پرش به محتوا

تطنجیه: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۹۷ بایت اضافه‌شده ،  ‏۵ مارس ۲۰۱۴
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Smnazem
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Smnazem
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
(( در حال ویرایش ))
(( در حال ویرایش ))


'''تُطُنْجیّه'''، عنوان خطبه‌ای منسوب به حضرت علی(ع) که از حیث تاریخ اندیشه‌های غیررسمی در میان امامیه، درخور اهمیت است.
'''تُطُنْجیّه'''، عنوان خطبه‌ای منسوب به [[حضرت علی(ع)]] که از حیث تاریخ اندیشه‌های غیررسمی در میان [[امامیه]]، مورد اهمیت است.


این نام برگرفته از واژۀ «التطنج» است که بارها به صورت مفرد و مثنى در متن خطبه به کار رفته است. هیچ‌یک از منابع چگونگی تلفظ نام را به دست نداده‌اند. به تناسب کاربردها، واژه ارتباطی با مادۀ عربی «طنج» و ثلاثی مزید «تَطَنُّج» به معنای تفنن و دست یازیدن به فنون گوناگون ندارد (نک‌ : ابن منظور، ذیل طنج). معنای دیگری نیز در عربی یا جز آن شناخته نشده است. در متن خطبه، تطنج به معنای خلیجی از آب تفسیر شده است («الخطبة...»، 167). عبارتی از برسی حاکی از آن است که پیش از وی نیز این خطبه مورد توجه بوده است. وی یادآور می‌شود که پیشینیانش، تطنجین را در این خطبه، به «دنیا و آخرت» تفسیر کرده‌اند (ص 122، با تعبیر قال المفسرون).
 
==وجه تسمیه==
 
این نام برگرفته از واژۀ «التطنج» است که بارها به صورت مفرد و مثنى در متن خطبه به کار رفته است. هیچ‌یک از منابع چگونگی تلفظ نام را به دست نداده‌اند. به تناسب کاربردها، واژه ارتباطی با مادۀ عربی «طنج» و ثلاثی مزید «تَطَنُّج» به معنای تفنن و دست یازیدن به فنون گوناگون ندارد (نک‌ : ابن منظور، ذیل طنج).  


سیدکاظم رشتی دربارۀ وجه نام‌گذاری خطبه به تطنجیه، برآن است که این نام به لحاظ اشتمال خطبه بر «اَکوار» و «اَدوار» وجود است که در دو کره منحصرند؛ وی سپس به وصف این دو کره پرداخته است که از نظر او همان دو «تطنج» عالم وجودند (ص 7). وی بسیاری از دیدگاههای مذهبی خاص خود را بر مبنای تقابل دو تطنج نهاده است که به قول او سرچشمۀ واحد دارند و مجمع آنها بحر محیط است (ص 8-9، 18، جم‌ ‌).
سیدکاظم رشتی دربارۀ وجه نام‌گذاری خطبه به تطنجیه، برآن است که این نام به لحاظ اشتمال خطبه بر «اَکوار» و «اَدوار» وجود است که در دو کره منحصرند؛ وی سپس به وصف این دو کره پرداخته است که از نظر او همان دو «تطنج» عالم وجودند (ص 7). وی بسیاری از دیدگاههای مذهبی خاص خود را بر مبنای تقابل دو تطنج نهاده است که به قول او سرچشمۀ واحد دارند و مجمع آنها بحر محیط است (ص 8-9، 18، جم‌ ‌).


کهن‌ترین اشاره به این خطبه، نقل حکایت پایانی خطبه است که هبةالله موسوی در 703ق/1304م در المجموع الرائق، جای داده است (1/452). تنها نقل کهن از این خطبه در ضمن مشارق انوارالیقین حافظ رجب برسی آمده است (ص 166-170). موسوی توضیحی دربارۀ خطبه نیفزوده است و برسی بی‌آنکه سندی یا حتى یادی از راوی خطبه آورد، تصریح نموده که ایراد خطبه در جایی میان کوفه و مدینه بوده است (ص 166) و اینکه جابر (ظاهراً جابربن عبدالله انصاری) در طی خطبه مخاطب خاص حضرت بوده، و پس از پایان خطبه، از حضرت پرسشی کرده است (نک‌ : برسی، 168، 170). در متن خطبه با اشاراتی، زمان خطبه به اندکی پس از جنگ صفین بازگردانده شده، و در آن از انتقام کشتگان صفین چون عماربن یاسر و اویس قرنی سخن به میان آمده است («الخطبة»، 168). شخصیتی که به نام ابن صویرمه در اثنای خطبه برخاسته، و گفته‌های حضرت را تأیید کرده است (همانجا)، شخصیتی قابل شناسایی در شمار اصحاب حضرت نیست.
معنای دیگری در عربی یا جز آن شناخته نشده است. در متن خطبه، تطنج به معنای خلیجی از آب تفسیر شده است («الخطبة...»، 167). عبارتی از برسی حاکی از آن است که پیش از وی نیز این خطبه مورد توجه بوده است. وی یادآور می‌شود که پیشینیانش، تطنجین را در این خطبه، به «دنیا و آخرت» تفسیر کرده‌اند (ص 122، با تعبیر قال المفسرون).
 
 
==تاریخچه نقل==
 
کهن‌ترین اشاره به این خطبه، نقل حکایت پایانی خطبه است که هبةالله موسوی در 703ق/1304م در المجموع الرائق، جای داده است (1/452). تنها نقل کهن از این خطبه در ضمن مشارق انوارالیقین حافظ رجب برسی آمده است (ص 166-170). موسوی توضیحی دربارۀ خطبه نیفزوده است.
 


آقابزرگ طهرانی این گمان را مطرح کرده که خطبۀ تطنجیه، همان خطبۀ اقالیم مورد اشارۀ ابن شهر آشوب در کتاب مناقب است(7/199، 201-202؛ قس: ابن شهر آشوب، 2/47)، اما مضامین مورد اشاره در مناقب به نقل خطبۀ اقالیم، غالباً در خطبۀ تطنجیه دیده نمی‌شوند (نک‌ : پاکتچی، 29). خلطی نیز میان خطبۀ تطنجیه و خطبۀ فخار (افتخار) در گزارش برسی رخ داده است (نک‌ : ص 122؛ قس: پاکتچی، 26-27).
==محل ایراد خطبه==
 
برسی بی‌آنکه سندی یا حتى یادی از راوی خطبه آورد، تصریح نموده که ایراد خطبه در جایی میان کوفه و مدینه بوده است (ص 166) و اینکه جابر (ظاهراً جابربن عبدالله انصاری) در طی خطبه مخاطب خاص حضرت بوده، و پس از پایان خطبه، از حضرت پرسشی کرده است (نک‌ : برسی، 168، 170). در متن خطبه با اشاراتی، زمان خطبه به اندکی پس از جنگ صفین بازگردانده شده، و در آن از انتقام کشتگان صفین چون عماربن یاسر و اویس قرنی سخن به میان آمده است («الخطبة»، 168). شخصیتی که به نام ابن صویرمه در اثنای خطبه برخاسته، و گفته‌های حضرت را تأیید کرده است (همانجا)، شخصیتی قابل شناسایی در شمار اصحاب حضرت نیست.
 
 
==محتوا==
 
آغاز خطبه با بخش «خلق عالم» از خطبۀ نخست نهج‌البلاغه قرابت بسیاری دارد؛ بیشتر تعبیرات با جمله‌بندی دیگری، کاملاً متأثر از آیات قرآنی است و بر باورهای رسمی تکیه دارد. سخن از «طلسم» حلقۀ ارتباط میان بخش آغازین خطبه و مباحث رازآلود بدنۀ خطبه است(«الخطبة»، 166) و از آن پس، با ورود به بحث از «تطنجین»، خطبه ویژگی منحصر خود را می‌یابد. مضمون اصلی خطبه، گسترۀ دانش حضرت علی(ع) است و به‌خصوص به دانایی برتر آن حضرت نسبت به کائنات و نسبت به رخدادهای گذشته و آینده تکیه دارد. به همین مناسبت، مضامین گسترده‌ای در کیهان‌شناسی و کیهان‌زایی، اخبار گذشتگان و وقایع مربوط به آخرالزمان آمده است.
 
 
==ویژگی خطبه==


آغاز خطبه با بخش «خلق عالم» از خطبۀ نخست نهج‌البلاغه قرابت بسیاری دارد؛ بیشتر تعبیرات با جمله‌بندی دیگری، کاملاً متأثر از آیات قرآنی است و بر باورهای رسمی تکیه دارد. سخن از «طلسم» حلقۀ ارتباط میان بخش آغازین خطبه و مباحث رازآلود بدنۀ خطبه است(«الخطبة»، 166) و از آن پس، با ورود به بحث از «تطنجین»، خطبه ویژگی منحصر خود را می‌یابد. مضمون اصلی خطبه، گسترۀ دانش حضرت علی(ع) است و به‌خصوص به دانایی برتر آن حضرت نسبت به کائنات و نسبت به رخدادهای گذشته و آینده تکیه دارد. به همین مناسبت، مضامین گسترده‌ای در کیهان‌شناسی و کیهان‌زایی، اخبار گذشتگان و وقایع مربوط به آخرالزمان آمده است. این خطبه را باید در کنار خطبه‌هایی مشابه مانند خطبةالبیان، خطبۀ افتخار، خطبه لؤلؤه و خطبۀ اقالیم قرار داد که همگی در طیفی از مضامین، بیش و کم به آنچه در سده‌های 3-5 ق، اندیشه‌های غالیانه دانسته می‌شده، ارتباط دارند (نک‌ : پاکتچی، 26-30؛ نیز نک‌ : خطبةالبیان، سراسر اثر). در خطبۀ تطنجیه، برخی عبارات چون «منم آنکه ادریس را به جایگاهی برین برآورد» («الخطبة»، 168) در مقایسه با آیۀ 57 سورۀ مریم (19)، یا تعبیر «منم اول، منم آخر، منم ظاهر و منم باطن» («الخطبة»، همانجا) در مقایسه با آیۀ 3 سورۀ حدید (57) و نسبت دادن هلاک امم پیشین به خود (نک‌ : «الخطبة»، 167) در مقایسه با آیات متعدد قرآنی، نشان می‌دهد که دست کم طیفی از عبارات این خطبه، مرتبط با اندیشه‌های غالیانه بوده است.
این خطبه را باید در کنار خطبه‌هایی مشابه مانند خطبةالبیان، خطبۀ افتخار، خطبه لؤلؤه و خطبۀ اقالیم قرار داد که همگی در طیفی از مضامین، بیش و کم به آنچه در سده‌های 3-5 ق، اندیشه‌های غالیانه دانسته می‌شده، ارتباط دارند (نک‌ : پاکتچی، 26-30؛ نیز نک‌ : خطبةالبیان، سراسر اثر). در خطبۀ تطنجیه، برخی عبارات چون «منم آنکه ادریس را به جایگاهی برین برآورد» («الخطبة»، 168) در مقایسه با آیۀ 57 سورۀ مریم (19)، یا تعبیر «منم اول، منم آخر، منم ظاهر و منم باطن» («الخطبة»، همانجا) در مقایسه با آیۀ 3 سورۀ حدید (57) و نسبت دادن هلاک امم پیشین به خود (نک‌ : «الخطبة»، 167) در مقایسه با آیات متعدد قرآنی، نشان می‌دهد که دست کم طیفی از عبارات این خطبه، مرتبط با اندیشه‌های غالیانه بوده است.


تصویر ارائه شده در برخی از عبارات خطبه از آفرینش، مانند این عبارت که «منم سازندۀ اقالیم به امر دانای خردمند، منم کلمه‌ای که امور بدان انجام پذیرد و دهرها بگذرند...» (همان، 169)، قابل مقایسه با اندیشۀ «صانع» در رتبه‌ای پس از خدای متعال نزد غنوصیان، و رابطی میان اندیشۀ غنوصی صانع، با اندیشۀ مسیحی کلمه (لوگوس1) می‌تواند بود.
تصویر ارائه شده در برخی از عبارات خطبه از آفرینش، مانند این عبارت که «منم سازندۀ اقالیم به امر دانای خردمند، منم کلمه‌ای که امور بدان انجام پذیرد و دهرها بگذرند...» (همان، 169)، قابل مقایسه با اندیشۀ «صانع» در رتبه‌ای پس از خدای متعال نزد غنوصیان، و رابطی میان اندیشۀ غنوصی صانع، با اندیشۀ مسیحی کلمه (لوگوس1) می‌تواند بود.
خط ۲۳: خط ۴۲:


به هر روی، برسی گمان داشته است که خوانندۀ خطبه، نسبت به مضامین‌آن سوءظنی پیدا کند، اما او را از این سوءظن برحذر داشته، و سنگینی مضامین را ناشی از ژرفای باطن آن دانسته است. او به‌خصوص یادآور می‌شود که این خطبه در تنزیه خالق، به اندازه‌ای پیش رفته که احدی از خلایق را طاقت آن نیست(ص 166). وی در اثنای کتاب، بارها به‌نکاتی از خطبه ــ به‌ویژه دربـارۀ گستره علم امـام(ع) ــ توجه کرده است (ص 122، 136،140).
به هر روی، برسی گمان داشته است که خوانندۀ خطبه، نسبت به مضامین‌آن سوءظنی پیدا کند، اما او را از این سوءظن برحذر داشته، و سنگینی مضامین را ناشی از ژرفای باطن آن دانسته است. او به‌خصوص یادآور می‌شود که این خطبه در تنزیه خالق، به اندازه‌ای پیش رفته که احدی از خلایق را طاقت آن نیست(ص 166). وی در اثنای کتاب، بارها به‌نکاتی از خطبه ــ به‌ویژه دربـارۀ گستره علم امـام(ع) ــ توجه کرده است (ص 122، 136،140).
==خلط درباره این خطبه==
آقابزرگ طهرانی این گمان را مطرح کرده که خطبۀ تطنجیه، همان خطبۀ اقالیم مورد اشارۀ ابن شهر آشوب در کتاب مناقب است(7/199، 201-202؛ قس: ابن شهر آشوب، 2/47)، اما مضامین مورد اشاره در مناقب به نقل خطبۀ اقالیم، غالباً در خطبۀ تطنجیه دیده نمی‌شوند (نک‌ : پاکتچی، 29). خلطی نیز میان خطبۀ تطنجیه و خطبۀ فخار (افتخار) در گزارش برسی رخ داده است (نک‌ : ص 122؛ قس: پاکتچی، 26-27).
==نگاه علماء==


درواقع با صرف‌نظر از هبةالله موسوی و برسی که شخصیتهایی ویژه در میان امامیه بوده‌اند، خطبۀ تطنجیه تا سد‌ۀ 13ق نزد امامیه مورد توجه قرار نگرفته است. در دورۀ صفویه، فیض کاشانی، نسبت این خطبه به حضرت را تأیید کرده (ص 409)، در حالی که علامۀ مجلسی با وجود وقوف بر کتاب برسی، این خطبه را در بحارالانوار نیاورده، و دربارۀ آن سکوت کرده است.
درواقع با صرف‌نظر از هبةالله موسوی و برسی که شخصیتهایی ویژه در میان امامیه بوده‌اند، خطبۀ تطنجیه تا سد‌ۀ 13ق نزد امامیه مورد توجه قرار نگرفته است. در دورۀ صفویه، فیض کاشانی، نسبت این خطبه به حضرت را تأیید کرده (ص 409)، در حالی که علامۀ مجلسی با وجود وقوف بر کتاب برسی، این خطبه را در بحارالانوار نیاورده، و دربارۀ آن سکوت کرده است.
خط ۴۸: خط ۷۵:
*ابن شهر آشوب، محمد، مناقب آل ابی طالب، نجف، مطبعه حیدریه
*ابن شهر آشوب، محمد، مناقب آل ابی طالب، نجف، مطبعه حیدریه
*ابن منظور، لسان
*ابن منظور، لسان
*پرسی، رجب، مشارق انوار الیقین، بیروت، 1379ق
*برسی، رجب، مشارق انوار الیقین، بیروت، 1379ق
*بیرونی، ابوریحان، تحقیق ما للهند، حیدرآباد، 1377ق
*بیرونی، ابوریحان، تحقیق ما للهند، حیدرآباد، 1377ق
*پاکتچی، احمد، "اندیشه هفت اقلیم" مطالعات اسلامی، مشهد، 1383ش، شماره 65ـ66
*پاکتچی، احمد، "اندیشه هفت اقلیم" مطالعات اسلامی، مشهد، 1383ش، شماره 65ـ66
کاربر ناشناس