پرش به محتوا

تشبیه و تنزیه (کلامی و عرفانی): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Pourrezaei
imported>A.atashinsadaf
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''تَشْبیهْ وَ تَنْزیه'''، دو اصطلاح در علم [[کلام امامیه|کلام اسلامی]] در باب شناخت [[اسما و صفات|صفات]] حق تعالی است. بر طبق دیدگاه «تشبیه» تفاوتی اساسی بین اوصاف خدا و اوصاف مخلوقات نیست و آن دسته از صفاتی كه هم بر خدا و هم بر مخلوقات او مانند انسان ‌اطلاق می‌گردند، معنای واحد و مشتركی دارند كه در هر دو یكسانند و در دیدگاه «تنزیه» یا «اثبات بدون تشبیه» تحلیلی از معنای صفات الهی ارائه می‌شود كه از یك سو تنزّه و تعالی خداوند از نقایص و محدودیتهای مخلوقات خود را پاس دارد و از سوی دیگر اوصاف او را شناخت‌پذیر معرفی می‌کند.  
'''تَشْبیهْ وَ تَنْزیه'''، دو اصطلاح در علم [[کلام امامیه|کلام اسلامی]] در باب شناخت [[اسما و صفات|صفات]] خداوند است. بر طبق دیدگاه ''تشبیه'' تفاوتی اساسی بین اوصاف خدا و اوصاف مخلوقات نیست و آن دسته از صفاتی كه هم بر خدا و هم بر مخلوقات او مانند انسان ‌اطلاق می‌گردند، معنای واحد و مشتركی دارند كه در هر دو یكسانند.
 
در دیدگاه ''تنزیه'' یا ''اثبات بدون تشبیه'' تحلیلی از معنای صفات الهی ارائه می‌شود كه از یك سو تنزّه و تعالی خداوند از نقایص و محدودیتهای مخلوقات خود را در پی دارد و از سوی دیگر اوصاف او را شناخت‌پذیر معرفی می‌کند.


در مقابل این دو دیدگاه، نظر تعطیل صفات قرار دارد که معتقد است عقل انسان راهی به شناخت اوصاف الهی ندارد.
در مقابل این دو دیدگاه، نظر تعطیل صفات قرار دارد که معتقد است عقل انسان راهی به شناخت اوصاف الهی ندارد.
خط ۱۷: خط ۱۹:
[[اهل سنت]] در ابتدا با رجوع به احادیث معتبر نزد خودشان، و در پرتو روایات تشبیهی، ظاهرگرایی را تا به آنجا رساندند که از خداوند تصویری کاملاً انسانی ارائه دادند، تا آنجا که به جسمانیت خدا معتقد شدند و برای او ویژگیها و اندامهایی همانند انسان در نظر گرفتند؛ این اندیشه را «تشبیه صرف» نامیده‌اند <ref>ابن جوزی، تلبیس...، 106-107؛ ابن ابی العز، 240</ref>. داوود جواربی تا آنجا پیش رفته بود که غیر از ریش و اندام تناسلی، هر اندامی را برای خدا اثبات می‌کرد <ref>مهنّا، 216-219؛ ابن قتیبه، تأویل، 49؛ ابن جوزی، همانجا؛ اشعری، مقالات...، 31-33؛ مقدسی، 1/103؛ اسفراینی، 120؛ ابن ابی العز، 239</ref>.
[[اهل سنت]] در ابتدا با رجوع به احادیث معتبر نزد خودشان، و در پرتو روایات تشبیهی، ظاهرگرایی را تا به آنجا رساندند که از خداوند تصویری کاملاً انسانی ارائه دادند، تا آنجا که به جسمانیت خدا معتقد شدند و برای او ویژگیها و اندامهایی همانند انسان در نظر گرفتند؛ این اندیشه را «تشبیه صرف» نامیده‌اند <ref>ابن جوزی، تلبیس...، 106-107؛ ابن ابی العز، 240</ref>. داوود جواربی تا آنجا پیش رفته بود که غیر از ریش و اندام تناسلی، هر اندامی را برای خدا اثبات می‌کرد <ref>مهنّا، 216-219؛ ابن قتیبه، تأویل، 49؛ ابن جوزی، همانجا؛ اشعری، مقالات...، 31-33؛ مقدسی، 1/103؛ اسفراینی، 120؛ ابن ابی العز، 239</ref>.


[[کرامیه]] ، طیف دیگری بودند که برای خداوند جسمانیتی همراه با حد، نهایت و جهت قائل شدند. آنان اظهار می‌کردند که گفته ها، اراده و ادراکات خداوند از عالم، اعراضی هستند که در وجود او حدوث می‌یابند؛ از این رو، خداوند محل حوادث است.  
[[کرامیه]] ، طیف دیگری بودند که برای خداوند جسمانیتی همراه با حد، نهایت و جهت قائل شدند. آنان اظهار می‌کردند که گفته ها، اراده و ادراکات خداوند از عالم، اعراضی هستند که در وجود او حدوث می‌یابند؛ از این رو، خداوند محل حوادث است.
رویکرد اهل سنت سلف در بحث صفات وفاداری صرف به نص [[قرآن]] و [[سنت]] به عنوان بستر اصلی تفکر بود، تا آنجا که پرداختن به کلیۀ مباحث اعتقادی را جز آنچه قرآن و سنت مؤید آن بود، مردود می‌دانستند <ref>دارمی، «ردالامام...»، 379-380؛ اشعری، همان، 217؛ فقیهی، 28؛ فخر الدین، 66؛ نشار، 1/273</ref>. بر این مبنا، آنان تفاوت اساسی با روش مشبهۀ صرف در مواجهه با نص نداشتند و می‌توان چنین گفت که اهل سنت سلف نیز مواد بحث را در باب صفات، همچون مشبهۀ خالص صرفاً از نص اخذ می‌کردند و تنها در کیفیت و محدودۀ پرداختن به آن، با ایشان تفاوت داشتند  
رویکرد اهل سنت سلف در بحث صفات وفاداری صرف به نص [[قرآن]] و [[سنت]] به عنوان بستر اصلی تفکر بود، تا آنجا که پرداختن به کلیۀ مباحث اعتقادی را جز آنچه قرآن و سنت مؤید آن بود، مردود می‌دانستند <ref>دارمی، «ردالامام...»، 379-380؛ اشعری، همان، 217؛ فقیهی، 28؛ فخر الدین، 66؛ نشار، 1/273</ref>. بر این مبنا، آنان تفاوت اساسی با روش مشبهۀ صرف در مواجهه با نص نداشتند و می‌توان چنین گفت که اهل سنت سلف نیز مواد بحث را در باب صفات، همچون مشبهۀ خالص صرفاً از نص اخذ می‌کردند و تنها در کیفیت و محدودۀ پرداختن به آن، با ایشان تفاوت داشتند


اهل سنت سلف بر مبنای رویکرد نص گرایانۀ خویش تمامی صفات وارد شده در نص قرآن و سنت حتی صفات خبری را که مفهومی کاملاً تشبیهی داشت، به مفهوم واقعی و نه مجازی آن برای خدا اثبات می‌کردند و معتقد بودند که به هیچ وجه، خواه بر سبیل اثبات یا انکار، مجاز نیستیم تا از محدودۀ نص و روایات خارج شویم <ref>ابن تیمیه، همان، 5/434؛ ابویعلی، 1/45-49؛ ابن ابی یعلی، 2/208-210؛ سیروان، 44-45؛ هراس، تعلیقات...، 9-10؛ اسفراینی، 156-166</ref>.
اهل سنت سلف بر مبنای رویکرد نص گرایانۀ خویش تمامی صفات وارد شده در نص قرآن و سنت حتی صفات خبری را که مفهومی کاملاً تشبیهی داشت، به مفهوم واقعی و نه مجازی آن برای خدا اثبات می‌کردند و معتقد بودند که به هیچ وجه، خواه بر سبیل اثبات یا انکار، مجاز نیستیم تا از محدودۀ نص و روایات خارج شویم <ref>ابن تیمیه، همان، 5/434؛ ابویعلی، 1/45-49؛ ابن ابی یعلی، 2/208-210؛ سیروان، 44-45؛ هراس، تعلیقات...، 9-10؛ اسفراینی، 156-166</ref>.
خط ۳۴: خط ۳۶:
این رویکرد همان چیزی بود که بعدها توسط [[ابن تیمیه]] و شاگردانش به عنوان تخطی [[اشاعره]] از مبادی [[اهل سنت]] و جماعت مطرح شد. <ref>ابن تیمیه، مجموعه تفسیر، 386</ref>
این رویکرد همان چیزی بود که بعدها توسط [[ابن تیمیه]] و شاگردانش به عنوان تخطی [[اشاعره]] از مبادی [[اهل سنت]] و جماعت مطرح شد. <ref>ابن تیمیه، مجموعه تفسیر، 386</ref>


معتزله به عنوان پیروان اندیشه‌های [[جهمیه]] خصوصاً در بحث صفات همچون ایشان الگویی تنزیهی از خداوند ارائه کردند و هر نوع مشابهت میان خالق و مخلوق را در صفت، ماهیت و افعال منکر شدند <ref>شهرستانی،الملل، 1/44؛ عسلی، 167؛ قاسم بن ابراهیم، 98-99</ref> وجودشناسی معتزله را می‌توان در رویکرد تنزیهی آن از خداوند چنین تعریف کرد که اثبات صفات برای خداوند نزد ایشان تنها به معنای نفی اوصاف نقص برای خداوند بوده است <ref>نشار، 1/ 489-495؛ بدوی، 1/208؛ اشعری، مقالات،ص505 </ref>  
معتزله به عنوان پیروان اندیشه‌های [[جهمیه]] خصوصاً در بحث صفات همچون ایشان الگویی تنزیهی از خداوند ارائه کردند و هر نوع مشابهت میان خالق و مخلوق را در صفت، ماهیت و افعال منکر شدند <ref>شهرستانی،الملل، 1/44؛ عسلی، 167؛ قاسم بن ابراهیم، 98-99</ref> وجودشناسی معتزله را می‌توان در رویکرد تنزیهی آن از خداوند چنین تعریف کرد که اثبات صفات برای خداوند نزد ایشان تنها به معنای نفی اوصاف نقص برای خداوند بوده است <ref>نشار، 1/ 489-495؛ بدوی، 1/208؛ اشعری، مقالات،ص505 </ref>


==تشبیه و تنزیه در عرفان==
==تشبیه و تنزیه در عرفان==
تشبیه و تنزیه از مهم ترین و پیچیده ترین مباحث [[عرفان|عرفانی]] ، و از موضوعاتِ محوری و اصلیِ مکتب عرفانیِ [[ابن عربی]] است. به طور کلی تنزیه با مقامِ اطلاق، و تشبیه با مقامِ تقیید مرتبط است و از همین رو، تنزیه را برابر با اطلاقِ مطلق یا مقامِ وحدت، و تشبیه را برابر با تقییدِ مطلق یا مقامِ کثرت دانسته‌اند.  
تشبیه و تنزیه از مهم ترین و پیچیده ترین مباحث [[عرفان|عرفانی]] ، و از موضوعاتِ محوری و اصلیِ مکتب عرفانیِ [[ابن عربی]] است. به طور کلی تنزیه با مقامِ اطلاق، و تشبیه با مقامِ تقیید مرتبط است و از همین رو، تنزیه را برابر با اطلاقِ مطلق یا مقامِ وحدت، و تشبیه را برابر با تقییدِ مطلق یا مقامِ کثرت دانسته‌اند.


آنان نه اهل تشبیه محض‌اند و نه اهل تنزیه محض؛ و یا به تعبیری دیگر، هم تشبیهی‌اند و هم تنزیهی؛ زیرا آنان نه تنزیه را کاملاً نفی کرده‌اند و نه تشبیه را، بلکه کوشیده‌اند که این دو را با هم جمع کنند.  
آنان نه اهل تشبیه محض‌اند و نه اهل تنزیه محض؛ و یا به تعبیری دیگر، هم تشبیهی‌اند و هم تنزیهی؛ زیرا آنان نه تنزیه را کاملاً نفی کرده‌اند و نه تشبیه را، بلکه کوشیده‌اند که این دو را با هم جمع کنند.


ابن عربی تنزیه و تشبیه را هم به معنای کلامیِ رایج، و هم به معنای اصطلاحیِ خاص به کار می‌برد. در معنای اصطلاحیِ خاص، تنزیه به معنای اطلاق، و تشبیه به معنای تقیید است. باتوجه به این معنا، از دیدگاه [[ابن عربی]] تنزیه آمیخته با تشبیه است و به همین دلیل، وی معرفت صحیح را معرفتی می‌داند که جامع میان تنزیه و تشبیه باشد. بنابراین، از دیدگاه او و پیروان مکتبش، تنزیه و تشبیه مکملِ یکدیگرند، یعنی تصور و تحققِ یکی بدون دیگری امکان پذیر نیست. <ref>ابن عربی، فصوص...، 70؛ قیصری، 133-135؛ بابا رکن الدین، 251-255؛ اسیری، 68-69؛ فیض کاشانی، 42-44؛ جهانگیری، 212-219</ref>
ابن عربی تنزیه و تشبیه را هم به معنای کلامیِ رایج، و هم به معنای اصطلاحیِ خاص به کار می‌برد. در معنای اصطلاحیِ خاص، تنزیه به معنای اطلاق، و تشبیه به معنای تقیید است. باتوجه به این معنا، از دیدگاه [[ابن عربی]] تنزیه آمیخته با تشبیه است و به همین دلیل، وی معرفت صحیح را معرفتی می‌داند که جامع میان تنزیه و تشبیه باشد. بنابراین، از دیدگاه او و پیروان مکتبش، تنزیه و تشبیه مکملِ یکدیگرند، یعنی تصور و تحققِ یکی بدون دیگری امکان پذیر نیست. <ref>ابن عربی، فصوص...، 70؛ قیصری، 133-135؛ بابا رکن الدین، 251-255؛ اسیری، 68-69؛ فیض کاشانی، 42-44؛ جهانگیری، 212-219</ref>
خط ۵۰: خط ۵۲:


شارحان [[فصوص الحکم|فصوص]] این نکته را چنین توضیح می‌دهند که تنزیهِ حق، یا تنزیه از نقایصِ امکانی است، یا هم از نقایص امکانی و هم از کمالات انسانی، که در هر دو صورت از نظر اهل کشف و شهود تحدید و تقییدِ حق است؛ زیرا منزِّه خداوند را از همۀ موجودات جدا و متمایز می‌پندارد، در حالی که ذوات، وجود، بقاء و همۀ صفاتِ موجودات در حضرت حق است، و در حقیقت اوست که به این صورتها ظاهر شده است و از این رو، این صورتها اصالتاً از آنِ او، و به تبع از آنِ مخلوقات است. منزِّه یا از این امر، یعنی اینکه عالَم مظهر حق است، بی اطلاع و ناآگاه است و یا آنکه از آن آگاهی دارد. در صورتِ نخست، هم جاهل است و هم بی ادب؛ و در صورت دوم، نسبت به خداوند و [[رسول|رسولانش]] اسائۀ ادب کرده است، زیرا آنچه خداوند آن را در مقام جمع و تفصیل برای خود اثبات نموده است، نفی می‌کند. از سوی دیگر، کسی که به تشبیه بدون تنزیه قائل می‌شود نیز او را محدود و مقید می‌سازد و از این رو، مانند مجسِّمه، به معرفتِ حق دست نمی‌یابد. اما آنکه در معرفتِ خود به حق، میان تنزیه و تشبیه جمع می‌کند و حق را به نحو اجمال موصوف به هر دو وصف می‌داند، به معرفتِ اجمالیِ حق می‌رسد <ref>ابن عربی، فصوص، 69؛ قیصری،127 </ref>
شارحان [[فصوص الحکم|فصوص]] این نکته را چنین توضیح می‌دهند که تنزیهِ حق، یا تنزیه از نقایصِ امکانی است، یا هم از نقایص امکانی و هم از کمالات انسانی، که در هر دو صورت از نظر اهل کشف و شهود تحدید و تقییدِ حق است؛ زیرا منزِّه خداوند را از همۀ موجودات جدا و متمایز می‌پندارد، در حالی که ذوات، وجود، بقاء و همۀ صفاتِ موجودات در حضرت حق است، و در حقیقت اوست که به این صورتها ظاهر شده است و از این رو، این صورتها اصالتاً از آنِ او، و به تبع از آنِ مخلوقات است. منزِّه یا از این امر، یعنی اینکه عالَم مظهر حق است، بی اطلاع و ناآگاه است و یا آنکه از آن آگاهی دارد. در صورتِ نخست، هم جاهل است و هم بی ادب؛ و در صورت دوم، نسبت به خداوند و [[رسول|رسولانش]] اسائۀ ادب کرده است، زیرا آنچه خداوند آن را در مقام جمع و تفصیل برای خود اثبات نموده است، نفی می‌کند. از سوی دیگر، کسی که به تشبیه بدون تنزیه قائل می‌شود نیز او را محدود و مقید می‌سازد و از این رو، مانند مجسِّمه، به معرفتِ حق دست نمی‌یابد. اما آنکه در معرفتِ خود به حق، میان تنزیه و تشبیه جمع می‌کند و حق را به نحو اجمال موصوف به هر دو وصف می‌داند، به معرفتِ اجمالیِ حق می‌رسد <ref>ابن عربی، فصوص، 69؛ قیصری،127 </ref>
 
== پانویس ==
== پانویس ==
{{ستون-شروع}}
{{ستون-شروع}}
خط ۵۸: خط ۶۰:
{{col-end}}
{{col-end}}
{{پایان}}
{{پایان}}
 
==منابع==
==منابع==
* قرآن کریم  
* قرآن کریم
* ابن ابی العز، شرح العقیدة الطحاویة، بیروت، 1391ق
* ابن ابی العز، شرح العقیدة الطحاویة، بیروت، 1391ق
* ابن ابی یعلی، محمد، طبقات الحنابلة، به کوشش محمد حامد فقی، قاهره، 1371ق/1952م
* ابن ابی یعلی، محمد، طبقات الحنابلة، به کوشش محمد حامد فقی، قاهره، 1371ق/1952م
کاربر ناشناس