط به [[غیبت امام زمان (عج)|غیبت]] و [[ظهور]] و امام منتظر را ضعیف و موهوم معرفی می‌کند؛‌ در حالی که اگر این روایات ضعیف باشند، زمینه‌ای برای ادعای موعود و منتظَر بودن باقی نمی‌ماند.<ref>مصطفوی، محاکمه و بررسی در عقاید و احکام و آداب و تاریخ باب و بهاء،‌ مرکز نشر آثار علامه مصطفوی، ج۱، ص۴۹ - ۵۱.</ref> افزون بر این، با توجه به روایات و گفته علما و محدثین، ویژگی‌ها و علائم و اسم و نسب موعود و منتظَر واقعی با میرزا حسینعلی منطبق نیست.<ref>مصطفوی، محاکمه و بررسی در عقاید و احکام و آداب و تاریخ باب و بهاء،‌ مرکز نشر آثار علامه مصطفوی، ج۱، ص۵۶.</ref> افزون بر آن، من یظهره الله و موعود باب نیز با حسینعلی مطابقت ندارد؛ زیرا براساس اظهارات باب در کتاب بیان، نام او محمد،‌ لقبش [[قائم]] و محل ظهورش [[مسجد الحرام]] است و این شرایط هیچ‌کدام در بهاء‌الله نیست.<ref>زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، ۱۳۸۸ش، ص۱۰۸ و ۱۰۹.</ref>
* ''' تناقضات''': [[حسن مصطفوی|علامه مصطفوی]] نوشته‌ها و سخنان میرزا حسینعلی را پر از تناقض و ضد و نقیض می‌داند و به برخی از آنها اشاره می‌کند.<ref>مصطفوی، محاکمه و بررسی در عقاید و احکام و آداب و تاریخ باب و بهاء،‌ مرکز نشر آثار علامه مصطفوی، ج۱، ص۲۱۲-۲۲۴.</ref>
* ''' تناقضات''': نوشته‌ها و سخنان میرزا حسینعلی پر از تناقض و ضد و نقیض دانسته شده است.<ref>مصطفوی، محاکمه و بررسی در عقاید و احکام و آداب و تاریخ باب و بهاء،‌ مرکز نشر آثار علامه مصطفوی، ج۱، ص۲۱۲-۲۲۴.</ref> برای نمونه وی در برخی از آثارش [[قرآن]] را مصون از [[تحریف قرآن|تحریف]] دانسته، اما در عین حال سخن علی‌محمد باب مبنی بر نسخ قرآن به دلیل تحریف را پذیرفته است.<ref> نجفی، بهائیان، ۱۳۸۳ش، ص۴۲۴ و۴۲۵.</ref>


==آثار==
==آثار==
Automoderated users، confirmed، protected، templateeditor
۵٬۲۲۶

ویرایش