پرش به محتوا

صفات خبری: تفاوت میان نسخه‌ها

۱٬۱۸۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۳ ژوئیهٔ ۲۰۲۱
درج الگوی درجه بندی
جزبدون خلاصۀ ویرایش
(درج الگوی درجه بندی)
خط ۱۱: خط ۱۱:


== پیشینه بحث ==
== پیشینه بحث ==
در سده‌های نخستین اسلامی، نص‌گرایی افراطی [[فرقه صفاتیه]] و [[اهل حدیث]]، زمینه‌ساز طرح صفات خبری در تفکر اسلامی شد. آنها با استناد به آیاتی مانند {{متن قرآن|وَاصْنَعِ الْفُلْک بِأَعْینِنَا|سوره=[[سوره هود|هود]]|آیه=۳۷}}، {{متن قرآن|بَلْ یدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ|سوره=[[سوره مائده|مائده]]|آیه=۶۴}} و... خدا را به دارا بودن «عین»، «ید»، «وجه» و... متصف نموده، این امور را از صفات الاهی می‌شمردند.<ref>سبحانی، «اسماء وصفات خداوند»، ص۹۲-۹۳.</ref> [[معتزله]] و [[امامیه]] با آنها مخالفت کردند، اما [[اشاعره]] با اندیشه اهل حدیث هماهنگ شدند و برای نخستین بار در کتاب‌های کلامی خود، صفات خداوند را به صفات خبری و غیر خبری (عقلی)، و نیز صفات خبری را به صفات ذاتی، فعلی و کیفی تقسیم کردند.<ref>نجار، علم الکلام، ۱۴۲۳ق، ص۱۱۰.</ref>
در سده‌های نخستین اسلامی، نص‌گرایی افراطی [[فرقه صفاتیه]] و [[اهل حدیث]]، زمینه‌ساز طرح صفات خبری در تفکر اسلامی شد. آنها با استناد به آیاتی مانند {{متن قرآن|وَاصْنَعِ الْفُلْک بِأَعْینِنَا|سوره=[[سوره هود|هود]]|آیه=۳۷}}، {{متن قرآن|بَلْ یدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ|سوره=[[سوره مائده|مائده]]|آیه=۶۴}} و... خدا را به دارا بودن «عین»، «ید»، «وجه» و... متصف نموده، این امور را از صفات الهی می‌شمردند.<ref>سبحانی، «اسماء وصفات خداوند»، ص۹۲-۹۳.</ref> [[معتزله]] و [[امامیه]] با آنها مخالفت کردند، اما [[اشاعره]] با اندیشه اهل حدیث هماهنگ شدند و برای نخستین بار در کتاب‌های کلامی خود، صفات خداوند را به صفات خبری و غیر خبری (عقلی)، و نیز صفات خبری را به صفات ذاتی، فعلی و کیفی تقسیم کردند.<ref>نجار، علم الکلام، ۱۴۲۳ق، ص۱۱۰.</ref>


این موضوع، از مسائل مطرح در قرن سوم و چهارم بود<ref>ابو زهره، تاریخ المذاهب الاسلامیة، قاهره، ص۲۱۹ – ۲۲۰.</ref> و هم‌اکنون نیز در مباحث کلامی مورد بحث قرار می‌گیرد.
این موضوع، از مسائل مطرح در قرن سوم و چهارم بود<ref>ابو زهره، تاریخ المذاهب الاسلامیة، قاهره، ص۲۱۹ – ۲۲۰.</ref> و هم‌اکنون نیز در مباحث کلامی مورد بحث قرار می‌گیرد.
خط ۳۱: خط ۳۱:
==== تحلیل و بررسی ====
==== تحلیل و بررسی ====
از نگاه [[امامیه]]، سه دیدگاه مطرح شده دارای اشکالات ذیل است:
از نگاه [[امامیه]]، سه دیدگاه مطرح شده دارای اشکالات ذیل است:
# نظریه تشبیه و تجسیم و نیز نظریه اثبات بدون تأویل که بدان برمی‌گردد، با اندیشۀ [[تنزیه صفات|تنزیه]] خداوند در تعارض است. نفی مجاز در قرآن، که اساس این نظریه است، ادعایی باطل است؛ زیرا قرآن کلام الاهی است و مجاز از آرایه‌های کلام است و وجود آن در قرآن نه تنها نقص نیست که سبب کمال است.<ref>سید مرتضی، الأمالی، ۱۴۰۳، ج۱، ص۱ و ۴؛ موسوی، الذریعة الی اصول الشریعة، ۱۳۶۳ش، ص۲۳۷؛ قاضی عبدالجبار معتزلی، المغنی، ۱۹۶۰م، ص۱۵، ۱۶۱.</ref>
# نظریه تشبیه و تجسیم و نیز نظریه اثبات بدون تأویل که بدان برمی‌گردد، با اندیشۀ [[تنزیه صفات|تنزیه]] خداوند در تعارض است. نفی مجاز در قرآن، که اساس این نظریه است، ادعایی باطل است؛ زیرا قرآن کلام الهی است و مجاز از آرایه‌های کلام است و وجود آن در قرآن نه تنها نقص نیست که سبب کمال است.<ref>سید مرتضی، الأمالی، ۱۴۰۳، ج۱، ص۱ و ۴؛ موسوی، الذریعة الی اصول الشریعة، ۱۳۶۳ش، ص۲۳۷؛ قاضی عبدالجبار معتزلی، المغنی، ۱۹۶۰م، ص۱۵، ۱۶۱.</ref>
# نظریۀ توقف نیز با صریح آیۀ «وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ»<ref>سوه نحل، آیه ۸۹.</ref> و «أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ»<ref>سوره نساء، آیه ۸۲.</ref> ناسازگار است. افزون بر این، این نظریه مبتنی بر آن است که از یک سو ظواهر دینی به طور مطلق حجیت داشته باشند و از سوی دیگر، بحث دربارۀ حقایق کتاب و سنت حرام باشد.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۹۹۷م، ج۸، ص۱۵۳.</ref> حال آن که، اعتقاد به حجیت ظواهر دینی به صورت مطلق نادرست و حرمت بحث دربارۀ حقایق کتاب و سنت نیز غیرقابل اثبات است. علاوه بر این، مراد از حجیت ظواهر کتاب و سنت، حجیت ظهور حرفی نیست، بلکه مقصود، ظهور تصدیقی است که پس از توجه به قراین متصل و  منفصل برای کلام منعقد می‌شود. این امر نیز در این نظریه مورد غفلت واقع شده است.
# نظریۀ توقف نیز با صریح آیۀ «وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ»<ref>سوه نحل، آیه ۸۹.</ref> و «أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ»<ref>سوره نساء، آیه ۸۲.</ref> ناسازگار است. افزون بر این، این نظریه مبتنی بر آن است که از یک سو ظواهر دینی به طور مطلق حجیت داشته باشند و از سوی دیگر، بحث دربارۀ حقایق کتاب و سنت حرام باشد.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۹۹۷م، ج۸، ص۱۵۳.</ref> حال آن که، اعتقاد به حجیت ظواهر دینی به صورت مطلق نادرست و حرمت بحث دربارۀ حقایق کتاب و سنت نیز غیرقابل اثبات است. علاوه بر این، مراد از حجیت ظواهر کتاب و سنت، حجیت ظهور حرفی نیست، بلکه مقصود، ظهور تصدیقی است که پس از توجه به قراین متصل و  منفصل برای کلام منعقد می‌شود. این امر نیز در این نظریه مورد غفلت واقع شده است.


خط ۳۷: خط ۳۷:
[[ابوالحسن اشعری]] (۳۲۴ق)، در تفسیر آیات خبری معتقد بود که خداوند واجد صفات خبری است، اما این صفات ''بدون کیفیت'' بر او حمل می‌شوند. وی، از یک سو نظریۀ اصحاب حدیث را در این مسئله پذیرفته و از سوی دیگر، در تحلیل این صفات قید «بلاتشبیه» و «بلا تکیف» را اضافه کرده است.<ref>أشعری، الابانة، ۱۳۹۷ق، ص۲۲؛ أشعری، مقالات الاسلامیین، ۱۴۲۷ق، ص۲۰۹ – ۲۱۱</ref>
[[ابوالحسن اشعری]] (۳۲۴ق)، در تفسیر آیات خبری معتقد بود که خداوند واجد صفات خبری است، اما این صفات ''بدون کیفیت'' بر او حمل می‌شوند. وی، از یک سو نظریۀ اصحاب حدیث را در این مسئله پذیرفته و از سوی دیگر، در تحلیل این صفات قید «بلاتشبیه» و «بلا تکیف» را اضافه کرده است.<ref>أشعری، الابانة، ۱۳۹۷ق، ص۲۲؛ أشعری، مقالات الاسلامیین، ۱۴۲۷ق، ص۲۰۹ – ۲۱۱</ref>


اشعری در کتاب '''''الابانة'''''، با مطرح کردن آیاتی که صفت «عرش» در آنها آمده است، می‌گوید: «همۀ این آیات گواهی می‌دهند... که [[خداوند]] بدون کیفیت و بدون تکیه بر امری، بر عرش خود جای گرفته است.<ref>أشعری، الابانة، ۱۳۹۷ق، ص۹۲؛ أشعری، مقالات الاسلامیین، ۱۴۲۷ق، ص۲۰۹ – ۲۱۱؛ اشعری، رسالة الی اهل الثغر، ۱۴۲۲ق، ص۲۲۷- ۲۳۳.</ref> بنابراین، اشعری در زمرۀ اثبات‌کنندگان جای می‌گیرد؛ با این تفاوت که آنها به ظاهر حرفی تمسک می‌کردند، اما اشعری به ظاهر حرفی با افزودن قید بلا کیف و بلا تشبیه تمسک می‌جوید تا اشکال تجسیمی و تشبیهی بودن بر نظریۀ او وارد نشود.
اشعری در کتاب '''''الابانة'''''، با مطرح کردن آیاتی که صفت «عرش» در آنها آمده است، می‌گوید: «همۀ این آیات گواهی می‌دهند... که [[خداوند]] بدون کیفیت و بدون تکیه بر امری، بر عرش خود جای گرفته است.<ref>أشعری، الابانة، ۱۳۹۷ق، ص۹۲؛ أشعری، مقالات الاسلامیین، ۱۴۲۷ق، ص۲۰۹ – ۲۱۱؛ اشعری، رسالة الی اهل الثغر، ۱۴۲۲ق، ص۲۲۷- ۲۳۳.</ref> بنابراین، اشعری در زمرۀ اثبات‌کنندگان جای می‌گیرد؛ با این تفاوت که آنها به ظاهر حرفی تمسک می‌کردند، اما اشعری به ظاهر حرفی با افزودن قید بلا کیف و بلا تشبیه تمسک می‌جوید تا اشکال تجسیمی و تشبیهی بودن بر نظریۀ او وارد نشود.{{مدرک}}


[[اهل حدیث]]، [[حنابله]]، [[شافعیه]] و [[حنفیه]] نیز از طرفداران این نظریه بودند.
[[اهل حدیث]]، [[حنابله]]، [[شافعیه]] و [[حنفیه]] نیز از طرفداران این نظریه بودند.{{مدرک}}


==== تحلیل و بررسی ====
==== تحلیل و بررسی ====
خط ۴۵: خط ۴۵:
# اگر در بحث وضع الفاظ، دلالت لفظ را بر معنا به خاطر کثرت استعمال و تعینی بدانیم، کثرت استعمال بدون قرائن و شواهدِ حاکی از کیفیت و مراتب ترجیح‌دهندۀ استعمال امکان‌پذیر نیست و به تشبیه منجر می‌شود. چه رسد به این که دلالت لفظ را بر معنا تعیینی بدانیم.<ref group="یادداشت">قول مشهور همین است؛ یعنی در دلالت تعیینی، به طریق اولی نیازمند شواهد حاکی از کیفیت و مراتب ترجیح دهنده هستیم.</ref><ref>رازی،  مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۶، ص۶۴.</ref>
# اگر در بحث وضع الفاظ، دلالت لفظ را بر معنا به خاطر کثرت استعمال و تعینی بدانیم، کثرت استعمال بدون قرائن و شواهدِ حاکی از کیفیت و مراتب ترجیح‌دهندۀ استعمال امکان‌پذیر نیست و به تشبیه منجر می‌شود. چه رسد به این که دلالت لفظ را بر معنا تعیینی بدانیم.<ref group="یادداشت">قول مشهور همین است؛ یعنی در دلالت تعیینی، به طریق اولی نیازمند شواهد حاکی از کیفیت و مراتب ترجیح دهنده هستیم.</ref><ref>رازی،  مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۶، ص۶۴.</ref>
# لازمۀ این سخن [[اجتماع نقیضین]] است؛ زیرا واژۀ «ید» در لغت بر هیئت و کیفیت مخصوص اطلاق می‌شود، از این روی، اثبات «ید» به معنای لغوی، قبول حقیقتی با هیئت و کیفیت مخصوص است، اما اشعری معنای آن را مترادف با «بدون کیفیت» دانسته است که لازمۀ آن اجتماع نقیضین است.<ref>سبحانی، رسائل و مقالات، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۳۷.</ref>
# لازمۀ این سخن [[اجتماع نقیضین]] است؛ زیرا واژۀ «ید» در لغت بر هیئت و کیفیت مخصوص اطلاق می‌شود، از این روی، اثبات «ید» به معنای لغوی، قبول حقیقتی با هیئت و کیفیت مخصوص است، اما اشعری معنای آن را مترادف با «بدون کیفیت» دانسته است که لازمۀ آن اجتماع نقیضین است.<ref>سبحانی، رسائل و مقالات، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۳۷.</ref>
# در مواردی مانند علم، قدرت و... – که به موجود جسمانی اختصاص ندارد- لازمۀ حمل آنها بر خدا به معنای حقیقی، قابل پذیرش است؛ اما در صفات خبری مانند وجه و... – که به موجود مادی اختصاص دارد – این لازمه قابل پذیرش نیست، زیرا به تشبیه و تجسیم می‌انجامد.
# در مواردی مانند علم، قدرت و... – که به موجود جسمانی اختصاص ندارد- لازمۀ حمل آنها بر خدا به معنای حقیقی، قابل پذیرش است؛ اما در صفات خبری مانند وجه و... – که به موجود مادی اختصاص دارد – این لازمه قابل پذیرش نیست، زیرا به تشبیه و تجسیم می‌انجامد.{{مدرک}}


=== دیدگاه شیعه ===
=== دیدگاه شیعه ===
'''اثبات با تأویل'''
'''اثبات با تأویل'''


[[امامیه]] و [[معتزله]] در تحلیل [[آیه|آیات]] و [[احادیث]] خبری و مواجهه با ظواهر ابتدایی آنها که با احکام قطعی [[عقل]] مخالفت دارند، تأویل را برگزیده‌اند.
[[امامیه]] و [[معتزله]] در تحلیل [[آیه|آیات]] و [[احادیث]] خبری و مواجهه با ظواهر ابتدایی آنها که با احکام قطعی [[عقل]] مخالفت دارند، تأویل را برگزیده‌اند.{{مدرک}}


امامیه از منظر هستی‌شناختی، صفات خبری را در معنای ظاهری نفی می‌کنند، زیرا لازمۀ اثبات آن، اثبات جسمیت است. اما از نظر معناشناختی، همۀ آیات را می‌پذیرند و با ارجاع [[متشابهات]] به [[محکمات]] و با توجه به اصول معرفتی [[قرآن کریم]] و نیز تکیه بر عقل، این صفات را تأویل می‌کنند. مثلاً از [[امام صادق(ع)]] دربارۀ استوای خداوند بر عرش سؤال شد. ایشان فرمود: «ما وجود عرش را تصدیق می‌کنیم... ولی آن را موجودی جسمانی و محدود نمی‌دانیم... زیرا در این صورت، عرش، حامل خداوند و خداوند به آن نیازمند خواهد بود؛ در حالی که خداوند بی‌نیاز مطلق است و عرش نیازمند خداست. از سویی، عرش خداوند همۀ آسمان‌ها و زمین را فرا گرفته است، چنان که فرمود {{متن قرآن| وَسِعَ کرْ‌سِیهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ‌ضَ|سوره=بقره|آیه=۲۵۵}}. عرش یا کرسی به معنای مذکور یا کنایه از علم و قدرت و تدبیر فراگیر خداوند است، یا مرتبه‌ای از وجود ماسوی الله است که حاکم بر جهان است و خداوند به وسیلۀ آن جهان را تدبیر می‌کند.<ref>صدوق، التوحید، دار المعارف، ص۲۴۸، ۳۱۵، ۳۱۷؛ کلینی، الکافی، ۱۴۰۱ق، ج۱، ص۱۲۹ -۱۳۱.</ref>
امامیه از منظر هستی‌شناختی، صفات خبری را در معنای ظاهری نفی می‌کنند، زیرا لازمۀ اثبات آن، اثبات جسمیت است. اما از نظر معناشناختی، همۀ آیات را می‌پذیرند و با ارجاع [[متشابهات]] به [[محکمات]] و با توجه به اصول معرفتی [[قرآن کریم]] و نیز تکیه بر عقل، این صفات را تأویل می‌کنند. مثلاً از [[امام صادق(ع)]] دربارۀ استوای خداوند بر عرش سؤال شد. ایشان فرمود: «ما وجود عرش را تصدیق می‌کنیم... ولی آن را موجودی جسمانی و محدود نمی‌دانیم... زیرا در این صورت، عرش، حامل خداوند و خداوند به آن نیازمند خواهد بود؛ در حالی که خداوند بی‌نیاز مطلق است و عرش نیازمند خداست. از سویی، عرش خداوند همۀ آسمان‌ها و زمین را فرا گرفته است، چنان که فرمود {{متن قرآن| وَسِعَ کرْ‌سِیهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ‌ضَ|سوره=بقره|آیه=۲۵۵}}. عرش یا کرسی به معنای مذکور یا کنایه از علم و قدرت و تدبیر فراگیر خداوند است، یا مرتبه‌ای از وجود ماسوی الله است که حاکم بر جهان است و خداوند به وسیلۀ آن جهان را تدبیر می‌کند.<ref>صدوق، التوحید، دار المعارف، ص۲۴۸، ۳۱۵، ۳۱۷؛ کلینی، الکافی، ۱۴۰۱ق، ج۱، ص۱۲۹ -۱۳۱.</ref>
خط ۱۱۶: خط ۱۱۶:
{{پایان}}
{{پایان}}
{{خداشناسی}}
{{خداشناسی}}
<onlyinclude>{{درجه‌بندی
| پیوند = <!--ندارد، ناقص، کامل-->کامل
| رده = <!--ندارد، ناقص، کامل-->کامل
| جعبه اطلاعات = <!--نمی‌خواهد، ندارد، دارد-->نمی‌خواهد
| عکس = <!--نمی‌خواهد، ندارد، دارد-->نمی‌خواهد
| ناوبری = <!--ندارد، دارد-->دارد
| رعایت شیوه‌نامه ارجاع = <!--ندارد، دارد-->دارد
| کپی‌کاری = <!--از منبع مردود، از منبع خوب، ندارد-->ندارد
| استناد به منابع مناسب = <!--ندارد، ناقص، کامل-->ناقص
| جانبداری = <!--دارد، ندارد-->ندارد
| شناسه = <!--ناقص، کامل-->ناقص
| رسا بودن = <!--ندارد، دارد-->ندارد
| جامعیت = <!--ندارد، دارد-->دارد
| زیاده‌نویسی = <!--دارد، ندارد-->ندارد
| تاریخ خوبیدگی =<!--{{subst:#time:xij xiF xiY}}-->
| تاریخ برتر شدن =<!--{{subst:#time:xij xiF xiY}}-->
| توضیحات =
}}</onlyinclude>


[[en:Narrated Attributes]]
[[en:Narrated Attributes]]
۶٬۱۲۱

ویرایش