پرش به محتوا

عبدالله بن عمر: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Alipour
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۲: خط ۲۲:
| آثار            =
| آثار            =
}}
}}
'''عبدالله بن عمر بن خطاب ''' یا '''ابن‌عمر'''([[سال ۳ بعثت|۳ بعثت]]- [[سال ۷۳ هجری قمری|۷۳ق]]) از [[صحابه]] [[پیامبر (ص)]] و فرزند [[خلیفه دوم]] بود. او در ده سالگی همراه پدرش [[مسلمان]] شد و پیش از او به [[مدینه]] هجرت کرد. منابع [[اهل سنت]] او را شخصیتی ضعیف و ساده معرفی کرده‌اند که اعتراض علیه حاکم فاجر را جایز نمی‌دانست. او با [[خلفای سه گانه|سه خلیفه اول]] بعد از پیامبر (ص) [[بیعت]] کرد. عمر او را به عنوان مشاور برای تعیین [[خلیفه]] بعد از خود مشخص کرد. [[عثمان]] به او قضاوت را پیشنهاد داد اما نپذیرفت. عبدالله در دوران خلافت [[علی (ع)]] با وجود بیان فضیلت‌های بسیار برای ایشان با حضرت بیعت نکرد اما با [[یزید بن معاویه]] بیعت کرد. وقتی [[امام حسین (ع)]] به طرف [[کوفه]] می‌رفت او امام را از جنگ با یزید منع کرد ولی امام نپذیرفت. ابن‌عمر سرانجام در سال ۷۳ قمری در ۸۴ سالگی درگذشت و در قبرستان مهاجران در [[منطقه فَخ]] دفن شد.
'''عبدالله بن عمر بن خطاب ''' یا '''ابن‌عمر'''([[سال ۳ بعثت|۳ بعثت]]- [[سال ۷۳ هجری قمری|۷۳ق]]) از [[صحابه]] [[پیامبر(ص)]] و فرزند [[خلیفه دوم]] بود. او در ده سالگی همراه پدرش [[مسلمان]] شد و پیش از او به [[مدینه]] هجرت کرد. منابع [[اهل سنت]] او را شخصیتی ضعیف و ساده معرفی کرده‌اند که اعتراض علیه حاکم فاجر را جایز نمی‌دانست. او با [[خلفای سه گانه|سه خلیفه اول]] بعد از پیامبر(ص) [[بیعت]] کرد. عمر او را به عنوان مشاور برای تعیین [[خلیفه]] بعد از خود مشخص کرد. [[عثمان]] به او قضاوت را پیشنهاد داد اما نپذیرفت. عبدالله در دوران خلافت [[علی(ع)]] با وجود بیان فضیلت‌های بسیار برای ایشان با حضرت بیعت نکرد اما با [[یزید بن معاویه]] بیعت کرد. وقتی [[امام حسین(ع)]] به طرف [[کوفه]] می‌رفت او امام را از جنگ با یزید منع کرد ولی امام نپذیرفت. ابن‌عمر سرانجام در سال ۷۳ قمری در ۸۴ سالگی درگذشت و در قبرستان مهاجران در [[منطقه فَخ]] دفن شد.


==شخصیت==
==شخصیت==
عبد الله بن عمر بن خطاب یا ابن‌عمر از صحابه [[پیامبر (ص)]]، فرزند خلیفه دوم و برادر [[حفصه دختر عمر بن خطاب|همسر پیامبر (ص)]] بود.<ref>ابن اثیر، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ۱۴۰۹ق، ج ۳، ص ۲۳۶.</ref> کنیه او عبدالرحمن بود و در سال سوم بعثت به دنیا آمد.<ref>ابن حجر،‌ الاصابه، ۱۴۱۵ق، ج ۴، ص ۱۵۶.</ref> مادرش زینب دختر مظعون نام داشت. آورده‌اند او در ده سالگی همراه پدرش [[مسلمان]] شد و پیش از او به [[مدینه]] هجرت کرد. برخی نیز در سال اسلام آوردن او اختلاف دارند.<ref>ابن عبدالبر،الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ۱۴۱۲ق، ج ۳، ص ۹۵۰.</ref>  
عبد الله بن عمر بن خطاب یا ابن‌عمر از صحابه [[پیامبر(ص)]]، فرزند خلیفه دوم و برادر [[حفصه دختر عمر بن خطاب|همسر پیامبر(ص)]] بود.<ref>ابن اثیر، اسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج ۳، ص۲۳۶.</ref> کنیه او عبدالرحمن بود و در سال سوم بعثت به دنیا آمد.<ref>ابن حجر،‌ الاصابه، ۱۴۱۵ق، ج ۴، ص۱۵۶.</ref> مادرش زینب دختر مظعون نام داشت. آورده‌اند او در ده سالگی همراه پدرش [[مسلمان]] شد و پیش از او به [[مدینه]] هجرت کرد. برخی نیز در سال اسلام آوردن او اختلاف دارند.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج ۳، ص۹۵۰.</ref>  


ابن عمر در زندگی بسیار احتیاط می‌کرد و به همین دلیل در [[فتوا]] دادن نیز محتاط بود.<ref>ابن عبدالبر،الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ۱۴۱۲ق، ج ۳، ص ۹۵۱.</ref>
ابن عمر در زندگی بسیار احتیاط می‌کرد و به همین دلیل در [[فتوا]] دادن نیز محتاط بود.<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج ۳، ص۹۵۱.</ref>
منابع اهل سنت او را شخصیتی ضعیف<ref>ابن قتيبة الدينوري، الإمامةوالسياسة، ۱۴۱۰ق، ج‏ ۱، ص ۷۳.</ref> و ساده معرفی کردند<ref>ابن اثیر، الكامل، ۱۳۸۵ق، ج‏ ۴، ص ۶.</ref> که از درگیری مردم با حکومت فراری بود و حتی اعتراض علیه حاکم فاجر را جایز نمی‌دانست.<ref>ابن سعد، الطبقات الكبرى،۱۴۱۰ق، ج‏ ۴، ص ۱۶۴.</ref> و می گفت من در فتنه جنگ نمی‌كنم و پشت سر هر كس كه پيروز شود نماز می خوانم.<ref>ابن سعد، الطبقات الكبرى،۱۴۱۰ق، ج‏ ۴، ص ۱۳۳.</ref>
منابع اهل سنت او را شخصیتی ضعیف<ref>ابن قتیبة الدینوری، الإمامةوالسیاسة، ۱۴۱۰ق، ج ۱، ص۷۳.</ref> و ساده معرفی کردند<ref>ابن اثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج ۴، ص۶.</ref> که از درگیری مردم با حکومت فراری بود و حتی اعتراض علیه حاکم فاجر را جایز نمی‌دانست.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری،۱۴۱۰ق، ج ۴، ص۱۶۴.</ref> و می‌گفت من در فتنه جنگ نمی‌کنم و پشت سر هر کس که پیروز شود نماز می‌خوانم.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری،۱۴۱۰ق، ج ۴، ص۱۳۳.</ref>


گفته‌اند در قضیه [[حکمیت]]، [[ابوموسی اشعری]] خلافت عبدالله بن عمر را مطرح کرد ولی [[عمرو عاص]] گفت او صلاحیت حکومت را ندارد.<ref>نصر بن مزاحم، وقعة صفين،  ۱۴۰۴ق، ص ۵۴۲.</ref>
گفته‌اند در قضیه [[حکمیت]]، [[ابوموسی اشعری]] خلافت عبدالله بن عمر را مطرح کرد ولی [[عمرو عاص]] گفت او صلاحیت حکومت را ندارد.<ref>نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ۱۴۰۴ق، ص۵۴۲.</ref>


==دوره پیامبر==
==دوره پیامبر==
عبدالله بن عمر در [[جنگ بدر]] و [[جنگ احد|اُحد]] کودک بود، به همین دلیل پیامبر(ص) به او اجازه حضور در این جنگ‌ها را نداد. [[جنگ خندق|خندق]] اولین جنگی بود که او اجازه‌ی حضور در آن را پیدا کرد. او در این جنگ ۱۵ سال داشت. پس از آن در جنگ‌های دیگری نیز شرکت کرد.<ref>ابن اثیر، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ۱۴۰۹ق، ج ۳، ص ۲۳۷.</ref>
عبدالله بن عمر در [[جنگ بدر]] و [[جنگ احد|اُحد]] کودک بود، به همین دلیل پیامبر(ص) به او اجازه حضور در این جنگ‌ها را نداد. [[جنگ خندق|خندق]] اولین جنگی بود که او اجازۀ حضور در آن را پیدا کرد. او در این جنگ ۱۵ سال داشت. پس از آن در جنگ‌های دیگری نیز شرکت کرد.<ref>ابن اثیر، اسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج ۳، ص۲۳۷.</ref>
منابع تاریخی [[اهل سنت]] گزارش کرد‌ه‌اند در نبرد موته او با برخی دیگر از مسلمانان وقتی احساس کردند، سپاه دشمن در حال غلبه است از میدان جنگ فرار کردند و به مدینه بازگشتند. پس از فرار، از پیامبر(ص) عذرخواهی کردند و بخشیده شدند.<ref>ابن كثير، البداية و النهاية، ۱۴۰۷ق، ج ۴، ص ۲۴۸.</ref>
منابع تاریخی [[اهل سنت]] گزارش کرد‌ه‌اند در نبرد موته او با برخی دیگر از مسلمانان وقتی احساس کردند، سپاه دشمن در حال غلبه است از میدان جنگ فرار کردند و به مدینه بازگشتند. پس از فرار، از پیامبر(ص) عذرخواهی کردند و بخشیده شدند.<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج ۴، ص۲۴۸.</ref>


==دوره سه خلیفه اول==
==دوره سه خلیفه اول==
عبدالله را تأثیرگذار در سیاست و حکومت ندانستند و تنها چند گزارش کوتاه از حضور او در جنگ‌ها موجود است. پس از رحلت پیامبر (ص) و در زمان خلافت [[ابوبکر]]، یکی از افراد [[سپاه اسامه]] بود. [[عمر]] در زمان خلافتش برای انتخاب خلیفه بعد از خود شورایی تشکیل و عبدالله را مشاور خود قرار داد ولی به او اجازه نداد که خود را یکی از گزینه‌های خلافت بعد از پدرش معرفی کند.<ref>الطبري، تاريخ‏ ،۱۳۸۷ق، ج‏ ۴،ص ۲۲۹.</ref>و در همان دوره در جنگ‌های نهاوند و فتح مصر شرکت داشت.<ref>ابن اثیر، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ۱۴۰۹ق، ج ۳، ص ۲۳۶.</ref>
عبدالله را تأثیرگذار در سیاست و حکومت ندانستند و تنها چند گزارش کوتاه از حضور او در جنگ‌ها موجود است. پس از رحلت پیامبر(ص) و در زمان خلافت [[ابوبکر]]، یکی از افراد [[سپاه اسامه]] بود. [[عمر]] در زمان خلافتش برای انتخاب خلیفه بعد از خود شورایی تشکیل و عبدالله را مشاور خود قرار داد ولی به او اجازه نداد که خود را یکی از گزینه‌های خلافت بعد از پدرش معرفی کند.<ref>الطبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج ۴،ص ۲۲۹.</ref>و در همان دوره در جنگ‌های نهاوند و فتح مصر شرکت داشت.<ref>ابن اثیر، اسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج ۳، ص۲۳۶.</ref>


تاریخ نقل می‌کند عبدالله هیچگاه قضاوت نکرد و هنگامی که عثمان به او این منصب را پیشنهاد داد، علیه قضاوت سخن گفت و نپذیرفت.<ref>ابن سعد، الطبقات الكبرى،۱۴۱۰ق، ج ۴، ص ۱۰۹.</ref>
تاریخ نقل می‌کند عبدالله هیچگاه قضاوت نکرد و هنگامی که عثمان به او این منصب را پیشنهاد داد، علیه قضاوت سخن گفت و نپذیرفت.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج ۴، ص۱۰۹.</ref>
يزيد بن هارون نقل می‌کند كه ابن عمر به مردم می‌گفت من با كسى بودم كه از من داناتر بود و اگر می‌‏دانستم شما از من قضاوت می‌خواهيد و مسأله می‌پرسيد چيزى می‌آموختم.<ref>ابن سعد، الطبقات الكبرى،۱۴۱۰ق، ج ۴، ص ۱۰۸.</ref>
یزید بن هارون نقل می‌کند که ابن عمر به مردم می‌گفت من با کسی بودم که از من داناتر بود و اگر می‌دانستم شما از من قضاوت می‌خواهید و مسأله می‌پرسید چیزی می‌آموختم.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج ۴، ص۱۰۸.</ref>


بعد از قتل [[عثمان]]، برخی از جمله [[مروان بن حکم]] به او پیشنهاد خلافت دادند، عبدالله گفت اگر گروه کمی هم مخالف خلافت من باشد قبول نخواهم کرد.<ref>ابن عبد البر، الاستيعاب فى معرفة الأصحاب، ۱۴۱۲ق، ج ۳، ص ۹۵۳.</ref>
بعد از قتل [[عثمان]]، برخی از جمله [[مروان بن حکم]] به او پیشنهاد خلافت دادند، عبدالله گفت اگر گروه کمی هم مخالف خلافت من باشد قبول نخواهم کرد.<ref>ابن عبد البر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج ۳، ص۹۵۳.</ref>


==دوره خلافت امام علی (ع)==
==دوره خلافت امام علی(ع)==
هنگامی امام به خلافت رسید، [[عمار یاسر]] از حضرت اجازه خواست تا برای بیعت، با عبدالله صحبت کند. عبدالله سخنان بسیاری در تعریف حضرت بیان کرد، اما با [[علی (ع)]] بیعت نکرد.<ref> ابن قتيبة الدينوري، الإمامةوالسياسة، ۱۴۱۰ق، ج‏ ۱، ص ۷۳.</ref>عبدالله بیشتر به دنبال عبادات فردی بود و در خود توانایی ورود در مسائل اجتماعی را نمی‌دید و به همین دلیل، علی(ع) به عمار فرمود عبدالله را رها کن، او شخص ضعیفی است.<ref> ابن قتيبة الدينوري، الإمامةوالسياسة، ۱۴۱۰ق، ج‏ ۱، ص ۷۳.</ref> همچنین، امام (ع) در جواب شخصی که گفت من هم ‌مانند عبدالله بن عمر کنار می‌روم، فرمود عبداللّه نه حق را یارى، و نه باطل را نابود کرد.<ref>شريف رضى، نهج البلاغة، ۱۴۱۴ق، ص ۵۲۱.</ref>
هنگامی امام به خلافت رسید، [[عمار یاسر]] از حضرت اجازه خواست تا برای بیعت، با عبدالله صحبت کند. عبدالله سخنان بسیاری در تعریف حضرت بیان کرد، اما با [[علی(ع)]] بیعت نکرد.<ref> ابن قتیبة الدینوری، الإمامةوالسیاسة، ۱۴۱۰ق، ج ۱، ص۷۳.</ref>عبدالله بیشتر به دنبال عبادات فردی بود و در خود توانایی ورود در مسائل اجتماعی را نمی‌دید و به همین دلیل، علی(ع) به عمار فرمود عبدالله را رها کن، او شخص ضعیفی است.<ref> ابن قتیبة دینوری، الإمامةوالسیاسة، ۱۴۱۰ق، ج ۱، ص۷۳.</ref> همچنین، امام(ع) در جواب شخصی که گفت من هم ‌مانند عبدالله بن عمر کنار می‌روم، فرمود عبداللّه نه حق را یاری، و نه باطل را نابود کرد.<ref>شریف رضی، نهج البلاغة، ۱۴۱۴ق، ص۵۲۱.</ref>


ابن عمر با وجود بیعت نکردنش در صف مخالفان حضرت قرار نگرفت. و از مخالفان امام حمایت نکرد.<ref>ابن عثم، الفتوح،۱۴۱۱ق، ج ۲،ص ۵۲۹.</ref> برخی منابع [[اهل سنت]] آوردند عبدالله در اواخر عمرش از این‌که از علی(ع) حمایت نکرد، پشیمان و ناراحت بود و می‌گفت «بر هیچ‌یک از کارهای خود پشیمان نیستم، مگر این‌که در کنار علی(ع) در مقابل فتنه‌گران نجنگیدم».<ref>ابن اثیر، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ۱۴۰۹ق، ج ۳، ص ۲۳۸.</ref>
ابن عمر با وجود بیعت نکردنش در صف مخالفان حضرت قرار نگرفت. و از مخالفان امام حمایت نکرد.<ref>ابن اعثم، الفتوح،۱۴۱۱ق، ج ۲،ص ۵۲۹.</ref> برخی منابع [[اهل سنت]] آوردند عبدالله در اواخر عمرش از این‌که از علی(ع) حمایت نکرد، پشیمان و ناراحت بود و می‌گفت «بر هیچ‌یک از کارهای خود پشیمان نیستم، مگر این‌که در کنار علی(ع) در مقابل فتنه‌گران نجنگیدم».<ref>ابن اثیر، اسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج ۳، ص۲۳۸.</ref>


==منع امام حسین (ع) از جنگ==
==منع امام حسین(ع) از جنگ==
عبدالله بین حق و باطل سکوت می‌کرد و می‌گفت نقض بیعت و شورش، حتی علیه حاکم فاجر جایز نیست. او به [[امام حسین (ع)]] گفت من از [[پیامبر (ص)]] شنیدم که فرمود حسین کشته خواهد شد و به امام توصیه کرد که به سمت [[کوفه]] نرود و به [[مدینه]] برگردد ولی امام قبول نکرد و مسیر خود را ادامه داد. در این دوره عبدالله با [[یزید]] بیعت کرده بود و او را جانشین پیامبر (ص) می‌دانست.<ref>صدوق، امالي، ۱۳۷۶ش، ص ۱۵۳.</ref>
عبدالله بین حق و باطل سکوت می‌کرد و می‌گفت نقض بیعت و شورش، حتی علیه حاکم فاجر جایز نیست. او به [[امام حسین(ع)]] گفت من از [[پیامبر(ص)]] شنیدم که فرمود حسین کشته خواهد شد و به امام توصیه کرد که به سمت [[کوفه]] نرود و به [[مدینه]] برگردد ولی امام قبول نکرد و مسیر خود را ادامه داد. در این دوره عبدالله با [[یزید]] بیعت کرده بود و او را جانشین پیامبر(ص) می‌دانست.<ref>صدوق، امالی، ۱۳۷۶ش، ص۱۵۳.</ref>


==نامه به معاویه==
==نامه به معاویه==
عبدالله در نامه‌ای به [[معاویه]] می‌گوید «تو گمان کردی حال که من [[علی]] و [[مهاجران]] را رها کرده‌ام، همراه تو می‌شوم؛ و اینکه گفتی من با علی بیعت نکردم به این دلیل بود که درباره این واقعه توصیه‌‌‌ای از [[پیامبر اسلام|پیامبر]] به خاطر نداشتم پس به ناچار، بی‌طرفی را برگزیدم و با خود گفتم اگر این راه هدایت باشد، حداکثر آن است که ثوابی نبردم و اگر راه گمراهی باشد، با بی‌طرفی از شرّی خلاصی یافته‌‌ام. لذا دیگر به دنبال من نباش»<ref>ابن عثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲،ص ۵۲۹.</ref>
عبدالله در نامه‌ای به [[معاویه]] می‌گوید «تو گمان کردی حال که من [[علی]] و [[مهاجران]] را رها کرده‌ام، همراه تو می‌شوم؛ و اینکه گفتی من با علی بیعت نکردم به این دلیل بود که درباره این واقعه توصیهای از [[پیامبر اسلام|پیامبر]] به خاطر نداشتم پس به ناچار، بی‌طرفی را برگزیدم و با خود گفتم اگر این راه هدایت باشد، حداکثر آن است که ثوابی نبردم و اگر راه گمراهی باشد، با بی‌طرفی از شرّی خلاصی یافتهام. لذا دیگر به دنبال من نباش»<ref>ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲،ص ۵۲۹.</ref>
طبری نقل می‌کند از [[ابوموسی اشعری]] سوال کردند شخصی را برای سرپرستی امت معلوم کند. او عبدالله بن عمر را معرفی کرد و عبدالله نپذیرفت و گفت من معاویه را برای سرپرستی مردم انتخاب می‌کنم.<ref>الطبري، تاريخ‏ ،۱۳۸۷ق، ج‏ ۵،ص ۵۸.</ref>
طبری نقل می‌کند از [[ابوموسی اشعری]] سوال کردند شخصی را برای سرپرستی امت معلوم کند. او عبدالله بن عمر را معرفی کرد و عبدالله نپذیرفت و گفت من معاویه را برای سرپرستی مردم انتخاب می‌کنم.<ref>الطبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج ۵،ص ۵۸.</ref>


همچنین معاویه درباره [[خلافت]]، به پسرش یزید گفت من از چند نفر ترس دارم که خلافت را بگیرند از جمله آنها عبدالله بن عمر است و در ادامه می‌گوید، عبدالله عبادت و پارسایی را پیشه خود کرده است و اگر همه مردم با تو بیعت کردند بعد از همه، او نیز با تو بیعت خواهد کرد.<ref> ابن اثیر، الكامل، ۱۳۸۵ق، ج‏ ۴، ص ۶.</ref>
همچنین معاویه درباره [[خلافت]]، به پسرش یزید گفت من از چند نفر ترس دارم که خلافت را بگیرند از جمله آنها عبدالله بن عمر است و در ادامه می‌گوید، عبدالله عبادت و پارسایی را پیشه خود کرده است و اگر همه مردم با تو بیعت کردند بعد از همه، او نیز با تو بیعت خواهد کرد.<ref> ابن اثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج ۴، ص۶.</ref>


==بیعت با یزید==
==بیعت با یزید==
پس از مرگ [[معاویه]]، [[ولید بن عتبه]] حاکم مدینه، از عبدالله خواست تا با یزید بیعت کند، عبدالله گفت خواهان اختلاف نیست؛ اما هرگاه همه مردم بیعت کردند، او هم بیعت می‌کند و چون احتمال شورش نداشت او را رها کردند. <ref>الطبري، تاريخ‏ ،۱۳۸۷ق، ج‏ ۵،ص ۳۴۲.</ref>
پس از مرگ [[معاویه]]، [[ولید بن عتبه]] حاکم مدینه، از عبدالله خواست تا با یزید بیعت کند، عبدالله گفت خواهان اختلاف نیست؛ اما هرگاه همه مردم بیعت کردند، او هم بیعت می‌کند و چون احتمال شورش نداشت او را رها کردند.<ref>الطبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج ۵، ص ۳۴۲.</ref>
واقدى می‌گوید «ولید بن عتبه نتوانست از [[عبدالله بن زبیر|ابن زبیر]] و [[حسین (ع)|حسین]] بیعت بگیرد و آنها شبانه به [[مکه]] رفتند. در بین راه عبدالله بن عمر آنها را دید و سوال کرد از [[مدینه]] چه خبر؟ آنها گفتند مرگ معاویه و بیعت با یزید. ابن عمر به آنها گفت از خدا بترسيد و جمع [[مسلمانان]] را پراكنده نكنيد و مدتی در مدینه ماند و وقتی خبر بیعت مردم با یزید را از شهرهای مختلف شنید پیش ولید رفت و با او بیعت کرد.»<ref>الطبري، تاريخ‏ ،۱۳۸۷ق، ج‏ ۵،ص ۳۴۳.</ref> و گفت: «اگر خیر است، راضی هستیم و اگر بلاست صبر می‌کنیم». <ref>ابن سعد، الطبقات الكبرى،۱۴۱۰ق، ج‏ ۴، ص ۱۶۴.</ref>  
واقدی می‌گوید «ولید بن عتبه نتوانست از [[عبدالله بن زبیر|ابن زبیر]] و [[حسین(ع)|حسین]] بیعت بگیرد و آنها شبانه به [[مکه]] رفتند. در بین راه عبدالله بن عمر آنها را دید و سوال کرد از [[مدینه]] چه خبر؟ آنها گفتند مرگ معاویه و بیعت با یزید. ابن عمر به آنها گفت از خدا بترسید و جمع [[مسلمانان]] را پراکنده نکنید و مدتی در مدینه ماند و وقتی خبر بیعت مردم با یزید را از شهرهای مختلف شنید پیش ولید رفت و با او بیعت کرد.»<ref>الطبری، تاریخ،۱۳۸۷ق، ج ۵،ص ۳۴۳.</ref> و گفت: «اگر خیر است، راضی هستیم و اگر بلاست صبر می‌کنیم».<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج ۴، ص۱۶۴.</ref>  


بعد از مدتی که مردم بیعت با یزید را شکستند، عبدالله به پسران خود گفت بیعت ما با یزید، بیعت با خدا و رسول او بوده است و از پیامبر شنیدم کسی که بیعتش را با دیگری بشکند جایگاهش جهنم است. بنابراین هر کس بیعتش با یزید را بشکند بین من و او جدایی است. <ref>ابن سعد، الطبقات الكبرى،۱۴۱۰ق، ج‏ ۴، ص ۱۶۴.</ref>
بعد از مدتی که مردم بیعت با یزید را شکستند، عبدالله به پسران خود گفت بیعت ما با یزید، بیعت با خدا و رسول او بوده است و از پیامبر شنیدم کسی که بیعتش را با دیگری بشکند جایگاهش جهنم است. بنابراین هر کس بیعتش با یزید را بشکند بین من و او جدایی است.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج ۴، ص۱۶۴.</ref>


بعدها درباره بیعت عبدالله بن عمر با [[حجاج بن یوسف ثقفی|حجاج]] آوردند او شبانه برای اینکه مردم او را نبینند به خانه حجاج برای بیعت می‌رود و حجاج هم به همین دلیل پایش را از زیر تشک بیرون می‌آورد و به او می‌گوید که با پایش بیعت کند.<ref>البلاذرى، انساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱۰، ص۴۴۷.</ref>
بعدها درباره بیعت عبدالله بن عمر با [[حجاج بن یوسف ثقفی|حجاج]] آوردند او شبانه برای اینکه مردم او را نبینند به خانه حجاج برای بیعت می‌رود و حجاج هم به همین دلیل پایش را از زیر تشک بیرون می‌آورد و به او می‌گوید که با پایش بیعت کند.<ref>بلاذری، انساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱۰، ص۴۴۷.</ref>


==قول علمای اهل سنت==
==قول علمای اهل سنت==
شخصیت ابن عمر، مانند پدرش در تفکر دینى و سیاسى اهل سنت از اهمیت ویژه‏‌اى برخوردار است. او علاوه بر آنکه صحابى پیامبر بوده فرزند خلیفه دوم نیز به شمار می‌آمد. <ref>جعفریان، «تأثیر موضعگیریهای شخصی در فقه سیاسی اهل سنت»، ص۵۴.</ref>صرفنظر از این دو نکته، اهل سنت او را روایتگر احادیث زیادى از پیامبر (ص)،‌ [[ابوبکر]] و [[عمر]] می‌دانند که با توجه به فرزندیِ وى نسبت به خلیفه، مورد توجه خاص قرار گرفته است.<ref>ابن حجر،‌ الاصابه، ۱۴۱۵ق، ج ۴، ص ۱۵۶.</ref> ابن‌اثیر نیز فضایلی را برای عبدالله نقل کرده‌ است و او را از بزرگان اهل سنت دانسته‌ که شصت سال پس از پیامبر(ص) فتوا داده است.<ref>ابن اثیر، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ۱۴۰۹ق، ج ۳، ص ۲۳۸.</ref>
شخصیت ابن عمر، مانند پدرش در تفکر دینی و سیاسی اهل سنت از اهمیت ویژهای برخوردار است. او علاوه بر آنکه صحابی پیامبر بوده فرزند خلیفه دوم نیز به شمار می‌آمد.<ref>جعفریان، «تأثیر موضعگیری‌های شخصی در فقه سیاسی اهل سنت»، ص۵۴.</ref>صرفنظر از این دو نکته، اهل سنت او را روایتگر احادیث زیادی از پیامبر(ص)،‌ [[ابوبکر]] و [[عمر]] می‌دانند که با توجه به فرزندی وی نسبت به خلیفه، مورد توجه خاص قرار گرفته است.<ref>ابن حجر،‌ الاصابه، ۱۴۱۵ق، ج ۴، ص۱۵۶.</ref> ابن‌اثیر نیز فضایلی را برای عبدالله نقل کرده‌ است و او را از بزرگان اهل سنت دانسته‌ که شصت سال پس از پیامبر(ص) فتوا داده است.<ref>ابن اثیر، اسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج ۳، ص۲۳۸.</ref>


در مقابل برخی معتقدند ابن عمر [[روایات]] کمی از پیامبر (ص) نقل می‌کرد، چنانچه شعبی می‌گوید در طول یک سالی که با او همنشین بوده، حدیثی از او نشنیده است.<ref> ابن سعد، الطبقات الكبرى،۱۴۱۰ق، ج‏ ۴، ص ۱۰۸.</ref>
در مقابل برخی معتقدند ابن عمر [[روایات]] کمی از پیامبر(ص) نقل می‌کرد، چنانچه شعبی می‌گوید در طول یک سالی که با او همنشین بوده، حدیثی از او نشنیده است.<ref> ابن سعد، الطبقات الکبری،۱۴۱۰ق، ج ۴، ص۱۰۸.</ref>
و برخی مانند [[جابر بن عبدالله انصاری|جابر بن عبدالله]] از او روایت نقل کرده‌اند. <ref>ابن اثیر، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ۱۴۰۹ق، ج ۳، ص ۲۳۹.</ref>
و برخی مانند [[جابر بن عبدالله انصاری|جابر بن عبدالله]] از او روایت نقل کرده‌اند.<ref>ابن اثیر، اسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج ۳، ص۲۳۹.</ref>
[[میرزا حسین نوری]] در بحث [[تحریف قرآن]] از جمله ادله‌ای که به آن استناد می‌کند، روایات [[اهل سنت]] از عبدالله بن عمر درباره تحریف قرآن است. <ref>جعفريان، افسانه تحريف قرآن‏، ۱۳۸۲ش‏، ص ۱۲۸.</ref>
[[میرزا حسین نوری]] در بحث [[تحریف قرآن]] از جمله ادله‌ای که به آن استناد می‌کند، روایات [[اهل سنت]] از عبدالله بن عمر درباره تحریف قرآن است.<ref>جعفریان، افسانه تحریف قرآن، ۱۳۸۲ش، ص۱۲۸.</ref>
اهل سنت همچنین روایت‌هایی با موضوع بیان فضیلت‌های [[علی (ع)]]، <ref>تهرانى‏، امام‌شناسى، ۱۴۲۶ق، ج ۲، ص ۱۸۳.</ref> [[قرائت‌های هفتگانه|قرائت‌های مختلف قرآن]]،<ref>جعفريان، افسانه تحريف قرآن‏، ۱۳۸۲ ش‏. ص ۱۳۱.</ref>صدقه<ref>طباطبایی، الميزان، ۱۳۶۴ش، ج ‏۲، ص ۶۵۳.</ref> و دیگر موضوعات از او نقل کرده‌اند.
اهل سنت همچنین روایت‌هایی با موضوع بیان فضیلت‌های [[علی(ع)]]،<ref>تهرانی، امام‌شناسی، ۱۴۲۶ق، ج ۲، ص۱۸۳.</ref> [[قرائت‌های هفتگانه|قرائت‌های مختلف قرآن]]،<ref>جعفریان، افسانه تحریف قرآن، ۱۳۸۲ش، ص۱۳۱.</ref>صدقه<ref>طباطبایی، المیزان، ۱۳۶۴ش، ج ۲، ص۶۵۳.</ref> و دیگر موضوعات از او نقل کرده‌اند.
===زهد و عبادت===
===زهد و عبادت===
به گزارش منابع [[اهل سنت]]، عبدالله سعی می‌کرد تمام عبادت‌های را که از پیامبر (ص) دیده و شنیده است را انجام دهد. تا آنجا که به همان مکان‌هایی که پیامبر(ص) در آن استراحت می‌کرد و [[نماز]] می‌خواند، سفر می‌کرد تا در همان مکان‌ها نماز بخواند.<ref>ابن اثیر، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ۱۴۰۹ق، ج ۳، ص ۲۳۷.</ref>
به گزارش منابع [[اهل سنت]]، عبدالله سعی می‌کرد تمام عبادت‌های را که از پیامبر(ص) دیده و شنیده است را انجام دهد. تا آنجا که به همان مکان‌هایی که پیامبر(ص) در آن استراحت می‌کرد و [[نماز]] می‌خواند، سفر می‌کرد تا در همان مکان‌ها نماز بخواند.<ref>ابن اثیر، اسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج ۳، ص۲۳۷.</ref>
درباره [[زهد|زهدش]] گفتند از کسی تقاضای پول نداشت، با این حال هدیه هیچ حاکمی را نیز رد نمی‌کرد و تمام هدایا را می‌پذیرفت. <ref>ابن سعد، الطبقات الكبرى،۱۴۱۰ق، ج‏ ۴، ص ۱۱۲.</ref>
درباره [[زهد|زهدش]] گفتند از کسی تقاضای پول نداشت، با این حال هدیه هیچ حاکمی را نیز رد نمی‌کرد و تمام هدایا را می‌پذیرفت.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج ۴، ص۱۱۲.</ref>
و همچنین بی‌رغبت به دنیا بود و بسیار حج می‌گذارد و صدقه می‌داد.<ref>ابن اثیر، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ۱۴۰۹ق، ج ۳، ص ۲۳۸.</ref>
و همچنین بی‌رغبت به دنیا بود و بسیار حج می‌گذارد و صدقه می‌داد.<ref>ابن اثیر، اسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج ۳، ص۲۳۸.</ref>
[[پرونده:قبر ابن عمر.jpg|250px|بندانگشتی|[[مکه]]، منطقه فخ،‌ محوطه محل دفن عبدالله بن عمر]]
[[پرونده:قبر ابن عمر.jpg|250px|بندانگشتی|[[مکه]]، منطقه فخ،‌ محوطه محل دفن عبدالله بن عمر]]


==مرگ==
==مرگ==
سالم از پدرش عبدالله بن عمر نقل می‌کند سرنيزه يكى از ياران [[حجاج بن یوسف ثقفی|حَجاج]] به پاى پدرش خورد و همین زخم باعث بیماری عبدالله شد. روزی حَجاج براى عيادتش آمد عبدالله به او گفت تو مرا كشتى و دستور دادى عده‌ای در [[کعبه|حرم خدا]] با خود اسلحه بیاورند. او سرانجام در سال ۷۳هجری و در سن ۸۴ سالگی درگذشت.<ref>ابن سعد، الطبقات الكبرى،۱۴۱۰ق، ج‏ ۴، ص ۱۶۸.</ref>  
سالم از پدرش عبدالله بن عمر نقل می‌کند سرنیزه یکی از یاران [[حجاج بن یوسف ثقفی|حَجاج]] به پای پدرش خورد و همین زخم باعث بیماری عبدالله شد. روزی حَجاج برای عیادتش آمد عبدالله به او گفت تو مرا کشتی و دستور دادی عده‌ای در [[کعبه|حرم خدا]] با خود اسلحه بیاورند. او سرانجام در سال ۷۳هجری و در سن ۸۴ سالگی درگذشت.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری،۱۴۱۰ق، ج ۴، ص۱۶۸.</ref>  


ابن عمر هنگام [[مرگ]]، وصيت كرد او را بيرون از منطقه حرم دفن کنند، ولى اين كار عملى نشد. حَجاج بر پيكرش [[نماز]] خواند و او را در [[منطقه فخّ]]، کنار قبر [[مهاجران]] دفن كردند.<ref>ابن سعد، الطبقات الكبرى،۱۴۱۰ق، ج‏ ۴، ص ۱۶۹.</ref>
ابن عمر هنگام [[مرگ]]، وصیت کرد او را بیرون از منطقه حرم دفن کنند، ولی این کار عملی نشد. حَجاج بر پیکرش [[نماز]] خواند و او را در [[منطقه فخّ]]، کنار قبر [[مهاجران]] دفن کردند.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری،۱۴۱۰ق، ج ۴، ص۱۶۹.</ref>


==پانویس==
==پانویس==
خط ۸۹: خط ۸۹:
==منابع==
==منابع==
{{منابع|۲}}
{{منابع|۲}}
*ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹.
*ابن اثیر، علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، بیروت،‌ دار الفکر، ۱۴۰۹ق.
*ابن الأثير، الجزری على بن محمد ، أسد الغابة فى معرفة الصحابة، بيروت، دار الفكر، ۱۴۰۹ق.
*ابن الأثیر، علی بن محمد، أسد الغابة فی معرفة الصحابة، بیروت،‌ دار الفکر، ۱۴۰۹ق.
*ابن الأثير، عز الدين على بن ابى الكرم، الكامل في التاريخ ، بيروت، دار صادر - دار بيروت، ۱۳۸۵ق.
*ابن الأثیر، عز الدین علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت،‌ دار صادر -‌دار بیروت، ۱۳۸۵ق.
*ابن بابويه، محمد بن على، الأمالي (للصدوق)، تهران، كتابچى، چاپ ششم، ۱۳۷۶ش.
*ابن بابویه، محمد بن علی، الأمالی (للصدوق)، تهران، کتابچی، چاپ ششم، ۱۳۷۶ش.
*ابن حجر العسقلانى، احمد بن على، الإصابة فى تمييز الصحابة، تحقيق عادل احمد عبد الموجود و على محمد معوض، بيروت، دارالكتب العلمية، الطبعة الأولى، ۱۴۱۵ق.
*ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الإصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، الطبعة الأولی، ۱۴۱۵ق.
*ابن سعد، الطبقات الكبرى، تحقيق محمد عبد القادر عطا، بيروت، دار الكتب العلمية، الطبعة الأولى، ۱۴۱۰ق.
*ابن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت،‌دار الکتب العلمیة، الطبعة الأولی، ۱۴۱۰ق.
*ابن عبد البر، أبو عمر يوسف بن عبد الله بن محمد، الاستيعاب فى معرفة الأصحاب، تحقيق على محمد البجاوى، بيروت، دار الجيل، الطبعة الأولى،۱۴۱۲ق.
*ابن عبد البر، أبو عمر یوسف بن عبد الله بن محمد، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت،‌ دار الجیل، الطبعة الأولی،۱۴۱۲ق.
*ابن قتيبة الدينوري، أبو محمد عبد الله بن مسلم، الإمامة و السياسة المعروف بتاريخ الخلفاء، تحقيق علي شيري، بيروت، دارالأضواء، الطبعة الأولى، ۱۴۱۰ق.
*ابن قتیبة دینوری، أبو محمد عبد الله بن مسلم، الإمامة و السیاسة المعروف بتاریخ الخلفاء، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالأضواء، الطبعة الأولی، ۱۴۱۰ق.
*ابن كثير، اسماعيل بن عمر، البداية و النهاية، بيروت، دار الفكر، ۱۴۰۷ق.
*ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، بیروت،‌ دار الفکر، ۱۴۰۷ق.
*البلاذرى، أحمد بن يحيى بن جابر، كتاب جمل من انساب الأشراف، تحقيق سهيل زكار و رياض زركلى، بيروت، دار الفكر، ط الأولى، ۱۴۱۷ق/۱۹۹۶م.
*البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر، کتاب جمل من انساب الأشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت،‌ دار الفکر، ط الأولی، ۱۴۱۷ق/۱۹۹۶م.
*الطبري، محمد بن جرير، تاريخ الأمم و الملوک ، تحقيق محمد أبوالفضل ابراهيم ، بيروت، دار التراث ، الطبعة الثانية، ۱۳۸۷ق.
*الطبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد أبوالفضل ابراهیم، بیروت،‌ دار التراث، الطبعة الثانیة، ۱۳۸۷ق.
*الكوفى، أحمد بن اعثم، كتاب الفتوح، تحقيق على شيرى، بيروت، دارالأضواء، ط الأولى، ۱۴۱۱ق.
*الکوفی، أحمد بن اعثم، کتاب الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالأضواء، ط الأولی، ۱۴۱۱ق.
*جعفريان، رسول، افسانه تحريف قرآن‏، ترجمه محمود شريفى‏، تهران‏، انتشارات امير كبير، چاپ اول‏،۱۳۸۲ ش‏.
*جعفریان، رسول، افسانه تحریف قرآن، ترجمه محمود شریفی، تهران، انتشارات امیر کبیر، چاپ اول،۱۳۸۲ ش.
*جعفریان، رسول،‌ «تأثیر موضعگیریهای شخصی در فقه سیاسی اهل سنت»، مجله کیهان اندیشه، شماره ۵۳، خرداد۱۳۷۴ش.
*جعفریان، رسول،‌ «تأثیر موضعگیری‌های شخصی در فقه سیاسی اهل سنت»، مجله کیهان اندیشه، شماره ۵۳، خرداد۱۳۷۴ش.
*شريف الرضى، محمد بن حسين، نهج البلاغة (للصبحي صالح)، قم،هجرت، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
*شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة (للصبحی صالح)، قم، هجرت، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
 
{{پایان}}
{{پایان}}


Automoderated users، confirmed، مدیران، templateeditor
۶٬۰۴۵

ویرایش