پرش به محتوا

حیوان نجاست‌خوار: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
تمیزکاری
جزبدون خلاصۀ ویرایش
جز (تمیزکاری)
خط ۱: خط ۱:
{{احکام}}
{{احکام}}
{{مقاله توصیفی فقهی}}
{{مقاله توصیفی فقهی}}
'''حیوان نجاست‌خوار''' یا '''جَلّال''' [[حلال‌گوشت|حیوان حلال‌گوشتی]] که به خوردن مدفوع انسان عادت کرده است. خوردن گوشت، شیر و تخم حیوان نجاست‌خوار [[حرام]] و [[مدفوع]] و [[ادرار]] آن [[نجس]] است. چنین حیوانی با خوراندن غذای [[طهارت|پاک]]، حلال‌گوشت شده و فضولات آن پاک می‌گردد. در [[حدیث|روایات]] مدت زمان مشخصی برای بازگرداندن برخی از حیوان نجاست‌خوار به حالت سابق، ذکر شده است، که از نظر بعضی از [[مجتهد|فقیهان]] مراعات آن مقدار زمان لازم است.  
'''حیوان نجاست‌خوار''' یا '''جَلّال''' [[حلال‌گوشت|حیوان حلال‌گوشتی]] که به خوردن مدفوع انسان عادت کرده است. خوردن گوشت، شیر و تخم حیوان نجاست‌خوار [[حرام]] و [[مدفوع]] و [[ادرار]] آن [[نجس]] است. چنین حیوانی با خوراندن غذای [[طهارت|پاک]]، حلال‌گوشت شده و فضولات آن پاک می‌گردد. در [[حدیث|روایات]] مدت‌زمان مشخصی برای بازگرداندن برخی از حیوان نجاست‌خوار به حالت سابق، ذکر شده است، که از نظر بعضی از [[مجتهد|فقیهان]] مراعات آن مقدار زمان لازم است.  


== چیستی ==
== چیستی ==
حیوان حلال‌گوشتی که به خوردن مدفوع انسان (عَذَره) عادت کرده است، نجاست‌خوار و یا جَلّاله نامیده می‌شود.<ref>علامه حلی، تحریر الأحکام الشرعیة، ۱۴۲۰ق، ج۴، ص۶۳۳؛ عاملی، جامع المقاصد، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۱۶۰.</ref> از نظر بیشتر فقیهان، غیر از [[ابوالصلاح حلبی]]، این صفت تنها با خوردن مدفوع انسان حاصل می‌گردد و خوردن دیگر [[نجاسات]] حصول این صفت را در پی ندارد.<ref>علامه حلی، مختلف الشیعة، ۱۴۱۳ق، ج۸، ص۳۱۳؛ اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان، ۱۴۰۳ق، ج۱۱، ص۲۴۹؛ نجفی، جواهر الکلام، دار احیاء التراث العربی، ج۳۶، ص۲۷۱.</ref> فقهای گذشته (تا ۴۶۰ق) مدت زمان لازم برای تحقق این ویژگی در حیوان را ذکر نکرده‌اند،<ref>حسینعلی، بررسی احکام حیوان جلّال، ۱۳۹۶ش، ص۱۲.</ref> اما ملاک‌های مختلفی در کلام متأخران برای این منظور بیان گردیده است؛ خوردن یک شبانه‌روز مدفوع انسان،<ref>فاضل مقداد، التنقیح الرائع، ۱۴۰۴ق، ج۴، ص۳۶.</ref> رویش گوشت جدید و محکم شدن استخوان به سبب خوردن نجاست،<ref>عاملی، جامع المقاصد، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۱۶۰؛ عاملی، مدارک الأحکام، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۱۳۰.</ref> ظاهر شدن فساد و بوی بد در بدن و پوست حیوان<ref>شهید ثانی، مسالک الأفهام، ۱۴۱۳ق، ج۱۲، ص۲۵.</ref> و نجاست‌خوار شدن حیوان از نظر عرف،<ref>اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان، ۱۴۰۳ق، ج۱۱، ص۲۵۰؛ سبزواری، کفایة الأحکام، انتشارات مهدوی، ج۲، ص۶۰۳؛ طباطبایی، ریاض المسائل، ۱۴۱۸ق، ج۱۳، ص۳۸۳.</ref> از معیارهایی است که برای اطلاق نجاست‌خوار بر حیوان ذکر گردیده است.  
حیوان حلال‌گوشتی که به خوردن مدفوع انسان (عَذَره) عادت کرده است، نجاست‌خوار و یا جَلّاله نامیده می‌شود.<ref>علامه حلی، تحریر الأحکام الشرعیة، ۱۴۲۰ق، ج۴، ص۶۳۳؛ عاملی، جامع المقاصد، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۱۶۰.</ref> از نظر بیشتر فقیهان، غیر از [[ابوالصلاح حلبی]]، این صفت تنها با خوردن مدفوع انسان حاصل می‌گردد و خوردن دیگر [[نجاسات]] حصول این صفت را در پی ندارد.<ref>علامه حلی، مختلف الشیعة، ۱۴۱۳ق، ج۸، ص۳۱۳؛ اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان، ۱۴۰۳ق، ج۱۱، ص۲۴۹؛ نجفی، جواهر الکلام، دار احیاء التراث العربی، ج۳۶، ص۲۷۱.</ref> فقهای گذشته (تا ۴۶۰ق) مدت‌زمان لازم برای تحقق این ویژگی در حیوان را ذکر نکرده‌اند،<ref>حسینعلی، بررسی احکام حیوان جلّال، ۱۳۹۶ش، ص۱۲.</ref> اما ملاک‌های مختلفی در کلام متأخران برای این منظور بیان گردیده است؛ خوردن یک شبانه‌روز مدفوع انسان،<ref>فاضل مقداد، التنقیح الرائع، ۱۴۰۴ق، ج۴، ص۳۶.</ref> رویش گوشت جدید و محکم شدن استخوان به سبب خوردن نجاست،<ref>عاملی، جامع المقاصد، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۱۶۰؛ عاملی، مدارک الأحکام، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۱۳۰.</ref> ظاهر شدن فساد و بوی بد در بدن و پوست حیوان<ref>شهید ثانی، مسالک الأفهام، ۱۴۱۳ق، ج۱۲، ص۲۵.</ref> و نجاست‌خوار شدن حیوان از نظر عرف،<ref>اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان، ۱۴۰۳ق، ج۱۱، ص۲۵۰؛ سبزواری، کفایة الأحکام، انتشارات مهدوی، ج۲، ص۶۰۳؛ طباطبایی، ریاض المسائل، ۱۴۱۸ق، ج۱۳، ص۳۸۳.</ref> از معیارهایی است که برای اطلاق نجاست‌خوار بر حیوان ذکر گردیده است.  


حیوان حلال‌گوشت تنها در صورتی نجاست‌خوار خوانده شده و احکام حیوان جلاله بر آن مترتب می‌شود، که تنها غذای او مدفوع انسان باشد.<ref>علامه حلی، تحریر الأحکام الشرعیة، ۱۴۲۰ق، ج۴، ص۶۳۳؛ عاملی، جامع المقاصد، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۱۶۰.</ref>
حیوان حلال‌گوشت تنها در صورتی نجاست‌خوار خوانده شده و احکام حیوان جلاله بر آن مترتب می‌شود، که تنها غذای او مدفوع انسان باشد.<ref>علامه حلی، تحریر الأحکام الشرعیة، ۱۴۲۰ق، ج۴، ص۶۳۳؛ عاملی، جامع المقاصد، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۱۶۰.</ref>