پرش به محتوا

سربداران: تفاوت میان نسخه‌ها

۱٬۸۹۳ بایت حذف‌شده ،  ‏۳ مهٔ ۲۰۲۳
خط ۳۱: خط ۳۱:


==شروع نهضت سربداران==
==شروع نهضت سربداران==
آغاز نهضت سربداران تحت تأثیر دو دسته از علل بود که برخی از آنها خصوصیت زمینه‌ای داشتند و برخی دیگر علت‌های نزدیک این قیام بودند و موجب مشتعل‌شدن آن شدند.
نهضت سربداران با دو رخداد آغاز شد: 


=== علت‌های زمینه‌ای ===
۱. حضور شیخی صوفی قائل به اصلاح اجتماعی در سبزوار به نام [[شیخ خلیفه مازندرانی]]. در اواخر دوران حیات سلطان ابوسعید، آخرین ایلخان مغول، حضور شیخ خلیفه در سبزوار موجب رشد گونه­‌ای از عقاید شیعی صوفیانه شد که موجب رشد روحیهٔ تحول‌­خواهی در میان مردم شیعی سبزوار شد. عقاید شیخ خلیفه، برخلاف عقاید بسیاری از هم‌مسلکان صوفی او، خصوصیات اصلاح‌طلبانه و مبارزه‌جویانه نسبت به ظالمان داشت. منش و روش شیخ خلیفه موجب جذب مریدان قابل توجهی در اطراف او شد. سخنان دینی او که خصوصیات اصلاحی و سیاسی داشت به مذاق نزدیکان دینی قدرت از علمای ظاهری خوش نیامد و موجب تلاش آنان برای ساکت­‌کردن او از طریق گرفتن فتوا از فقهای بزرگ برای قتل او شد؛ اتفاقی که نهایتاً به قتل او انجامید.<ref>سمرقندی، مطلع سعدین و مجمع بحرین، ۱۳۸۳ش، ج۱، ۱۷۵.</ref>   
.
 
=== علت‌های نزدیک ===
۱. حضور شیخی صوفی قائل به اصلاح اجتماعی در سبزوار به نام شیخ خلیفه مازندرانی. در اواخر دوران حیات سلطان ابوسعید ایلخانی حضور شیخ خلیفه در سبزوار موجب رشد گونه­‌ای از عقاید شیعی صوفیانه شد که موجب نوعی تحول‌­خواهی در میان مردم شیعی سبزوار شد. عقاید شیخ خلیفه، برخلاف عقاید بسیاری از هم مسلکان صوفی او خصوصیات اصلاح‌طلبانه نسبت به حیات اجتماعی و سیاسی و مبارزه‌جویانه نسبت به ظالمان داشت. منش و روش شیخ خلیفه موجب جذب مریدان قابل توجهی در اطراف او شد. سخنان دینی او که خصوصیات اصلاحی و سیاسی داشت به مذاق نزدیکان دینی قدرت از علمای ظاهری خوش نیامد و موجب تلاش آنان برای ساکت­‌کردن او از طریق گرفتن فتوا از فقهای بزرگ برای قتل او شد.<ref>سمرقندی، مطلع سعدین و مجمع بحرین، ۱۳۸۳ش، ج۱، ۱۷۵.</ref>   
 
۲. رخداد باشتین که در نهم یا دوازدهم شعبان سال ۷۳۶ یا ۷۳۷ق رخ داد. در این رخداد پنج فرستاده یکی از قدرت‌های محلی مغولی در روستای باشتین قصد دست‌درازی به زنان میزبانان ایرانی خود داشتند که با مقاومت باشتینیان روبه رو شدند و به قتل رسیدند. قیام‌کنندگان خود را سر به دار خواندند و با رهبری خواجه عبدالرزاق باشتینی قیام خود را گسترش دادند.
:::«در نهم یا دوازدهم شعبان سال ۷۳۶ یا ۷۳۷ هجری پنج ایلچی [[مغول]] در خانه حسین حمزه و حسن حمزه از مردم قریه [[باشتین]] منزل کردند و از ایشان شراب و شاهد طلبیدند و لجاج کردند و بی حرمتی نمودند. یکی از دو برادر قدری شراب آورد، وقتی که ایلچیان مست شدند، شاهد طلبیدند و کار فضیحت را به‌جائی رساندند که عورات ایشان را خواستند. دو برادر گفتند دیگر تحمل این ننگ را نخواهیم کرد. بگذار «سرِ ما به دار» رود. شمشیر از نیام برکشیدند. هر پنج تن مغول را کشتند و از خانه بیرون رفتند و گفتند ما سربدار می‌دهیم.»<ref>مجمل فصیح به تصحیح محمود فرخ خراسانی جلد سوم در ضمن وقایع سال ۷۳۶ هجری صفحه ۵۱-۵۰.</ref>{{یادداشت|غیاث الدین خواندمیر مؤلف تاریخ حبیب السیر درباره واقعه تاریخی باشتین می‌نویسد:
:::«در آن اوقات ایلچی به باشتین فرود آمده از حسن حمزه و حسین حمزه که برادران بودند شراب و شاهد طلبید. حسن و حسین در باب شاهد عذری گفته ایلچی نشنید و خواست که متعرض عورات ایشان گردد، برادران شمشیرها کشیده گفتند ما سربداریم، تحمل این رسوائی نداریم، و ایلچی را به قتل رسانیدند». خواندمیر، تاریخ حبیب السیر، ۱۳۳۳ش، ج۳، ص۳۵۷.}}


۲. رخداد باشتین که در نهم یا دوازدهم شعبان سال ۷۳۶ یا ۷۳۷ق اتفاق افتاد. در این رخداد پنج فرستاده یکی از قدرت‌های محلی مغولی در روستای باشتین قصد دست‌درازی به زنان میزبانان ایرانی خود داشتند که با مقاومت باشتینیان روبه رو شدند و به قتل رسیدند. قیام‌کنندگان خود را سر به دار خواندند و با رهبری خواجه عبدالرزاق باشتینی قیام خود را گسترش دادند.<ref>حافظ ابرو، زبدة التواریخ، ۱۳۸۰ش، ج۱، ص۸۱.</ref>
==حاکمان سربداران==
==حاکمان سربداران==
===عبدالرزاق===
===عبدالرزاق===
خط ۶۱: خط ۵۴:


===جانشینان شمس الدین علی(۷۷۶-۷۵۳قمری)===
===جانشینان شمس الدین علی(۷۷۶-۷۵۳قمری)===
قتل شمس الدین علی به دست حیدر قصاب با موافقت یحیی کراوی یکی از سران سربدار صورت گرفت و یحیی هم پس از قدرت گیری حیدر قصاب را سپهسالار قشون خود قرار داد. یحیی کراوی را به داشتن صفت بذل و بخشش و غضب و بی‌باکی و علم دوستی ستوده‌اند. در زمان او متصرفات سربداران بسط یافت. حیدر قصاب [[طوس]] را از دست جانی قربانی‌ها بیرون آورد. یحیی کراوی با ترفندی طغاتیمور را از سر راه خود برداشت و آخرین بازمانده [[مغول|مغولان]] را از بین برد و با این پیروزی [[استرآباد]]، [[بسطام]]، [[دامغان]] و [[سمنان]] و طابران در نزدیکی [[ری]] به تصرف سربداران درآمد.<ref>ابرو، ذیل جامع التواریخ رشیدی، ۱۳۵۰ش، ص۲۲۵.</ref> اما سرانجام اختلافات داخلی باعث قتل یحیی توسط خواجه نصرالله و حسن دامغانی شد. مدتی حیدر قصاب حکومت را به دست گرفت. اما اختلافات داخلی باعث شد زیاد بر مسند حکومت قرار نگیرد و سرانجام علی مؤید قدرت را به دست گرفت.
قتل شمس الدین علی به دست حیدر قصاب با موافقت یحیی کراوی یکی از سران سربدار صورت گرفت و یحیی هم پس از قدرت گیری حیدر قصاب را سپهسالار قشون خود قرار داد. یحیی کراوی را به داشتن صفت بذل و بخشش و غضب و بی‌باکی و علم دوستی ستوده‌اند. در زمان او متصرفات سربداران بسط یافت. حیدر قصاب [[طوس]] را از دست جانی قربانی‌ها بیرون آورد. یحیی کراوی با ترفندی طغاتیمور را از سر راه خود برداشت و آخرین بازمانده [[مغول|مغولان]] را از بین برد و با این پیروزی [[استرآباد]]، [[بسطام]]، [[دامغان]] و [[سمنان]] و طابران در نزدیکی [[ری]] به تصرف سربداران درآمد.<ref>حافظ ابرو، ذیل جامع التواریخ رشیدی، ۱۳۵۰ش، ص۲۲۵.</ref> اما سرانجام اختلافات داخلی باعث قتل یحیی توسط خواجه نصرالله و حسن دامغانی شد. مدتی حیدر قصاب حکومت را به دست گرفت. اما اختلافات داخلی باعث شد زیاد بر مسند حکومت قرار نگیرد و سرانجام علی مؤید قدرت را به دست گرفت.


===علی مؤید===
===علی مؤید===
خط ۶۷: خط ۶۰:
[[علی مؤید سربدار|علی مؤید]] (۷۸۸-۷۶۶قمری) از امیران [[وجیه الدین مسعود|مسعود]] بود و در بین مردم نفوذ داشت و بیشتر از دیگران حکومت کرد. او پیش از همه معضل شیخیان را حل و فصل کرد، او به قلع و قمع شیخیان پرداخت و قبر [[شیخ حسن جوری]] را با خاک یکسان کرد. اما نتوانست کاملا بر شیخیان غلبه کند. با ظهور امیر تیمور از شرق و ورود به [[خراسان]] در سال ۷۸۲ قمری خواجه علی تسلیم او شد و از ملازمان تیمور گردید؛ چنانکه در بیشتر یورش‌های تیمور همراه او بود و قریب به هفت سال در ملازمت او سر کرد تا اینکه در سال ۷۸۸ قمری در [[خرم آباد]] درجنگی تیر خورد و به قتل رسید.
[[علی مؤید سربدار|علی مؤید]] (۷۸۸-۷۶۶قمری) از امیران [[وجیه الدین مسعود|مسعود]] بود و در بین مردم نفوذ داشت و بیشتر از دیگران حکومت کرد. او پیش از همه معضل شیخیان را حل و فصل کرد، او به قلع و قمع شیخیان پرداخت و قبر [[شیخ حسن جوری]] را با خاک یکسان کرد. اما نتوانست کاملا بر شیخیان غلبه کند. با ظهور امیر تیمور از شرق و ورود به [[خراسان]] در سال ۷۸۲ قمری خواجه علی تسلیم او شد و از ملازمان تیمور گردید؛ چنانکه در بیشتر یورش‌های تیمور همراه او بود و قریب به هفت سال در ملازمت او سر کرد تا اینکه در سال ۷۸۸ قمری در [[خرم آباد]] درجنگی تیر خورد و به قتل رسید.


خواجه علی آخرین حاکم سربداران بود. درباره او نوشته شده: فردی ملایم و در حکومت‌داری باکیاست بود و به رفاه حال مردم توجه داشت. او همچنین به اشاعه اصول و موازین [[شیعه امامیه|تشیع امامی]] در [[خراسان]] پرداخت و در دفاتر و سکه‌ها از اسامی [[دوازده امام]] استفاده کرد. در زمان او مردم [[سبزوار]] هر بامداد و شامگاه به انتظار [[حضرت مهدی(ع)]] اسبی را یراق کرده و آماده می‌نشستند تا در موقع ظهور امام بی‌مرکب نماند.<ref>ابرو، ذیل جامع التواریخ رشیدی، ۱۳۵۰ش، ص۲۴۵.</ref>
خواجه علی آخرین حاکم سربداران بود. درباره او نوشته شده: فردی ملایم و در حکومت‌داری باکیاست بود و به رفاه حال مردم توجه داشت. او همچنین به اشاعه اصول و موازین [[شیعه امامیه|تشیع امامی]] در [[خراسان]] پرداخت و در دفاتر و سکه‌ها از اسامی [[دوازده امام]] استفاده کرد. در زمان او مردم [[سبزوار]] هر بامداد و شامگاه به انتظار [[حضرت مهدی(ع)]] اسبی را یراق کرده و آماده می‌نشستند تا در موقع ظهور امام بی‌مرکب نماند.<ref>حافظ ابرو، ذیل جامع التواریخ رشیدی، ۱۳۵۰ش، ص۲۴۵.</ref>


وی در دوره زمامداری نامه‌ای به [[محمد بن مکی]] (شهید اول) در [[سوریه]] نوشت و او را به [[خراسان]] دعوت کرد؛ ولی ابن مکی در زندان بود. به همین جهت کتاب [[لمعه دمشقیه]] را به نام خواجه [[علی مؤید]] در زندان نوشت و آن را به خراسان فرستاد تا بر اساس آن عمل کنند.<ref>ابرو، ذیل جامع التواریخ رشیدی، ۱۳۵۰ش، ص۲۵۰.</ref>
وی در دوره زمامداری نامه‌ای به [[محمد بن مکی]] (شهید اول) در [[سوریه]] نوشت و او را به [[خراسان]] دعوت کرد؛ ولی ابن مکی در زندان بود. به همین جهت کتاب [[لمعه دمشقیه]] را به نام خواجه [[علی مؤید]] در زندان نوشت و آن را به خراسان فرستاد تا بر اساس آن عمل کنند.<ref>حافظ ابرو، ذیل جامع التواریخ رشیدی، ۱۳۵۰ش، ص۲۵۰.</ref>


==سربداران و شیعه==
==سربداران و شیعه==
confirmed، protected، templateeditor
۶٬۱۰۵

ویرایش