کاربر ناشناس
روضه ساربان: تفاوت میان نسخهها
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Pourrezaei جز (←نمونه اشعار) |
imported>Emadmohseny جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
==نمونه اشعار== | ==نمونه اشعار== | ||
{{شعر۲|سبک نگارش=|عرض=70|تراز=وسط|رنگ بالا=FFEDED|رنگ پایین=FFEDED|شکل بندی اشعار=line-height:140%;|خط اول= | {{شعر۲|سبک نگارش=|عرض=70|تراز=وسط|رنگ بالا=FFEDED|رنگ پایین=FFEDED|شکل بندی اشعار=line-height:140%;|خط اول=اثر خاشع|مران یک دم ساربان اشتر ناقه زینب مانده اندر گل|بده ظالم مهلتی آخر زان که دارم من عقدهها بر دل|مران ناقه تا که بنشینم بر سر نعش شاه مظلومان|مران ناقه زان که دارم من از جفای چرخ، ناله و افغان|مران ناقه تا که گویم من درد دل با این پیکر عریان|بیا ای مرگ تا شوم راحت زان به مرگ خود گشتهام مایل|بده مهلت تا بمانم من در کنار این پیکر بی سر|از آن ترسم ساربان امشب آید برد دستش از پیکر|ندارد چون طاقت دیدن مادرم زهرا باب من حیدر|در این صحرا ای شتربانا ماندنم آسان رفتنم مشکل|شتربانا بی کفن باشد این تن مجروح اندرین صحرا|مرا نبود معجری دیگر تا کفن سازم جسم این شه را| ندارد چون سایهای بر سر غیر خاشاک و جز طف گرما|خدای من کن تو آگاهم کشتی جانم کی رسد ساحل<ref>کشتی نجات کربلا ص482</ref> | ||
}} | }} | ||
{{شعر۲|سبک نگارش=|عرض=50|تراز=وسط|رنگ بالا=EAF4FF|رنگ پایین=EAF4FF|شکل بندی اشعار=line-height:140%;|خط اول=شاعر نامشخص|متاب امشب ای مه که این بزم گاه|ندارد دگر احتیاجی به ماه|زهر سوی مه پاره ی تابناک| درخشد چو خورشید بر روی خاک|بهرگوشه شمعی بر افروخته|زهر شعله پروانه ها سوخته|همه جرعه نوشان بزم الست |تهی کرده پیمانه افتاده مست|بیابان رسانیده پیمان خویش|همه چشم پوشیده از جان خویش |نه تنها ز جان بلکه از هر چه هست| به جز دوست یکباره شستند دست|کنون شه در این بزم پر سوز و ساز|سرا پا بود گرم راز و نیاز|به دامان معشوق آویخته| گل و لاله بر مقدمش ریخته|زمین را به سرو گل آراسته| به نحوی که معشوق خود خواسته|دگر تا جهان است بزمی چنین|نبیند به خود آسمان و زمین|متاب امشب این گونه ای نور ماه| بر این جسم مجروح و عریان شاه|فلک شمع خود را تو خاموش کن| جهان را در این غم سیه پوش کن|بپوشان تو امشب رخ ماه را| مگر ساربان گم کند راه را|مبادا که از بهر انگشتری|به غمها فزاید غم دیگری<ref>شاعر نامشخص</ref> | {{شعر۲|سبک نگارش=|عرض=50|تراز=وسط|رنگ بالا=EAF4FF|رنگ پایین=EAF4FF|شکل بندی اشعار=line-height:140%;|خط اول=شاعر نامشخص|متاب امشب ای مه که این بزم گاه|ندارد دگر احتیاجی به ماه|زهر سوی مه پاره ی تابناک| درخشد چو خورشید بر روی خاک|بهرگوشه شمعی بر افروخته|زهر شعله پروانه ها سوخته|همه جرعه نوشان بزم الست |تهی کرده پیمانه افتاده مست|بیابان رسانیده پیمان خویش|همه چشم پوشیده از جان خویش |نه تنها ز جان بلکه از هر چه هست| به جز دوست یکباره شستند دست|کنون شه در این بزم پر سوز و ساز|سرا پا بود گرم راز و نیاز|به دامان معشوق آویخته| گل و لاله بر مقدمش ریخته|زمین را به سرو گل آراسته| به نحوی که معشوق خود خواسته|دگر تا جهان است بزمی چنین|نبیند به خود آسمان و زمین|متاب امشب این گونه ای نور ماه| بر این جسم مجروح و عریان شاه|فلک شمع خود را تو خاموش کن| جهان را در این غم سیه پوش کن|بپوشان تو امشب رخ ماه را| مگر ساربان گم کند راه را|مبادا که از بهر انگشتری|به غمها فزاید غم دیگری<ref>شاعر نامشخص</ref> |