مأمون عباسی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
===ولایتعهدی امام رضا(ع) راهکار مأمون برای مهار علویان=== | ===ولایتعهدی امام رضا(ع) راهکار مأمون برای مهار علویان=== | ||
{{اصلی|ولایتعهدی امام رضا(ع)}} | {{اصلی|ولایتعهدی امام رضا(ع)}} | ||
مأمون برای آنکه بتواند از خطر قیامهای علویان برای همیشه در امان باشد و برای تثبیت حکومت خود نزد خراسانیان که علاقهمند به [[اهل البیت علیهم السلام|خاندان پیامبر(ص)]] بودند، به فکر آن افتاد تا خود را دوستدار اهل بیت(ع) نشان دهد. از اینرو [[امام رضا(ع)]] را از [[مدینه]] به مرو احضار کرد و وانمود کرد که خلافت و حکومت را رها کرده و به برترین فرد از [[علویان|آلعلی]] یعنی امام رضا(ع) تسلیم میکند. با رد مقام خلافت توسط امام رضا(ع) مأمون ایشان را وادار کرد تا ولایتعهدی را بپذیرد.<ref>مرتضی حسینی عاملی، زندگانی سیاسی هشتمین امام، ۱۳۷۳ش، ص۱۴۱.</ref> [[پرونده:مأمون در سریال ولایت عشق.jpg|250px|بندانگشتی|راست|<small>تصویری از مأمون با لباس سبز در [[ولایت عشق (مجموعه تلویزیونی)|سریال ولایت عشق]]؛ مأمون برای جلب [[علویان]] از لباس سبز که نماد آنان بود بهجای لباس سیاه، نماد رسمی [[ | مأمون برای آنکه بتواند از خطر قیامهای علویان برای همیشه در امان باشد و برای تثبیت حکومت خود نزد خراسانیان که علاقهمند به [[اهل البیت علیهم السلام|خاندان پیامبر(ص)]] بودند، به فکر آن افتاد تا خود را دوستدار اهل بیت(ع) نشان دهد. از اینرو [[امام رضا(ع)]] را از [[مدینه]] به مرو احضار کرد و وانمود کرد که خلافت و حکومت را رها کرده و به برترین فرد از [[علویان|آلعلی]] یعنی امام رضا(ع) تسلیم میکند. با رد مقام خلافت توسط امام رضا(ع) مأمون ایشان را وادار کرد تا ولایتعهدی را بپذیرد.<ref>مرتضی حسینی عاملی، زندگانی سیاسی هشتمین امام، ۱۳۷۳ش، ص۱۴۱.</ref> [[پرونده:مأمون در سریال ولایت عشق.jpg|250px|بندانگشتی|راست|<small>تصویری از مأمون با لباس سبز در [[ولایت عشق (مجموعه تلویزیونی)|سریال ولایت عشق]]؛ مأمون برای جلب [[علویان]] از لباس سبز که نماد آنان بود بهجای لباس سیاه، نماد رسمی [[بنیعباس|عباسیان]] استفاده کرد.</small>]] | ||
به اعتقاد برخی محققان هدف واقعی مأمون آن نبود که خلافت را به امام رضا(ع) واگذار کند بلکه او میخواست در ظاهر حکومت را به امام سپرده اما در حقیقت همه کارها به دست او اداره شود.<ref>مرتضی حسینی عاملی، زندگانی سیاسی هشتمین امام، ۱۳۷۳ش، ص۱۶۱.</ref> پس از پذیرش اجباری ولایتعهدی توسط امام رضا(ع) در سال ۲۰۱ق، مردم با ایشان بیعت کردند. به دستور مأمون لقب «الرضا» بر امام نهاده شد، به نام ایشان سکه زده شد، دستمزد و پاداش به لشکریان و دولتمردان از این سکه پرداخت شد<ref>مسعودی، مروج الذهب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ۱۳۷۰ش، ج۲، ص۴۴۱.</ref> و لباس سیاه که نماد [[بنی عباس]] بود به لباس سبز که نماد علویان بودند بهعنوان لباس رسمی خلافت عباسی تغییر کرد.<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۸ش، ص۴۶۵؛ شیخ مفید، ارشاد، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، ج۲، ص۳۶۷.</ref> مأمون با اجرای این سیاست به علویان نشان داد تا قیامهایی که آنان با شعار [[الرضا من آل محمد]] مردم را به خود فرامیخواندند اینک با ولایتعهدی کسی که مصداق «الرضا» است، محقق شد و دلیلی برای قیام کردن وجود ندارد. این اقدام مأمون موجب شد از قیامهای علویان تا حد زیادی کاسته شود.<ref>مختار لیثی، جهاد شیعه در دوره اول عباسی، ترجمه محمد حاجیتقی، ۱۳۸۴ش، ص۴۱۳ و ۴۱۴؛ عباسیان از بعثت تا خلافت، ص۹۳-۱۰۱.</ref> | به اعتقاد برخی محققان هدف واقعی مأمون آن نبود که خلافت را به امام رضا(ع) واگذار کند بلکه او میخواست در ظاهر حکومت را به امام سپرده اما در حقیقت همه کارها به دست او اداره شود.<ref>مرتضی حسینی عاملی، زندگانی سیاسی هشتمین امام، ۱۳۷۳ش، ص۱۶۱.</ref> پس از پذیرش اجباری ولایتعهدی توسط امام رضا(ع) در سال ۲۰۱ق، مردم با ایشان بیعت کردند. به دستور مأمون لقب «الرضا» بر امام نهاده شد، به نام ایشان سکه زده شد، دستمزد و پاداش به لشکریان و دولتمردان از این سکه پرداخت شد<ref>مسعودی، مروج الذهب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ۱۳۷۰ش، ج۲، ص۴۴۱.</ref> و لباس سیاه که نماد [[بنی عباس]] بود به لباس سبز که نماد علویان بودند بهعنوان لباس رسمی خلافت عباسی تغییر کرد.<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۸ش، ص۴۶۵؛ شیخ مفید، ارشاد، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، ج۲، ص۳۶۷.</ref> مأمون با اجرای این سیاست به علویان نشان داد تا قیامهایی که آنان با شعار [[الرضا من آل محمد]] مردم را به خود فرامیخواندند اینک با ولایتعهدی کسی که مصداق «الرضا» است، محقق شد و دلیلی برای قیام کردن وجود ندارد. این اقدام مأمون موجب شد از قیامهای علویان تا حد زیادی کاسته شود.<ref>مختار لیثی، جهاد شیعه در دوره اول عباسی، ترجمه محمد حاجیتقی، ۱۳۸۴ش، ص۴۱۳ و ۴۱۴؛ عباسیان از بعثت تا خلافت، ص۹۳-۱۰۱.</ref> |