کاربر ناشناس
حبیب بن مظاهر: تفاوت میان نسخهها
جز
←دوره امام حسین(ع)
imported>Fouladi جز (←در کوفه) |
imported>Fouladi جز (←دوره امام حسین(ع)) |
||
خط ۸۵: | خط ۸۵: | ||
حبیب به محض رسیدن به [[کربلا]]، مجددا وفاداری خود را نسبت به امام(ع) در میدان عمل به نمایش میگذارد. همین که مشاهده نمود یاوران امام اندک و دشمنان او بسیارند، به [[امام حسین]](ع) عرض کرد: «در این نزدیکی، قبیلهای از «[[بنی اسد]]» هستند، اگر اجازه دهید پیش آنها رفته، آنان را به یاری شما دعوت کنم، شاید خداوند هدایتشان کند.» بعد از اینکه حضرت اجازه داد، با عجله خود را به آنان رسانید و شروع به نصیحت و موعظه کرد. اما عمرسعد با فرستادن سپاهی، مانع از پیوستن آنان به امام شد.<ref>الامین، اعیان الشیعه، ج۴، ص۵۵۴</ref> | حبیب به محض رسیدن به [[کربلا]]، مجددا وفاداری خود را نسبت به امام(ع) در میدان عمل به نمایش میگذارد. همین که مشاهده نمود یاوران امام اندک و دشمنان او بسیارند، به [[امام حسین]](ع) عرض کرد: «در این نزدیکی، قبیلهای از «[[بنی اسد]]» هستند، اگر اجازه دهید پیش آنها رفته، آنان را به یاری شما دعوت کنم، شاید خداوند هدایتشان کند.» بعد از اینکه حضرت اجازه داد، با عجله خود را به آنان رسانید و شروع به نصیحت و موعظه کرد. اما عمرسعد با فرستادن سپاهی، مانع از پیوستن آنان به امام شد.<ref>الامین، اعیان الشیعه، ج۴، ص۵۵۴</ref> | ||
'''در عصر تاسوعا''' | |||
حبیب بن مظاهر قبل از روز [[عاشورا]] کسی که به [[امام حسین]] از طرف [[عمربن سعد]] نامه آورده بود را موعظه کرد که به طرف ستم پیشگان نرو.<ref>سماوی، ابصارالعین فی انصارالحسین، ص۱۳۰</ref> | حبیب بن مظاهر قبل از روز [[عاشورا]] کسی که به [[امام حسین]] از طرف [[عمربن سعد]] نامه آورده بود را موعظه کرد که به طرف ستم پیشگان نرو.<ref>سماوی، ابصارالعین فی انصارالحسین، ص۱۳۰</ref> | ||
در عصر تاسوعا، حبیب به قصد موعظه سپاه دشمن که میخواستند به خیمههای امام حمله کنند، به ذکر اوصاف امام و یارانش پرداخت و ایشان را از جنگ برحذر داشت.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۴۸۴</ref> | در عصر تاسوعا، حبیب به قصد موعظه سپاه دشمن که میخواستند به خیمههای امام حمله کنند، به ذکر اوصاف امام و یارانش پرداخت و ایشان را از جنگ برحذر داشت.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۴۸۴</ref> | ||
'''در شب عاشورا''' | |||
در شب عاشورا، [[هلال بن نافع]]، حبیب را از نگرانی [[زینب کبری|زینب]] دختر [[امام علی]]، درباره وفاداری یاران امام آگاه ساخت. هلال و حبیب، اصحاب [[امام حسین]] را گرد آوردند و همگی نزد امام رفتند و اعلان کردند که تا آخرین قطره خون خود از خاندان پیامبر(ص) حمایت خواهند کرد.<ref>موسوعة کلمات الامام الحسین علیهالسلام، ص۴۰۷ـ۴۰۸</ref> | در شب عاشورا، [[هلال بن نافع]]، حبیب را از نگرانی [[زینب کبری|زینب]] دختر [[امام علی]]، درباره وفاداری یاران امام آگاه ساخت. هلال و حبیب، اصحاب [[امام حسین]] را گرد آوردند و همگی نزد امام رفتند و اعلان کردند که تا آخرین قطره خون خود از خاندان پیامبر(ص) حمایت خواهند کرد.<ref>موسوعة کلمات الامام الحسین علیهالسلام، ص۴۰۷ـ۴۰۸</ref> | ||
'''در روز عاشورا''' | |||
صبح [[عاشورا]]، [[امام حسین]](ع) حبیب بن مظاهر را فرمانده جناح چپ نیروهای خویش ساخت، [[زهیر بن قین]] را در جناح راست و حضرت [[عباس بن علی|ابوالفضل(ع)]] را با پرچم در قلب لشگر قرارداد.<ref>خوارزمی، مقتل الحسین ج۲ ص۷</ref> | صبح [[عاشورا]]، [[امام حسین]](ع) حبیب بن مظاهر را فرمانده جناح چپ نیروهای خویش ساخت، [[زهیر بن قین]] را در جناح راست و حضرت [[عباس بن علی|ابوالفضل(ع)]] را با پرچم در قلب لشگر قرارداد.<ref>خوارزمی، مقتل الحسین ج۲ ص۷</ref> | ||
خط ۱۰۶: | خط ۱۰۶: | ||
[[مسلم بن عوسجه]] پس از جنگ، در حالی که به خون آغشته بود ولحظات آخر عمرش را سپری میکرد، و برزمین افتاده بود. [[امام حسین]](ع) با حبیب نزد او آمد. و امام گفتای مسلم خدا تو را بیامرزد سپس [[آیه]] «فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا» <ref>احزاب، ۳۳</ref> را قرائت کرد حبیب نزد او آمد و گفت: «کشته شدن تو بر من بسی مشکل است ولی تو را به [[بهشت]] مژده میدهم» [[مسلم بن عوسجه]] با صدای ضعیف گفت: خداوند تو را به خیر بشارت دهد.آنگاه حبیب به او گفت: اگر شهادتم نزدیک نبود، دوست داشتم آنچه برایت مهم است به من وصیت کنی تاحق دینی و خویشاوندی خودرا ادا کرده باشم.[[مسلم بن عوسجه]] به امام(ع) اشاره کرد و به حبیب گفت: «تو راوصیت میکنم به [[امام حسین]](ع)، خدای رحمتت کند تا جان در بدن داری از اودفاع کن و از یاریاش دست مکش تا کشته شوی.» حبیب بن مظاهر گفت: به وصیت تو عمل میکنم و چشم تو را روشن میگردانم.<ref>سید بن طاووس، لهوف، ص۱۳۳</ref> | [[مسلم بن عوسجه]] پس از جنگ، در حالی که به خون آغشته بود ولحظات آخر عمرش را سپری میکرد، و برزمین افتاده بود. [[امام حسین]](ع) با حبیب نزد او آمد. و امام گفتای مسلم خدا تو را بیامرزد سپس [[آیه]] «فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا» <ref>احزاب، ۳۳</ref> را قرائت کرد حبیب نزد او آمد و گفت: «کشته شدن تو بر من بسی مشکل است ولی تو را به [[بهشت]] مژده میدهم» [[مسلم بن عوسجه]] با صدای ضعیف گفت: خداوند تو را به خیر بشارت دهد.آنگاه حبیب به او گفت: اگر شهادتم نزدیک نبود، دوست داشتم آنچه برایت مهم است به من وصیت کنی تاحق دینی و خویشاوندی خودرا ادا کرده باشم.[[مسلم بن عوسجه]] به امام(ع) اشاره کرد و به حبیب گفت: «تو راوصیت میکنم به [[امام حسین]](ع)، خدای رحمتت کند تا جان در بدن داری از اودفاع کن و از یاریاش دست مکش تا کشته شوی.» حبیب بن مظاهر گفت: به وصیت تو عمل میکنم و چشم تو را روشن میگردانم.<ref>سید بن طاووس، لهوف، ص۱۳۳</ref> | ||
'''رجز حبیب در روز عاشورا''' | |||
حبیب روز [[عاشورا]] رجزی که در حمله هایش میخواند چنین بود: | حبیب روز [[عاشورا]] رجزی که در حمله هایش میخواند چنین بود: | ||
خط ۱۱۴: | خط ۱۱۴: | ||
{{ب|و نحن اعلی حجة و اظهر|حقا و اتقی منکم و اعذر}}{{پایان شعر}} | {{ب|و نحن اعلی حجة و اظهر|حقا و اتقی منکم و اعذر}}{{پایان شعر}} | ||
من حبیبم و پدرم مظهر است، جنگاور میدان کارزار و آتش شعله ور نبردم تعداد شما بیشتر و بالاتر است ولی ما در راه حق از شما وفادارتر و بردبارتریم. حجت مان برتر و آشکارتر است در حقیقت از شما باتقواتر و پذیرفته تریم.<ref>سماوی، ابصارالعین فی انصارالحسین، ص۱۳۳</ref> | من حبیبم و پدرم مظهر است، جنگاور میدان کارزار و آتش شعله ور نبردم تعداد شما بیشتر و بالاتر است ولی ما در راه حق از شما وفادارتر و بردبارتریم. حجت مان برتر و آشکارتر است در حقیقت از شما باتقواتر و پذیرفته تریم.<ref>سماوی، ابصارالعین فی انصارالحسین، ص۱۳۳</ref> | ||
== شهادت == | == شهادت == |