عبدالله بن سعد بن ابیسرح: تفاوت میان نسخهها
جز ویکی سازی |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات صحابه|نام=عبدالله بن سَعد|تصویر=|توضیح تصویر=|نام کامل=عبدالله بن سَعْد بن ابیسَرْح|کنیه=|لقب=|زادروز=|زادگاه=|محل زندگی=|مهاجر/انصار=|نسب/قبیله=[[قریش]]|خویشاوندان سرشناس=[[عثمان بن عفان]]|تاریخ و مکان درگذشت=[[سال ۳۶ هجری قمری|سال ۳۶ق]]|تاریخ و مکان شهادت=|نحوه درگذشت=|نحوه شهادت=|مدفن=|زمان اسلام آوردن=|نحوه اسلام آوردن=|حضور در جنگها=|هجرت به=|دلیل شهرت=کتابت وحی، [[ارتداد]]، حکومت [[مصر]] در زمان خلافت [[عثمان بن عفان|عثمان]]|نقشهای برجسته=|دیگر فعالیتها=|آثار=}} | {{جعبه اطلاعات صحابه|نام=عبدالله بن سَعد|تصویر=|توضیح تصویر=|نام کامل=عبدالله بن سَعْد بن ابیسَرْح|کنیه=|لقب=|زادروز=|زادگاه=|محل زندگی=|مهاجر/انصار=|نسب/قبیله=[[قریش]]|خویشاوندان سرشناس=[[عثمان بن عفان]]|تاریخ و مکان درگذشت=[[سال ۳۶ هجری قمری|سال ۳۶ق]]|تاریخ و مکان شهادت=|نحوه درگذشت=|نحوه شهادت=|مدفن=|زمان اسلام آوردن=|نحوه اسلام آوردن=|حضور در جنگها=|هجرت به=|دلیل شهرت=کتابت وحی، [[ارتداد]]، حکومت [[مصر]] در زمان خلافت [[عثمان بن عفان|عثمان]]|نقشهای برجسته=|دیگر فعالیتها=|آثار=}} | ||
'''عبدالله بن سَعْد بن اَبیسَرْح''' از [[کاتبان وحی]] بود که [[ارتداد|مرتد]] شد و [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر اکرم(ص)]] دستور کشتن او را صادر کرد ولی با وساطت [[عثمان بن عفان|عثمان]] وی را بخشید. | '''عبدالله بن سَعْد بن اَبیسَرْح''' از [[کاتبان وحی]] بود که [[ارتداد|مرتد]] شد و [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر اکرم(ص)]] دستور کشتن او را صادر کرد ولی با وساطت [[عثمان بن عفان|عثمان]] وی را بخشید. عبدالله از [[قبیله قریش]] و [[محرمیت رضاعی|برادر رِضاعی]] عثمان بن عفان بود. وی مدتی پس از [[اسلام|مسلمانشدن]] مرتد شد و به [[مکه]] فرار کرد. | ||
پیامبر در [[فتح مکه]] خون برخی افراد از جمله عبدالله بن سعد را هَدَر دانست و دستور داد مسلمانان در هر صورت این افراد را بکشند. عبدالله به عثمان بن عفان پناه برد. عثمان به همراه عبدالله نزد پیامبر رفت و برای وی امان خواست. پیامبر به مدت طولانی مکث کرد و پس از آن قبول کرد. بعد از خروج عثمان، پیامبر به [[صحابه|اصحاب خود]] گفت سکوت کردم تا او را بکشید. فردی از اصحاب گفت اشارهای به ما میکردید تا او را بکشیم. پیامبر در پاسخ گفت که شایسته پیامبر نیست که نگاه دزدانه داشته باشد. | |||
عثمان بن عفان در زمان خلافت خود عبدالله بن سعد، را به [[مصر|حکومت مصر]] گمارد. عبدالله در زمان حکومت بر مصر، بخشهایی از افریقا را فتح کرد. وی پس از [[قتل عثمان|کشتهشدن عثمان]] به عسقلان رفت و از سیاست کناره گرفت. وی | عثمان بن عفان در زمان خلافت خود عبدالله بن سعد، را به [[مصر|حکومت مصر]] گمارد. عبدالله در زمان حکومت بر مصر، بخشهایی از افریقا را فتح کرد. وی پس از [[قتل عثمان|کشتهشدن عثمان]] به عسقلان رفت و از سیاست کناره گرفت. وی در [[سال ۳۶ هجری قمری|سال ۳۶ هجری]] فوت کرد. | ||
برخی مفسران نزول [[آیه ۹۳ سوره انعام]] را پیرامون ارتداد عبدالله بن سعد دانستهاند. شأن نزول برخی آیات دیگر را نیز در مورد او دانستهاند [[تفسیر علی بن ابراهیم قمی (کتاب)|تفسیر قمی]] از تفاسیر کهن شیعه [[آیه ۱۰۸ سوره نحل]]: «آنان کسانیاند که خدا بر دلها و گوش و دیدگانشان مُهر نهاده و آنان خود غافلانند» را نازل شده در شأن عبدالله بن سعد بن ابیسرح دانسته است. | برخی مفسران نزول [[آیه ۹۳ سوره انعام]] را پیرامون ارتداد عبدالله بن سعد دانستهاند. شأن نزول برخی آیات دیگر را نیز در مورد او دانستهاند [[تفسیر علی بن ابراهیم قمی (کتاب)|تفسیر قمی]] از تفاسیر کهن شیعه [[آیه ۱۰۸ سوره نحل]]: «آنان کسانیاند که خدا بر دلها و گوش و دیدگانشان مُهر نهاده و آنان خود غافلانند» را نازل شده در شأن عبدالله بن سعد بن ابیسرح دانسته است. | ||
==زندگینامه== | ==زندگینامه== | ||
عبدالله بن سعد بن ابیسرح بن حارث از قبیله قریش بود.<ref>ابناثیر، أسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۵۶.</ref> پدر او سعد بن ابیسرح را از [[منافق|منافقان]] دانستهاند.<ref>ابنقتیبة، المعارف، ۱۹۹۲م، ص۳۰۱.</ref> مادر عبدالله بن سعد به [[عثمان بن عفان]] شیر داده بود و عبدالله و عثمان [[محرمیت رضاعی|برادران رضاعی]] یکدیگر بودند.<ref>ابناثیر، أسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۵۵.</ref> برخی منابع وی را عبدالله بن ابیسرح ذکر کردهاند.<ref>دینوری، الأخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۱۳۹.</ref> عبدالله پس از مسلمانشدن از اولین [[کتابت وحی]] بود. با این حال پس از مدتی [[ارتداد|مرتد]] شد و به نزد [[شرک|مشرکان]] در [[مکه]] رفت. در [[فتح مکه]]، [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر]] دستور کشتن وی را داده بود که در نهایت با وساطت عثمان بن عفان پیامبر او را بخشید.<ref>ابناعثم کوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۳۵۶.</ref> | عبدالله بن سعد بن ابیسرح بن حارث از [[قبیله قریش]] بود.<ref>ابناثیر، أسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۵۶.</ref> پدر او سعد بن ابیسرح را از [[منافق|منافقان]] دانستهاند.<ref>ابنقتیبة، المعارف، ۱۹۹۲م، ص۳۰۱.</ref> مادر عبدالله بن سعد به [[عثمان بن عفان]] شیر داده بود و عبدالله و عثمان [[محرمیت رضاعی|برادران رضاعی]] یکدیگر بودند.<ref>ابناثیر، أسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۵۵.</ref> برخی منابع وی را عبدالله بن ابیسرح ذکر کردهاند.<ref>دینوری، الأخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۱۳۹.</ref> عبدالله پس از مسلمانشدن از اولین [[کتابت وحی|کاتبان وحی]] بود. با این حال پس از مدتی [[ارتداد|مرتد]] شد و به نزد [[شرک|مشرکان]] در [[مکه]] رفت. در [[فتح مکه]]، [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر]] دستور کشتن وی را داده بود که در نهایت با وساطت عثمان بن عفان پیامبر او را بخشید.<ref>ابناعثم کوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۳۵۶.</ref> | ||
عثمان بن عفان در زمان خلافت | عثمان بن عفان در زمان خلافت خود، عبدالله بن سعد را به [[مصر|حکومت مصر]] گمارد.<ref>ابنعبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۹۱۸.</ref> در [[سال ۲۷ هجری قمری|سال ۲۷ هجری]] بخشهایی از افریقا توسط سپاهیان اسلام و به فرماندهی عبدالله بن سعد فتح گردید.<ref>ابناثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۳، ص۸۸.</ref> عبدالله فتوحات دیگری نیز داشت.<ref>صالحی دمشقی، سبلالهدی، ۱۴۱۴ق، ج۱۱، ص۳۸۷.</ref> پس از [[قتل عثمان|کشتهشدن عثمان]]، عبدالله به عَسْقَلان رفت و از سیاست کناره گرفت. او در [[سال ۳۶ هجری قمری|سال ۳۶ هجری]] فوت کرد.<ref>صالحی دمشقی، سبلالهدی، ۱۴۱۴ق، ج۱۱، ص۳۸۷.</ref> | ||
==از کتابت قرآن تا ارتداد== | ==از کتابت قرآن تا ارتداد== | ||
پیامبر اسلام برخی افراد را برای کتابت وحی معین کرد. یکی از اولین کاتبان وحی عبدالله بن سعد بن ابیسرح بود.<ref>ابنعاشور، التحریر و التنویر، بیروت، ج۱، ص۷۲.</ref> روزی پیامبر وی را فراخواند تا آیات ۱۲ تا ۱۴ از [[سوره مؤمنون|سوره مؤمنون]] که پیرامون خلقت انسان نازل شده بود را بنویسد. عبدالله پس از شنیدن این آیات تعجب کرد و گفت «فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ». پیامبر گفت بر من همین نازل شده «فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ<ref>سوره مومنون، آیه۱۴.</ref>». عبدالله شک کرد که اگر پیامبر راستگو باشد بر من نیز به مانند او [[وحی]] نازل میشود و اگر [[دروغ|دروغگو]] باشد همانگونه که او میگوید من میگویم. پس مرتد شد.<ref>واحدی نیشابوری، أسباب نزول القرآن، ۱۴۱۱ق، ص۲۲۳؛ فضلالله، تفسیر من وحی القرآن، ۱۴۱۹ق، ج۹، ص۲۱۸.</ref> وی به [[مکه]] نزد [[شرک|مشرکان]] رفته و به آنان ملحق شد.<ref>صالحی دمشقی، سبلالهدی، ۱۴۱۴ق، ج۱۱، ص۳۸۷.</ref> | پیامبر اسلام برخی افراد را برای کتابت وحی معین کرد. یکی از اولین کاتبان وحی عبدالله بن سعد بن ابیسرح بود.<ref>ابنعاشور، التحریر و التنویر، بیروت، ج۱، ص۷۲.</ref> روزی پیامبر وی را فراخواند تا آیات ۱۲ تا ۱۴ از [[سوره مؤمنون|سوره مؤمنون]] که پیرامون خلقت انسان نازل شده بود را بنویسد. عبدالله پس از شنیدن این آیات تعجب کرد و گفت «فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ». پیامبر گفت بر من همین نازل شده «فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ<ref>سوره مومنون، آیه۱۴.</ref>». عبدالله شک کرد که اگر پیامبر راستگو باشد بر من نیز به مانند او [[وحی]] نازل میشود و اگر [[دروغ|دروغگو]] باشد همانگونه که او میگوید من میگویم. پس مرتد شد.<ref>واحدی نیشابوری، أسباب نزول القرآن، ۱۴۱۱ق، ص۲۲۳؛ فضلالله، تفسیر من وحی القرآن، ۱۴۱۹ق، ج۹، ص۲۱۸.</ref> وی به [[مکه]] نزد [[شرک|مشرکان]] رفته و به آنان ملحق شد.<ref>صالحی دمشقی، سبلالهدی، ۱۴۱۴ق، ج۱۱، ص۳۸۷.</ref> | ||
در برخی منابع نقل شده که وقتی پیامبر به عبدالله میگفت بنویس «علیما حکیما» او مینوشت «غفورا رحیما». پس مرتد شد و نزد مشرکان مکه رفت.<ref>شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، ج۴، ص۲۰۲.</ref> تفسیر [[مجمع البیان فی تفسیر القرآن (کتاب)|مجمعالبیان]] این مطلب را از [[امام محمد باقر علیهالسلام|امام باقر(ع)]] نیز نقل | در برخی منابع نقل شده که وقتی پیامبر به عبدالله میگفت بنویس «علیما حکیما» او مینوشت «غفورا رحیما». پس مرتد شد و نزد مشرکان مکه رفت.<ref>شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، ج۴، ص۲۰۲.</ref> تفسیر [[مجمع البیان فی تفسیر القرآن (کتاب)|مجمعالبیان]] این مطلب را از [[امام محمد باقر علیهالسلام|امام باقر(ع)]] نیز نقل کرده است.<ref>طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۱۳۷۲ش، ج۴، ص ۵۱۸.</ref> آیه «سَأُنْزِلُ مِثْلَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ»<ref>سوره انعام، آیه ۹۳.</ref> را نازل شده در داستان ارتداد عبدالله بن سعد بن أبیسرح دانستهاند.<ref>طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۱۳۷۲ش، ج۴، ص ۵۱۸؛ شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، ج۴، ص۲۰۳.</ref> البته [[سید محمدحسین طباطبائی|علامه طباطبایی]] مفسر شیعه نزول این آیه در شأن عبدالله بن سعد را نفی کرده است.<ref>طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۴۱۷ق، ج۷، ص۳۰۷.</ref> | ||
==دستور پیامبر به هَدَر بودن خون عبدالله و وساطت عثمان== | ==دستور پیامبر به هَدَر بودن خون عبدالله و وساطت عثمان== | ||
پیامبر اسلام در [[فتح مکه]] برخی افراد از جمله عبدالله بن سعد بن ابیسرح را نام برد، خون آنان را هَدَر دانست و دستور داد مسلمانان در هر صورت این افراد را بکشند.<ref>مقریزی، إمتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۳۹۸.</ref> عبدالله به نزد [[عثمان بن عفان]] رفت و به او پناه برد. عثمان به همراه عبدالله نزد پیامبر رفت و از پیامبر برای وی امان خواست. پیامبر به مدت طولانی مکث کرد و پس از آن قبول کرد. بعد از خروج | پیامبر اسلام در [[فتح مکه]] برخی افراد از جمله عبدالله بن سعد بن ابیسرح را نام برد، خون آنان را هَدَر دانست و دستور داد مسلمانان در هر صورت این افراد را بکشند.<ref>مقریزی، إمتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۳۹۸.</ref> عبدالله به نزد [[عثمان بن عفان]] رفت و به او پناه برد. عثمان به همراه عبدالله نزد پیامبر رفت و از پیامبر برای وی امان خواست. پیامبر به مدت طولانی مکث کرد و پس از آن قبول کرد. بعد از خروج عثمان، پیامبر رو به [[صحابه|اصحاب]] کرد و گفت سکوت کردم تا او را بکشید. فردی از اصحاب گفت اشارهای به ما میکردید تا او را بکشیم. پیامبر در پاسخ گفت که شایسته پیامبر نیست که نگاه دزدانه داشته باشد.<ref>صالحی دمشقی، سبلالهدی، ۱۴۱۴ق، ج۱۱، ص۳۸۷.</ref> | ||
[[مرتضی مطهری|مرتضی مطهری]] عالم شیعه معتقد است پیامبر دستور به کشتن عبدالله داده بود و این دستور اعتبار داشت تا لحظهای که پیامبر از آن بگذرد. وقتی پیامبر سکوت کرده بود اصحاب باید متوجه میشدند که این سکوت نشانه عدم رضایت پیامبر است. پیامبر در شأن خود نمیدید که با ابرو و چشم و لب اشاره کند.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، تهران، ج۲۷، ص۵۸۳.</ref> | [[مرتضی مطهری|مرتضی مطهری]] عالم شیعه معتقد است پیامبر دستور به کشتن عبدالله داده بود و این دستور اعتبار داشت تا لحظهای که پیامبر از آن بگذرد. وقتی پیامبر سکوت کرده بود اصحاب باید متوجه میشدند که این سکوت نشانه عدم رضایت پیامبر است. پیامبر در شأن خود نمیدید که با ابرو و چشم و لب اشاره کند.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، تهران، ج۲۷، ص۵۸۳.</ref> |
نسخهٔ ۲۵ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۰۴
مشخصات فردی | |
---|---|
نام کامل | عبدالله بن سَعْد بن ابیسَرْح |
نسب/قبیله | قریش |
خویشاوندان | عثمان بن عفان |
درگذشت | سال ۳۶ق |
مشخصات دینی | |
دلیل شهرت | کتابت وحی، ارتداد، حکومت مصر در زمان خلافت عثمان |
عبدالله بن سَعْد بن اَبیسَرْح از کاتبان وحی بود که مرتد شد و پیامبر اکرم(ص) دستور کشتن او را صادر کرد ولی با وساطت عثمان وی را بخشید. عبدالله از قبیله قریش و برادر رِضاعی عثمان بن عفان بود. وی مدتی پس از مسلمانشدن مرتد شد و به مکه فرار کرد.
پیامبر در فتح مکه خون برخی افراد از جمله عبدالله بن سعد را هَدَر دانست و دستور داد مسلمانان در هر صورت این افراد را بکشند. عبدالله به عثمان بن عفان پناه برد. عثمان به همراه عبدالله نزد پیامبر رفت و برای وی امان خواست. پیامبر به مدت طولانی مکث کرد و پس از آن قبول کرد. بعد از خروج عثمان، پیامبر به اصحاب خود گفت سکوت کردم تا او را بکشید. فردی از اصحاب گفت اشارهای به ما میکردید تا او را بکشیم. پیامبر در پاسخ گفت که شایسته پیامبر نیست که نگاه دزدانه داشته باشد.
عثمان بن عفان در زمان خلافت خود عبدالله بن سعد، را به حکومت مصر گمارد. عبدالله در زمان حکومت بر مصر، بخشهایی از افریقا را فتح کرد. وی پس از کشتهشدن عثمان به عسقلان رفت و از سیاست کناره گرفت. وی در سال ۳۶ هجری فوت کرد.
برخی مفسران نزول آیه ۹۳ سوره انعام را پیرامون ارتداد عبدالله بن سعد دانستهاند. شأن نزول برخی آیات دیگر را نیز در مورد او دانستهاند تفسیر قمی از تفاسیر کهن شیعه آیه ۱۰۸ سوره نحل: «آنان کسانیاند که خدا بر دلها و گوش و دیدگانشان مُهر نهاده و آنان خود غافلانند» را نازل شده در شأن عبدالله بن سعد بن ابیسرح دانسته است.
زندگینامه
عبدالله بن سعد بن ابیسرح بن حارث از قبیله قریش بود.[۱] پدر او سعد بن ابیسرح را از منافقان دانستهاند.[۲] مادر عبدالله بن سعد به عثمان بن عفان شیر داده بود و عبدالله و عثمان برادران رضاعی یکدیگر بودند.[۳] برخی منابع وی را عبدالله بن ابیسرح ذکر کردهاند.[۴] عبدالله پس از مسلمانشدن از اولین کاتبان وحی بود. با این حال پس از مدتی مرتد شد و به نزد مشرکان در مکه رفت. در فتح مکه، پیامبر دستور کشتن وی را داده بود که در نهایت با وساطت عثمان بن عفان پیامبر او را بخشید.[۵]
عثمان بن عفان در زمان خلافت خود، عبدالله بن سعد را به حکومت مصر گمارد.[۶] در سال ۲۷ هجری بخشهایی از افریقا توسط سپاهیان اسلام و به فرماندهی عبدالله بن سعد فتح گردید.[۷] عبدالله فتوحات دیگری نیز داشت.[۸] پس از کشتهشدن عثمان، عبدالله به عَسْقَلان رفت و از سیاست کناره گرفت. او در سال ۳۶ هجری فوت کرد.[۹]
از کتابت قرآن تا ارتداد
پیامبر اسلام برخی افراد را برای کتابت وحی معین کرد. یکی از اولین کاتبان وحی عبدالله بن سعد بن ابیسرح بود.[۱۰] روزی پیامبر وی را فراخواند تا آیات ۱۲ تا ۱۴ از سوره مؤمنون که پیرامون خلقت انسان نازل شده بود را بنویسد. عبدالله پس از شنیدن این آیات تعجب کرد و گفت «فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ». پیامبر گفت بر من همین نازل شده «فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ[۱۱]». عبدالله شک کرد که اگر پیامبر راستگو باشد بر من نیز به مانند او وحی نازل میشود و اگر دروغگو باشد همانگونه که او میگوید من میگویم. پس مرتد شد.[۱۲] وی به مکه نزد مشرکان رفته و به آنان ملحق شد.[۱۳]
در برخی منابع نقل شده که وقتی پیامبر به عبدالله میگفت بنویس «علیما حکیما» او مینوشت «غفورا رحیما». پس مرتد شد و نزد مشرکان مکه رفت.[۱۴] تفسیر مجمعالبیان این مطلب را از امام باقر(ع) نیز نقل کرده است.[۱۵] آیه «سَأُنْزِلُ مِثْلَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ»[۱۶] را نازل شده در داستان ارتداد عبدالله بن سعد بن أبیسرح دانستهاند.[۱۷] البته علامه طباطبایی مفسر شیعه نزول این آیه در شأن عبدالله بن سعد را نفی کرده است.[۱۸]
دستور پیامبر به هَدَر بودن خون عبدالله و وساطت عثمان
پیامبر اسلام در فتح مکه برخی افراد از جمله عبدالله بن سعد بن ابیسرح را نام برد، خون آنان را هَدَر دانست و دستور داد مسلمانان در هر صورت این افراد را بکشند.[۱۹] عبدالله به نزد عثمان بن عفان رفت و به او پناه برد. عثمان به همراه عبدالله نزد پیامبر رفت و از پیامبر برای وی امان خواست. پیامبر به مدت طولانی مکث کرد و پس از آن قبول کرد. بعد از خروج عثمان، پیامبر رو به اصحاب کرد و گفت سکوت کردم تا او را بکشید. فردی از اصحاب گفت اشارهای به ما میکردید تا او را بکشیم. پیامبر در پاسخ گفت که شایسته پیامبر نیست که نگاه دزدانه داشته باشد.[۲۰]
مرتضی مطهری عالم شیعه معتقد است پیامبر دستور به کشتن عبدالله داده بود و این دستور اعتبار داشت تا لحظهای که پیامبر از آن بگذرد. وقتی پیامبر سکوت کرده بود اصحاب باید متوجه میشدند که این سکوت نشانه عدم رضایت پیامبر است. پیامبر در شأن خود نمیدید که با ابرو و چشم و لب اشاره کند.[۲۱]
نزول برخی آیات در شأن عبدالله
علاوه بر آیه ۹۳ سوره انعام، که برخی مفسران نزول آن را پیرامون ارتداد عبدالله بن سعد دانستهاند[۲۲] شأن نزول برخی آیات دیگر را نیز در مورد او دانستهاند:
- تفسیر قمی از تفاسیر کهن شیعه (تألیف در قرن سوم هجری) آیه ۱۰۸ سوره نحل: «آنان کسانیاند که خدا بر دلها و گوش و دیدگانشان مُهر نهاده» را نازل شده در شأن عبدالله بن سعد بن ابیسرح دانسته است.[۲۳]
- عثمان بن عفان از اموال خود در راه خیر استفاده میکرد. عبداللّه بن سعد بن ابیسرح به او گفت احتمال میدهم دیگر چیزی برای تو باقی نماند. عثمان گفت: من گناهان و لغزشهایی دارم و با این انفاق رضایت خداوند و عفو او را میجویم. عبداللّه گفت: شترت را با بارش به من ببخش، من تمام گناهانت را به عهده میگیرم. عثمان شتر را به او داد و شاهد گرفت و مدتی از صدقهدادن باز ایستاد تا اینکه آیات «أَ فَرَأَیْتَ الَّذِی تَوَلَّی وَ أَعْطی قَلِیلًا وَ أَکْدی[۲۴] نازل شد.[۲۵]
- مدتی پس از جنگ احد، بزرگان شهر مکه مانند ابوسفیان و عکرمه به همراه عبدالله بن سعد از پیامبر امان گرفته و وارد مدینه شدند. آنان از پیامبر خواستند دیگر در مورد خدایان آنها صحبت نکند تا آنها نیز پیامبر و خدای وی را رها کنند. گفتار آنان بر پیامبر سخت آمد. در نهایت پیامبر به آنها دستور داد از مدینه خارج شوند. آیه ۱ سوره احزاب در این واقعه نازل شد.[۲۶]
پانویس
- ↑ ابناثیر، أسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۵۶.
- ↑ ابنقتیبة، المعارف، ۱۹۹۲م، ص۳۰۱.
- ↑ ابناثیر، أسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۵۵.
- ↑ دینوری، الأخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۱۳۹.
- ↑ ابناعثم کوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۳۵۶.
- ↑ ابنعبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۹۱۸.
- ↑ ابناثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۳، ص۸۸.
- ↑ صالحی دمشقی، سبلالهدی، ۱۴۱۴ق، ج۱۱، ص۳۸۷.
- ↑ صالحی دمشقی، سبلالهدی، ۱۴۱۴ق، ج۱۱، ص۳۸۷.
- ↑ ابنعاشور، التحریر و التنویر، بیروت، ج۱، ص۷۲.
- ↑ سوره مومنون، آیه۱۴.
- ↑ واحدی نیشابوری، أسباب نزول القرآن، ۱۴۱۱ق، ص۲۲۳؛ فضلالله، تفسیر من وحی القرآن، ۱۴۱۹ق، ج۹، ص۲۱۸.
- ↑ صالحی دمشقی، سبلالهدی، ۱۴۱۴ق، ج۱۱، ص۳۸۷.
- ↑ شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، ج۴، ص۲۰۲.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۱۳۷۲ش، ج۴، ص ۵۱۸.
- ↑ سوره انعام، آیه ۹۳.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۱۳۷۲ش، ج۴، ص ۵۱۸؛ شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، ج۴، ص۲۰۳.
- ↑ طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۴۱۷ق، ج۷، ص۳۰۷.
- ↑ مقریزی، إمتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۳۹۸.
- ↑ صالحی دمشقی، سبلالهدی، ۱۴۱۴ق، ج۱۱، ص۳۸۷.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، تهران، ج۲۷، ص۵۸۳.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۱۳۷۲ش، ج۴، ص ۵۱۸.
- ↑ قمی، تفسیر القمی، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۳۹۱.
- ↑ سوره نجم، آیات ۳۳- ۳۴.
- ↑ زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ۱۴۰۷ق، ج۴، ص۴۲۷.
- ↑ واحدی نیشابوری، أسباب نزول القرآن، ۱۴۱۱ق، ص۳۶۴.
منابع
- ابناثیر، علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ق.
- ابناثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.
- ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، تحقیق: علی شیری، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۱۱ق.
- ابنعاشور، محمد بن طاهر، التحریر و التنویر، بیروت، مؤسسه التاریخ، چاپ اول، بیتا.
- ابنعبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دار الجیل، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- دینوری، احمد بن داود، الأخبار الطوال، تحقیق عبد المنعم عامر، قم، الرضی، ۱۳۶۸ش.
- ابنقتیبة، عبدالله بن مسلم، المعارف، تحقیق: ثروت عکاشة، قاهره، الهیئة المصریة العامة للکتاب، چاپ دوم، ۱۹۹۲ق.
- زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ سوم، ۱۴۰۷ق.
- شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، مقدمه شیخ آقابزرگ تهرانی، تحقیق احمد قصیرعاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا.
- صالحی دمشقی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
- طباطبائی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
- طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه: محمدجواد بلاغی، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
- فضلالله، سید محمدحسین، تفسیر من وحی القرآن، بیروت، دار الملاک للطباعة و النشر، چاپ دوم، ۱۴۱۹ق.
- قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق و مصحح: سید طیب موسوی جزائری، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، ۱۴۰۴ق.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، صدرا، بیتا.
- مقریزی، تقیالدین، امتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، تحقیق محمد عبدالحمید نمیسی، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
- واحدی نیشابوری، علی بن احمد، اسباب النزول، بیروت، دارالکتب الاسلامیه، ۱۴۱۱ق.