confirmed، templateeditor
۱۱٬۵۵۷
ویرایش
imported>Mortezanazarzadeh بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (تمیزکاری) |
||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
===فرزدق و امام سجاد=== | ===فرزدق و امام سجاد=== | ||
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقلقول ={{وسطچین}}'''بخشی از قصیده فرزدق{{سخ}}در توصیف [[امام زین العابدین]]:'''{{پایان}}{{سخ}}{{شعر|ساده}} | {{جعبه نقل قول| عنوان =| نقلقول ={{وسطچین}}'''بخشی از قصیده فرزدق{{سخ}}در توصیف [[امام زین العابدین(ع)]]:'''{{پایان}}{{سخ}}{{شعر|ساده}} | ||
{{بیت|هذا الذی تعرف البطحاء وطأته|والبیت یعرفه والحلّ والحرم}} | {{بیت|هذا الذی تعرف البطحاء وطأته|والبیت یعرفه والحلّ والحرم}} | ||
{{بیت|هذا ابن خیر عبادالله کلهم|هذا التقی النقی الطاهر العلم}} | {{بیت|هذا ابن خیر عبادالله کلهم|هذا التقی النقی الطاهر العلم}} | ||
خط ۸۸: | خط ۸۸: | ||
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>دیوان الفرزدق، ج۲، ص۱۷۸-۱۸۱</small>| تراز = چپ| عرض = ۳۹۳px| اندازه خط =۱۱|رنگ پسزمینه=#eefffb| گیومه نقلقول =| تراز منبع = وسط}} | |تاریخ بایگانی| منبع = <small>دیوان الفرزدق، ج۲، ص۱۷۸-۱۸۱</small>| تراز = چپ| عرض = ۳۹۳px| اندازه خط =۱۱|رنگ پسزمینه=#eefffb| گیومه نقلقول =| تراز منبع = وسط}} | ||
در دوران حکومت [[ولید بن عبدالملک]]، ولیعهد و برادرش [[هشام بن عبدالملک]] به قصد [[حج]] به [[مکه]] رفت. او در هنگام [[طواف]] به سمت [[حجر الاسود]] رفت تا آن را استلام کند ولی به علت ازدحام جمعیت نتوانست به آن نزدیک شود. ناچار برگشت و در جای بلندی برایش کرسی گذاشتند و او از بالای آن کرسی به تماشای جمعیت پرداخت. | در دوران حکومت [[ولید بن عبدالملک]]، ولیعهد و برادرش [[هشام بن عبدالملک]] به قصد [[حج]] به [[مکه]] رفت. او در هنگام [[طواف]] به سمت [[حجر الاسود]] رفت تا آن را استلام کند ولی به علت ازدحام جمعیت نتوانست به آن نزدیک شود. ناچار برگشت و در جای بلندی برایش کرسی گذاشتند و او از بالای آن کرسی به تماشای جمعیت پرداخت. | ||
در این میان [[امام زین العابدین]] وارد شد و پس از طواف، به سمت حجرالاسود رفت. جمعیت با همه ازدحامی که بود، راه را باز کردند تا امام خود را به حجر الاسود نزدیک ساخت. | در این میان [[امام زین العابدین(ع)]] وارد شد و پس از طواف، به سمت حجرالاسود رفت. جمعیت با همه ازدحامی که بود، راه را باز کردند تا امام خود را به حجر الاسود نزدیک ساخت. | ||
اطرافیان هشام سخت شگفتزده شدند. یکی از آنها از هشام پرسید: «این شخص کیست؟» هشام با آنکه علی بن حسین(ع) را میشناخت، گفت: «نمیشناسم.» | اطرافیان هشام سخت شگفتزده شدند. یکی از آنها از هشام پرسید: «این شخص کیست؟» هشام با آنکه علی بن حسین(ع) را میشناخت، گفت: «نمیشناسم.» | ||