پرش به محتوا

معاویة بن یزید: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Kmhoseini
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Kmhoseini
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳: خط ۳:


==دوران کوتاه خلافت==
==دوران کوتاه خلافت==
{{جعبه نقل قول
 
|عنوان= خطبه معاویه بن یزید به گزارش یعقوبی
|نقل‌قول=«پس از حمد و ثناى خداوند، اى مردم، ما بوسيله شما امتحان شديم و شما بوسيله ما، و از آنكه ما را خوش نداريد و از ما بدگويى مى‏كنيد بى‏خبر نيستيم. همانا نياى من معاوية بن ابو سفيان با كسى در امر خلافت بنزاع پرداخت كه در خويشاوندى با پيامبر خدا از او سزاوارتر و در اسلام از او شايسته‏تر بود، كسى كه پيشرو مسلمانان بود و اول مؤمنان و پسر عموى پيامبر پروردگار جهانيان و پدر فرزندان خاتم پيمبران، جد من نسبت بشما گناهانى مرتكب شد كه مى‏دانيد و شما هم با او چنان رفتار كرديد كه انكار نداريد، تا مرگش فرارسيد و در گرو عمل خويش گرفتار آمد.
سپس پدرم را عهده‏دار حكومت ساخت با اينكه از او اميد خير نمى‏رفت، پس بر مركب هوس نشست و گناه خود را نيكو شمرد و اميدش بسيار شد. ليكن آرزو بدستش نيامد و اجل دست او را كوتاه ساخت، نيرومندى او بانجام رسيد و مدت او سر آمد و در گورش گرو گناه و اسير بزهكارى خويش گرديد.
سپس گريه كرد و گفت: ناگوارترين چيزها بر ما آن است كه بدمردن و برسوايى بازگشتن او را مى‏دانيم، چه او عترت پيامبر را كشت و حرمت را از ميان بردو كعبه را سوزانيد و من آن نيم كه امر شما را بعهده گيرم و مسئوليتهاى شما را تحمل كنم، اكنون خود دانيد و خلافت خود، بخدا قسم اگر دنيا غنيمت است، ما بهره‏اى از آن برديم، و اگر هم خسارت است آل ابو سفيان را همانچه از آن بدست آورده‏اند، بس است‏»
|منبع= تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۵۴
|تراز=چپ
|عرض=270px
|حاشیه=2px
|اندازه خط=12px
|رنگ پس‌زمینه=#CCCC99
|شکل‌بندی =
|پس‌زمینه عنوان =
|رنگ خط عنوان=
|شکل‌بندی عنوان=
|تراز نقل‌قول=راست
|شکل‌بندی نقل‌قول =
|گیومه نقل‌قول =
|تراز منبع =چپ
|شکل‌بندی منبع =
}}
بعد از مرگ [[یزید بن معاویه]]، [[بنی امیه]] فرزندش معاویه را به خلافت برداشتند. جنگ نیروهای اموی با [[عبدالله بن زبیر]] که در [[مکه]] ادعای خلافت کرده بود، ادامه داشت که یزید در [[شام]] درگذشت و پس از مدتی با شنیدن خبر مرگ یزید، نیروهای جنگی عبدالله از مکه به شام بازگشتند. بدین ترتیب در شام با معاویه بن یزید بیعت شد و در مکه با عبدالله بن زبیر.
بعد از مرگ [[یزید بن معاویه]]، [[بنی امیه]] فرزندش معاویه را به خلافت برداشتند. جنگ نیروهای اموی با [[عبدالله بن زبیر]] که در [[مکه]] ادعای خلافت کرده بود، ادامه داشت که یزید در [[شام]] درگذشت و پس از مدتی با شنیدن خبر مرگ یزید، نیروهای جنگی عبدالله از مکه به شام بازگشتند. بدین ترتیب در شام با معاویه بن یزید بیعت شد و در مکه با عبدالله بن زبیر.


خط ۴۰: خط ۲۰:
==وفات==
==وفات==
معاویه بن یزید ۲۳ ساله بود که وفات یافت و در دمشق دفن شد. علت مرگش معلوم نیست. برخی از تاریخ‌نگاران احتمال کشته شدن او را مطرح کرده‌اند و از خوراندن سم به او خبر داده‌اند و برخی مرگش را با ضربه دانسته‌اند.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص ۷۳</ref> چنان که ذکر شد برخی از روایات تاریخی نیز علت مرگ او را مرگ طبیعی و به علت بیماری دانسته‌آند.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج ۵، ص ۳۵۶</ref>
معاویه بن یزید ۲۳ ساله بود که وفات یافت و در دمشق دفن شد. علت مرگش معلوم نیست. برخی از تاریخ‌نگاران احتمال کشته شدن او را مطرح کرده‌اند و از خوراندن سم به او خبر داده‌اند و برخی مرگش را با ضربه دانسته‌اند.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص ۷۳</ref> چنان که ذکر شد برخی از روایات تاریخی نیز علت مرگ او را مرگ طبیعی و به علت بیماری دانسته‌آند.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج ۵، ص ۳۵۶</ref>
 
{{جعبه نقل قول
|عنوان= خطبه معاویه بن یزید به گزارش یعقوبی
|نقل‌قول=«پس از حمد و ثناى خداوند، اى مردم، ما بوسيله شما امتحان شديم و شما بوسيله ما، و از آنكه ما را خوش نداريد و از ما بدگويى میكنيد بی‌خبر نيستيم. همانا نياى من معاوية بن ابو سفيان با كسى در امر خلافت بنزاع پرداخت كه در خويشاوندى با پيامبر خدا از او سزاوارتر و در اسلام از او شايسته‏ تر بود، كسى كه پيشرو مسلمانان بود و اول مؤمنان و پسر عموى پيامبر پروردگار جهانيان و پدر فرزندان خاتم پيمبران، جد من نسبت به شما گناهانى مرتكب شد كه میدانيد و شما هم با او چنان رفتار كرديد كه انكار نداريد، تا مرگش فرارسيد و در گرو عمل خويش گرفتار آمد.
سپس پدرم را عهده‏ دار حكومت ساخت با اينكه از او اميد خير نمیرفت، پس بر مركب هوس نشست و گناه خود را نيكو شمرد و اميدش بسيار شد. ليكن آرزو به دستش نيامد و اجل دست او را كوتاه ساخت، نيرومندى او به انجام رسيد و مدت او سر آمد و در گورش گرو گناه و اسير بزهكارى خويش گرديد.
سپس گريه كرد و گفت: ناگوارترين چيزها بر ما آن است كه بدمردن و برسوايى بازگشتن او را میدانيم، چه او عترت پيامبر را كشت و حرمت را از ميان بردو كعبه را سوزانيد و من آن نيم كه امر شما را به عهده گيرم و مسئوليت هاى شما را تحمل كنم، اكنون خود دانيد و خلافت خود، به خدا قسم اگر دنيا غنيمت است، ما بهره‏‌اى از آن برديم، و اگر هم خسارت است آل ابو سفيان را هم‌ انچه از آن بدست آورده‌‏اند، بس است‏»
|منبع= تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۵۴
|تراز=وسط
|عرض=800px
|حاشیه=2px
|اندازه خط=14px
|رنگ پس‌زمینه=#CCCC99
|شکل‌بندی =
|پس‌زمینه عنوان =
|رنگ خط عنوان=
|شکل‌بندی عنوان=
|تراز نقل‌قول=راست
|شکل‌بندی نقل‌قول =
|گیومه نقل‌قول =
|تراز منبع =چپ
|شکل‌بندی منبع =
}}
==پانویس==
==پانویس==
{{پانویس|۲}}
{{پانویس|۲}}
کاربر ناشناس