شمر بن ذیالجوشن: تفاوت میان نسخهها
جز
←روز عاشورا
جز (←روز عاشورا) |
جز (←روز عاشورا) |
||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
وقتی [[عبدالله بن عمیر کلبی|عبدالله بن عُمَیر کلبی]] به شهادت رسید، شمر به غلام خود (رستم) دستور داد تا با نیزهای همسر عبدالله را که بر بالینش نشسته بود نیز به شهادت رساند.<ref> انساب الاشراف بلاذری، ج ۲، ص۴۹۳.</ref> شمر، [[نافع بن هلال|نافع بن هِلال جَمَلی]]، یار دلاور امام حسین(ع)، را پس از جنگی سخت، در حالی که دو بازوی نافع شکسته بود، [[اسیر]] کرد و به شهادت رساند.<ref> تاریخ طبری، ج ۵، ص۴۴۱ـ۴۴۲.</ref> | وقتی [[عبدالله بن عمیر کلبی|عبدالله بن عُمَیر کلبی]] به شهادت رسید، شمر به غلام خود (رستم) دستور داد تا با نیزهای همسر عبدالله را که بر بالینش نشسته بود نیز به شهادت رساند.<ref> انساب الاشراف بلاذری، ج ۲، ص۴۹۳.</ref> شمر، [[نافع بن هلال|نافع بن هِلال جَمَلی]]، یار دلاور امام حسین(ع)، را پس از جنگی سخت، در حالی که دو بازوی نافع شکسته بود، [[اسیر]] کرد و به شهادت رساند.<ref> تاریخ طبری، ج ۵، ص۴۴۱ـ۴۴۲.</ref> | ||
روز عاشورا هنگامی که امام یاوری برایش نمانده بود به تنهایی می جنگید و پیوسته جنگ کرد تا ۱۹۵۰ نفر از آنان را کشت ...[[عمرسعد]] به سپاهش گفت وای برشما آیا می دانید با که کارزار می کنید این پسر([[علی]]) کشنده عرب است از هرسو براو بتازید و۴۰۰۰ هزار کماندار بر او تیر باریدند و میان او و سراپرده اش حائل شدند، در این هنگام امام بانگ زد که وای بر شما ای پیروان آل ابی سفیان اگر دین ندارید و از معاد نمی ترسید پس در دنیا آزاده مرد باشید اگر از عرب هستید به گوهر خود باز گردید.شمر فریاد زد که ای پسر [[ حضرت فاطمه |فاطمه]] چه میگویی؟ امام گفت من و شما با هم کارزار میکنیم و زنان تقصیری ندارند تا من زندهام سرکشان سپاهت را از حرم من بازدارید. شمر گفت حق داری و درست گفتی و فریاد زد از حرم این مرد دور شوید و آهنگ خود او کنید که به جانم سوگند حریفی جوانمرد وبزرگوار است. <ref>القمي، الشيخ عباس، نفس المهموم في مصيبة سيدنا الحسين المظلوم، ج۱، ص۳۲۳. | روز عاشورا هنگامی که امام یاوری برایش نمانده بود به تنهایی می جنگید و پیوسته جنگ کرد تا ۱۹۵۰ نفر از آنان را کشت ...[[عمرسعد]] به سپاهش گفت وای برشما آیا می دانید با که کارزار می کنید این پسر([[علی]]) کشنده عرب است از هرسو براو بتازید و۴۰۰۰ هزار کماندار بر او تیر باریدند و میان او و سراپرده اش حائل شدند، در این هنگام امام بانگ زد که وای بر شما ای پیروان آل ابی سفیان اگر دین ندارید و از معاد نمی ترسید پس در دنیا آزاده مرد باشید اگر از عرب هستید به گوهر خود باز گردید.شمر فریاد زد که ای پسر [[ حضرت فاطمه |فاطمه]] چه میگویی؟ امام گفت من و شما با هم کارزار میکنیم و زنان تقصیری ندارند تا من زندهام سرکشان سپاهت را از حرم من بازدارید. شمر گفت حق داری و درست گفتی و فریاد زد از حرم این مرد دور شوید و آهنگ خود او کنید که به جانم سوگند حریفی جوانمرد وبزرگوار است. {{یادداشت|فقال شمر: لك هذا. ثم صاح شمر: | ||
إليكم عن حرم الرجل فاقصدوه في نفسه فلعمري هو كفو كريم. }}<ref>القمي، الشيخ عباس، نفس المهموم في مصيبة سيدنا الحسين المظلوم، ج۱، ص۳۲۳. | |||
</ref> | </ref> | ||
پس از شهادت بسیاری از [[اصحاب امام حسین]]، دشمنان به سوی خیمهها حمله بردند. شمر نیزه خود را در خیمه امام حسین(ع) فروبرد و فریاد زد که آتش بیاورید تا این خیمه را با اهلش بسوزانم. امام او را نفرین کرد و حتی دوستش، [[شبث بن ربعی|شَبَث بن رِبعی]]، نیز او را سرزنش نمود.<ref>انساب الاشراف بلاذری، ج ۲، ص۴۹۳؛ تاریخ طبری، ج ۵، ص۴۳۸.</ref> یک بار دیگر در عصر عاشورا و قبل از شهادت امام حسین(ع)، شمر قصد داشت به خیمه امام، که خاندانش نیز در آن بود، حمله کند و آن را به تاراج برد؛ اما امام او را از این کار برحذر داشت و شمر بازگشت.<ref> انساب الاشراف بلاذری، ج ۲، ص۴۹۹؛ تاریخ طبری، ج ۵، ص۴۵۰؛ مقاتل الطالبیین، ابوالفرج اصفهانی، ص۱۱۸.</ref> | پس از شهادت بسیاری از [[اصحاب امام حسین]]، دشمنان به سوی خیمهها حمله بردند. شمر نیزه خود را در خیمه امام حسین(ع) فروبرد و فریاد زد که آتش بیاورید تا این خیمه را با اهلش بسوزانم. امام او را نفرین کرد و حتی دوستش، [[شبث بن ربعی|شَبَث بن رِبعی]]، نیز او را سرزنش نمود.<ref>انساب الاشراف بلاذری، ج ۲، ص۴۹۳؛ تاریخ طبری، ج ۵، ص۴۳۸.</ref> یک بار دیگر در عصر عاشورا و قبل از شهادت امام حسین(ع)، شمر قصد داشت به خیمه امام، که خاندانش نیز در آن بود، حمله کند و آن را به تاراج برد؛ اما امام او را از این کار برحذر داشت و شمر بازگشت.<ref> انساب الاشراف بلاذری، ج ۲، ص۴۹۹؛ تاریخ طبری، ج ۵، ص۴۵۰؛ مقاتل الطالبیین، ابوالفرج اصفهانی، ص۱۱۸.</ref> |