۱۷٬۱۹۲
ویرایش
imported>Emadmohseny جز (←منابع) |
Shamsoddin (بحث | مشارکتها) جز (←نقل تاریخی) |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
براساس نقلهای تاریخی، ورود سرهای شهیدان به شام در روز اول [[ماه صفر|صفر]] بودهاست.<ref>ابوریحان بیرونی، آثار الباقیه، ص۳۳۱</ref> در این روز اسیران را از [[باب توما]] یا [[دروازه ساعات]] وارد شهر کرده و در ورودی مسجد جامع، بر سکویی که محل نگهداری اسرا بود جای دادند.<ref>ابن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۲۹-۱۳۰</ref> | براساس نقلهای تاریخی، ورود سرهای شهیدان به شام در روز اول [[ماه صفر|صفر]] بودهاست.<ref>ابوریحان بیرونی، آثار الباقیه، ص۳۳۱</ref> در این روز اسیران را از [[باب توما]] یا [[دروازه ساعات]] وارد شهر کرده و در ورودی مسجد جامع، بر سکویی که محل نگهداری اسرا بود جای دادند.<ref>ابن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۲۹-۱۳۰</ref> | ||
ماموران پس از آن که اسیران را در شهر شام چرخاندند، به قصر یزید رفتند. زحر بن قیس به نمایندگی از سایر ماموران، جریان [[واقعه کربلا]] را به یزید گزارش داد.<ref> تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۶۰</ref> | ماموران پس از آن که اسیران را در شهر شام چرخاندند، به قصر یزید رفتند. [[زحر بن قیس جعفی|زحر بن قیس]] به نمایندگی از سایر ماموران، جریان [[واقعه کربلا]] را به یزید گزارش داد.<ref> تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۶۰</ref> | ||
یزید پس از شنیدن گزارش دستور داد کاخ را تزیین کنند. او بزرگان شام را به حضور طلبید و دستور داد اسیران را به قصر وی وارد کنند.<ref>تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۶۱</ref> گزارشها حاکی از آن است که اسیران را در حالیکه با طناب به هم بسته شده بودند، وارد مجلس کردند.<ref>سیدبن طاووس، لهوف، ص۲۱۳</ref> در این هنگام [[فاطمه بنت الحسین]] گفت: ای یزید شایسته است دختران [[رسول خدا(ص)]] اسیر باشند؟ در این هنگام حاضران و اهل خانه یزید گریستند.<ref>ابن نما، مثیر الاحزان، ص۹۹</ref> | یزید پس از شنیدن گزارش دستور داد کاخ را تزیین کنند. او بزرگان شام را به حضور طلبید و دستور داد اسیران را به قصر وی وارد کنند.<ref>تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۶۱</ref> گزارشها حاکی از آن است که اسیران را در حالیکه با طناب به هم بسته شده بودند، وارد مجلس کردند.<ref>سیدبن طاووس، لهوف، ص۲۱۳</ref> در این هنگام [[فاطمه بنت الحسین]] گفت: ای یزید شایسته است دختران [[رسول خدا(ص)]] اسیر باشند؟ در این هنگام حاضران و اهل خانه یزید گریستند.<ref>ابن نما، مثیر الاحزان، ص۹۹</ref> |
ویرایش