|
|
خط ۵۰: |
خط ۵۰: |
| [[سید محمدحسین طباطبائی|علامه طباطبایی]] (درگذشته [[سال ۱۳۶۰ هجری شمسی|۱۳۶۰ش]]) و مکارم شیرازی ذکر شأن نزول در این روایات را از باب بیان یکی از مصداقها دانسته و گفتهاند آیه درباره همه افرادِ مضطر صدق میکند.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۵۰-۱۳۵۳ق، ج۱۵، ص۳۹۱؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱-۱۳۷۴ش، ج۱۵، ص۵۲۱-۵۲۲.</ref> علی بن ابراهیم نیز بیان مصداق در روایات را [[تأویل|تأویل آیه]]، یعنی [[باطن قرآن]] دانسته است.<ref>قمی، تفسير القمی، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۱۲۹.</ref> | | [[سید محمدحسین طباطبائی|علامه طباطبایی]] (درگذشته [[سال ۱۳۶۰ هجری شمسی|۱۳۶۰ش]]) و مکارم شیرازی ذکر شأن نزول در این روایات را از باب بیان یکی از مصداقها دانسته و گفتهاند آیه درباره همه افرادِ مضطر صدق میکند.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۵۰-۱۳۵۳ق، ج۱۵، ص۳۹۱؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱-۱۳۷۴ش، ج۱۵، ص۵۲۱-۵۲۲.</ref> علی بن ابراهیم نیز بیان مصداق در روایات را [[تأویل|تأویل آیه]]، یعنی [[باطن قرآن]] دانسته است.<ref>قمی، تفسير القمی، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۱۲۹.</ref> |
|
| |
|
| {{جعبه نقل قول| [[شیخ مفید]] و [[شیخ طوسی]] روایتی از عُمْران بن حُصَیْن نقل کردهاند که وی به همراه [[عمر بن خطاب]] خدمت [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|حضرت محمد(ص)]] رسیدند، درحالی که [[امام علی علیهالسلام|علی(ع)]] نیز کنار پیامبر(ص) نشسته بود. پیامبر اسلام(ص) نیز این آیه امن یجیب را خواند که علی(ع) ناگهان به خود لرزید. پیامبر علت این نگرانی را پرسید که علی(ع)، [[خلیفةالله|خلیفه]] قرار داده شدن توسط خدا در زمین را دلیل این نگرانی ذکر کرد. پیامبر(ص) نیز او را از نگرانی برحذر داشت و گفت که تو را فقط [[ایمان|مؤمن]] دوست دارد و فقط [[منافق]]، دشمن توست.<ref>مفيد، الأمالی، ۱۴۱۳ق، ص۳۰۷-۳۰۸؛ شیخ طوسی، الأمالی، ۱۴۱۴ق، ص۷۷-۷۸.</ref>|عرض= ۲۵٪|تراز=چپ|رنگ پسزمینه=#d3f2f2}}
| | ==ارتباط اضطرار و استجابت دعا == |
|
| |
|
| == برداشتها درباره واژه «خُلَفاء» ==
| | مفسران در خصوص عبارت «اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ؛ یا [کیست] آنکه درمانده را هنگامی که وى را میخواند، اجابت میکند و گرفتارى را برطرف میگرداند؟» از علت ارتباط اضطرار و استجابت دعا سخن گفتهاند. مُضطَر، از نظر مفسران، شخصی است که به سبب شدت چیزی به خدا پناه آورده و از غیر او قطعامید کرده است.<ref>نگاه کنید به ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ۱۳۶۶-۱۳۷۸ش، ج۱۵، ص۶۵؛ کاشانی، زبدة التفاسير، ۱۳۸۱ش، ج۵، ص۱۱۶؛ فیض کاشانی، تفسير الصافی، ۱۳۷۳ش، ج۴، ص۷۱؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱-۱۳۷۴ش، ج۱۵، ص۵۲۰-۵۲۱.</ref> |
| بخش دوم آیه ۶۲ سوره نمل آمده است:« وَ یَجعَلُکُم خُلَفاءَ الاَرضِ؛ و [کیست که] شما را جانشينان اين زمين قرار مىدهد؟» سیوطی (۸۴۹-۹۱۱ق)، از مفسران اهلسنت، در خصوص این بخش از آیه، روایتی از پیامبر اسلام(ص) ذکر کرده است که طبق آن بر اساس دستور خدا، اطاعت و فرمانبری از [[خلافت|خلیفه]] (حاکم) واجبِ مطلق است. اگر خیر بود که درست است؛ ولی اگر شر بود، خدا او را مؤاخذه میکند.<ref>سیوطی، تفسیر الدر المنثور، ۱۴۱۴ق، ج۶، ص۳۷۲.</ref>
| |
|
| |
|
| علامه طباطبایی در پاسخ به سیوطی روایت را [[حدیث مجعول|جعلی]] دانسته و گفته است منظور از خلافت در این آیه حکومت نیست؛ بلکه جانشینی انسان بر زمین و تسلط او بر چیزهایی است که روی زمین وجود دارد. گذشته ازاین، اگر صِرف دادنِ خلافت و حکومت به کسی باعث وجوب اطاعات مطلق از او باشد، دیگر دعوت دینی معنا ندارد؛ چون خداوند در [[قرآن]]، پادشاهی [[نمرود]] و [[فرعون]] را نیز به خود نسبت داده است. پس باید بپذیریم اطاعت از آنها نیز [[واجب]] است.<ref>سیوطی، تفسیر الدر المنثور، ۱۴۱۴ق، ج۱۵، ص۳۹۱-۳۹۲.</ref>
| | به گفته مفسرانی چون [[فضل بن حسن طبرسی|فضل بن حسن طَبرِسی]] (درگذشته [[سال ۵۴۸ هجری قمری|۵۴۸ق]])، [[ملا فتحالله کاشانی|فتحالله کاشانی]] (درگذشته [[سال ۹۸۸ هجری قمری|۹۸۸ق]]) و مکارم شیرازی، خداوند دعای همه را مستجاب میکند؛ اما بهعلت اینکه خواست فرد مُضطَر قویتر و خاضعانهتر است، اضطرار شرط [[استجابت دعا]] قرار داده شده است.<ref>طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۸ق، ج۷، ص۳۵۸؛ کاشانی، زبدة التفاسير، ۱۳۸۱ش، ج۵، ص۱۱۶؛ مکارم شیرازی، پیدایش مذاهب، ۱۳۸۴ش، ص۹۶.</ref> [[محمد سبزواری]] (درگذشته [[سال ۱۳۶۸ هجری شمسی|۱۳۶۸ش]]) و علامه طباطبایی نیز اضطرار در آیه را نشانه خواست حقیقی ذکر کردهاند.<ref>سبزواری، ارشاد الاذهان، ۱۴۱۹ق، ص۳۸۷؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳۵۰-۱۳۵۳ق، ج۱۵، ص۳۸۱.</ref> |
| | == برداشتها درباره جانشینان زمین == |
|
| |
|
| ==ارتباط اضطرار و استجابت دعا ==
| | مفسران درباره اینکه منظور از عبارت «خُلَفاءَ الاَرض» (جانشنیان زمین) چیست، دیدگاههای متفاوتی بیان کردهاند. عدهای از علمای شیعه همچون [[شیخ طوسی]] (درگذشته [[سال ۴۶۰ هجری قمری|۴۶۰ق]])،<ref>شیخ طوسی، التبيان، دار احیاء التراث العربی، ج۸، ص۱۱۰.</ref> [[فضل بن حسن طبرسی|طبرِسی]]،<ref>شیخ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۸ق، ج۷، ص۳۵۸-۳۵۹.</ref> [[ابوالفتوح رازی]] (درگذشته نیمه دوم قرن شش قمری)،<ref>ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ۱۳۶۶-۱۳۷۸ش، ج۱۵، ص۶۵.</ref> فتح الله کاشانی،<ref>کاشانی، زبدة التفاسير، ۱۳۸۱ش، ج۵، ص۱۱۶.</ref> [[محمدمحسن فیض کاشانی|فیض کاشانی]] (درگذشته [[سال ۱۰۹۱ هجری قمری|۱۰۹۱ق]])،<ref>فیض کاشانی، سير الصافی، ۱۳۷۳ش، ج۴، ص۷۱.</ref> شریف لاهیجی،<ref>شریف لاهیجی، تفسير شريف لاهيجى، ۱۳۷۳ش، ج۳، ص۴۳۵.</ref> سید عبدالله شُبَّر،<ref>شبر، تفسیر القرآن الکریم، مؤسسة دار الهجرة، ص۳۶۷.</ref> سبزواری،<ref>سبزواری، ارشاد الاذهان، ۱۴۱۹ق، ص۳۸۷.</ref> مکارم شیرازی<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱-۱۳۷۴ش، ج۱۵، ص۵۱۸.</ref> گفتهاند مراد این است که [[خدا|خداوند]] در هر دورهای، گروهی از مردمان زمین را جایگزین و جانشین گروه قبل از آنها میکند تا در زمین سکونت کنند و اداره آن را بهعهده بگیرند. محمد بن جریر طبری،<ref> طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج۲۰، ص۴.</ref> مِیْبُدی،<ref>میبدی، کشف الاسرار و عدة الابرار، ۱۳۷۱ش، ج۷، ص۲۴۱.</ref> ابْنِ کَثیر،<ref>ابنکثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۱۴۱۹ق، ج۶، ص۱۸۵-۱۸۶.</ref> ثعلبی،<ref>ثعلبی، کشف و البیان عن تفسیر القرآن، ۱۴۲۲ق، ج۷، ص۲۱۹.</ref> زمخشری،<ref>زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۷-۱۴۱۶ق، ج۳، ص۳۷۶-۳۷۷.</ref> فخررازی،<ref>فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۲۴، ص۵۶۵.</ref> بیضاوی<ref>بیضاوی، أنوار التنزیل، ۱۴۱۸ق، ج۴، ص۱۶۵.</ref> و آلوسی<ref>آلوسی، روح المعانی، ۱۴۲۰ق، ج۲۰، ص۲۹۲.</ref> از علمای اهلسنت نیز با این معنا موافقاند. |
|
| |
|
| برخی از علمای شیعه همچون [[فضل بن حسن طبرسی|شیخ طبرسی]] (درگذشته [[سال ۵۴۸ هجری قمری|۵۴۸ق]])، [[ملا فتحالله کاشانی|فتحالله کاشانی]] (درگذشته [[سال ۹۸۸ هجری قمری|۹۸۸ق]]) و مکارم شیرازی ذیل تفسیر آیه ۶۲ سوره نمل ذکر کردهاند که اگرچه خداوند دعای همه را مستجاب میکند؛ اما بهدلیل اینکه خواست مضطر قویتر و خاضعانهتر است، اضطرار شرط [[استجابت دعا]] قرار داده شده است.<ref>شیخ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۸ق، ج۷، ص۳۵۸؛ کاشانی، زبدة التفاسير، ۱۳۸۱ش، ج۵، ص۱۱۶؛ مکارم شیرازی، پیدایش مذاهب، ۱۳۸۴ش، ص۹۶.</ref> [[محمد سبزواری]] (درگذشته [[سال ۱۳۶۸ هجری شمسی|۱۳۶۸ش]]) و علامه طباطبائی نیز اضطرار در آیه را نشانه خواست حقیقی ذکر کردهاند.<ref>سبزواری، ارشاد الاذهان، ۱۴۱۹ق، ص۳۸۷؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳۵۰-۱۳۵۳ق، ج۱۵، ص۳۸۱.</ref> مضطر در آیه امن یجیب ازنظر مفسران شیعه، شخصی است که به سبب شدت چیزی به خدا پناه آورده و از غیر او قطع امید کرده است.<ref>ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ۱۳۶۶-۱۳۷۸ش، ج۱۵، ص۶۵؛ کاشانی، زبدة التفاسير، ۱۳۸۱ش، ج۵، ص۱۱۶؛ فیض کاشانی، سير الصافی، ۱۳۷۳ش، ج۴، ص۷۱؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱-۱۳۷۴ش، ج۱۵، ص۵۲۰-۵۲۱.</ref> ثَعْلَبی،<ref>ثعلبی، کشف و البیان عن تفسیر القرآن، ۱۴۲۲ق، ج۷، ص۲۱۹.</ref> زَمَخْشَری،<ref>زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۷-۱۴۱۶ق، ج۳، ص۳۷۶-۳۷۷.</ref> فَخْررازی<ref>فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۲۴، ص۵۶۵.</ref> و بَیْضاوی<ref>بیضاوی، أنوار التنزیل، ۱۴۱۸ق، ج۴، ص۱۶۵.</ref> از علمای اهلسنت نیز این معنای مضطر را پذیرفتهاند. از دیدگاه [[سید عبدالله شبر]] (درگذشته [[سال ۱۲۴۲ هجری قمری|۱۲۴۲ق]]) از مفسران شیعه در [[تفسیر القران الکریم (کتاب)|کتاب تفسیر القران الکریم]]، مراد از مضطر در این آیه را، درماندهای دانسته است که با شرایط دعا به خداوند پناه میآورد.<ref>شبر، تفسیر القرآن الکریم، مؤسسة دار الهجرة، ص۳۶۷.</ref>
| | در مقابل، [[سید محمدحسین طباطبائی|سید محمدحسین طباطبایی]] منظور از خلافت در آیه را قدرت تصرف انسان در زمین و هرچه روی زمین است دانسته است. طبق این نظر اگر مشکلات و گرفتاریها باعث اضطرار انسان شد، از خدا درخواست برطرف شدن گرفتاری میکند و اگر خداوند دعایش را مستجاب کند، در حقیقت خلافتی را که به انسان داده تکمیل کرده است. به گفته علامه طباطبایی، معانی دیگر با سیاق آیه مناسب نیستند.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۵۰-۱۳۵۳ق، ج۱۵، ص۳۸۳.</ref> مکارم شیرازی نیز در قول دیگری با این نظر موافق است.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱-۱۳۷۴ش، ج۱۵، ص۵۱۸.</ref> |
| == چند احتمال در خلفاء الارض ==
| |
|
| |
|
| عدهای از علمای شیعه همچون [[شیخ طوسی]] (درگذشته [[سال ۴۶۰ هجری قمری|۴۶۰ق]])،<ref>شیخ طوسی، التبيان، دار احیاء التراث العربی، ج۸، ص۱۱۰.</ref> شیخ طبرسی،<ref>شیخ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۸ق، ج۷، ص۳۵۸-۳۵۹.</ref> [[ابوالفتوح رازی]] (درگذشته نیمه دوم قرن شش قمری)،<ref>ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ۱۳۶۶-۱۳۷۸ش، ج۱۵، ص۶۵.</ref> فتح الله کاشانی،<ref>کاشانی، زبدة التفاسير، ۱۳۸۱ش، ج۵، ص۱۱۶.</ref> [[محمدمحسن فیض کاشانی|فیض کاشانی]] (درگذشته [[سال ۱۰۹۱ هجری قمری|۱۰۹۱ق]])،<ref>فیض کاشانی، سير الصافی، ۱۳۷۳ش، ج۴، ص۷۱.</ref> شریف لاهیجی،<ref>شریف لاهیجی، تفسير شريف لاهيجى، ۱۳۷۳ش، ج۳، ص۴۳۵.</ref> سید عبدالله شُبَّر،<ref>شبر، تفسیر القرآن الکریم، مؤسسة دار الهجرة، ص۳۶۷.</ref> سبزواری،<ref>سبزواری، ارشاد الاذهان، ۱۴۱۹ق، ص۳۸۷.</ref> مکارم شیرازی<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱-۱۳۷۴ش، ج۱۵، ص۵۱۸.</ref> ذکر کردهاند که مراد از «یجعلکم خلفاء الارض» این است که [[خدا|خداوند]] در هر دورهای، عصری، قرنی، قومی و ... گروه بعدی از مردمان زمین را جایگزین و جانشین گروه قبل از آنها میکند تا در زمین سکونت کنند و اداره و تصرف آن را به عهده بگیرند. محمد بن جریر طبری،<ref> طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج۲۰، ص۴.</ref> مِیْبُدی،<ref>میبدی، کشف الاسرار و عدة الابرار، ۱۳۷۱ش، ج۷، ص۲۴۱.</ref> ابْنِ کَثیر،<ref>ابنکثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۱۴۱۹ق، ج۶، ص۱۸۵-۱۸۶.</ref> ثعلبی،<ref>ثعلبی، کشف و البیان عن تفسیر القرآن، ۱۴۲۲ق، ج۷، ص۲۱۹.</ref> زمخشری،<ref>زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۷-۱۴۱۶ق، ج۳، ص۳۷۶-۳۷۷.</ref> فخررازی،<ref>فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۲۴، ص۵۶۵.</ref> بیضاوی<ref>بیضاوی، أنوار التنزیل، ۱۴۱۸ق، ج۴، ص۱۶۵.</ref> و آلوسی<ref>آلوسی، روح المعانی، ۱۴۲۰ق، ج۲۰، ص۲۹۲.</ref> از علمای اهلسنت نیز موافق با این معنا هستند.
| | طبرِسی در احتمال دیگری که آن را ضعیف شمرده، روایتی از [[عبدالله بن عباس|ابن عباس]] ذکر کرده است که در آن منظور از خلافت این است که خداوند، شما را جانشین [[کفر|کفار]] میکند و در سرزمین و بلادشان جای میدهد تا بهجای کفر، از خداوند اطاعت کنید.<ref>شیخ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۸ق، ج۷، ص۳۵۸-۳۵۹.</ref> علامه طباطبائی این احتمال دوم را نیز رد میکند؛ با این استدلال که مخاطب آیه، اینجا کافران است؛ درحالی که بنا بر این احتمال، باید به [[ایمان|مؤمنان]] خطاب میشد.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۵۰-۱۳۵۳ق، ج۱۵، ص۳۸۴.</ref> |
|
| |
|
| سید محمدحسین طباطبائی منظور از خلافت در آیه را خلافت زمینی برای انسان دانسته که با آن بتواند در زمین و هرچه روی زمین است، تصرف کند. طبق این نظر اگر موارد سوء (مشکلات و گرفتاری) باعث اضطرار انسان شد، از خدا درخواست برطرف شدن گرفتاری میکند و اگر خداوند دعایش را مستجاب کند، در حقیقت خلافتی را که به انسان داده تکمیل کرده است. به گفته علامه طباطبائی، معانی دیگر با سیاق آیه مناسب نیستند.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۵۰-۱۳۵۳ق، ج۱۵، ص۳۸۳.</ref> مکارم شیرازی نیز در قول دیگری با این نظر موافق است.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱-۱۳۷۴ش، ج۱۵، ص۵۱۸.</ref> فتحالله کاشانی،<ref>کاشانی، زبدة التفاسير، ۱۳۸۱ش، ج۵، ص۱۱۶.</ref> از علمای شیعه و زمخشری<ref>زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۷-۱۴۱۶ق، ج۳، ص۳۷۶-۳۷۷.</ref> و فخررازی<ref>فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۲۴، ص۵۶۵.</ref> از علمای اهلسنت احتمال دیگری در آیه بیان کردهاند که منظور از خلافت، مالکیت و تسلط است. آلوسی نیز از این نظر به قیل (قول ضعیف) یاد کرده است.<ref>آلوسی، روح المعانی، ۱۴۲۰ق، ج۲۰، ص۲۹۲.</ref>
| | == آیا بر اساس آیه، اطاعت از حاکم واجب است؟ == |
| | در بخش دوم آیه ۶۲ سوره نمل آمده است:« وَ یَجعَلُکُم خُلَفاءَ الاَرضِ؛ و [کیست که] شما را جانشينان اين زمين قرار مىدهد؟» سیوطی (۸۴۹-۹۱۱ق)، از مفسران اهلسنت، در خصوص این بخش از آیه، روایتی از پیامبر اسلام(ص) ذکر کرده است که طبق آن بر اساس دستور خدا، اطاعت و فرمانبری از [[خلافت|خلیفه]] (حاکم) واجبِ مطلق است. اگر خیر بود که درست است؛ ولی اگر شر بود، خدا او را مؤاخذه میکند.<ref>سیوطی، تفسیر الدر المنثور، ۱۴۱۴ق، ج۶، ص۳۷۲.</ref> |
|
| |
|
| شیخ طبرسی در احتمال دیگری که از آن به قیل یاد کرده، روایتی از [[عبدالله بن عباس|ابن عباس]] ذکر کرده است که در آن منظور از خلافت این است که خداوند، شما را جانشین [[کفر|کفار]] میکند و در سرزمین و بلادشان جای میدهد تا بهجای کفر، از خداوند اطاعت کنید.<ref>شیخ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۸ق، ج۷، ص۳۵۸-۳۵۹.</ref> علامه طباطبائی این احتمال دوم را نیز رد میکند به این صورت که خطاب در آیه، مانند «قلیلا ما تذکرون»، توبیخ نسبت به کفار است، درحالی که بنابراین احتمال باید خطاب به [[ایمان|مؤمنان]] باشد.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۵۰-۱۳۵۳ق، ج۱۵، ص۳۸۴.</ref>
| | علامه طباطبایی در پاسخ به سیوطی روایت را [[حدیث مجعول|جعلی]] دانسته و گفته است منظور از خلافت در این آیه حکومت نیست؛ بلکه جانشینی انسان بر زمین و تسلط او بر چیزهایی است که روی زمین وجود دارد. گذشته ازاین، اگر صِرف دادنِ خلافت و حکومت به کسی باعث وجوب اطاعات مطلق از او باشد، دیگر دعوت دینی معنا ندارد؛ چون خداوند در [[قرآن]]، پادشاهی [[نمرود]] و [[فرعون]] را نیز به خود نسبت داده است. پس باید بپذیریم اطاعت از آنها نیز [[واجب]] است.<ref>سیوطی، تفسیر الدر المنثور، ۱۴۱۴ق، ج۱۵، ص۳۹۱-۳۹۲.</ref> |
|
| |
|
| == پانویس == | | == پانویس == |