Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۶٬۰۷۱
ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
| پس از = [[ابوعبدالله محمد امین]] | | پس از = [[ابوعبدالله محمد امین]] | ||
}} | }} | ||
'''مَأمُون عباسی'''، ابوالعباس عبدالله ([[سال ۱۷۰ هجری قمری|۱۷۰]]-[[سال ۲۱۸ هجری قمری|۲۱۸ق]]) فرزند [[هارون عباسی|هارون]]، هفتمین [[خلیفه]] [[بنی عباس|عباسی]] است. او پس از شکستدادن و کشتن برادرش | '''مَأمُون عباسی'''، ابوالعباس عبدالله ([[سال ۱۷۰ هجری قمری|۱۷۰]]-[[سال ۲۱۸ هجری قمری|۲۱۸ق]]) فرزند [[هارون عباسی|هارون]]، هفتمین [[خلیفه]] [[بنی عباس|عباسی]] است. او پس از شکستدادن و کشتن برادرش [[امین عباسی|محمد امین]] (ششمین خلیفه عباسی) در سال ۱۹۸ق به حکومت رسید و به توصیه وزیر [[ایران|ایرانی]] خود [[فضل بن سهل]]، [[مرو]] را پایتخت خلافت خود قرار داد. سالهای نخستین حکومت او به دلیل نزاع با امین و قیامهای علویان متزلزل بود از این رو برای تثبیت خلافتش [[امام رضا(ع)]] را از [[مدینه]] به مرو فراخواند و برای وانمودن کردن دوستی با [[علویان|آل علی]] ابتدا پیشنهاد واگذاری [[خلافت]] را به [[امام]] داد و پس از آنکه امام این پیشنهاد را نپذیرفت، منصب ولایتعهدی را بر امام رضا(ع) تحمیل کرد. او پس از مهار قیامهای [[علویان]] و برای تسلط بیشتر بر قلمرو خلافتش از مرو راهی [[بغداد]] شد و در این مسیر، امام رضا(ع) را به دلیل اینکه محبوبیتش نزد مردم بالا رفته بود، به [[شهادت]] رساند. | ||
مأمون را به سبب اعلام [[برتری اهل بیت علیهم السلام|برتری]] [[امام علی (ع)]] پس از [[پیامبر (ص)]]، جایز دانستن [[ازدواج موقت]]، [[ولایتعهدی امام رضا (ع)]] و بازگرداندن دوباره [[فدک]] به علویان، متأثر از [[شیعه|شیعیان]] دانستهاند. از سویی دیگر حمایت مأمون از [[معتزله]] به ویژه در مسئله [[مخلوق بودن قرآن]] و اقرار گرفتن از مسئولان عالیرتبه و قاضیان و عالمانِ دوره خود بر مخلوق بودن قرآن، موجب شده او را از معتزلیان بدانند. | مأمون را به سبب اعلام [[برتری اهل بیت علیهم السلام|برتری]] [[امام علی (ع)]] پس از [[پیامبر (ص)]]، جایز دانستن [[ازدواج موقت]]، [[ولایتعهدی امام رضا (ع)]] و بازگرداندن دوباره [[فدک]] به علویان، متأثر از [[شیعه|شیعیان]] دانستهاند. از سویی دیگر حمایت مأمون از [[معتزله]] به ویژه در مسئله [[مخلوق بودن قرآن]] و اقرار گرفتن از مسئولان عالیرتبه و قاضیان و عالمانِ دوره خود بر مخلوق بودن قرآن، موجب شده او را از معتزلیان بدانند. | ||
==نسب و ولادت== | ==نسب و ولادت== | ||
عبدالله | عبدالله ملقّب به مأمون پسر [[هارون عباسی|هارون]]، از نسل [[قریش]] و [[بنیهاشم]] در شب [[جمعه]] نیمه [[ربیع الاول]] سال ۱۷۰ق در [[بغداد]] به دنیا آمد.<ref>سیوطی، تاریخ الخلفاء، ص ۳۰۶.</ref> مادر او (به نقلی کنیزی) به نام [[مراجل]] از اهالی [[بادغیس]] (شمال غربی [[افغانستان]]) بود.<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۸ش، ص۴۶۰.</ref> استادسیس که در زمان [[منصور عباسی]] قیام کرد، پدر مراجل بوده است.<ref>لنگرودی، مقاله استادسیس، دائرهالمعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۷۷ش، ج۸، ص۱۴۳و ۱۴۴.</ref> دایی مأمون نیز فردی به نام غالب بوده که با توطئه مأمون، [[فضل بن سهل]] وزیر و فرمانده لشکر مأمون را به قتل رساند.<ref>[http://www.ettelaat.com/etiran/?p=69346 زریاب خویی، از مدینه تا مرو، اطلاعات، تاریخ درج: ۱۵ /۶ /۱۳۹۳ش]</ref> | ||
{{تبارنامه بنیعباس}} | {{تبارنامه بنیعباس}} | ||
==خلافت== | ==خلافت== | ||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
{{خلافت بنی عباس}} | {{خلافت بنی عباس}} | ||
===نحوه به خلافت رسیدن مأمون=== | ===نحوه به خلافت رسیدن مأمون=== | ||
خلافت مأمون به دنبال درگیری او با خلیفه وقت امین عباسی صورت گرفت. مأمون با تدبیر [[فضل بن سهل]] سپاهی را به سرداری [[طاهر بن حسین |طاهر بن حسین]] ملقب به ذوالیمینین برای مقابله با علی بن عیسی سردار سپاه امین فرستاد که سپاه امین با کشته شدن علی بن عیسی در [[سال ۱۹۵ قمری]] در [[ری]] شکست خورد. سپاه مأمون در نهایت توانست در سال ۱۹۸ق پس از جنگی شدید بر [[بغداد]] مسلط شود. پس از این شکست امین زندانی و کشته شد. به دنبال پایان خلافت امین، مأمون در [[سال ۱۹۸ هجری قمری|۱۹۸ق]] در [[مرو]] رسماً به خلافت برگزیده شد و فضل بن سهل را به وزارت خویش برگزید.<ref>طبری، تاریخ الرسل و الملوک، | خلافت مأمون به دنبال درگیری او با خلیفه وقت امین عباسی صورت گرفت. مأمون با تدبیر [[فضل بن سهل]] سپاهی را به سرداری [[طاهر بن حسین |طاهر بن حسین]] ملقب به ذوالیمینین برای مقابله با علی بن عیسی سردار سپاه امین فرستاد که سپاه امین با کشته شدن علی بن عیسی در [[سال ۱۹۵ قمری]] در [[ری]] شکست خورد. سپاه مأمون در نهایت توانست در سال ۱۹۸ق پس از جنگی شدید بر [[بغداد]] مسلط شود. پس از این شکست امین زندانی و کشته شد. به دنبال پایان خلافت امین، مأمون در [[سال ۱۹۸ هجری قمری|۱۹۸ق]] در [[مرو]] رسماً به خلافت برگزیده شد و فضل بن سهل را به وزارت خویش برگزید.<ref>طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ۱۹۶۰م، ج۸، ص۴۷۲-۴۸۹؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۸ش، ص۴۶۰.</ref> | ||
برخی پژوهشگران درگیری میان دو برادر را در دو عامل دانستهاند: چالش ولایتعهدی، درگیری دو حزب عربی و ایرانی.<ref>طقوش، دولت عباسیان، ۱۳۹۰ش، ص۱۲۴-۱۲۷.</ref> | برخی پژوهشگران درگیری میان دو برادر را در دو عامل دانستهاند: چالش ولایتعهدی، درگیری دو حزب عربی و ایرانی.<ref>طقوش، دولت عباسیان، ۱۳۹۰ش، ص۱۲۴-۱۲۷.</ref> | ||
[[پرونده:مراحل پیروزی سپاه مأمون عباسی بر سپاه خلیفه وقت امین و سقوط بغداد.jpg|250px|بندانگشتی|راست|<small>سپاه مأمون در چند مرحله و به ترتیب در شهرهای [[ری]]، [[همدان]] و چند شهر سپاه امین را شکست داد و در نهایت با سقوط بغداد و کشتهشدن امین، مأمون هفتمین [[خلافت|خلیفه]] [[بنی عباس|عباسی]] شد.</small>]] | [[پرونده:مراحل پیروزی سپاه مأمون عباسی بر سپاه خلیفه وقت امین و سقوط بغداد.jpg|250px|بندانگشتی|راست|<small>سپاه مأمون در چند مرحله و به ترتیب در شهرهای [[ری]]، [[همدان]] و چند شهر سپاه امین را شکست داد و در نهایت با سقوط بغداد و کشتهشدن امین، مأمون هفتمین [[خلافت|خلیفه]] [[بنی عباس|عباسی]] شد.</small>]] | ||
*'''الف: چالش ولایتعهدی مأمون''' | *'''الف: چالش ولایتعهدی مأمون''' | ||
یکی از علل اصلی اختلاف میان امین و مأمون مسأله ولایتعهدی بود. پس از آنکه [[هارون عباسی|هارون]] با امین برادر کوچک مأمون، به عنوان ولیعهد خود بیعت کرد و مأمون را ولیعهد امین و استاندار [[خراسان بزرگ|خراسان]] قرار داد، زمزمههایی از اختلاف میان دو برادر شنیده شد که نگرانی هارون از آینده خلافت و احتمال بروز جنگ داخلی را ایجاد کرد. از این رو دو برادر به دستور هارون در [[کعبه]]، پیمانی را مبنی بر تعهد به ولایتعهدی یکدیگر و دخالت نکردن در مناطق تحت اختیارشان منعقد و نسخهای از پیماننامه را برای تقدس و التزام بیشتر در کعبه آویختند.<ref>طبری، تاریخ الرسل و الملوک، | یکی از علل اصلی اختلاف میان امین و مأمون مسأله ولایتعهدی بود. پس از آنکه [[هارون عباسی|هارون]] با امین برادر کوچک مأمون، به عنوان ولیعهد خود بیعت کرد و مأمون را ولیعهد امین و استاندار [[خراسان بزرگ|خراسان]] قرار داد، زمزمههایی از اختلاف میان دو برادر شنیده شد که نگرانی هارون از آینده خلافت و احتمال بروز جنگ داخلی را ایجاد کرد. از این رو دو برادر به دستور هارون در [[کعبه]]، پیمانی را مبنی بر تعهد به ولایتعهدی یکدیگر و دخالت نکردن در مناطق تحت اختیارشان منعقد و نسخهای از پیماننامه را برای تقدس و التزام بیشتر در کعبه آویختند.<ref>طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ۱۹۶۰م، ج۸، ص۲۴۰-۲۸۶.</ref> | ||
پس از مرگ [[هارون عباسی|هارون]] و خلافت امین، اقداماتی از سوی امین صادر شد که شائبه نقض پیمان را ایجاد کرد. تلاش وی برای نفوذ به استانهای تحت قلمرو دو برادر خود مأمون و مؤتمن، انتخاب فرزند خود موسی به عنوان ولیعهد و در نهایت سوزاندان پیمان آویخته شده در داخل کعبه، نقض آشکار پیمان و اعلان رسمی جنگ با مأمون بود.<ref>طبری، تاریخ الرسل و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ۱۹۶۰م، ج۸، ص۳۸۷ و ۳۸۹؛جهشیاری، کتاب الوزارء و الکتاب، | پس از مرگ [[هارون عباسی|هارون]] و خلافت امین، اقداماتی از سوی امین صادر شد که شائبه نقض پیمان را ایجاد کرد. تلاش وی برای نفوذ به استانهای تحت قلمرو دو برادر خود مأمون و مؤتمن، انتخاب فرزند خود موسی به عنوان ولیعهد و در نهایت سوزاندان پیمان آویخته شده در داخل کعبه، نقض آشکار پیمان و اعلان رسمی جنگ با مأمون بود.<ref>طبری، تاریخ الرسل و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ۱۹۶۰م، ج۸، ص۳۸۷ و ۳۸۹؛جهشیاری، کتاب الوزارء و الکتاب، ۱۹۳۸م، ص۱۸۹.</ref> | ||
*'''ب: درگیری دو حزب عربی و ایرانی''' | *'''ب: درگیری دو حزب عربی و ایرانی''' | ||
فضل بن سهل که در دوره نفوذ [[برمکیان]] وارد دستگاه خلافت عباسی شده بود و به نوعی مربی و بعدها مشاور و وزیر مأمون شد، برای رسیدن به آرزوی بزرگ خود یعنی انتقال پایتخت خلافت از [[بغداد]] به [[مرو]] و عظمت خراسان تلاش کرد حق مأمون را در خلافت محفوظ نگه دارد.<ref>شریف، العالم الاسلامی فی العصر العباسی، | فضل بن سهل که در دوره نفوذ [[برمکیان]] وارد دستگاه خلافت عباسی شده بود و به نوعی مربی و بعدها مشاور و وزیر مأمون شد، برای رسیدن به آرزوی بزرگ خود یعنی انتقال پایتخت خلافت از [[بغداد]] به [[مرو]] و عظمت خراسان تلاش کرد حق مأمون را در خلافت محفوظ نگه دارد.<ref>شریف، العالم الاسلامی فی العصر العباسی، ۱۹۶۶م، ص۱۱۰.</ref> از سوی دیگر [[فضل بن ربیع]]، وزیر هارون و امین،و فردی که در دوره هارون کینه برامکه را در دل داشت و توانسته بود آنان را از صحنه قدرت کنار بزند و خود به منصب وزارت هارون دست یابد، نقش فعالی در جهت تقویت جریان عربی و نفوذ آنان در دربار عباسی و تضعیف خراسانیان داشت. این نزاع وجهه مردمی به خود گرفت تا آنجا که عربها از امین حمایت کردند و ایرانیها، مأمون را که مادر و همسر خراسانی داشت، یاری نمودند.<ref>طقوش، دولت عباسیان، ۱۳۹۰ش، ص۱۲۵-۱۲۷.</ref> | ||
=====برادرکشی===== | =====برادرکشی===== | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
==رابطه مأمون با علویان== | ==رابطه مأمون با علویان== | ||
یکی از چالشهای اساسی خلفای عباسی قیامهای متعدد [[علویان]] در سراسر قلمرو خلافت بود. علویان که از دوره منصور عباسی همواره مورد ظلم و شکنجه خلفا قرار گرفته بودند<ref>اللهاکبری، عباسیان از بعثت تا خلافت، | یکی از چالشهای اساسی خلفای عباسی قیامهای متعدد [[علویان]] در سراسر قلمرو خلافت بود. علویان که از دوره منصور عباسی همواره مورد ظلم و شکنجه خلفا قرار گرفته بودند<ref>اللهاکبری، عباسیان از بعثت تا خلافت، ۱۳۸۱ش، ص۹۵-۹۷.</ref> در فرصتهای مناسب علیه خلیفه وقت قیام میکردند اما قیام آنان در بیشتر موارد به شکست منجر میشد. درگیری امین و مأمون بر سر خلافت در سالهای [[سال ۱۹۳ هجری قمری|۱۹۳]]-[[سال ۱۹۷ هجری قمری|۱۹۷ق]] موجب ضعف حکومت عباسی و عامل مهمی برای گسترش و افزایش قیامهای علویان در مناطق مختلف [[حجاز]]، [[یمن]] و [[عراق]] شد.<ref>اصفهانی، مقاتل الطالبین، ترجمه هاشم رسولی محلاتی، ۱۳۶۸ش، ص۴۵۵-۴۵۹؛ طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ۱۹۶۰م، ج۷، ص۱۳۹ و ج۸، ص۵۷۴.</ref> | ||
[[پرونده:اطلس قیامهای علویان در دوره مأمون عباسی.jpg|250px|بندانگشتی|چپ| <small>اطلس قیامهای [[علویان]] در دوره مأمون. نخستین و مهمترین آن، [[قیام ابنطباطبا]] از علویان [[زیدیه|زیدی]] مذهب به فرماندهی [[ابوالسرایا]] در [[کوفه]] بود. این قیام به تدریج به مناطق دیگر قلمرو [[خلافت]] اسلامی نظیر [[حجاز]]، [[مکه]] و [[یمن]] سرایت کرد و تا مدتی خلافت مأمون را متزلزل نمود.</small>]] | [[پرونده:اطلس قیامهای علویان در دوره مأمون عباسی.jpg|250px|بندانگشتی|چپ| <small>اطلس قیامهای [[علویان]] در دوره مأمون. نخستین و مهمترین آن، [[قیام ابنطباطبا]] از علویان [[زیدیه|زیدی]] مذهب به فرماندهی [[ابوالسرایا]] در [[کوفه]] بود. این قیام به تدریج به مناطق دیگر قلمرو [[خلافت]] اسلامی نظیر [[حجاز]]، [[مکه]] و [[یمن]] سرایت کرد و تا مدتی خلافت مأمون را متزلزل نمود.</small>]] | ||
===قیامهای علویان در دوره مأمون=== | ===قیامهای علویان در دوره مأمون=== | ||
علویان در دوره مأمون چند قیام انجام دادند. بیشتر این قیامها توسط شاخه [[زیدیه|زیدی]] علویان صورت میگرفت. مهمترین این قیامها که منجر به برپایی حکومتی مستقل شد قیام فردی ملقب [[ابن طباطبا|ابنطباطبا]] در [[کوفه]] بود. این قیام که در [[سال ۱۹۹ هجری قمری|۱۹۹ق]] اتفاق افتاد به اعتقاد برخی مورخان ضربه سنگینی بر دولت عباسی وارد کرد و موجب شد جبهههای دیگری توسط علویان در مناطق مختلف علیه خلافت عباسی شکل بگیرد و در آن مناطق اعلام خودمختاری شود. از این رو علاوه بر کوفه، [[زید پسر امام کاظم|زیدبن موسی]] ملقب به زیدالنار در [[بصره]]، [[ابراهیم بن موسی بن جعفر]] در [[یمن]]<ref>اصفهانی، | علویان در دوره مأمون چند قیام انجام دادند. بیشتر این قیامها توسط شاخه [[زیدیه|زیدی]] علویان صورت میگرفت. مهمترین این قیامها که منجر به برپایی حکومتی مستقل شد قیام فردی ملقب [[ابن طباطبا|ابنطباطبا]] در [[کوفه]] بود. این قیام که در [[سال ۱۹۹ هجری قمری|۱۹۹ق]] اتفاق افتاد به اعتقاد برخی مورخان ضربه سنگینی بر دولت عباسی وارد کرد و موجب شد جبهههای دیگری توسط علویان در مناطق مختلف علیه خلافت عباسی شکل بگیرد و در آن مناطق اعلام خودمختاری شود. از این رو علاوه بر کوفه، [[زید پسر امام کاظم|زیدبن موسی]] ملقب به زیدالنار در [[بصره]]، [[ابراهیم بن موسی بن جعفر]] در [[یمن]]<ref>اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۳۵۵.</ref>، [[حسین بن حسن افطس|حسین بن حسن بن علی]] معروف به ابنافطس در [[مکه]]<ref>، مختار لیثی، جهاد الشیعه فی العصر العباسی الاول، ۱۹۷۸م، ص۳۲۶.</ref> و [[محمد بن جعفر الصادق]] معروف به محمد دیباج در حجاز قیام کردند.<ref>طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ۱۹۶۰م، ج۷، ص۱۲۵.</ref> بیشتر این قیامها به دنبال قیام ابنطباطبا شکل گرفت.<ref>نقوی، تاثیر قیامهای علویان بر ولایتعهدی امام رضا(ع)، ۱۳۸۸ش، ص۱۴۱-۱۴۴.</ref> | ||
====پیامدهای قیام علویان علیه مأمون==== | ====پیامدهای قیام علویان علیه مأمون==== | ||
اگرچه این قیامها دوام زیادی نمیآورد اما دارای پیامدهای بود از جمله آنکه محبت مردم [[عراق]] و [[خراسان بزرگ|خراسان]] به [[اهل بیت(ع)]] فرصتی را به [[علویان]] میداد تا علیه مأمون قیام کنند و همواره عدهای از دوستداران اهل بیت در خراسان و عراق بودند که از قیام علویان حمایت میکردند. این مسأله باعث میشد خلافت عباسی از ثبات پایدار برخوردار نگردد و همواره نگران شورشهای مختلف در سراسر قلمرو خود باشد.<ref>محمد تقی مدرسی، امامان شیعه و جنبشهای مکتبی، ۱۳۷۲ش، ص۲۴۹-۲۶۱.</ref> از پیامدهای دیگر آن بود که این قیامهای علویان در این دوره زمینه مناسبی برای تشکیل دولت [[زیدیه|علویان زیدی مذهب]] در [[طبرستان]] و [[یمن]] در سالهای بعد فراهم کرد.<ref>نقوی، تاثیر قیامهای علویان بر ولایتعهدی امام رضا(ع)، ۱۳۸۸ش، ص۱۴۸-۱۴۹.</ref> | اگرچه این قیامها دوام زیادی نمیآورد اما دارای پیامدهای بود از جمله آنکه محبت مردم [[عراق]] و [[خراسان بزرگ|خراسان]] به [[اهل بیت(ع)]] فرصتی را به [[علویان]] میداد تا علیه مأمون قیام کنند و همواره عدهای از دوستداران اهل بیت در خراسان و عراق بودند که از قیام علویان حمایت میکردند. این مسأله باعث میشد خلافت عباسی از ثبات پایدار برخوردار نگردد و همواره نگران شورشهای مختلف در سراسر قلمرو خود باشد.<ref>محمد تقی مدرسی، امامان شیعه و جنبشهای مکتبی، ۱۳۷۲ش، ص۲۴۹-۲۶۱.</ref> از پیامدهای دیگر آن بود که این قیامهای علویان در این دوره زمینه مناسبی برای تشکیل دولت [[زیدیه|علویان زیدی مذهب]] در [[طبرستان]] و [[یمن]] در سالهای بعد فراهم کرد.<ref>نقوی، تاثیر قیامهای علویان بر ولایتعهدی امام رضا(ع)، ۱۳۸۸ش، ص۱۴۸-۱۴۹.</ref> | ||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
مأمون برای آنکه بتواند از خطر قیامهای علویان برای همیشه در امان باشد و برای تثبیت حکومت خود نزد خراسانیان که علاقهمند به [[اهل البیت علیهم السلام|خاندان پیامبر(ص)]] بودند، به فکر آن افتاد تا خود را دوستدار اهل بیت (ع) نشان دهد. از اینرو [[امام رضا(ع)]] را از [[مدینه]] به مرو احضار کرد و وانمود کرد که خلافت و حکومت را رها کرده و به برترین فرد از [[علویان|آلعلی]] یعنی امام رضا (ع) تسلیم میکند. با رد مقام خلافت توسط امام رضا (ع) مأمون ایشان را وادار کرد تا ولایتعهدی را بپذیرد.<ref>مرتضی حسینی عاملی، زندگانی سیاسی هشتمین امام، ۱۳۷۳ش، ص۱۴۱.</ref> [[پرونده:مأمون در سریال ولایت عشق.jpg|250px|بندانگشتی|راست|<small>تصویری از مأمون با لباس سبز در [[ولایت عشق (مجموعه تلویزیونی)|سریال ولایت عشق]]؛ مأمون برای جلب [[علویان]] از لباس سبز که نماد آنان بود بهجای لباس سیاه، نماد رسمی [[بنی عباس|عباسیان]] استفاده کرد.</small>]] | مأمون برای آنکه بتواند از خطر قیامهای علویان برای همیشه در امان باشد و برای تثبیت حکومت خود نزد خراسانیان که علاقهمند به [[اهل البیت علیهم السلام|خاندان پیامبر(ص)]] بودند، به فکر آن افتاد تا خود را دوستدار اهل بیت (ع) نشان دهد. از اینرو [[امام رضا(ع)]] را از [[مدینه]] به مرو احضار کرد و وانمود کرد که خلافت و حکومت را رها کرده و به برترین فرد از [[علویان|آلعلی]] یعنی امام رضا (ع) تسلیم میکند. با رد مقام خلافت توسط امام رضا (ع) مأمون ایشان را وادار کرد تا ولایتعهدی را بپذیرد.<ref>مرتضی حسینی عاملی، زندگانی سیاسی هشتمین امام، ۱۳۷۳ش، ص۱۴۱.</ref> [[پرونده:مأمون در سریال ولایت عشق.jpg|250px|بندانگشتی|راست|<small>تصویری از مأمون با لباس سبز در [[ولایت عشق (مجموعه تلویزیونی)|سریال ولایت عشق]]؛ مأمون برای جلب [[علویان]] از لباس سبز که نماد آنان بود بهجای لباس سیاه، نماد رسمی [[بنی عباس|عباسیان]] استفاده کرد.</small>]] | ||
به اعتقاد برخی محققان هدف واقعی مأمون آن نبود که خلافت را به امام رضا (ع) واگذار کند بلکه او میخواست در ظاهر حکومت را به امام سپرده اما در حقیقت همه کارها به دست او اداره شود.<ref>مرتضی حسینی عاملی، زندگانی سیاسی هشتمین امام، ۱۳۷۳ش، ص۱۶۱.</ref> پس از پذیرش اجباری ولایتعهدی توسط امام رضا (ع) در سال ۲۰۱ق، مردم با ایشان بیعت کردند. به دستور مأمون لقب «الرضا» بر امام نهاده شد، به نام ایشان سکه زده شد، دستمزد و پاداش به لشکریان و دولتمردان از این سکه پرداخت شد<ref>مسعودی، مروج | به اعتقاد برخی محققان هدف واقعی مأمون آن نبود که خلافت را به امام رضا (ع) واگذار کند بلکه او میخواست در ظاهر حکومت را به امام سپرده اما در حقیقت همه کارها به دست او اداره شود.<ref>مرتضی حسینی عاملی، زندگانی سیاسی هشتمین امام، ۱۳۷۳ش، ص۱۶۱.</ref> پس از پذیرش اجباری ولایتعهدی توسط امام رضا (ع) در سال ۲۰۱ق، مردم با ایشان بیعت کردند. به دستور مأمون لقب «الرضا» بر امام نهاده شد، به نام ایشان سکه زده شد، دستمزد و پاداش به لشکریان و دولتمردان از این سکه پرداخت شد<ref>مسعودی، مروج الذهب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ۱۳۷۰ش، ج۲، ص۴۴۱.</ref> و لباس سیاه که نماد [[بنی عباس]] بود به لباس سبز که نماد علویان بودند بهعنوان لباس رسمی خلافت عباسی تغییر کرد.<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۸ش، ص۴۶۵؛ شیخ مفید، ارشاد، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، ج۲، ص۳۶۷.</ref> مأمون با اجرای این سیاست به علویان نشان داد تا قیامهایی که آنان با شعار [[الرضا من آل محمد]] مردم را به خود فرامیخواندند اینک با ولایتعهدی کسی که مصداق «الرضا» است، محقق شد و دلیلی برای قیام کردن وجود ندارد. این اقدام مأمون موجب شد از قیامهای علویان تا حد زیادی کاسته شود.<ref>مختار لیثی، جهاد شیعه در دوره اول عباسی، ترجمه محمد حاجیتقی، ۱۳۸۴ش، ص۴۱۳ و ۴۱۴؛ عباسیان از بعثت تا خلافت، ص۹۳-۱۰۱.</ref> | ||
===واگذاری برخی مناطق به قیامکنندگان علوی=== | ===واگذاری برخی مناطق به قیامکنندگان علوی=== | ||
مأمون در راستای سیاست تثبیت خلافت خود و مهار کردن علویان، پس از ولایتعهدی امام رضا(ع) حکم امارت برخی از مناطقی که توسط علویان تصرف شده بود را به خودشان واگذار کرد. یمن و حجاز از جمله این مناطق بودند.<ref>اصغری، نگرشی بر حکومت مأمون با تأکید بر مسائل شرق ایران، ۱۳۸۱ش، ص۲۱۸؛ نقوی، | مأمون در راستای سیاست تثبیت خلافت خود و مهار کردن علویان، پس از ولایتعهدی امام رضا(ع) حکم امارت برخی از مناطقی که توسط علویان تصرف شده بود را به خودشان واگذار کرد. یمن و حجاز از جمله این مناطق بودند.<ref>اصغری، نگرشی بر حکومت مأمون با تأکید بر مسائل شرق ایران، ۱۳۸۱ش، ص۲۱۸؛ نقوی، تأثیر قیامهای علویان بر ولایتعهدی امام رضا، ۱۳۸۸ش، ص۱۵۳.</ref> | ||
===ورود سادات به ایران=== | ===ورود سادات به ایران=== | ||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
==اقدامات مأمون پس از تثبیت خلافت== | ==اقدامات مأمون پس از تثبیت خلافت== | ||
پس از آنکه مأمون توانست قیامهای علویان را مهار کند و خلافت خود را به ثبات نسبی برساند، سیاستهای حکومت خود را تغییر داد. تغییر سیاست او در چند مورد آشکار شد: کنار نهادن شیوه ایرانی و مشاوران ایرانی در حکومتداری، بازگشت به آیین عربی و توجه به بغداد پایتخت پدران خودش، شهادت امام رضا (ع)، فشار مجدد بر علویان و آشکار کردن نماد عباسیان که لباس سیاه بود و منع استفاده از لباس سبز علویان.<ref>طقوش، دولت عباسیان، ۱۳۹۰ش، ص۱۴۸ و ۱۴۹؛الخضری، | پس از آنکه مأمون توانست قیامهای علویان را مهار کند و خلافت خود را به ثبات نسبی برساند، سیاستهای حکومت خود را تغییر داد. تغییر سیاست او در چند مورد آشکار شد: کنار نهادن شیوه ایرانی و مشاوران ایرانی در حکومتداری، بازگشت به آیین عربی و توجه به بغداد پایتخت پدران خودش، شهادت امام رضا (ع)، فشار مجدد بر علویان و آشکار کردن نماد عباسیان که لباس سیاه بود و منع استفاده از لباس سبز علویان.<ref>طقوش، دولت عباسیان، ۱۳۹۰ش، ص۱۴۸ و ۱۴۹؛الخضری، الدولة العباسیه، ۲۰۰۳م، ص۱۷۴.</ref> | ||
===کشتن وزیر ایرانی=== | ===کشتن وزیر ایرانی=== | ||
{{اصلی| فضل بن سهل}} | {{اصلی| فضل بن سهل}} | ||
[[فضل بن سهل]] وزیر ایرانی مأمون بود که برای دستیابی او به خلافت و تثبیت حکومتش تلاش بسیاری کرد. این تلاشها موجب شد مأمون پس از رسیدن به خلافت، لقب ذوالریاستین به فضل بن سهل داد. اعطای این لقب به این معنا بود که فضل همزمان دو مقام مهم رئیس کشوری و لشکری را در اختیار داشت.<ref>جهشیاری، کتاب الوزارء و الکتاب، | [[فضل بن سهل]] وزیر ایرانی مأمون بود که برای دستیابی او به خلافت و تثبیت حکومتش تلاش بسیاری کرد. این تلاشها موجب شد مأمون پس از رسیدن به خلافت، لقب ذوالریاستین به فضل بن سهل داد. اعطای این لقب به این معنا بود که فضل همزمان دو مقام مهم رئیس کشوری و لشکری را در اختیار داشت.<ref>جهشیاری، کتاب الوزارء و الکتاب، ۱۹۳۸م، ص۳۰۵ و ۳۰۶؛ طقوش، دولت عباسیان، ۱۳۹۰ش، ص۱۳۲.</ref> | ||
به اعتقاد برخی مورخان، مشاوره و کمک ابن سهل به مأمون برای آن بود که [[مرو]] بهجای [[بغداد]] پایتخت خلافت شود، [[خراسان]] در برابر [[عراق]] و دیگر مناطق از جایگاه بالاتری برخوردار گردد و منزلت ایرانیان که پس از تحقیر برمکیان ایرانی در ساختار حکومت عباسی از دست رفته بود به آنان برگردد.<ref>محمود و الشریف، ص۱۱۰.</ref> بر همین اساس، فضل بن سهل تلاش میکرد هر مسئله و چالشی که تهدیدی برای عظمت مرو، خراسان و ایرانیان بود از چشم خلیفه دور بماند. یکی از مهمترین چالشها ظهور آشوب و ناآرامیهای بغداد بود. هرج و مرج بغداد بهدنبال برکناری طاهر بن حسین، حاکم عربی بغداد و سپردن این منصب به حسن بن سهل ایرانی بود. این جایگزینی بهدنبال سیاست برتری نژاد ایرانی در برابر نژاد عربی دربار مأمون صورت گرفته بود. وزیر ایرانی تلاش بسیاری کرد تا اخبار ناآرامیهای بغداد به خلیفه نرسد.<ref>طقوش، دولت عباسیان، ۱۳۹۰ش، ۱۴۸؛ طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ۱۹۶۰م، ج۸، ص۵۴۶.</ref> | به اعتقاد برخی مورخان، مشاوره و کمک ابن سهل به مأمون برای آن بود که [[مرو]] بهجای [[بغداد]] پایتخت خلافت شود، [[خراسان]] در برابر [[عراق]] و دیگر مناطق از جایگاه بالاتری برخوردار گردد و منزلت ایرانیان که پس از تحقیر برمکیان ایرانی در ساختار حکومت عباسی از دست رفته بود به آنان برگردد.<ref>محمود و الشریف، ص۱۱۰.</ref> بر همین اساس، فضل بن سهل تلاش میکرد هر مسئله و چالشی که تهدیدی برای عظمت مرو، خراسان و ایرانیان بود از چشم خلیفه دور بماند. یکی از مهمترین چالشها ظهور آشوب و ناآرامیهای بغداد بود. هرج و مرج بغداد بهدنبال برکناری طاهر بن حسین، حاکم عربی بغداد و سپردن این منصب به حسن بن سهل ایرانی بود. این جایگزینی بهدنبال سیاست برتری نژاد ایرانی در برابر نژاد عربی دربار مأمون صورت گرفته بود. وزیر ایرانی تلاش بسیاری کرد تا اخبار ناآرامیهای بغداد به خلیفه نرسد.<ref>طقوش، دولت عباسیان، ۱۳۹۰ش، ۱۴۸؛ طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ۱۹۶۰م، ج۸، ص۵۴۶.</ref> | ||
[[پرونده:سکه ولایتعهدی امام رضا.jpg|250px|بندانگشتی|چپ|<small>سکه [[ولایتعهدی امام رضا (ع)]] که به دستور مأمون ضرب شد. بر روی سکه عبارت زیر به [[خط کوفی]] درج شده است:</small> «لله، [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|محمدرسول الله]]، المأمون [[خلافت|خلیفة الله]]، مما أمر به الأمیر الرضا ولی عهد المسلمین [[امام رضا علیه السلام|علی بن موسی]] بن [[امام علی علیه السلام|علی بن ابی طالب]]، [[ذوالریاستین]].]] | [[پرونده:سکه ولایتعهدی امام رضا.jpg|250px|بندانگشتی|چپ|<small>سکه [[ولایتعهدی امام رضا (ع)]] که به دستور مأمون ضرب شد. بر روی سکه عبارت زیر به [[خط کوفی]] درج شده است:</small> «لله، [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|محمدرسول الله]]، المأمون [[خلافت|خلیفة الله]]، مما أمر به الأمیر الرضا ولی عهد المسلمین [[امام رضا علیه السلام|علی بن موسی]] بن [[امام علی علیه السلام|علی بن ابی طالب]]، [[ذوالریاستین]].]] | ||
پس از آنکه مأمون توسط امام رضا (ع) از آشوبهای [[بغداد]] مطلع شد، تصمیم گرفت مرو را ترک کرده و عازم بغداد، پایتخت مرکزی [[بنیعباس]] شود. خلیفه متوجه شد بازگشتش به بغداد با ممانعت جدی وزیر ایرانیاش مواجه خواهد شد؛ همچنانکه برخی اقدامات وزیر نظیر مخفی کردن اخبار بغداد بدبینی خلیفه را نسبت به فضل بن سهل تشدید کرد. از اینرو مأمون در ابتدای سفر خود به بغداد وزیر ایرانی را در شهر سرخس توسط عوامل مخفی خود به قتل رساند.<ref>دوری، | پس از آنکه مأمون توسط امام رضا (ع) از آشوبهای [[بغداد]] مطلع شد، تصمیم گرفت مرو را ترک کرده و عازم بغداد، پایتخت مرکزی [[بنیعباس]] شود. خلیفه متوجه شد بازگشتش به بغداد با ممانعت جدی وزیر ایرانیاش مواجه خواهد شد؛ همچنانکه برخی اقدامات وزیر نظیر مخفی کردن اخبار بغداد بدبینی خلیفه را نسبت به فضل بن سهل تشدید کرد. از اینرو مأمون در ابتدای سفر خود به بغداد وزیر ایرانی را در شهر سرخس توسط عوامل مخفی خود به قتل رساند.<ref>دوری، العصر العباسی الاول، ۱۹۸۸م، ص۱۶۵.</ref> | ||
===شهادت امام رضا (ع)=== | ===شهادت امام رضا(ع)=== | ||
پس از آنکه مأمون در ماجرای [[ولایتعهدی امام رضا (ع)|ولایتعهدی امام رضا]] به اهداف خود دست یافت، احساس کرد حضور امام در کنار او دیگر به مصلحت حکومتش نیست. نگرانی مأمون از استمرار ولایتعهدی امام رضا(ع) ناشی از چند مسئله بود: برتری امام رضا(ع) در جلسات مناظره با علمای مذاهب، افزایش محبوبیت امام رضا(ع) در میان مردم<ref>طقوش، دولت عباسیان، ۱۳۹۰ش، ص۱۴۴ و ۱۴۵.</ref> و انتقاد صریح امام به برخی اقدامات مأمون.<ref>عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۲۴۱.</ref> از اینرو مأمون مانند خلفای عباسی پیشین برای حفظ خلافت خود با توطئهای امام رضا(ع) را در راه بازگشت به بغداد در اوائل [[سال ۲۰۳ هجری قمری]] به شهادت رساند.<ref>ابنصباغ مالکی، الفصول | پس از آنکه مأمون در ماجرای [[ولایتعهدی امام رضا(ع)|ولایتعهدی امام رضا]] به اهداف خود دست یافت، احساس کرد حضور امام در کنار او دیگر به مصلحت حکومتش نیست. نگرانی مأمون از استمرار ولایتعهدی امام رضا(ع) ناشی از چند مسئله بود: برتری امام رضا(ع) در جلسات مناظره با علمای مذاهب، افزایش محبوبیت امام رضا(ع) در میان مردم<ref>طقوش، دولت عباسیان، ۱۳۹۰ش، ص۱۴۴ و ۱۴۵.</ref> و انتقاد صریح امام به برخی اقدامات مأمون.<ref>عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۲۴۱.</ref> از اینرو مأمون مانند خلفای عباسی پیشین برای حفظ خلافت خود با توطئهای امام رضا(ع) را در راه بازگشت به بغداد در اوائل [[سال ۲۰۳ هجری قمری]] به شهادت رساند.<ref>ابنصباغ مالکی، الفصول المهمة، ۱۴۰۹ق، ص۳۵۰؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۴۷۱.</ref> | ||
===انتقال پایتخت به بغداد=== | ===انتقال پایتخت به بغداد=== | ||
خط ۹۴: | خط ۹۴: | ||
==گرایش اعتزالی مأمون== | ==گرایش اعتزالی مأمون== | ||
بر اساس شواهد تاریخی، مأمون با برخی از عالمان معتزلی نظیر اَبُوهُذِیل عَلّاف و نَظَّام مراوادتی داشت<ref>ناظمیان فرد، مأمون و محنت، پژوهشهای تاریخی، ۱۳۸۸ش، ص۶۹ و ۷۰.</ref> و مناصب حکومتی را به برخی از بزرگان معتزله واگذار کرده بود.<ref>مسعودی، التنبیه و الاشراف، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ۱۳۴۹ش، ص۳۳۹.</ref> او همچنین معتقد به نظریه [[خلق قرآن|مخلوق بودن قرآن]] بود. این شواهد موجب شد برخی از مورخان، نظریه گرایش مأمون به [[معتزله]] را مطرح کنند. در مقابل گزارشهایی وجود دارد که از ارتباط مأمون با شخصیتهای ضدمعتزلی خبر دادهاند. یحیی بن اکثم به عنوان مشاور مأمون که از دشمنان معتزله بود، یکی از این موارد است.<ref> | بر اساس شواهد تاریخی، مأمون با برخی از عالمان معتزلی نظیر اَبُوهُذِیل عَلّاف و نَظَّام مراوادتی داشت<ref>ناظمیان فرد، مأمون و محنت، پژوهشهای تاریخی، ۱۳۸۸ش، ص۶۹ و ۷۰.</ref> و مناصب حکومتی را به برخی از بزرگان معتزله واگذار کرده بود.<ref>مسعودی، التنبیه و الاشراف، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ۱۳۴۹ش، ص۳۳۹.</ref> او همچنین معتقد به نظریه [[خلق قرآن|مخلوق بودن قرآن]] بود. این شواهد موجب شد برخی از مورخان، نظریه گرایش مأمون به [[معتزله]] را مطرح کنند. در مقابل گزارشهایی وجود دارد که از ارتباط مأمون با شخصیتهای ضدمعتزلی خبر دادهاند. یحیی بن اکثم به عنوان مشاور مأمون که از دشمنان معتزله بود، یکی از این موارد است.<ref>خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، دارالکتب العلمیة، ج۴، ص۱۹۹ و ۲۰۰.</ref> این گزارشهای متناقض موجب شده برخی اندیشههای اعتقادی مأمون را آمیختهای از دیدگاههای چند فرقه [[کلام|کلامی]] بدانند.<ref>ناظمیانفرد، مأمون و محنت، پژوهشهای تاریخی، ۱۳۸۸ش، ص۷۰.</ref> | ||
===تفتیش عقاید=== | ===تفتیش عقاید=== | ||
مأمون در اواخر حکومت خود برای آزمودن [[مجتهد|فقها]]، محدثان و قضات خود، محاکم تفتیش عقاید را تشکیل داد. بر اساس فرمان مأمون در [[سال ۲۱۸ هجری قمری|سال ۲۱۸ق]] معتزله مأمور شدند اعتقاد افراد را در مورد [[مخلوق بودن قرآن]] مورد تفتیش قرار دهند؛ کسانی که اعتقادی به مخلوق بودن قرآن نداشتند از منصب خود برکنار شده و بازداشت میشدند. بر اساس برخی گزارشها اعترافات برخی از فقها به مخلوق بودن قرآن از روی ترس بود. از این اقدام مأمون با عنوان [[محنت]] یاد میشود.<ref> | مأمون در اواخر حکومت خود برای آزمودن [[مجتهد|فقها]]، محدثان و قضات خود، محاکم تفتیش عقاید را تشکیل داد. بر اساس فرمان مأمون در [[سال ۲۱۸ هجری قمری|سال ۲۱۸ق]] معتزله مأمور شدند اعتقاد افراد را در مورد [[مخلوق بودن قرآن]] مورد تفتیش قرار دهند؛ کسانی که اعتقادی به مخلوق بودن قرآن نداشتند از منصب خود برکنار شده و بازداشت میشدند. بر اساس برخی گزارشها اعترافات برخی از فقها به مخلوق بودن قرآن از روی ترس بود. از این اقدام مأمون با عنوان [[محنت]] یاد میشود.<ref>ناظمیانفرد، مأمون و محنت، پژوهشهای تاریخی، ۱۳۸۸ش، ص۶۷-۷۸.</ref> | ||
==تشیع مأمون== | ==تشیع مأمون== | ||
مذهب اعتقادی مأمون یکی از مسائل اختلافی و چالشی مورخان [[شیعه]]، [[اهل سنت و جماعت|سنی]] و مستشرقان است. پیروی او از تشیع به معنای آنچه [[امامان شیعه]] بدان معتقد بودند، از سوی بعضی از مورخان شیعه رد میشود.<ref>اللهاکبری، روابط علویان و عباسیان، تاریخ اسلام در آینه پژوهش، پاییز ۱۳۸۱ش، ص۲۷.</ref> از سوی دیگر در برخی از منابع معتبر اهلسنت بر تشیع مأمون تأکید شده است؛ بهعنوان نمونه ذهبی، ابنکثیر و ابنخلدون بر شیعهبودن او تصریح کرده، و در برخی موارد دولت عباسی را دولت شیعی معرفی کردهاند.<ref>ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ۱۴۱۴ق، ج۱۱، ص۲۳۶؛ ابنکثیر، البدایة و النهایة، ۱۹۷۸م، ج۱۰، ص۲۷۵-۲۷۹؛ ابنخلدون، العبر، تاریخ ابنخلدون، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۲۷۲.</ref> سیوطی نیز شهرت تشیع مأمون را نقل کرده است.<ref>سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۹۹۷م، ص۳۶۳.</ref> | مذهب اعتقادی مأمون یکی از مسائل اختلافی و چالشی مورخان [[شیعه]]، [[اهل سنت و جماعت|سنی]] و مستشرقان است. پیروی او از تشیع به معنای آنچه [[امامان شیعه]] بدان معتقد بودند، از سوی بعضی از مورخان شیعه رد میشود.<ref>اللهاکبری، روابط علویان و عباسیان، تاریخ اسلام در آینه پژوهش، پاییز ۱۳۸۱ش، ص۲۷.</ref> از سوی دیگر در برخی از منابع معتبر اهلسنت بر تشیع مأمون تأکید شده است؛ بهعنوان نمونه ذهبی، ابنکثیر و ابنخلدون بر شیعهبودن او تصریح کرده، و در برخی موارد دولت عباسی را دولت شیعی معرفی کردهاند.<ref>ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ۱۴۱۴ق، ج۱۱، ص۲۳۶؛ ابنکثیر، البدایة و النهایة، ۱۹۷۸م، ج۱۰، ص۲۷۵-۲۷۹؛ ابنخلدون، العبر، تاریخ ابنخلدون، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۲۷۲.</ref> سیوطی نیز شهرت تشیع مأمون را نقل کرده است.<ref>سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۹۹۷م، ص۳۶۳.</ref> | ||
در برخی موارد سیاستها و اقدامات | در برخی موارد سیاستها و اقدامات مأمون در دوستی با [[علویان|آل علی]]، اتهام [[رافضی|رافضی بودن]] وی را از سوی مخالفان داخلی خود یعنی خاندان عباسی ساکن در [[بغداد]] بهدنبال داشت.<ref>نقوی، تأثیر ولایتعهدی امام رضا (ع) بر قیامهای علویان، ۱۳۸۸ش، ص۱۴۱.</ref> | ||
===دلایل موافقان تشیع مأمون=== | ===دلایل موافقان تشیع مأمون=== | ||
در منابع تاریخی گزارشهایی از سیاستها و عملکرد مأمون در مدت خلافتش آمده است که حکایت از تمایلات شیعی او است. این نوع اقدامات مأمون را میتوان در چند مسأله تبیین کرد: | در منابع تاریخی گزارشهایی از سیاستها و عملکرد مأمون در مدت خلافتش آمده است که حکایت از تمایلات شیعی او است. این نوع اقدامات مأمون را میتوان در چند مسأله تبیین کرد: | ||
*'''پیشنهاد خلافت و ولایتعهدی به آلعلی''': مدعیان تشیع مأمون معتقدند پیشنهاد واگذاری خلافت به امام رضا (ع) از سوی مأمون ریشه در تربیت وی در فضای قرابت فکری معتزله و شیعه بهویژه در مسئله برتری [[امام علی (ع)]] در خلافت برمیگردد. علاوه بر آن خراسانی بودن مادر مأمون که به حقانیت امام علی (ع) و فرزندانش ایمان داشت و پرورش یافتن او نزد اهالی خراسان نقش مهمی در گرایش او به مذهب تشیع داشت. طبق این ادعا مأمون با خدا عهد بست اگر بر برادرش غالب شود، خلافت را به برترین فرد از خاندان علی (ع) واگذار میکند؛ از اینرو پس از شکست امین به وعده خود وفا کرد و امام رضا (ع) را بهعنوان ولیعهد خود انتخاب کرد.<ref>اصفهانی، مقاتل الطالبین، ۱۹۸۷م، | *'''پیشنهاد خلافت و ولایتعهدی به آلعلی''': مدعیان تشیع مأمون معتقدند پیشنهاد واگذاری خلافت به امام رضا (ع) از سوی مأمون ریشه در تربیت وی در فضای قرابت فکری معتزله و شیعه بهویژه در مسئله برتری [[امام علی (ع)]] در خلافت برمیگردد. علاوه بر آن خراسانی بودن مادر مأمون که به حقانیت امام علی (ع) و فرزندانش ایمان داشت و پرورش یافتن او نزد اهالی خراسان نقش مهمی در گرایش او به مذهب تشیع داشت. طبق این ادعا مأمون با خدا عهد بست اگر بر برادرش غالب شود، خلافت را به برترین فرد از خاندان علی (ع) واگذار میکند؛ از اینرو پس از شکست امین به وعده خود وفا کرد و امام رضا (ع) را بهعنوان ولیعهد خود انتخاب کرد.<ref>اصفهانی، مقاتل الطالبین، ۱۹۸۷م، ص۴۵۴؛ ابنطقطقی، تاریخ فخری، ۱۳۶۰ش، ص۲۱۷.</ref> این اقدام مأمون موجب شد برخی مورخین نظیر سیوطی او را شیعه افراطی بدانند.<ref>سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۹۹۷م، ص۳۶۳.</ref> | ||
*'''بازگرداندن فدک به [[سادات]] علوی''': مأمون پس از بازگشت به بغداد و استقرار کامل حکومتش تصمیم گرفت [[فدک]] را به [[بنی فاطمه|اولاد فاطمه (س)]] برگرداند اما مخالفتها زیاد بود. از این رو ۲۰۰ نفر از علما را به جلسهای دعوت کرد و از آنان خواست نظر خود را راجع به فدک بیان کنند. پس از ارائه نظرات مختلف نتیجه جلسه این شد که فدک متعلق به [[حضرت زهرا(س)]] است و باید به وارثان اصلی آن برگردد. اصرار مخالفین موجب شد مأمون جلسهای دیگر با دعوت از علمای بیشتری از سراسر قلمرو اسلامی برگزار کند نتیجه این جلسه نیز مانند جلسه نخست بود. از اینرو در [[سال ۲۱۰ هجری قمری|سال ۲۱۰ق]] به قثم بن جعفر والی [[مدینه]] نوشت فدک را به اولاد فاطمه برگرداند.<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ۱۹۹۵م، ج۴، ص۲۴۰؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۳۹م، ج۷، ص۱۵۶؛ حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ۱۳۶۷ش، ص۷۷.</ref> به اعتقاد برخی پژوهشگران از آنجا که [[ماجرای فدک|غصب فدک]] همواره بهعنوان یک ابزار سیاسی در نزد خلفا برای فشار بر [[اهل البیت علیهم السلام|اهل بیت]] و شیعیان بوده، واگذاری آن توسط مأمون نیز نشان از گرایش او به خاندان اهل بیت و حقانیت آنان بوده است.<ref>رهبر، «فدک نماد مظلومیت اهل بیت»، ۱۳۷۹، ص۱۸۱.</ref> خبر واگذاری فدک به صاحبان اصلی آن در سرودههای شاعران نمایان شد. بهعنوان نمونه [[دعبل بن علی خزاعی|دعبل خزاعی]] پس از برگرداندن فدک به اولاد فاطمه (س) شعری سرود که مصرع اول آن این است: | *'''بازگرداندن فدک به [[سادات]] علوی''': مأمون پس از بازگشت به بغداد و استقرار کامل حکومتش تصمیم گرفت [[فدک]] را به [[بنی فاطمه|اولاد فاطمه (س)]] برگرداند اما مخالفتها زیاد بود. از این رو ۲۰۰ نفر از علما را به جلسهای دعوت کرد و از آنان خواست نظر خود را راجع به فدک بیان کنند. پس از ارائه نظرات مختلف نتیجه جلسه این شد که فدک متعلق به [[حضرت زهرا(س)]] است و باید به وارثان اصلی آن برگردد. اصرار مخالفین موجب شد مأمون جلسهای دیگر با دعوت از علمای بیشتری از سراسر قلمرو اسلامی برگزار کند نتیجه این جلسه نیز مانند جلسه نخست بود. از اینرو در [[سال ۲۱۰ هجری قمری|سال ۲۱۰ق]] به قثم بن جعفر والی [[مدینه]] نوشت فدک را به اولاد فاطمه برگرداند.<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ۱۹۹۵م، ج۴، ص۲۴۰؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۳۹م، ج۷، ص۱۵۶؛ جاسم حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ۱۳۶۷ش، ص۷۷.</ref> به اعتقاد برخی پژوهشگران از آنجا که [[ماجرای فدک|غصب فدک]] همواره بهعنوان یک ابزار سیاسی در نزد خلفا برای فشار بر [[اهل البیت علیهم السلام|اهل بیت]] و شیعیان بوده، واگذاری آن توسط مأمون نیز نشان از گرایش او به خاندان اهل بیت و حقانیت آنان بوده است.<ref>رهبر، «فدک نماد مظلومیت اهل بیت»، ۱۳۷۹، ص۱۸۱.</ref> خبر واگذاری فدک به صاحبان اصلی آن در سرودههای شاعران نمایان شد. بهعنوان نمونه [[دعبل بن علی خزاعی|دعبل خزاعی]] پس از برگرداندن فدک به اولاد فاطمه (س) شعری سرود که مصرع اول آن این است: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب| اَصْبَحَ وَجْهُ الزَّمانِ قَدْ ضَحِکاً |بِرَدَّ مَأْموُنُ هاشِمُ فَدَکاً}} | {{ب| اَصْبَحَ وَجْهُ الزَّمانِ قَدْ ضَحِکاً |بِرَدَّ مَأْموُنُ هاشِمُ فَدَکاً}} | ||
خط ۱۱۲: | خط ۱۱۲: | ||
(ترجمه: برچهره زمان لبخند شادی نشست، آنگاه که مأمون فدک را به بنی هاشم برگردانید.)<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، چاپ دوم، ۱۹۹۵م، ج۴، ص۲۳۹.</ref> | (ترجمه: برچهره زمان لبخند شادی نشست، آنگاه که مأمون فدک را به بنی هاشم برگردانید.)<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، چاپ دوم، ۱۹۹۵م، ج۴، ص۲۳۹.</ref> | ||
*'''حلیت [[ازدواج موقت]]''': مأمون علیرغم مخالفتهای موجود در جامعه [[اهلسنت]]، [[حرام]] بودن آن را برداشت و آن را مجاز اعلام کرد. البته پس از آنکه یحیی بن اکثم، قاضی القضاه مأمون و از علمای اهل سنت به او گفت [[امام علی علیهالسلام|امام علی(ع)]] نیز ازدواج موقت را حرام میدانست او نیز از به احترام امام علی(ع) از این حکم صرف نظر کرد.<ref>خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۴، بیتا، ص۱۹۹؛ ناظمیانفرد، «مأمون و محنت»، ۱۳۸۸ش، ص۷۱؛ موسوی، «متعه در نگاه فقیهان مسلمان»، ۱۳۸۷ش، ص۱۳۵.</ref> | *'''حلیت [[ازدواج موقت]]''': مأمون علیرغم مخالفتهای موجود در جامعه [[اهلسنت]]، [[حرام]] بودن آن را برداشت و آن را مجاز اعلام کرد. البته پس از آنکه یحیی بن اکثم، قاضی القضاه مأمون و از علمای اهل سنت به او گفت [[امام علی علیهالسلام|امام علی(ع)]] نیز ازدواج موقت را حرام میدانست او نیز از به احترام امام علی(ع) از این حکم صرف نظر کرد.<ref>خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۴، بیتا، ص۱۹۹؛ ناظمیانفرد، «مأمون و محنت»، ۱۳۸۸ش، ص۷۱؛ موسوی، «متعه در نگاه فقیهان مسلمان»، ۱۳۸۷ش، ص۱۳۵.</ref> | ||
*'''اثبات برتری امام علی(ع) بر خلفا و اعلام رسمی آن''': در منابع معتبر شیعه و اهل سنت آمده است مأمون مجلسی با حضور ۴۰ نفر از علمای برجسته اهلسنت آن دوره برپا و با آنان درباره برتری امام علی(ع) بر دیگر خلفا مناظره کرد و در آن مناظره بر آنان غلبه کرد و آنان به برتری امام علی (ع) بعد از [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] اعتراف کردند.<ref>ابن عبد ربه، عقد الفرید، ۱۹۸۷م؛ ج۵، ص۳۴۹-۳۵۹؛ کنتوری، عبقات | *'''اثبات برتری امام علی(ع) بر خلفا و اعلام رسمی آن''': در منابع معتبر شیعه و اهل سنت آمده است مأمون مجلسی با حضور ۴۰ نفر از علمای برجسته اهلسنت آن دوره برپا و با آنان درباره برتری امام علی(ع) بر دیگر خلفا مناظره کرد و در آن مناظره بر آنان غلبه کرد و آنان به برتری امام علی (ع) بعد از [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]] اعتراف کردند.<ref>ابن عبد ربه، عقد الفرید، ۱۹۸۷م؛ ج۵، ص۳۴۹-۳۵۹؛ کنتوری، عبقات الانوار، ۱۳۶۶ش، ج۱۱، ص۹۵۳-۹۵۷.</ref> علاوه بر آن مأمون در [[سال ۲۱۲ هجری قمری|سال ۲۱۲ق]] [[برتری امام علی(ع)]] بر [[ابوبکر بن ابیقحافه|ابوبکر]] و عمر را اعلام کرد.<ref>سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۹۹۷م، ص۳۶۴؛ حکیمی، »خاورشناسان و دیدگاه شیعه درباره جانشینی حضرت علی(ع)»، ش هشتم، ۱۳۸۹ش، ص۴۶؛ نیومن اندرجی، دوره شکلگیری تشیع دوازده امامی، ۱۳۸۶ش، ص۹۸.</ref> | ||
*'''بیزاری مأمون از مدح معاویه و مجازات سب علی''': مامون در [[سال ۲۱۱ هجری قمری|سال ۲۱۱ق]] از کسانی که [[معاویه]] را مدح میکردند اعلام برائت کرد و مجازات برای افرادی که از او به نیکی یاد میکردند، در نظر گرفت.<ref>سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۹۹۷م، ص۳۶۴.</ref> | *'''بیزاری مأمون از مدح معاویه و مجازات سب علی''': مامون در [[سال ۲۱۱ هجری قمری|سال ۲۱۱ق]] از کسانی که [[معاویه]] را مدح میکردند اعلام برائت کرد و مجازات برای افرادی که از او به نیکی یاد میکردند، در نظر گرفت.<ref>سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۹۹۷م، ص۳۶۴.</ref> | ||
*'''تصریح مأمون به تشیع خود و پدرش هارون''': اعلام تشیع مأمون توسط برخی مورخین گزارش شده است.<ref>مسعودی، مروج | *'''تصریح مأمون به تشیع خود و پدرش هارون''': اعلام تشیع مأمون توسط برخی مورخین گزارش شده است.<ref>مسعودی، مروج الذهب، دارالاندلس، ج۴، ص۵؛ ابناثیر جزری، ۱۹۶۷م، ج۵، ص۲۳۰.</ref> در برخی از گزارشها آمده است مأمون به اطرافیان خود گفت مذهب شیعه را از پدرش هارون فراگرفته است. از او پرسیدند: اگر [[هارون عباسی]] شیعه بود چرا اهل بیت(ع) را میکشت؟ مأمون در جواب گفته بود: «المُلکُ عَقیم» (حکومت پدر و فرزند نمیشناسد چه رسد به دیگران).<ref>شوشتری، مجالس المؤمنین، ۱۳۷۷ش، ج۲، ص۲۷۰؛ ابنبابویه، عیون اخبار رضا، نشر جهان، ج۱، ص۸۸.</ref> | ||
===مخالفان نظریه تشیع مأمون=== | ===مخالفان نظریه تشیع مأمون=== | ||
*'''تمایلات شیعی مأمون در بستر اعتزال''': برخی از مخالفانِ تشیع مأمون معتقدند تمایلات شیعی مأمون به دلیل رویکرد [[معتزله|اعتزالی]] او بوده است؛ در دوره مأمون گروهی از معتزلیان قرابت زیادی به شیعه و علویان داشتند. آنان مانند شیعه معتقد به برتری امام علی(ع) بر دیگر خلفا بودند و از [[ولایتعهدی امام رضا(ع)]] حمایت و بر آن گواهی دادند. بر اساس این نظریه پیشنهاد واگذاری خلافت به امام رضا (ع) از سوی مأمون نه به دلیل اعتقاد او به مذهب [[امامیه|شیعه دوازدهامامی]] بلکه برای وانمود کردن دوستی با [[علویان|آلعلی]]، تداوم حمایت [[ایران|ایرانیانِ]] دوستدار اهل بیت از او و مهار قیامهای علویان بوده است.<ref>طقوش، دولت عباسیان، ۱۳۹۰ش، ص۱۳۳-۱۳۴.</ref> | *'''تمایلات شیعی مأمون در بستر اعتزال''': برخی از مخالفانِ تشیع مأمون معتقدند تمایلات شیعی مأمون به دلیل رویکرد [[معتزله|اعتزالی]] او بوده است؛ در دوره مأمون گروهی از معتزلیان قرابت زیادی به شیعه و علویان داشتند. آنان مانند شیعه معتقد به برتری امام علی(ع) بر دیگر خلفا بودند و از [[ولایتعهدی امام رضا(ع)]] حمایت و بر آن گواهی دادند. بر اساس این نظریه پیشنهاد واگذاری خلافت به امام رضا (ع) از سوی مأمون نه به دلیل اعتقاد او به مذهب [[امامیه|شیعه دوازدهامامی]] بلکه برای وانمود کردن دوستی با [[علویان|آلعلی]]، تداوم حمایت [[ایران|ایرانیانِ]] دوستدار اهل بیت از او و مهار قیامهای علویان بوده است.<ref>طقوش، دولت عباسیان، ۱۳۹۰ش، ص۱۳۳-۱۳۴.</ref> | ||
*'''تشیع مأمون از نوع تشیع عام:''' عدهای نیز تشیع را به دو قسم تقسیم کردهاند: قسم نخست، تشیعی که مرادف ایمان خاص است و مراد از شیعه، شیعه دوازده امامی است. قسم دوم تشیع عام است. یعنی کسی که صرفاً معتقد به [[خلافت]] بلا فصل امام على (ع) باشد. بر همین اساس تشیع مأمون و پدرش هارون و بنیعباس از نوع تشیع عام است.<ref>کنتوری، عبقات | *'''تشیع مأمون از نوع تشیع عام:''' عدهای نیز تشیع را به دو قسم تقسیم کردهاند: قسم نخست، تشیعی که مرادف ایمان خاص است و مراد از شیعه، شیعه دوازده امامی است. قسم دوم تشیع عام است. یعنی کسی که صرفاً معتقد به [[خلافت]] بلا فصل امام على (ع) باشد. بر همین اساس تشیع مأمون و پدرش هارون و بنیعباس از نوع تشیع عام است.<ref>کنتوری، عبقات الانوار، ۱۳۶۶ش، ج۴، ص۱۰۹-۱۱۳.</ref> | ||
*'''مأمون شیعه امامکش:'''[[مرتضی مطهری]] مناظره مأمون با علمای [[اهلسنت]] در مسئله برتری خلافت امام علی(ع) را کم نظیر خوانده و گفته است: «قطعاً کمتر عالمی از علمای دین به خوبی مأمون در مسئله خلافت استدلال کرده باشد، [او] در مسئله خلافت امیرالمؤمنین مباحثه کرد و همه را مغلوب نمود.» مطهری گرایشات شیعی مأمون را غیرقابل انکار میداند اما معتقد است او «شیعه امامکش» است. وی تشیع مأمون را از نوع تشیع مردم [[کوفه]] در دوره [[امامت]] [[امام حسین علیه السلام|امام حسین (ع)]] دانسته که سرانجام ایشان را به [[شهادت]] رساندند.<ref>مطهّری، مجموعه آثار، ۱۳۸۷ش، ج۱۸، ص۱۱۸.</ref> | *'''مأمون شیعه امامکش:'''[[مرتضی مطهری]] مناظره مأمون با علمای [[اهلسنت]] در مسئله برتری خلافت امام علی(ع) را کم نظیر خوانده و گفته است: «قطعاً کمتر عالمی از علمای دین به خوبی مأمون در مسئله خلافت استدلال کرده باشد، [او] در مسئله خلافت امیرالمؤمنین مباحثه کرد و همه را مغلوب نمود.» مطهری گرایشات شیعی مأمون را غیرقابل انکار میداند اما معتقد است او «شیعه امامکش» است. وی تشیع مأمون را از نوع تشیع مردم [[کوفه]] در دوره [[امامت]] [[امام حسین علیه السلام|امام حسین (ع)]] دانسته که سرانجام ایشان را به [[شهادت]] رساندند.<ref>مطهّری، مجموعه آثار، ۱۳۸۷ش، ج۱۸، ص۱۱۸.</ref> | ||
خط ۱۲۵: | خط ۱۲۵: | ||
==علم در دوره مأمون== | ==علم در دوره مأمون== | ||
[[پرونده:قبر مأمون.jpg|300px|بندانگشتی|چپ|قبر مأمون در جنوب [[ترکیه]]]] | [[پرونده:قبر مأمون.jpg|300px|بندانگشتی|چپ|قبر مأمون در جنوب [[ترکیه]]]] | ||
مأمون از جوانی به سبب تربیت نزد ایرانیها، علاقه شدید به علم و حکمت داشت و همواره به ترجمه کتب از یونانی، سریانی، پهلوی و هندی به عربی توصیه میکرد. دربار او نیز مرکز اجتماع دانشمندان مذاهب مختلف و محل بحث و مناظره بود.<ref>دهخدا، | مأمون از جوانی به سبب تربیت نزد ایرانیها، علاقه شدید به علم و حکمت داشت و همواره به ترجمه کتب از یونانی، سریانی، پهلوی و هندی به عربی توصیه میکرد. دربار او نیز مرکز اجتماع دانشمندان مذاهب مختلف و محل بحث و مناظره بود.<ref>دهخدا، لغت نامه دهخدا، ج۱۳، مدخل مأمون، ص۲۰۰۸۳.</ref> | ||
==درگذشت== | ==درگذشت== | ||
مأمون در حالی که مشغول حمله به روم بود در [[۱۸ رجب]] [[سال ۲۱۸ هجری قمری|۲۱۸ق]] به علت بیماری در بَدَندون از دنیا رفت و در [[طَرَسوس]] [[دفن]] شد.<ref>طبری، تاریخ، | مأمون در حالی که مشغول حمله به روم بود در [[۱۸ رجب]] [[سال ۲۱۸ هجری قمری|۲۱۸ق]] به علت بیماری در بَدَندون از دنیا رفت و در [[طَرَسوس]] [[دفن]] شد.<ref>طبری، تاریخ، ۱۹۶۰م، ج۸، ص۴۷۲-۴۸۹؛ طقوش، دولت عباسیان، ص۱۶۰، ۱۳۹۰ش.</ref> قبر وی در دوره کنونی در مسجد جامع شهر طرسوس در استان مَرسین جنوب [[ترکیه]] و در مرز [[سوریه]] واقع شده است.<ref>[http://www.evliyalar.net/halife-memun/ مأمون، پایگاه اینترنتی اولیاءنت، تاریخ درج:۱۳۹۳/۰۷/۲۷.]</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== |