پرش به محتوا

نفس: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۶۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۹ ژوئیهٔ ۲۰۲۳
خط ۸۷: خط ۸۷:
در اینکه نفس قدیم است یا حادث، میان فیلسوفان اختلاف نظر وجود دارد. افلاطون و پیروانش نفس انسانی را [[حدوث و قدم|قدیم]] می‌دانستند؛‌ ولی ارسطو و طرفدارانش به حدوث نفس معتقد بودند.<ref>ملاصدرا،‌ الحکمة المتعالیة، ۱۹۹۸م، ج۸، ص۳۳۱ و۳۳۲؛ فخر رازی، المباحث المشرقیه، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۳۹۰.</ref> براساس نظریه منسوب به افلاطون، نفس، جوهری قدیم است که پیش از بدن موجود است و پس از آماده شدن بدن، از مرتبه خود تنزل پیدا کرده و به آن بدن می‌پیوندد.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۹ش، ج۱۳، ص۳۱.</ref>
در اینکه نفس قدیم است یا حادث، میان فیلسوفان اختلاف نظر وجود دارد. افلاطون و پیروانش نفس انسانی را [[حدوث و قدم|قدیم]] می‌دانستند؛‌ ولی ارسطو و طرفدارانش به حدوث نفس معتقد بودند.<ref>ملاصدرا،‌ الحکمة المتعالیة، ۱۹۹۸م، ج۸، ص۳۳۱ و۳۳۲؛ فخر رازی، المباحث المشرقیه، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۳۹۰.</ref> براساس نظریه منسوب به افلاطون، نفس، جوهری قدیم است که پیش از بدن موجود است و پس از آماده شدن بدن، از مرتبه خود تنزل پیدا کرده و به آن بدن می‌پیوندد.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۹ش، ج۱۳، ص۳۱.</ref>


به قول مولوی:  
منسوب به [[مولوی]]:  
{{شعر2
{{شعر2
|تراز=(وسط، راست ، چپ)
|تراز=(وسط، راست ، چپ)
خط ۹۳: خط ۹۳:
|جان که از عالم عِلوی است یقین می‌دانم|رخت خود باز بر آنم که همان جا فکنم
|جان که از عالم عِلوی است یقین می‌دانم|رخت خود باز بر آنم که همان جا فکنم
|مرغ باغ ملکوتم نِیَم از عالم خاک|دو سه روزی قفسی ساخته‌اند از بدنم
|مرغ باغ ملکوتم نِیَم از عالم خاک|دو سه روزی قفسی ساخته‌اند از بدنم
|ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست|به هوای سر کویش پر و بالی بزنم{{مدرک}}
|ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست|به هوای سر کویش پر و بالی بزنم<ref>کرمانی، «[https://hawzah.net/fa/Magazine/View/3674/5788/58422 با مشاهیر ادب: مولوی]»، پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه.</ref>
}}
}}
دلیل قائلان به حدوث نفس این است که اگر نفوس قبل از بدن‌ها موجود باشند، یا کثرت دارند یا واحدند. اگر واحد باشند، خود دو صورت دارد: یا هنگام تعلق به بدن تکثیر می‌یابند یا نه. اگر تکثیر نشود، در این صورت یک نفس، نفسِ همه بدن‌ها خواهد بود که بطلان آن روشن است. اما اگر نفس در حال تعلق به بدن‌ها، تکثیر شود، لازمه‌اش این است که چیزی که حجم و مقدار ندارد، قابل تقسیم شود که محال است. حال اگر نفوس قبل از پیدایش بدن‌ها متعدد باشند، در این صورت وجه تمایز آنها یا به ماهیت‌شان است یا به خصوصیاتشان. هر دو محال است؛ زیرا نفوس انسانی از یک نوع هستند و همه آنها ذات و ویژگی‌های ذاتی یکسانی دارند؛ اما ویژگی‌های غیرذاتی نیز به واسطه همان بدن است که پس از تعلق به آن ایجاد می‌وند. بنابراین تمایز میان نفوس قبل از پیدایش بدن‌ها ممکن نخواهد بود. پس وجود نفوس پیش از بدن‌ها ممکن نیست.<ref>فخر رازی، المباحث المشرقیه، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۳۹۰ و ۳۹۱.</ref>
دلیل قائلان به حدوث نفس این است که اگر نفوس قبل از بدن‌ها موجود باشند، یا کثرت دارند یا واحدند. اگر واحد باشند، خود دو صورت دارد: یا هنگام تعلق به بدن تکثیر می‌یابند یا نه. اگر تکثیر نشود، در این صورت یک نفس، نفسِ همه بدن‌ها خواهد بود که بطلان آن روشن است. اما اگر نفس در حال تعلق به بدن‌ها، تکثیر شود، لازمه‌اش این است که چیزی که حجم و مقدار ندارد، قابل تقسیم شود که محال است. حال اگر نفوس قبل از پیدایش بدن‌ها متعدد باشند، در این صورت وجه تمایز آنها یا به ماهیت‌شان است یا به خصوصیاتشان. هر دو محال است؛ زیرا نفوس انسانی از یک نوع هستند و همه آنها ذات و ویژگی‌های ذاتی یکسانی دارند؛ اما ویژگی‌های غیرذاتی نیز به واسطه همان بدن است که پس از تعلق به آن ایجاد می‌وند. بنابراین تمایز میان نفوس قبل از پیدایش بدن‌ها ممکن نخواهد بود. پس وجود نفوس پیش از بدن‌ها ممکن نیست.<ref>فخر رازی، المباحث المشرقیه، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۳۹۰ و ۳۹۱.</ref>


Automoderated users، confirmed، protected، templateeditor
۵٬۲۲۶

ویرایش