کاربر ناشناس
اعاده معدوم: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Esmati |
imported>Esmati بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
== دیدگاه متکلمان == | == دیدگاه متکلمان == | ||
== اشاعره == | === اشاعره === | ||
اشاعره بر پايه نصوص دينى اعادة معدوم را به نحو مطلق پذيرفتهاند. به عقيدة آنان دو صفت «مُبدي´» و «مُعيد» اختصاص به ذات الهى دارند و ملازم يكديگرند. هر چيزي كه آفرينش آن محال نباشد، معدوم ساختن و ايجاد دوبارهاش براي خداوند امكانپذير است، خواه جوهر باشد، خواه عرض. مطلق بودن جواز اعادة معدوم نزد اشاعره به اين ديدگاه آنان بازمىگردد كه در اعادة آنچه زمانى وجود داشته است، همان كاري صورت مىگيرد كه در آفرينش نخستينِ آن از عدم صورت گرفته است، يعنى اعادة معدوم مستلزم آن نيست كه ميان عدمِ پيش از آفرينش نخست و عدمِ پيش از اعادة آن تفاوتى باشد و بنابراين همان قدرتى كه در كار آفرينش اول بوده است، مىتواند به آفرينش دوم تعلق گيرد. از همين رو، اشاعره صدق مفهوم اعاده را، بر خلاف عقيدة معتزله، مشروط به ويژگيهايى ذاتى چون قابليت بقا نمىدانند (ابنفورك، 54 - 55، 240، 243؛ بغدادي، 233، 234؛ آمدي، 300-301؛ جوينى، 371). از سوي ديگر در نظر آنان فعل اعاده چيزي جز مُعاد (آنچه اعاده شده) نيست، همچنان كه آفرينش ابتدايى عبارت است از شىء آفريده شده. | اشاعره بر پايه نصوص دينى اعادة معدوم را به نحو مطلق پذيرفتهاند. به عقيدة آنان دو صفت «مُبدي´» و «مُعيد» اختصاص به ذات الهى دارند و ملازم يكديگرند. هر چيزي كه آفرينش آن محال نباشد، معدوم ساختن و ايجاد دوبارهاش براي خداوند امكانپذير است، خواه جوهر باشد، خواه عرض. مطلق بودن جواز اعادة معدوم نزد اشاعره به اين ديدگاه آنان بازمىگردد كه در اعادة آنچه زمانى وجود داشته است، همان كاري صورت مىگيرد كه در آفرينش نخستينِ آن از عدم صورت گرفته است، يعنى اعادة معدوم مستلزم آن نيست كه ميان عدمِ پيش از آفرينش نخست و عدمِ پيش از اعادة آن تفاوتى باشد و بنابراين همان قدرتى كه در كار آفرينش اول بوده است، مىتواند به آفرينش دوم تعلق گيرد. از همين رو، اشاعره صدق مفهوم اعاده را، بر خلاف عقيدة معتزله، مشروط به ويژگيهايى ذاتى چون قابليت بقا نمىدانند (ابنفورك، 54 - 55، 240، 243؛ بغدادي، 233، 234؛ آمدي، 300-301؛ جوينى، 371). از سوي ديگر در نظر آنان فعل اعاده چيزي جز مُعاد (آنچه اعاده شده) نيست، همچنان كه آفرينش ابتدايى عبارت است از شىء آفريده شده. | ||
بنابراين، وصفِ اعاده براي چيزي كه معدوم بوده است، معنا يا عرضى افزون بر نفس وجودش محسوب نمىشود (ابنفورك، 242؛ جوينى، بغدادي، همانجاها). كسانى كه اين نظر را نمىپذيرفتند - مانند قلانسى در ميان اشاعره - ناگزير اعادة اعراض را غير ممكن مىشمردند، از آن رو كه عرض نمىتواند خود پذيراي عرض باشد (جوينى، آمدي، همانجاها). | بنابراين، وصفِ اعاده براي چيزي كه معدوم بوده است، معنا يا عرضى افزون بر نفس وجودش محسوب نمىشود (ابنفورك، 242؛ جوينى، بغدادي، همانجاها). كسانى كه اين نظر را نمىپذيرفتند - مانند قلانسى در ميان اشاعره - ناگزير اعادة اعراض را غير ممكن مىشمردند، از آن رو كه عرض نمىتواند خود پذيراي عرض باشد (جوينى، آمدي، همانجاها). | ||
== معتزله == | === معتزله === | ||
بر پاية مبانى معتزله - با آراء متفاوتى كه دارند - هر موجودي اگر از 3 ويژگى برخوردار باشد، بازگرداندن آن پس از عدم امكانپذير است: نخست اينكه باقى باشد، زيرا آنچه صفت بقاء بر آن صدق نكند، وجودش ذاتاً به زمانى واحد اختصاص دارد، مانند اعراضى چون صوت و حركت؛ دوم اينكه از افعال خداوند باشد، چون افعال بندگان در حدوث خود مقيد به زمانند و اعادة آنها به معنى تأخير ايجاد آنها از زمان خاصشان است، حال آنكه قدرت بر فعل، محدود به وقت و جنس و محل واحد است؛ سوم اينكه ايجاد آن به نحو ابتداء و بدون واسطه باشد، يعنى اعادة اموري كه وجود آنها ناشى از مخلوقات ديگر است - و اصطلاحاً «متولد» ناميده مىشوند - ممكن نيست. | بر پاية مبانى معتزله - با آراء متفاوتى كه دارند - هر موجودي اگر از 3 ويژگى برخوردار باشد، بازگرداندن آن پس از عدم امكانپذير است: نخست اينكه باقى باشد، زيرا آنچه صفت بقاء بر آن صدق نكند، وجودش ذاتاً به زمانى واحد اختصاص دارد، مانند اعراضى چون صوت و حركت؛ دوم اينكه از افعال خداوند باشد، چون افعال بندگان در حدوث خود مقيد به زمانند و اعادة آنها به معنى تأخير ايجاد آنها از زمان خاصشان است، حال آنكه قدرت بر فعل، محدود به وقت و جنس و محل واحد است؛ سوم اينكه ايجاد آن به نحو ابتداء و بدون واسطه باشد، يعنى اعادة اموري كه وجود آنها ناشى از مخلوقات ديگر است - و اصطلاحاً «متولد» ناميده مىشوند - ممكن نيست. | ||