کاربر ناشناس
اهل حق: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Pourrezaei جزبدون خلاصۀ ویرایش |
imported>Smnazem بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
آیین حقیقت، [[قدیم]] و [[ازلی]] انگاشته میشود<ref>نیک نژاد، گنجینه، ۱۰۲، ۱۰۳؛ صفی زاده، همان، ۱۹۲</ref>، و پیوستگی آن به ذات حق متلازم است با پیوستگی پیشوایان این قوم به ذات باری. اهل حق با سایر [[غلات|غُلات]] شیعه در این اندیشه اساسی شریکند که خداوند در صورت انسان ظهور مییابد، ولی نزد اهل حق این رأی بسط و گسترش بیشتر یافته است، و ایشان مظهریت را تنها در وجود حضرت علی (ع) منحصر نمیدانند. | آیین حقیقت، [[قدیم]] و [[ازلی]] انگاشته میشود<ref>نیک نژاد، گنجینه، ۱۰۲، ۱۰۳؛ صفی زاده، همان، ۱۹۲</ref>، و پیوستگی آن به ذات حق متلازم است با پیوستگی پیشوایان این قوم به ذات باری. اهل حق با سایر [[غلات|غُلات]] شیعه در این اندیشه اساسی شریکند که خداوند در صورت انسان ظهور مییابد، ولی نزد اهل حق این رأی بسط و گسترش بیشتر یافته است، و ایشان مظهریت را تنها در وجود حضرت علی (ع) منحصر نمیدانند. | ||
در بعضی از متون اهل حق از جمله در «[[بارگه بارگه]]» آثار و شواهد صریحی درباره اعتقاد به [[وحدت وجود]] یافت میشود<ref>ص ۹۲- ۹۵</ref>، از جمله اینکه برّ و بحر محل حلول یا تجلی ذات الهی است <ref>ص ۱۲۹</ref>. مهمترین مظهر و مَجلای حق البته انسان است. بدین سان، مفهوم اَوَتاره که در دین هندویی و بسیاری از طریقههای عرفانی مبنای رابطه خدا و انسان را بیان میکند، در اینجا هم مطرح است. منتها در این مکتب، به یک معنا، ظهور و تجسد الهی برای این است که بندگان، او را ببینند<ref>نیک نژاد، همان، ۱۱۰-۱۱۱</ref>. شاید از میان تمامی مظاهر الهی برای اهل حق، [[سلطان اسحاق]] (که به صورت سحاک، صحاک، سهاک (به ضم یا فتح اول) هم ثبت شده است) برجستهتر و مهمتر باشد، زیرا اینان نه تنها هویت دینی و اعتقادی، بلکه پیوند اجتماعی و وحدت فرقهای و قومی خود را هم از او گرفتهاند (اگرچه درباره حضرت علی (ع) هم از تعظیم و تکریم بسیار خودداری نمیکنند). | در بعضی از متون اهل حق از جمله در «[[بارگه بارگه]]» آثار و شواهد صریحی درباره اعتقاد به [[وحدت وجود]] یافت میشود<ref>ص ۹۲- ۹۵</ref>، از جمله اینکه برّ و بحر محل حلول یا تجلی ذات الهی است <ref>ص ۱۲۹</ref>. مهمترین مظهر و مَجلای حق البته انسان است. بدین سان، مفهوم اَوَتاره که در دین [[هندو|هندویی]] و بسیاری از طریقههای عرفانی مبنای رابطه خدا و انسان را بیان میکند، در اینجا هم مطرح است. منتها در این مکتب، به یک معنا، ظهور و تجسد الهی برای این است که بندگان، او را ببینند<ref>نیک نژاد، همان، ۱۱۰-۱۱۱</ref>. شاید از میان تمامی مظاهر الهی برای اهل حق، [[سلطان اسحاق]] (که به صورت سحاک، صحاک، سهاک (به ضم یا فتح اول) هم ثبت شده است) برجستهتر و مهمتر باشد، زیرا اینان نه تنها هویت دینی و اعتقادی، بلکه پیوند اجتماعی و وحدت فرقهای و قومی خود را هم از او گرفتهاند (اگرچه درباره حضرت علی (ع) هم از تعظیم و تکریم بسیار خودداری نمیکنند). | ||
===تناسخ=== | ===تناسخ=== | ||
خط ۱۳۰: | خط ۱۳۰: | ||
===بهلول، تجسم دوباره علی (ع)=== | ===بهلول، تجسم دوباره علی (ع)=== | ||
مظهر بعدی الوهیت [[بهلول ماهی|بهلول]] است. گفته شده، بهلول - که خود را به دیوانگی زده بود - تجسم دوباره [[حضرت علی]] بوده است <ref>همو، ۲۲۲، ۲۲۳</ref>. این بهلول احتمالاً غیر از بهلول معروف است، و نزد اهل حق به بهلول ماهی معروف است. [[بابا حاتم]]، [[بابا صالح]]، [[بابا رجب]]، [[بابا نجوم]] و [[بابا لره|بابا لُره]] که همه اهل [[لرستان]] بودند، به خدمت بهلول ماهی رسیده، در محضر او طی مقامات عرفانی کردند. ایشان از یاران نزدیک او به شمار میروند<ref> دوره بهلول، ۳۵، ۴۱، ۴۶، ۵۳، ۵۹</ref>. | مظهر بعدی الوهیت [[بهلول ماهی|بهلول]] است. گفته شده، بهلول - که خود را به دیوانگی زده بود - تجسم دوباره [[حضرت علی]](ع) بوده است <ref>همو، ۲۲۲، ۲۲۳</ref>. این بهلول احتمالاً غیر از بهلول معروف است، و نزد اهل حق به بهلول ماهی معروف است. [[بابا حاتم]]، [[بابا صالح]]، [[بابا رجب]]، [[بابا نجوم]] و [[بابا لره|بابا لُره]] که همه اهل [[لرستان]] بودند، به خدمت بهلول ماهی رسیده، در محضر او طی مقامات عرفانی کردند. ایشان از یاران نزدیک او به شمار میروند<ref> دوره بهلول، ۳۵، ۴۱، ۴۶، ۵۳، ۵۹</ref>. | ||
===شاه فضل=== | ===شاه فضل=== | ||
خط ۱۶۷: | خط ۱۶۷: | ||
==احکام و آداب == | ==احکام و آداب == | ||
«قرار حقیقت» یا شرطِ بودن در زمره اهل حق، این است که به گفته سلطان اسحاق «حق را حاضر و موجود» و «خداوند عالم را همه جا حاضر بدانند»<ref>«ذیل تذکره اعلی »، ۱۶۱</ref>. اهل حق دستور دارند که از اهریمن برائت جویند<ref>«دوره عابدین »، ۵۲۹ -۵۳۰</ref>. شرط معنوی بودن در زمره یارسان گرایش به حق و حقیقت و دوری از بدی و | «قرار حقیقت» یا شرطِ بودن در زمره اهل حق، این است که به گفته سلطان اسحاق «حق را حاضر و موجود» و «خداوند عالم را همه جا حاضر بدانند»<ref>«ذیل تذکره اعلی »، ۱۶۱</ref>. اهل حق دستور دارند که از اهریمن برائت جویند<ref>«دوره عابدین »، ۵۲۹ -۵۳۰</ref>. شرط معنوی بودن در زمره یارسان گرایش به حق و حقیقت و دوری از بدی و [[دروغ]]، شرط صوری و لازم الاجرای آن، [[سر سپردن]] است، که با حضور در مراسم سرسپردگی و اجرای آداب آن صورت میپذیرد. برای داوطلب سرسپردگی وجود یک «[[پیر (عرفان)|پیر]]» و یک «[[دلیل (عرفان)|دلیل]]» در اجرای آیین مربوط به آن لازم است و هر یک نقشی خاص خود دارند. البته مقام پیر بالاتر از مقام دلیل است <ref>نک: صفی زاده، مقدمه، ۲۴</ref>. | ||
نزد ایشان نگاه شهوانی به [[نامحرم]] (حتی به غیر اهل حق) [[حرام]] است <ref>«ذیل تذکره اعلی »، ۱۵۶</ref>. ظاهراً استعمال دخانیات برای یارسان جایز نیست <ref>«ذیل تذکره اعلی »، ۱۵۸، ۱۷۱</ref>، البته گفته شده که در میان اهل حق تنها [[آتش بیگی|خاندان آتش بیگی]] استعمال دخانیات را ممنوع کردهاند و این تحریم در میان همه یارسان نیست <ref>نک: القاصی، ۱۰۵</ref>. اما مصرف [[مسکر|مُسکِرات]] بیهیچ شک و شبههای حرام است.<ref>نیک نژاد، گنجینه، ۱۳۳، جاهای مختلف</ref> | نزد ایشان نگاه شهوانی به [[نامحرم]] (حتی به غیر اهل حق) [[حرام]] است <ref>«ذیل تذکره اعلی »، ۱۵۶</ref>. ظاهراً استعمال دخانیات برای یارسان جایز نیست <ref>«ذیل تذکره اعلی »، ۱۵۸، ۱۷۱</ref>، البته گفته شده که در میان اهل حق تنها [[آتش بیگی|خاندان آتش بیگی]] استعمال دخانیات را ممنوع کردهاند و این تحریم در میان همه یارسان نیست <ref>نک: القاصی، ۱۰۵</ref>. اما مصرف [[مسکر|مُسکِرات]] بیهیچ شک و شبههای حرام است.<ref>نیک نژاد، گنجینه، ۱۳۳، جاهای مختلف</ref> | ||
خط ۱۷۷: | خط ۱۷۷: | ||
تراشیدن یا کوتاه کردن شارب (سبیل) برای اهل حق ممنوع و گناهی بزرگ است و سلطان اسحاق بر آن تأکید داشته است <ref>نک: نیک نژاد، همان، ۱۱۹ به بعد</ref>. قلندر، از بزرگان یارسان، شارب را نشانه اهل حق میداند<ref>همان، ۱۲۲</ref>. به سبب مقدس بودن سبیل تارهای جدا شده از آن را باید در جایی محفوظ نگاه داشت <ref>همان، ۱۲۳</ref>. | تراشیدن یا کوتاه کردن شارب (سبیل) برای اهل حق ممنوع و گناهی بزرگ است و سلطان اسحاق بر آن تأکید داشته است <ref>نک: نیک نژاد، همان، ۱۱۹ به بعد</ref>. قلندر، از بزرگان یارسان، شارب را نشانه اهل حق میداند<ref>همان، ۱۲۲</ref>. به سبب مقدس بودن سبیل تارهای جدا شده از آن را باید در جایی محفوظ نگاه داشت <ref>همان، ۱۲۳</ref>. | ||
در سال ۱۳۶۳، دکتر [[بهرام الهی]]، فرزند و جانشین نورعلی الهی، که در حال حاضر در فرانسه زندگی میکند، وابستگان فرقهای خود را ملزم به تراشیدن سبیل کرد و به آنان اعلام کرد که خود را [[شیعه اثنی عشری]] معرفی کنند.{{مدرک}} | در سال ۱۳۶۳، دکتر [[بهرام الهی]]، فرزند و جانشین نورعلی الهی، که در حال حاضر در [[فرانسه]] زندگی میکند، وابستگان فرقهای خود را ملزم به تراشیدن سبیل کرد و به آنان اعلام کرد که خود را [[شیعه اثنی عشری]] معرفی کنند.{{مدرک}} | ||
===جمخانه=== | ===جمخانه=== | ||
خط ۱۸۹: | خط ۱۸۹: | ||
===روزه=== | ===روزه=== | ||
از دیگر شعائر اهل حق [[روزه غار|روزه مخصوص آنان]] است که با روزه دیگر مسلمانان تفاوت دارد و اصولاً [[روزه|روزه ماه رمضان]] بر آنان ممنوع است. قرمزی یا [[شاه ویس قلی]] روزه یک ماهه را بر اهل حق حرام و اعلام کرده است که هر کس از اهل حق روزه یک ماهه بگیرد، از این طایفه بیرون است <ref>«تذکره اعلی »، ۱۰۹-۱۱۰</ref>. برعکس، بر هر فرد از یارسان واجب است که ۳ روز پیاپی روزه «غار» بگیرد و زمان آن از دوازدهم ماه قمری است که مصادف با [[چله زمستان کردی]] باشد؛ پس از ۳ روز مداوم روزه داری، روز پانزدهم آن ماه را جشن میگیرند که «[[عید خاوندگاری]]» نام دارد<ref>نیک نژاد، همان، ۹۸-۹۹؛ نیز نک: صفی زاده، همان، ۵۷۰ -۵۷۱؛ قس : جیحون آبادی، ۳۴۲، که مدت روزه را ۶ روز میداند</ref>. این روزه به یاد روزها و ساعاتی است که [[سلطان اسحاق]] و یارانش در غار سپری کردند<ref>همو، ۳۴۱، ۳۴۲</ref>. | از دیگر شعائر اهل حق [[روزه غار|روزه مخصوص آنان]] است که با روزه دیگر مسلمانان تفاوت دارد و اصولاً [[روزه|روزه ماه رمضان]] بر آنان ممنوع است. قرمزی یا [[شاه ویس قلی]] روزه یک ماهه را بر اهل حق حرام و اعلام کرده است که هر کس از اهل حق روزه یک ماهه بگیرد، از این طایفه بیرون است <ref>«تذکره اعلی »، ۱۰۹-۱۱۰</ref>. برعکس، بر هر فرد از یارسان [[واجب]] است که ۳ روز پیاپی روزه «غار» بگیرد و زمان آن از دوازدهم ماه قمری است که مصادف با [[چله زمستان کردی]] باشد؛ پس از ۳ روز مداوم روزه داری، روز پانزدهم آن ماه را جشن میگیرند که «[[عید خاوندگاری]]» نام دارد<ref>نیک نژاد، همان، ۹۸-۹۹؛ نیز نک: صفی زاده، همان، ۵۷۰ -۵۷۱؛ قس : جیحون آبادی، ۳۴۲، که مدت روزه را ۶ روز میداند</ref>. این روزه به یاد روزها و ساعاتی است که [[سلطان اسحاق]] و یارانش در غار سپری کردند<ref>همو، ۳۴۱، ۳۴۲</ref>. | ||
===پردیور، محل دعای اهل حق=== | ===پردیور، محل دعای اهل حق=== | ||
برای اهل حق مقدسترین جایگاه و کعبه مقصود «[[پردیور]]» است ؛ در باغهای روستای [http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%DB%8C%D8%AE%D8%A7%D9%86_(%D9%BE%D8%A7%D9%88%D9%87) شیخان ]، کنار [http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D9%88%D8%AF%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87_%D8%B3%DB%8C%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86 رودخانه سیروان ] در [[اورامان]] [[کردستان]]، قطعه سنگ بزرگی است که جایگاه سلطان و یارانش را مشخص میکند. این محل را پردیور مینامند و زیارتگاه و محل دعا و نیاز یارسان است. | برای اهل حق مقدسترین جایگاه و کعبه مقصود «[[پردیور]]» است ؛ در باغهای روستای [http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%DB%8C%D8%AE%D8%A7%D9%86_(%D9%BE%D8%A7%D9%88%D9%87) شیخان ]، کنار [http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D9%88%D8%AF%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87_%D8%B3%DB%8C%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86 رودخانه سیروان ] در [[اورامان]] [[کردستان]]، قطعه سنگ بزرگی است که جایگاه سلطان و یارانش را مشخص میکند. این محل را پردیور مینامند و زیارتگاه و محل [[دعا]] و نیاز یارسان است. | ||
متون اهل حق به برابری پردیور با [[کعبه]] برای ایشان، صراحت دارند<ref>نک: («بارگه بارگه »، ۱۰۷، ۱۱۱؛ جیحون آبادی، ۳۶۴</ref>. در واقع به فرمان سلطان اسحاق عمارت پردیور بر مزار ایوت بنا شد، تا قبله یارسان باشد<ref>همانجا</ref>. در «[[بارگه بارگه]]»، آمده است که سلطان اسحاق در پردیور با یاران پیمان بست <ref>ص ۱۰۲</ref> و حرمت پردیور تا بدان حد است که گفته شده الهیت در پردیور حلول داشته است <ref>ص ۱۰۸</ref>. | متون اهل حق به برابری پردیور با [[کعبه]] برای ایشان، صراحت دارند<ref>نک: («بارگه بارگه »، ۱۰۷، ۱۱۱؛ جیحون آبادی، ۳۶۴</ref>. در واقع به فرمان سلطان اسحاق عمارت پردیور بر مزار ایوت بنا شد، تا قبله یارسان باشد<ref>همانجا</ref>. در «[[بارگه بارگه]]»، آمده است که سلطان اسحاق در پردیور با یاران پیمان بست <ref>ص ۱۰۲</ref> و حرمت پردیور تا بدان حد است که گفته شده الهیت در پردیور حلول داشته است <ref>ص ۱۰۸</ref>. | ||
خط ۲۲۲: | خط ۲۲۲: | ||
# [[خاندان سید مصطفی]] که به یکی از مریدان سلطان اسحاق با همین نام منسوب است | # [[خاندان سید مصطفی]] که به یکی از مریدان سلطان اسحاق با همین نام منسوب است | ||
# [[خاندان حاجی باویسی]] نیز به یکی از مریدان سلطان اسحاق با همین نام منسوب است<ref>همانجا</ref>. | # [[خاندان حاجی باویسی]] نیز به یکی از مریدان سلطان اسحاق با همین نام منسوب است<ref>همانجا</ref>. | ||
#[[خاندان ذوالنوری|خاندان زنوری]] یا ذوالنوری مربوط به یکی از بزرگان اهل حق در قرن ۹ق است که ذوالنور نام داشت و فرزند یکی از خانهای [[لرستان]] بود. وی خود فرزندی نداشت، از این رو، بازماندگان بعضی از نزدیکان او خاندان وی را تشکیل دادند<ref>همانجا</ref>. | #[[خاندان ذوالنوری|خاندان زنوری]] یا ذوالنوری مربوط به یکی از بزرگان اهل حق در [[قرن ۹ قمری|قرن ۹ق]] است که ذوالنور نام داشت و فرزند یکی از خانهای [[لرستان]] بود. وی خود فرزندی نداشت، از این رو، بازماندگان بعضی از نزدیکان او خاندان وی را تشکیل دادند<ref>همانجا</ref>. | ||
#[[خاندان آتش بیگی]] منسوب است به [[آتش بیگ]] که از مردم [[لرستان]] بود و در حدود قرن ۱۱ق میزیست. او که خود را محل تجلی خداوند میدانست، خاندانی برای خود تشکیل داد<ref>همانجا</ref>. | #[[خاندان آتش بیگی]] منسوب است به [[آتش بیگ]] که از مردم [[لرستان]] بود و در حدود [[قرن ۱۱ قمری|قرن ۱۱ق]] میزیست. او که خود را محل تجلی خداوند میدانست، خاندانی برای خود تشکیل داد<ref>همانجا</ref>. | ||
#[[خاندان شاه هیاسی]] منسوب به [[شاه ایاز]] یا شاه هیاس است. گفتهاند که وی در ۱۱۲۵ق به دنیا آمد و خاندانی برای خود تشکیل داد. مسند ارشادی این خاندان در این زمان با خانواده «الهی» است <ref>همان، ۲۸</ref>. | #[[خاندان شاه هیاسی]] منسوب به [[شاه ایاز]] یا شاه هیاس است. گفتهاند که وی در ۱۱۲۵ق به دنیا آمد و خاندانی برای خود تشکیل داد. مسند ارشادی این خاندان در این زمان با خانواده «الهی» است <ref>همان، ۲۸</ref>. | ||
#[[خاندان بابا حیدری]]: این خاندان منسوب به سید حیدر فرزند سید منصور ملقب به [[سید براکه]] است. سید حیدر در [http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D9%88%D8%AA_%D8%B4%D8%A7%D9%85%DB%8C روستای توت شامی] [[کرمانشاه]] به دنیا آمد. ۳۶ تن از یاران سید حیدر سراینده بوده و هر کدام دیوانی درباره آئین حقیقت دارند. [[شاه تیمور بانیارانی]] و [[درویش نوروز]] از جمله یاران سید براکه بودهاند. | #[[خاندان بابا حیدری]]: این خاندان منسوب به سید حیدر فرزند سید منصور ملقب به [[سید براکه]] است. سید حیدر در [http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D9%88%D8%AA_%D8%B4%D8%A7%D9%85%DB%8C روستای توت شامی] [[کرمانشاه]] به دنیا آمد. ۳۶ تن از یاران سید حیدر سراینده بوده و هر کدام دیوانی درباره آئین حقیقت دارند. [[شاه تیمور بانیارانی]] و [[درویش نوروز]] از جمله یاران سید براکه بودهاند. |